سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2716257

  بازدید امروز : 158

  بازدید دیروز : 130

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
از دست دادن فرصت اندوهى گلوگیر است . [نهج البلاغه]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/11/12::: ساعت 1:34 عصر

شکر نعمت نعمتت افزون کند - کفر نعمت از کفت بیرون کند, یعنی چه؟

زیاد شدن نعمت با شکر و کم شدن آن با نا شکری مطلبی قرانی و مسلم است . خداوند در این مورد می فرماید : وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ (ابرهیم - 7) (همچنین) بخاطر بیاورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت که اگر شکر گزارى کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر کفران کنید مجازاتم شدید است!.
در این آیه خداوند در مورد شکر با صراحت مى‏گوید لازیدنکم (مسلما نعمتم را بر شما افزون خواهم کرد) اما در مورد کفران نعمت نمى‏گوید شما را مجازات مى‏کنم بلکه تنها مى‏گوید عذاب من شدید است و این تفاوت تعبیر دلیل بر نهایت لطف پروردگار است.
بدون شک خداوند در برابر نعمتهایى که به ما مى‏بخشد نیازى به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزارى داده آن هم موجب نعمت دیگرى بر ما و یک مکتب عالى تربیتى است.
مهم این است که ببینیم حقیقت شکر چیست؟ تا روشن شود که رابطه آن با افزونى نعمت از کجاست و چگونه مى‏تواند خود یک عامل تربیت بوده باشد.
حقیقت شکر تنها تشکر زبانى یا گفتن الحمد للَّه و مانند آن نیست، بلکه شکر داراى سه مرحله است نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهى پایه اول شکر است، و از آن که بگذریم مرحله زبان فرا مى‏رسد، ولى از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملى آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده‏ایم، همانگونه که بزرگان فرموده‏اند: الشکر صرف العبد جمیع ما انعمه اللَّه تعالى فیما خلق لاجله. شکر آن است که بنده تمامی نعمت های در اختیار خود را صرف هدف خلقتی خود کند.
راستى چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوایى و گویایى بخشید؟
آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگى را بشناسیم و با این وسائل در مسیر تکامل گام برداریم؟ حق را درک کنیم و از آن دفاع نمائیم و با باطل بجنگیم، اگر این نعمتهاى بزرگ خدا را در این مسیرها مصرف کردیم، شکر عملى او است، و اگر وسیله‏اى شد براى طغیان و خودپرستى و غرور و غفلت و بیگانگى و دورى از خدا این عین کفران است، امام صادق ع مى‏فرماید: ادنى الشکر رؤیة النعمة من اللَّه من غیر علة یتعلق القلب بها دون اللَّه، و الرضا بما اعطاه، و ان لا تعصیه بنعمة و تخالفه بشى‏ء من امره و نهیه بسبب من نعمته: کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانى، بى‏آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش کنى، و همچنین راضى بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهى، و اوامر و نواهى او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذارى .
و از اینجا روشن مى‏شود که شکر قدرت و علم و دانش و نیروى فکر و اندیشه و نفوذ اجتماعى و مال و ثروت و سلامت و تندرستى هر کدام از چه راهى است؟ و کفران آنها چگونه است؟
حدیثى که از امام صادق ع در تفسیر نور الثقلین نقل شده نیز دلیل روشنى بر این تفسیر است، آنجا که مى‏فرماید: شکر النعمة اجتناب المحارم‏. شکر نعمت آنست که از گناهان پرهیز شود .
و نیز از اینجا رابطه میان شکر و فزونى نعمت روشن مى‏شود، چرا که هر گاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف کردند، عملا ثابت کرده‏اند که شایسته و لایق اند و این لیاقت و شایستگى سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر مى‏گردد.
اصولا ما دو گونه شکر داریم، شکر تکوینى و شکر تشریعى.
شکر تکوینى آن است که یک موجود از مواهبى که در اختیار دارد، براى نمو و رشدش استفاده کند، فى المثل باغبان مى‏بیند در فلان قسمت باغ درختان به خوبى رشد و نمو مى‏کنند و هر قدر از آنها پذیرایى بیشتر مى‏کند شکوفاتر مى‏شوند، همین امر سبب مى‏شود که باغبان همت بیشترى به تربیت آن بخش از باغ درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به کارکنان خویش توصیه کند چرا که آن درختان به زبانحال فریاد مى‏زنند اى باغبان! ما لایق ایم، ما شایسته‏ایم، نعمتت را بر ما افزون کن، و او هم به این ندا پاسخ مثبت مى‏دهد.
و اما در بخش دیگر از باغ درختانى را مى‏بیند که پژمرده شده‏اند، نه طراوتى، نه برگى، نه گلى نه سایه دارند و نه میوه و برى، این کفران نعمت سبب مى‏شود که باغبان آنها را مورد بى‏مهرى قرار دهد، و در صورتى که این وضع ادامه پیدا کند، دستور مى‏دهد اره بر پاى آنها بگذارند چرا که:
بسوزند چوب درختان بى بر - سزا خود همین است مر، بى‏برى را
در جهان انسانیت نیز همین حالت وجود دارد با این تفاوت که درخت از خود اختیارى ندارد، و صرفا تسلیم قوانین تکوینى است، اما انسانها با استفاده از نیروى اراده و اختیار و تعلیم و تربیت تشریعى، مى‏توانند آگاهانه در این راه گام بگذارند.
بنا بر این آن کس که نعمت قدرت را وسیله ظلم و طغیان قرار مى‏دهد به زبانحال فریاد مى‏کشد خداوندا لایق این نعمت نیستم، و آن کس که از آن در مسیر اجراى حق و عدالت بهره مى‏گیرد به زبانحال مى‏گوید پروردگارا شایسته‏ام افزون کن! این واقعیت نیز قابل تردید نیست که ما هر وقت در مقام شکر الهى چه با فکر چه با زبان و چه با عمل بر مى‏آئیم، خود این توانایى بر شکر در هر مرحله موهبت تازه‏اى است و به این ترتیب اقدام بر شکر، ما را مدیون نعمتهاى تازه او مى‏سازد و به این ترتیب هرگز قادر نیستیم که حق شکر او را ادا کنیم همانگونه که در مناجات شاکرین از مناجاتهاى پانزده‏گانه امام سجاد ع مى‏خوانیم:
کیف لى بتحصیل الشکر و شکرى ایاک یفتقر الى شکر، فکلما قلت لک الحمد وجب على لذلک ان اقول لک الحمد!: چگونه مى‏توانم حق شکر ترا بجاى آورم در حالى که همین شکر من نیاز به شکرى دارد، و هر زمان که مى‏گویم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزارى بگویم لک الحمد!.
و بنا بر این برترین مرحله شکرى که از انسان ساخته است این است که اظهار عجز و ناتوانى از شکر نعمت هاى او کند، همانگونه که در حدیثى از امام صادق ع مى‏خوانیم که فرمود: فیما اوحى اللَّه عز و جل الى موسى اشکرنى حق شکرى فقال یا رب و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به على قال یا موسى الان شکرتنى حین علمت ان ذلک منى: خداوند به موسى ع وحى فرستاد که حق شکر مرا ادا کن، عرض کرد پروردگارا! چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالى که هر زمانى شکر تو را بجا آورم این موفقیت خود نعمت تازه‏اى براى من خواهد بود، خداوند فرمود اى موسى الان حق شکر مرا ادا کردى چون میدانى حتى این توفیق از ناحیه من است .
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد
و رنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد!
چند نکته مهم در زمینه شکر نعمت‏:
1- على ع در یکى از کلمات حکمت آمیز خود در نهج البلاغه مى‏فرماید:اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر: هنگامى که‏ مقدمات نعمتهاى خداوند به شما میرسد سعى کنید با شکرگزارى، بقیه را به سوى خود جلب کنید، نه آنکه با کمى شکرگزارى آن را از خود برانید!

2- این موضوع نیز قابل توجه است که تنها تشکر و سپاسگزارى از خداوند در برابر نعمتهاى کافى نیست، بلکه باید از کسانى که وسیله آن موهبت بوده‏اند نیز تشکر و سپاسگزارى نمود و حق زحمات آنها را از این طریق ادا کرد، و آنها را از این راه به خدمات بیشتر تشویق نمود، در حدیثى از امام على بن الحسین ع مى‏خوانیم که فرمود: روز قیامت که مى‏شود خداوند به بعضى از بندگانش مى‏فرماید: آیا فلان شخص را شکرگزارى کردى؟ عرض مى‏کند: پروردگارا من شکر تو را بجا آوردم، مى‏فرماید: چون شکر او را بجا نیاوردى شکر مرا هم ادا نکردى! سپس امام فرمود: اشکرکم للَّه اشکرکم للناس: شکرگزارترین شما براى خدا آنها هستند که از همه بیشتر شکر مردم را بجا مى‏آورند .
3- افزایش نعمتهاى خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده، تنها به این نیست که نعمتهاى مادى تازه‏اى به آنها ببخشد، بلکه نفس شکرگزارى که توأم با توجه مخصوص به خدا و عشق تازه‏اى نسبت به ساحت مقدس او است خود یک نعمت بزرگ روحانى است که در تربیت نفوس انسانها، و دعوت آنان به اطاعت فرمانهاى الهى، فوق العاده مؤثر است، بلکه شکر ذاتا راهى است براى شناخت هر چه بیشتر خداوند، و به همین دلیل علماى عقائد در علم کلام براى اثبات وجوب معرفه اللَّه (شناخت خدا) از طریق وجوب شکر منعم (نعمت بخش) وارد شده‏اند.
4- احیاى روح شکرگزارى در جامعه و ارج نهادن و تقدیر و سپاس از آنها که با علم و دانش خود و یا با فداکارى و شهادت، یا با سایر مجاهدات در طریق پیشبرد اهداف اجتماعى خدمت کرده‏اند یک عامل مهم حرکت و شکوفایى و پویایى جامعه است.
در اجتماعى که روح تشکر و قدردانى مرده کمتر کسى علاقه و دلگرمى به خدمت پیدا مى‏کند، و به عکس آنها که بیشتر قدردانى از زحمات و خدمات اشخاص مى‏کنند، ملتهایى بانشاطتر و پیشروترند.
توجه به همین حقیقت سبب شده است که در عصر ما به عنوان قدردانى از زحمات بزرگان گذشته در صدمین سال، هزارمین سال، زاد روز، و در هر فرصت مناسب دیگر، مراسمى براى بزرگداشت آنها بگیرند و ضمن سپاسگزارى از خدماتشان مردم را به حرکت و تلاش بیشتر دعوت کنند.
فى المثل در انقلاب اسلامى کشور ما که پایان یک دوران تاریک دو هزار و پانصد ساله و آغاز دوران جدیدى بود، وقتى مى‏بینیم همه سال و هر ماه بلکه هر روز، خاطره شهیدان انقلاب زنده مى‏شود و بر آنها درود مى‏فرستند و به تمام کسانى که به آنها منسوبند احترام مى‏گذارند و به خدماتشان ارج مى‏نهند، این خود سبب مى‏شود که عشق و علاقه به فداکارى در دیگران پرورش یابد و سطح فداکارى مردم بالاتر رود، و به تعبیر قرآن شکر این نعمت باعث فزونى آن خواهد شد، و از خون یک شهید هزاران مجاهد مى‏روید و مصداق زنده لازیدنکم مى‏شود!
تفسیر نمونه، ج‏10، ص: 284

 


 
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید