سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2715294

  بازدید امروز : 17

  بازدید دیروز : 29

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
این دلها همچون تن‏ها به ستوه آید ، پس براى آسایش آن سخنان گزیده حکمت را بجوئید از هر جا که باید [نهج البلاغه]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 89/6/29::: ساعت 10:28 صبح

اولین قدم در سیروسلوک چیست و چگونه باید به خدا نزدیک شویم؟

سیر و سلوک در حقیقت دو قدم بیشتر نیست از خود گذشتن و به حق پیوستن.

لا اله الا الله هم که شامل دو جمله نفی و اثبات است در حقیقت همین دو قدم را می گوید. نفی خودپرستی و گذشتن از خواسته های خود مهمترین گام به خدا رسیدن و خداپرستی است.

از خود بگذر به حق رسیدی.

خیلی از جوان ها سوال می کنند چطور می توانیم عارف شویم, سیر و سلوک داشته باشیم و به خدا نزدیک بشویم. خوب این افراد بر اساس فطرت و انگیزه الهی که در انسان هست, دلشان می خواهد به مقامات معنوی برسند، حس کمال خواهی تقریبا در همه انسان ها هست.

برای موفقیت در این راه, یک مشکل اساسی بیشتر نیست. مشکل این است که انسان نمی تواند از خودش بگذرد. واقعا این مشکل وجود دارد که باید یک انسان خداشناس و خداخواه بتوانند از خودش بگذرند. این یک شرط اساسی است. بدون گذشتن از خود نمی توان به خدا رسید. مشکل ما در سیروسلوک این است که نمی توانیم از خودمان و از خواسته هایمان بگذریم؛ نمی توانیم از دوست داشتن های خودمان بگذریم؛ در خیلی از موارد خواسته های ما, دوست داشتن های ما با خواسته های خدا و دوست داشتن های او در تعارض است. نمی سازد. اگر در این موارد نتوانیم از خودمان بگذریم و خدا را حاکم کنیم, هیچ موفقیتی بدست نمی آید.

این راه تسلیم و توحید محض است. اگر کسی نتواند از خواسته های نفسانی خود بگذرد، نمی تواند تسلیم خدا شود. نمی تواند فانی در حق تعالی شود. این شرط اصلی وکلی به خدا رسیدن و وصول است.

حتی می توانیم بگوییم سیر و سلوک از نظر دین توحیدی اسلام، یک گام بیشتر نیست، همین که انسان از خود خواهی و خودپرستی و خواسته های خودش بگذرد, خدا و اراده خدا جایگزین خواهد شد، لذا گفته شده است: از خود بگذر به حق رسیدی. گذشتن از خود و به خدا پیوستن, در حقیقت, دو روی یک سکه اند.

در زندگی عرفا و اهل وصول که مطالعه می کنید این حالت را مشاهده می نمایید. مثلا زندگی ابراهیم ادهم نمونه بارزی از خود گذشتن است. ابراهیم ادهم یک سلطانی بود با مقام و منصب و قدرت و ثروت که در اثر هدایت الهی و اتفاقاتی که برایش افتاد, متنبه و بیدار و عاشق خدا شد. بعد ناگهان تصمیم گرفت که از خودش بگذرد تا به محبوبش برسد. راه را خوب تشخیص داده بود. تصمیم گرفت خود را از هر چه غیر خدا است تخلیه کند، یعنی تصمیم گرفت حکومت و قدرت و ثروت همه را رها کند و به دنبال عبادت خدا و خالص شدن برای خدا از دیار خود مهاجرت نماید و این کار را هم کرد. همه چیز را رها کرد و رفت و در بقیه عمرش مانند یک انسان عادی و بلکه فقیر به عبادت خدا پرداخت و توانست در این راه موفق شود.

برای او حکومت و قدرت مانع وصول الی الله شده بود. توان این را نداشت که هم حاکم باشد و هم برای خدا حکومت کند و فانی در خدا باشد. البته این دو قابل جمع است. اولیای معصومین ع از پیامبران و امامان ع که برخی به حکومت رسیدند, ثروت و قدرت باعث دنیا گرایی آنها نشد. از خدا جدا نشدند. برای خدا حکومت کردند. این ممکن است, ولی برای فردی مثل ابراهیم ادهم حکومت حجاب بود. قدرت مانع حرکت بود. او باید از اینها فاصله می گرفت.

در عرفان و سلوک, مرحله مهم همین مرحله نفی خود است. مهمترین خدا و بت برای انسان, خود او است، نفی خودپرستی و خودخواهی است که زمینه فنای فی الله و عرفان را فراهم می کند.

اگر کسی نمی تواند از خودش بگذرد، نباید در این راه وارد شود، چون فایده ای ندارد. سختی و ریاضتی ممکن است بکشد اما نتیجه ای برایش حاصل نمی شود. چنین آدمی اصلا هوس توحید و سلوک را باید از سرش بیرون کند و مانند یک انسان عادی زندگی کند.

در توحید باید به این اعتقاد برسی که هیچ خالقی و ربی و مالکی و خدایی و روزی رسان و مدیری غیر از خدا در هستی وجود ندارد, همه چیز ما از او و به سوی او است، آنگاه در ادامه این اعتقاد, بکوشی تا در عمل هم همه چیزت را از خدا بخواهی و برای خدا باشی, فقط از او سوال کنی, فقط او را بپرستی, ستایش کنی و فانی در او شوی, دنبال اراده او باشی و همه اندیشه و اخلاق و عمل ات منحصر در خدا شود. اولیای خدا اینطور بودند, تمام فکر و ذکرشان خدا بود و به هیچ چیزی جز خدا فکر نمی کردند.

ما معمولا دنبال دوست داشتن های خودمان هستیم، هر کاری که دلمان بخواهد انجام می دهیم، اینطوری انسان به جایی نمی رسد. اگر یاد بگیریم هر طور که خدا می خواهد باشیم، هر گونه خدا می خواهد عمل کنیم و هر چه خدا دوست دارد, دوست داشته باشیم، آنگونه که او می پیندد زندگی کنیم, ازدواج کنیم و فرزندان خود را تربیت نماییم، درست مطابق اراده خداوند، آنگاه همه چیز درست می شود، امکان وصول و بلکه رویت خداوند هم فراهم می گردد. راه خدایی شدن انسان هموار می شود.

سیر وسلوک توحیدی یعنی فقط خدا در زندگی ات حاکم باشد. بر ذهن و دلت بنشیدن و اراده و اخلاق و رفتارت خدایی گردد. باید بتوانی خودت نباشی. دست و زبانت مال خودت نباشد, مال خدا باشد، چشمت مال خدا باشد، دستت برای خدا کار کند, مال و ثروتت برای خدا خرج شود, مقام و شهرتی اگر داری در راه رضای خدا قدم برداری, دنبال اینکه از این امکانات برای خودت استفاده کنی نباشی.

تا گفتی منم کسی هستم. مال من, مقام من, خراب می شوی. تمام کسانی که مشکل سیاسی یا اقتصادی پیدا می کنند, اول مشکل اخلاقی پیدا می کنند. سیاست و حکومت و اقتصاد همه از اخلاق می گذرد, یعنی همین که انسان برای خودش سهمی قایل شود, خودش را ببیند, خودش را کسی بداند, بگوید من برای اسلام و انقلاب زحمت کشیدم. من زندان رفتم, امام به من علاقه داشت, ما بودیم که فلان کارها را انجام دادیم. اگه من نبودم مملکت اینقدر پیشرفت نمی کرد. مردم به من رای دادند, تا انسان وارد این وادی که وادی خودخواهی و خودپرستی است می شود, ریشه تمام بدی ها در وجودش پیدا می شود. این اول و ریشه گمراهی و نابودی یک سیاست مدار است. به چنین کسی دیگر نمی توان اعتماد داشت. شایستگی خود را برای انتخاب شدن در راس مناصب حکومت اسلامی و توحیدی از دست می دهد.

اما اگر اعضا و جوارح ات خدایی شد، آنگاه است که به توحید می رسی، یعنی به خدا می رسی. اگر خدایی شوی، آنگاه می تواند خدایی عمل کند. دستی که خدایی شده و جز به خدا خدمت نمی کند را اگر به سر هر بیماری بکشی شفا پیدا می کند. چشمت اگر خدایی شد, می تواند چیزهایی را که معمولا آدمهای معمولی نمی بینند, ببیند.

اگر انسان تمام وجودش خدایی شد و به رنگ خدا درآمد, آنگاه می تواند کار خدایی کند، شبیه خدا شود، شبیه خدا عمل کند، مانند آهنی که در کنار آتش به رنگ و خاصیت آتش در می آید و می تواند مانند آتش بسوزاند و نورافشانی کند و مانند آن.

البته این راه عقل نیست، راه عشق است. خیلی ها می خواهند با عقل و فلسفه به خدا برسند. عقل و فلسفه به انسان توحید و فنای فی الله و از خود گذشتن آموزش نمی دهد. فلسفه خودش دچار کثرت گرایی است. ریشه های غربی دارد. مال ما نیست, توحیدی نیست. برای سالک شدن ابتدا باید عاشق شوی. در ابتدا عقل لازم است, ولی کافی نیست. این راه به نوعی جنون و دیوانگی معنوی نیاز دارد.

خودبینی, خودبزرگ بینی, خودخواهی بزرگترین شعبه های شرک به خداوند است. توحید اینجا یعنی شرک و خودبینی را به کلی فراموش کنی. خودت را شریک خدا نکنی. وقتی دنبال خواسته های خودت هستی, شریک خدا می شوی. از توحید خارج می شوی . برای سلوک به سوی خدا چاره ای جز این نیست که به وحدت برسی و از راهکار توحید و یکتا پرستی بهره بگیری. تو خودت نباشی خدایی باشی. خودت را با خدا معامله کنی. خدایا من همه چیزم را به تو فروختم و از تو غیر از خودت هیچ چیزی نمی خواهم!!

حواست جمع باشد وقتی اذان می گویند الان خدا دوست دارد نماز بخوانی, فقط نماز بخوانی و فقط با او سخن بگویی و در او متمرکز شوی. امر هم کرده و رضایت خود را در نماز اول وقت اعلام نموده است, ولی خوب گاهی تو دوست داری بخوابی, استراحت کنی, غذا بخوری, حرف بزنی, درس بخوانی, کار کنی. حال نماز خواندن نداری. حالت خراب است. غفلت داری.

اگر توانستی از خودت بگذری و نماز خواندی و توانستی دوست داشتن خدا را به دوست داشتن های خود ترجیح بدهی, به همه جا می رسی, به هر مقامی که بخواهی می رسی, اما اگر دنبال خواسته های خودت رفتی و نتوانستی دنبال خواست خدا باشی, باید بدانی که به هیچ جا نمی رسی. پس رسیدن و نرسیدن در اختیار خود ما است, بستگی به انتخاب ما دارد.

همین طور در تمام زمان ها و مکان ها, ما باید به این انتخاب بزرگ دست بزنیم. در بسیاری از انتخاب ها خواست ما با اراده خدا درگیر می شود. عارف و سالک ابن الوقت است. فرزند زمان و لحظه است. در هر زمان تو باید انتخاب کنی, خودت را یا خدا را. انسان میان خودخواهی و خداخواهی دائم درگیر است. اگر خدا را انتخاب کردی این می شود عرفان و سلوک, ولی اگر خودت را انتخاب کردی بدان که از راه دور شده ای.

شما می دانید یکی از مهمترین و والاترین ارزش های دین اسلام جهاد و شهادت است. ایثارگری است. کسی که نتوانسته از خودش بگذرد, چگونه می تواند به جبهه برود و خود را برای جهاد و شهادت آماده کند. می بینید که زیر بنای جهاد و شهادت در راه خدا هم این است که ابتدا انسان بتواند از خودش بگذرد. بتواند خواسته های خودش را به خاطر خدا نادیده بگیرد. شهادت یعنی اینکه انسان از زندگی اش به خاطر خدا و بقای دین خدا بگذرد. به خاطر همین هم ارزش پیدا می کند. بالاترین ارزش در اسلام ایثار است و شهادت ایثار جان است در راه خدا. البته ایثار مال و آبرو هم همین ارزش را دارد, ولی ایثار جان ارزش اش بیشتر است. کسی که نتوانسته خودش را کنار بگذارد و خودپرستی را رها کند، هرگز نخواهد توانست ارزش ایجاد کند. نمی توان ایثار کند نمی تواند جهاد کند, شهید شود. چنین کسی حتی نمی تواند انفاق کند و نمی تواند به واجبات مالی اش عمل کند. تمام این ارزش ها و توانایی ها ریشه در توحید و نفی خود دارد.

اگر کسی بخواهد مسلمان باشد, مومن باشد و به دین عمل کند اول باید از خودش و خواسته های خودش بگذرد. اگر کسی بخواهد توبه کند, بدون گذر از خواسته های خود, این کار ممکن نیست. این شرط اول دین داری و سلوک است.

البته علم دین هم لازم است, باید بدانی که در هر لحظه خدای عالم از تو چه می خواهد. دوست داشتن های محبوبت را بشناسی. اراده اش را بدانی و با مسیرش آشنا باشی. کسب علم دین از ضروری ترین شرایط حرکت در راه خدا است.

راهکار عملی عرفان و سلوک آن است که بتوانی یکی یکی از خواسته هایت برای رضای خدا بگذری. خودت را فدای محبوب کنی. خودت را فنای در محبوب سازی.

گاهی تو می خواهی ثروت مند و قدرتمند شوی, رفاه و آسایش داشته باشی, از دنیا بهره مند گردی, لذت ببری, اما فعلا خدا صلاح نمی داند و تو را در فقر و ضعف می پسندد, گاهی آسایش ات را می گیرد, بیمار می شوی, دچار سختی و امتحان و ابتلاء می گردی. حتی گاهی زندگی خیلی برایت سخت و دشوار می شود. باید بتوانی تحمل کنی. صبر برای همین است. اینکه صبر از مقامات مومنان و سالکان خدا است, برای این است که بتوانی از این گردنه ها عبور کنی. آدم کم تحمل و زودرنج بدرد راه عشق نمی خورد.

اگر می توانی مطابق میل خداوند زندگی کنی راه بیافت, ولی اگر نمی توانی از خودت بگذری, هوس خدا را از سرت بیرون کن. می دانم که نمی توانی و در دلت هوس خدا همیشه هست, دلت عرش خدا است و محبت خدا در قلبت موج می زند, پس چاره ای جز این نیست که راه بیافتی و قدرت تحمل خود را افزایش دهی و دلخواسته های خودت را فدای دلخواسته های مولایت کنی.

آری می توانی, چرا که نه, می توانی, فقط باید بخواهی و از خودش کمک بگیری و خودت را تحت ولایت اولیای او قرار دهی. توکل, توسل برای همین است که بتوانی در این راه که راه عشق است حرکت کنی. برای اینکه از خودت بگذری نیاز به توفیق الهی داری. یا الله و یا علی دو رمز موفقیت در این مسیر است.

 

 


 
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید