بازدید امروز : 499
بازدید دیروز : 62
روش های امیدبه زندگی از راه بخشش و توجه خدابه انسان؟
پاسخ: پرسشگر گرامی از این که سوال خود را با این نهاد در میان گذاشته اید از شما متشکریم و امیدواریم پاسخ مناسبی به سوال شما بدهیم.
انسان دارای چنان استعدادی است که می تواند به مقام خلیفه الهی برسد. این مقام رهزنانی که همواره به سوی اشیاء گران بها تمایل نشان می دهند، را تحریک می کند تا دست به چپاول بزنند.
سارق انسان از یک سو شیطان در کمین نشسته است، تا حقیقت انسانی را به یغما ببرد و بر این کار خود قسم نیز یاد کرده است« قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین؛ گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد»(سوره ص/82). البته جالب توجه این است که انسان خود نیز به راهزنی او کمک می کند؛ آن هنگام که در غفلت و پیروی از کشش های نفس هوا خواه می شود، نه خدا خواه.
تعریف اخلاق و عرفان و تفاوت انها؟
از این که با ما در ارتباط هستید خدا را شاکریم و امیدواریم وجود خود را مزین به اخلاق والا کنیم و خود را فانی در خدا کنیم.
«اخلاق»
پیش از آن که اخلاق را تعریف کنیم ، لازم است به 2 نکته که در حقیقت اخلاق و تعریف آن موثر است ، اشاره کنیم:
1- فلاسفه گفته اند از کیفیات نفسانی، آنچه سریع الزوال و زودگذر باشد آن را حال و آنچه ثابت و مستمر بوده، به طوری که به عنوان طبیعت ثانویه او به حساب آید، آن را ملکه گویند. پس ملکه، کیفیتی از کیفیات نفسانی است راسخ در نفس است.
2-انسان در کارهایی که با اراده و اختیار خود انجام می دهد، غالبا محتاج به تدبر و تفکر است، یعنی هر کاری که بخواهد انجام دهد ابتدا خود آن کار را سپس منافع و ضرر و خیر و شری که بر آن مترتب است، تصور می کند.
پس از تصدیق به منافع و این که انجام آن کار برای او مفید است نسبت به آن میل و شوق پیدا می کند و پس از گذراندن این مراحل تصمیم بر انجام آن می گیرد یا در صورت تصدیق به ضرر و این که آن کار برای او ضرر و شر است ، از انجام آن خودداری می کند.
ولی در بعضی کارها، انسان بر اثر ممارست و تمرین و پی درپی انجام دادن، نیاز به تامل و تفکر ندارد، بلکه خودکار عمل می کند، همانند شخص بخشنده در بخشش و کمک به مستمندان، یا فرد شجاع در رفتن، به میدان نبرد و حمله به دشمن.
شادی ممدوح از نظر اسلام کدام است؟
شادی همانند امور دیگر مرز و حدی دارد که اگر داخل همان حد و مرز بماند، ممدوح ؛ و مباح است؛ و اگر از حد و مرز خارج شود، مذموم خواهد بود (اقرب الموارد گوید: (کلمه) سرور و حبور در شادى ممدوح بکار میرود ولى فرح در شادى مذموم که موجب تکبّر است, سرور و حبور از تفکّر ناشى است و فرح از قوّه شهوت)
شادی ممدوح یا سرور، خود انواعی دارد : گاه کلامی و لفظی و گاه جسمی و بدنی و گاه روحی و معنوی است .
الف)شادیهای کلامی ولفظی:
مزاح و شوخی در حد متعادل و بدون آن که معیارهای اخلاقی مخدوش گردد، اشکالی ندارد؛ بلکه به آن توصیه نیز شده است. یونس شیبانی گوید: امامصادق(ع) به من فرمود: شوخی و مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ گفتم اندک است. فرمود: چرا با یکدیگر مزاح نمیکنید. همانا مزاح از نشانههای حسن خلق است و تو به واسطه آن شادمانی در دل برادرت ایجاد میکنی.
عشق خداوند:
یکی از معانی کلمه عشق دوست داشتن افراطی است و این کلمه در قرآن نیامده است در این صورت آیا باید یا درستش این است که عاشق خداوند بود یا خدا را دوست داشت؟
بهترین واژه ای که درباره خدای متعال به کار می رود محبت است. در قرآن کریم آمده: الذین آمنوا اشد حبا لله. هستی دارای مراتب است و چون ذات الهی شدید ترین مرتبه وجود است، مومنین نیز شدیدترین محبتشان به خداوند است،. مومنین به مخلوقات هم محبت دارند، اما متناسب با مرتبه خلقی ایشان محبت می روزند. بالاترین مرتبه هستی ذات خداوند است که اقتضای بالاترین مرتبه محبت انسان را دارد، در ادبیات عرفانی از این مرتبه از محبت با واژه عشق که محبت شدید است یاد می شود، که البته اشکالی هم ندارد. نکته دیگر این است که باید توجه داشت عشق و محبت در تمام مراتب آن در حقیقت عشق به هستی و خدای متعال و حقیقی است، اما در زبان فلاسفه و عرفا به مرتبه شدید آن که محبت به خدای متعال است عشق حقیقی و به مراتب دیگر به دلیل ضعیف بودن و گاهی بازدارندگی این مراتب نسبت به مرتبه عشق به ذات، عشق مجازی اطلاق شده است. هر عشقی که زمینه ساز عشق به حق تعالی باشد، حقیقی است و اگر باعث فراموش شدن خدا شود و انسان را از توجه به ذات بازدارد، مجازی، باطل و غیر حقیقی خواهد بود.
عرفان درجستجوی چیست؟
پاسخ: دوست گرامی. عرفان در جستجوی خداوند در تمام مراتب هستی از ذات و صفات و مخلوقات است (وحدت شخصی وجود). این جستجو ابتدا به صورت نظری و علمی انجام می شود و سپس از طریق تهذیب نفس و عبودیت و سلوک عملی به صورت شهودی و قلبی خواهد بود.
شناخت خدا:
آیا شما که میگید خداوند همه جا هست پس خداوند جسم دارد یا روح است؟ بطور کلی خدا را چگونه بشناسیم؟
پاسخ: دوست گرامی. خدا جسم و روح نیست, بلکه آفریننده آنها است. خدای متعال متن هستی و اصل وجود است. وجود همه جا هست و هیچ موجودی خالی از وجود نیست. اگر وجود نباشد هیچ چیز نیست. خدای متعال باطن هستی و باطن تمام اشیا و مخلوقات است. ظاهر هستی جنبه خلقی و ظهوری دارد و باطن هستی جنبه حقی و وجودی. برای شناخت خدا بهترین راه شناخت او از طریق مظاهر انفسی و آفاقی و رویت صفات خدای متعال در مظاهر خلقی است. البته بدون صفت توحید خدای متعال شناختنی نیست و توحید به همین معنا است. به معنای اینکه تمام هستی پر از خدا است و خدای متعال همه جا هست و حضور دارد. مانند حیات که در همه جای بدن هست و حضور دارد.
مطالعه کتاب:
من نمی دانم کتاب های دینی را به چه شکل مطالعه کنم تا بتوانم از آنها استفاده کنم مثلاً یک روش غلط که من در مطالعه دارم اینه که کتاب را حفظ می کنم حالا ممکنه که چیزی هم نفهمم. اگه میشه ابتدا یک روشی برای مطالعه مخصوصاً منظورم کتب دینی است به من معرفی کنید. بعد الان من قصد دارم برگزیده تفسیر نمونه را بخوانم به من کمک کنید که به شکل باید مطالعه کنم.
پاسخ: توصیه ما برای مطالعه کتب دینی این است که آن را هدفمند و روش مند سازید. هدف مطالعه بالابردن اطلاعات و آگاهی اسلامی است. روش مطالعه بهتر است بر اساس یادداشت برداری و نمایه زنی استوار شود. یعنی دو راهکاری که باعث یادگیری و مطالعه موثر می شود. نمایه زنی یعنی برای هر پاراگراف اسم گذاری کنید. اسم, همان موضوعی است که آن پاراگراف درباره آن بحث کرده است. راهکار دوم یاداشت برداری از نکات کلیدی و مهم است. برخی موضوعات کلی که باید برای آنها یاداشت بردارید عبارتند از: خداوند و موضوع توحید, نفس شناسی, تذکیه نفس و خودسازی, اخلاق اجتماعی, عبودیت خداوند. این یادداشت ها به تدریج به منبع مطالعاتی شما تبدیل می شود و می توانید درباره آن مقاله بنگارید و یا برای دیگران سخن رانی نمایید. موفق باشید.
معنای تهذیب نفس:
سلام به پرسمان همراه سوالی داشتم؟ تهذیب نفس به چه معناست؟
دوست گرامی . برای تهذیب نفس اول باید توبه کنید و از گناهان گذشته و علائق دنیوی افراطی و هوای نفس دور شوید و ثانیا با یادگیری احکام دین سعی کنید واجبات خود را انجام دهید و در مرحله بعد خود را از جهت اخلاقی و صفات بسازید و رزایل خلقی را تصفیه نمایید و عادت های بد را به عادت های خوب بدل کنید و مرحله آخر انجام عبادات و مستحبات است. این راه با علم و عمل امکان پذیر است. یعنی سعی کنید بدانید و به دانسته های خود عمل کنید. موفق باشید.
چگونه اهل دل شویم؟
دوست گرامی. به لحاظ مردم شناسی ارزشی انسان ها دو گونه اند1- اهل دنیا که جهان بینی شان مادی است و ایمان ندارند,2- اهل ایمان که خود سه مرتبه دارند, 1- اهل عقل, یعنی کسانی که راه ایمان را با عقل می پیمایند 2- اهل دل, یعنی کسانی که راه ایمان را با دل و عشق می پیمایند. 3- یک گروه هم اولیای معصومین هستند که رهبران راه ایمان اند. برای اینکه انسان اهل دل شود باید اولا از اهل دنیا کناره بگیرد و به سوی خدا مهاجرت کند و ثانیا باید از وادی عقل گذر نماید و خود را به فضیلت علم و عقل و عمل بیاراید و بعد وارد وادی عشق شود و اهل دل گردد. موفق باشید.
نماز نشانه ی چیست؟
دوست گرامی. اهل دنیا نه ایمان دارند و نه نماز می خوانند و نه به احکام عبودیت پایبندی دارند. وقتی کسی ایمان آورد و شهادتین را به زبان جاری کرد و خدا و پیامبر و ولایت را پذیرفت, اولین حرکت عملی ای که نشان دهنده ایمان واقعی او است, نماز است. نماز اگر از روی صدق و اخلاص باشد, نشانه آن است که شخص مدعی ایمان، واقعا خدا را قبول دارد و با او رابطه عبد و مولی برقرار کرده و از دوستان خدا شده است. نماز نشانه ایمان واقعی انسان است. کسی که نماز نمی خواند یا خدا را قبول ندارد و اصلا ایمان نیاورده و یا هنوز عملا وارد وادی ایمان نشده است. موفق باشید.
معنای خودشناسی و خودسازی:
سلام، خودشناسی یعنی چه؟ چه کار کنم که به خودشناسی در حد خودم(جوان 24 ساله) برسم و بتوانم به واسطه آن تهذیب نفس کنم، و به امید خدا در قیامت جز اولیاالله مشهور بشم.
دوست گرامی. قرآن کریم و روایات اسلامی افراد جامعه انسانی را به دو قسم اهل دنیا و اهل ایمان تقسیم می کنند. بگذریم که هر قسم خود انواع و مراتبی دارد که بسیار مفصل است. این دو قسم هر یک صفات و ویژگی های اعتقادی و اخلاقی و عملی ای دارند که از هم متمایز است. اجمالا خودشناسی یعنی شناختن این صفات و ویژگی ها و تشخیص اینکه کدام صفات و ویژگی های اهل دنیا یا اهل ایمان در نفس ما نهادینه شده است و خودسازی نیز به معنای پاک کردن و تخلیه نفس از صفات و ویژگی های اهل دنیا و آراسته شدن به صفات و ویژگی های اهل ایمان است. منبع این مباحث عمدتا قرآن کریم و روایات است و در کتاب های اخلاقی نیز این صفات و ویژگی ها تحت عنوان فضایل و رزایل دنبال شده است.
همرنگ جماعت شدن:
آیاضرب المثل (گرخواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو) درست است یانه؟
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
1- همرنگ جماعت شدن به خاطر رسوا نشدن به شکل قضیه ای کلی و دائمی و قابل انطباق در همه موارد با اصول دینی و اموزه های اسلامی و قرانی و رهنمود های اهل بیت –ع- همخوانی و هماهنگی ندارد .
2- ما دو نوع جماعت داریم, باطل و حق, جماعت اهل دنیا و پیروان شیطان و جماعت اهل ایمان و اطاعت خداوند. بنابراین به طور کلی همراهی با جمع و همگامی با جماعت مومن و مسلمان در امور مثبت و مفید و مورد تایید دین امری مطلوب و مورد تاکید دین است و در قران و روایات به آن توصیه شده و از تفرقه و جدایی از اجتماع و بریدن از جمع منع شده است .
3- اما این همراهی معنایش همراهی در برنامه ها غلط و سنت های باطل و بدعت ها و انحرافات جماعت اهل دنیا نیست و در این امور نه تنها همراهی و همرنگی مطلوب و شایسته نیست بلکه در اینجا وظیفه و کار درست فاصله گرفتن و جدا شدن و ایستادگی در برابر انحراف و مقابله با آن است .
4- همراه شدن با کار و برنامه و رفتار غلط و نادرست و نا مطلوب جماعت اهل دنیا و اهل گناه جامعه رسوایی حقیقی در محضر خداوند است و فاصله گرفتن از راه و روش و سنت غلط آنها و مقاومت در برابر آن و تلاش برای تصحیح و اصلاح آن سربلندی و عزت حقیقی و عبودیت واقعی است .
اگر شیطان از شنیدن نام خدا وحشت دارد پس چرا وقت نماز که نام خدا بر زبان می آوریم و آیات قرآنی را تلاوت می کنیم از ما دور نمی شود؟
قبل از پاسخ به شما دوست عزیز توجه تان را به دو نکته جلب می نمائیم :
اول : داستان های متعدد قرآنی از انبیاء گذشته همچون حضرت آدم ، حضرت ایوب ابراهیم ( علیهم السلام ) و همچنین روایات دیگر گویای آن است هیچ انسانی و لو معصومین از وسوسه شیطان در امان نیستند اما آنچه که مهم است آن است که انسان در همان گام اول وسوسه های شیطان را تشخیص داده و او را از خود براند بگونه ای که شیطان نمی تواند بر آنها تسلط یابد همانطور که خداوند متعال در وصف متقین فرموده اند : «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون ؛ پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند هماندم متذکر (یاد خدا) شده وبصیرت یابند»، (اعراف، آیه 201)،
چه کارایی را خدا دوست دارد بنده اش انجام دهد؟
مکاتبه شما با این مرکز، بازگو کننده گرایش های فکری و عقیدتی پاک و تحسین برانگیز و گویای حُسن اعتماد به این مرکز است.
دریک کلام می توان گفت: خدای متعال از بندگان خویش بندگی خواسته است, یعنی از دنیازدگی و تبعیت شیطان دور شوند و در مسیر بندگی و اطاعت خدا حرکت کنند که همان صراط مستقیم است و پیامبران و رسولان فراوانی نیز فرستاده است تا به بشر بیاموزند که بهترین راه زندگی برای انسان این است که از دنیا و هواهای نفسانی به سوی خدا و لقای او مهاجرت نمایند.
اما کارهای خاصی که خدا دوست دارد:
ـ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم): «خداوند سه کار را دوست دارد: کم گویی، کم خوابى و کم خورى.» (میزان الحکمه، ج2، ص952)
خیلی مهم است که انسان در سخن گفتن دقیق باشد و به جا سخن بگوید: امام علی (علیه السلام) می فرماید: «من کثر کلامه کثر خطاؤه؛ کسی که کلامش زیاد است، خطاهایش بسیار است» (نهج البلاغه، حکمت 349)،
دعای محبت چیست؟ آیا تاثیر دارد؟ دعایی محبت بین پسر و دختر می نویسند چیست؟ یکی از علما نمی دونم آقای کشمیری بوده یا قاضی گفته واقعیت داره اما دعا باید درست بیان بشه می شه راهنماییم کنید؟ من پسری را دوست دارم که از هر نظر ایده آل هست. اعتقادی و تواضع کمک به دیگران اما نمی تونم بهش بگم می شه؟
پرسشگر محترم؛ ارتباط شما گویای اعتمادیست که به این نهاد دارید و این باعث خوشحالی ماست.
دوست عزیز؛ راه حل مشکل شما خواندن دعای محبت نیست. باید مسأله را ریشه ای حل کرد. این محبتی که در دل شما ایجاد شده، خطرناک است به ویژه اگر طرف مقابل هیچ علاقه ای نداشته باشد.
برخی از سوره ها و دعاها خواصی همچون ایجاد محبت دارند اما دوست خوبم؛ بهتر است« بنده و عبد» امور خویش را به خدای مهربان واگذار نموده و در دعاهایش تنها خیر و مصلحت را از خدا طلب نماید.
برای رسیدن به خواسته های معقول در چارچوب تعالیم شرع و دین، باید از نیروی فکر و اندیشه و اراده ی قوی کمک گرفت و با استعانت از عنایات و امدادهای الهی و توسل به اولیای برگزیده ی او، راه رسیدن به خواسته را هموار کرد.
توجه به چند نکته در پاسخ به سؤال شما ضروری است:
1. شما باید واسطه ی امین که شما و آن آقا را می شناسد در جریان قرار داده و ایشان با پسر صحبت کرده و بپرسند:آیا شما قصد ازدواج دارید؟ می خواهید کسی را معرفی کنم؟ و سوالاتی از این قبیل که شخصیت شما هم حفظ شود.
قاعده دفع افسد به فاسد تا چه حد درست است؟ آیا جایگزین کردن یک گناه کبیره با یک گناه صغیره صحیح است؟
دفع افسد به فاسد یک قاعده عقلی است به این معنی که عقل انسان میگوید در جایی که در سر دو راهی گیر افتادی که یک طرف آن امر فاسدی است و طرف دیگر آن امر فاسدتری است میان آنها طرفی را انتخاب کن که ضرر و مفسده کمتری دارد. همانطور که ملاحظه میکنید عقلا هم این مطلب را میپسندند.
در اسلام هم این امر تجویز شده است و بیان شده که در این صورت فردی که امر فاسد را انجام میدهد مرتکب گناه نشده است. برای این مطلب مثالی میآوریم تا مطلب کاملا روشن شود:
حفظ جان واجب است فرض کنید شخصی در بیابانی گرسنه مانده است به قدری که اگر به زودی چیزی نخورد خواهد مرد. این فرد مرداری پیدا میکند که میداند خوردن گوشت مردار حرام است یا ماری میبیند که خوردن آن هم حرام است. این فرد الان در دو راهی گیر کرده که یا گوشت مردار و یا مار بخورد که حرام است یا اینکه از گرسنگی بمیرد که در این صورت نیز چون جانش را حفظ نکرده است مرتکب گناه شده است.
پسری هستم دانشجو.21ساله. نمیدونم در زندگی هدفم چیه؟ چطور هدفم رو پیدا کنم؟ چطور برای رسیدن به آن برنامه ریزی کنم؟
زندگی در هویت خود هدفمند است, اما اینکه ما هم به عنوان یک فرد توانسته ایم هدف زندگی را روشن بشناسیم و زندگی خود را هدفمند سازیم, فرایندی است که باید خودمان در آن حضور فعال داشته باشیم و راهبرد مشخصی برای خود ترسیم کنیم. هدفمند سازی با این رویکرد از ان جهت ضرورت می یابد که باعث آرامش و نظم زندگی و سامان دهی افکار و رفتار انسان می شود. کسی که هدفی ندارد, سردرگم است و برنامه ریزی برایش ممکن نیست و دچار افسردگی و ناامیدی و آسیب های فراوان دیگری خواهد شد.
بنابراین روشن بودن هدف زندگی یکی از عوامل مهم آرامش و شاد زیستی و سلامتی روانی انسان است. بسیاری از سردرگمی ها و افسردگی ها در افراد در اثر این است که هدف روشنی برای زندگی نمی شناسند و آفرینش و خط سیر زندگی خود را نمی توانند توجیه کنند. پوچ گرایی و نهیلیسم در اثر همین موضوع؛ یعنی پیچیده و مبهم تعریف شدن هدف زندگی به وجود آمده است. هنگامی که انسان به پوچی برسد و یا برای حیات خود تفسیر و توجیه رضایت بخشی نداشته باشد, حتی ممکن است ناامید شود و دست به خودکشی بزند. بنابراین شناخت هدف زندگی برای هدفمند ساختن زندگی خود و کسب آرامش و رسیدن به شادزیستی کاملا لازم و ضروری است.
من خدا را مثل مادری دل سوز می بینم و خوف از او برایم بی معنیست . او را بخشنده میبینم تا منتقم . ترس و دوست داشتن برای من همزمان نمیتواند برای کسی وجود داشته باشد . جهنم با خدای مهربان برایم از بهشت با خدای که از ترس به بهشتش رفته ام شیرین تر است . آیا نگرشم اشتباه است ؟ باید از او بترسم یا همواره با عشق به مهربانیش او را بپرستم ؟
برای پاسخ به سوال شما باید ان را تفکیک کنیم: اما اینکه گفتید خدا را مثل مادری دل سوز میبینید باید بگویم سخن درستی است بلکه خدای متعال هزار بار از مادر به بندگانش مهربان تر است او رب وصاحب ماست و هرگز بد ما را نمیخواهد اما توجه کنید که یک مادر مهربان شربت تلخ و آمپول دردناک را برای رهایی فرزندش از بیماری مهلک انتخاب میکند زیرا صلاح او را میخواهد و هیچوقت به نابودی او راضی نمیشود ؛ حالا شما حساب کنید خداوند که هزاران بار از مادر برای ما مهربانتر و دلسوزتر است هرگز سعادت ابدی ما را قربانی خواستههای زود گذر ما نمیکند و با علم بی نهایت خود همیشه آنچه بهترین گزینه است را برای ما میخواهد.
اما در مورد خوف از خدا و بخشندگی او ، بله همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمیگردد،
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید