سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2713811

  بازدید امروز : 117

  بازدید دیروز : 123

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
دانش، حرز (نگهدارنده) است . [امام علی علیه السلام]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/10/8::: ساعت 11:38 صبح

بهترین راه خودشناسی واقعی با هدف خداشناسی و رسیدن به کمال چیست؟ آیا در این راه هر انسان به یک روش به قرب خدا می رسد؟ یعنی روشهای مختلفی جود دارد یا خیر؟ چه کنیم که قبل از مرگ هشیار و بیدار شویم و همواره سیرصعودی به سوی خداوند داشته باشیم؟

در پاسخ به این سوال به چند نکته توجه کنید:

1- کمال چیست: کمال انسان در کسب بصیرت و آگاهی و معرفت خدا است. البته برترین مراحل بصیرت معرفت شهودی خدای متعال یا به تعبیری عرفان است که مظهریت انسان را نسبت به علم لدنی حق تعالی کامل می کند و او را مظهر تمامی اسما و صفات و کمالات الهی از جمله مظهر قدرت و اراده او می نماید. قرآن کریم می فرماید: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون (زاریات 56). جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت. البته در روایت هست که امام معصوم عبادت را به معرفت تفسیر کرده است. یعنی پایان راه انسان و تاثیر عبادت وصول به معرفت خداوند و مظهریت برای علم و سایر صفات کمالیه او است.

2- خودشناسی در این مسیر به آن است که:

 1-2 انسان بداند او یک موجود مادی محدود نیست و بعد مجرد و روحانی او این کشش را دارد که بتواند مظهر علم لدنی حق تعالی شود و در اثر این مظهریت خلیفه خدا در زمین باشد و به مقام ولایت و رهبری جامعه برسد. مقام ولایت و امامت جامعه کاملترین مقام و منصب الهی برای انسان و نشانگر کمال او است.

2-2 حق و باطل را به خوبی بشناسد و با بصیرت کامل جایگاه خود را شناسایی کند که در جبهه حق قرار دارد یا در جبهه باطل. یعنی ببنید که نسبت او با ولایت حق و ولایت باطل چگونه است. آیا تحت ولایت شیطان زندگی می کند و در راه باطل قدم می زند یا تحت ولایت خدا و اولیای الهی زندگی می کند و در راه حق می رود. آیا عقاید و اخلاق و رفتار او خدای ناکرده شیطانی است یا رحمانی است.

3- راه کمال و قرب الهی یکی است و آن عبودیت و حرکت در مسیر حق و زندگی تحت ولایت خداوند و مبارزه با اولیای شیطان است، اگر چه تنوع در آن هست. در این راه برخی ممکن است با نماز به خدای متعال وصول یابند، و برخی با دعا و برخی از طریق ریاضت و روزه و یا خدمت به خلق و مبارزه با طاغوت و شیاطین و مبارزات سیاسی و فرهنگی اجتماعی و و و. اما در هر صورت راه کلی قرب الهی و صراط مستقیم خداوند عبادت خداوند و نفی عبادت شیطان و طاغوت است. راهی که در جمله لا اله الا الله ظهور و نمود دارد. نفی پرستش باطل و درگیر شدن با شیطان و طاغوت و پرستش خداوند و اطاعت از ولایت حق. این راه واحدی برای تمامی بندگان است.

5-راه بیدار شدن انسان کسب بصیرت است. بصیرت به شناخت جریان حق و باطل در طول تاریخ است. شناخت جبهه حق و باطل. ولایت شیطان و ولایت خداوند. دشمن و دوست شناسی و نوع تهاجم دشمن. موضع گیری قرآن کریم در مقابله با جریان کفر و نفاق و اهل ولایت باطل . جایگاه ائمه هدا در مسیر مبارزه با باطل به خصوص حادثه عاشورا و نقش آن در پیروزی حق بر باطل. داشتن تولی و تبری. شناخت موقعیت فعلی انقلاب اسلامی و نقش آن در مسیر ظلم ستیزی و عدالت گستری و نفی طاغوت و باطل. شناخت تمدن و فرهنگ غرب به عنوان نیروی شیطانی مهاجم به ارزش های الهی و اسلامی. شناخت اسلام به عنوان دین کاملی که عقیده و اخلاق و عمل انسان را در مسیر حق سازمان دهی می کند و او را برای جهاد در راه خدا آماده می سازد و شناخت تاریخ و تمدن اسلامی. مجموعا آگاهی هایی است که به انسان معاصر بصیرت لازم را برای زندگی و حفاظت خود و جامعه از انحراف خواهد داد.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 88/9/5::: ساعت 1:13 عصر

می خواستم مثل یک بیمار که به پزشک مراجعه می کند و دستورات پزشک را تا بهبودی کامل عمل می کند، شما هم به من یک نسخه بدهید که چه کنم تا یک فرد کامل باشم یعنی می خوام یه نسخه کامل از لحاظ( پرورش روح و جسم و عقل و برنامه ریزی و ... در زندگی فردی و اجتماعی) برام بپیچید و من بدان تا همیشه (انشاالله)عمل کنم؟

در پاسخ به سوال شما ابتدا خوب است با مفهوم کمال آشنا شویم و سپس به راهکار کلی خودسازی و حرکت در مسیر کمال انسانی اشاره خواهیم کرد.
وقتی می‌گوییم خداوند کمال مطلق و نامتناهی است، مقصود از آن، همان «صفات جمال» خدا؛ از قبیل «علم» و «قدرت» و «حیات» و «اراده» است. هرگاه بنده‌ای در پرتو پیمودن راه اطاعت، گام در درجات کمال می‌گذارد و از نردبان کمال بالا می‌رود، مقصود این است که کمال وجودی بیشتری به دست آورده و علم بیشتر، قدرت زیادتر، اراده‌ای نافذتر وحیاتی جاودانه‌تر پیدا می‌کند. در این صورت می‌تواند از فرشته بالاتر قرار گیرد و از کمالات بیشتری بهره‌مند گردد.
بشر، پیوسته خواهان آن است که بر جهان تسلط پیدا کند و کاری را که انسان‌های عادی از انجام آن عاجزند، انجام دهد.به عنوان مثال، گروهی از مرتاضان از طریق ریاضت‌های حرام و آزار دهنده به تقویت نفس و روح پرداخته و قدرت‌هایی را به دست می‌آورند.
امّا راه صحیح که موجب سعادت هر دو جهان می‌گردد، آن است که راه «بندگی» و خضوع در برابر خدای جهان را در پیش گیرد و با پیمودن راه بندگی، مقاماتی به دست آورده و سرانجام قدرت بر تصرف در تکوین پیدا کند.
پیامبر گرامی(ص) در ضمن حدیث قرب نوافل به مقامات بلند سالکان راه حق و پویندگان راه عبودیت وبندگی اشاره نموده، سخن پروردگار را چنین نقل می‌فرماید: «هیچ بنده‌ای به وسیله کاری، نسبت به من تقرب نجسته که محبوب‌تر از انجام فرایض بوده باشد. (آنگاه فرمود:) بنده من با گزاردن نمازهای نافله آنچنان به من نزدیک می‌شود که اورا دوست می‌دارم. وقتی او محبوب من شد، من گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود، وچشم او می‌شوم که با آن می‌بیند و زبان او می‌گردم که با آن سخن می‌گوید، و دست او می‌شوم که با آن حمله می‌کند. هرگاه مرا بخواند اجابت می‌کنم و اگر چیزی از من بخواهد می‌بخشم».
دقت در این حدیث، ما را به عظمت کمالی که انسان در سایه انجام فرایض و نوافل پیدا می‌کند، به خوبی رهبری می‌کند. در این حالت قدرت درونی انسان به حدّی می‌رسد که با قدرت الهی صداهایی را که با نیروی عادی نمی‌شنید، می‌شنود و صور و اشباحی را که دیدگان عادی را یارای دیدن آنها نیست، می‌بیند. سرانجام خواسته‌های اوجامه عمل پوشیده، حاجت‌هایش برآورده می‌شود، در نتیجه دوست خدا می‌شود و عمل او، عمل خدایی می‌گردد.
جای شک نیست مقصود از اینکه خدا چشم وگوش او می‌گردد، این است که دیده او در پرتو قدرت الهی، نافذتر و گوش او شنواتر و قدرت او گسترد‌ه‌تر می‌گردد.
بنابراین یکی از آثار کمال نفس، تصرف در جهان طبیعت به اذن خداست. توضیح این که در پرتو عبادت و بندگی، نه تنها حوزه بدن تحت فرمان و محل نفوذ اراده انسان قرار می‌گیرد، بلکه جهان طبیعت نیز مطیع انسان می‌گردد و آدمی به اذن پروردگار جهان، در پرتو نیرو و قدرتی که از تقرب به خدا کسب نموده است، در طبیعت و جامعه انسانی تصرف می‌کند و مبدأ یک سلسله معجزات و کرامات و تحولات اجتماعی می‌شود و در حقیقت قدرت تصرف و تسلط بر تکوین پیدا می‌کند.
در یک تعبیر دیگر می توان گفت: کمال انسان در شکوفا شدن استعداد های الهی نهفته در او در راستای قرب به خداوند است. برای رسیدن به قرب الهی که همان هدف نهایی زندگی و دین است ، چاره ای جز این نیست که انسان خودش را در ظرف عبودیت حق تعالی قرار دهد، منتهی این ظرفیت بیشتر یک ظرفیت کیفی است تا کمی، یعنی آنچه مهم است، کیفیت عمل و عبادت است تا کمیت آن.
ممکن است کسی با یک عمل مخلصانه در راه خدا ،مانند شهادت در راه خدا، این راه را طی نماید و به مقصد برسد و یا عارفی با چند سال تلاش و ریاضت به کمال خود نهایی خود واصل گردد و در مقابل کسی هم صدو بیست سال عبادت کند، نماز بخواند و روزه بگیرد ولی به کمال و رشد معنوی قابل قبولی نرسد.
آنچه در این مسیر مهم است، اول . بودن در راه است و دوم. خلوص نیت و خالی بودن از هر شایبه ریا و انگیزه های دنیوی غیر الهی. سوم. صدق و راست گویی با خداوند، یعنی انسان با خود و خدای خویش صادق باشد و اگر ادعای ایمان می کند، واقعا مومن باشد و به وظایف عبودیت عمل کند.
سرعت و کندی انسان در وصول به کمال نیز بسته به مرتبه صدق و اخلاص او متفاوت خواهد بود. در این مسیر حتی ممکن است کسی همان گونه که در روایات هم آمده، با چهل روز رعایت اخلاص در نیت و عمل، چشمه هایی از حکمت از درونش بجوشد و به کمالات مهمی نایل گردد.

راه کمال انسان:

برای اینکه انسان در راه خدا قرار بگیرد و به سمت اخلاص حرکت کند و به کمال نهایی خود واصل شود، طی مراحل زیر ضرورت دارد.
1- قرب فرایض ، یعنی ظرف انجام واجبات و ترک محرمات و به عبارتی ظرف تحصیل تقوی
2- قرب نوافل، به معنی انجام مستحبات و ترک مکروحات و به عبارتی ظرف تحصیل ورع
چند تذکرمهم :

 1- انسان به وسیله نوافل و مستحبات به اوج در کمال و قرب الهی می رسد ، ولی این ظرفیت هنگامی در ساخت انسان و تعالی او مؤثر می افتد که شخص سالک، نسبت به تحصیل تقوی و انجام واجبات به اطمینان رسیده باشد؛ زیرا مرتبه نافله پس از واجب است و بدون تقوی ، ورع حاصل نمی شود.
رسول خدا (ص) در یک روایت قدسی بسیار مهم فرموده است: قال الله عزوجل: ... ما تقرب الی عبد بشیء احب الی مما افترضت علیه و انه لیتقرب الی بالنافله حتی احبه، فأذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه ینطق به و یده التی یبطش بها ان دعانی اجبته و ان سألنی اعطیته.
خدای عزوجل فرمود: ... هیچ بنده ای با وسیله ای که نزد من محبوب تر باشد از آن چه بر او واجب کرده ام، به من نزدیک نشد. همانا او با نماز نافله به من نزدیک شود تا آن جا که او را دوست بدارم و چون دوستش بدارم گوش او شوم که با آن بشنود و چشم او شوم که با آن ببیند و زبان او شوم که با آن سخن گوید و دست او شوم که با آن ضربه زند. اگر مرا بخواند، جوابش دهم و اگر از من خواهش کند به او بدهم».
2- ظرف عبودیت با دو مانع بزرگ روبرو است که تا این دو مانع از سر راه انسان مرتفع نشود ،موفقیتی حاصل نمی گردد.
مانع اول: اسارت های انسان: عادتهای بد، دلبستگی به لذتها و شهوتهای دنیوی، وابستگی ها و برخی گرایش های افراطی مادی، مانع موفقیت انسان در ظرف عبودیت و بندگی خداوند است. بدین منظور سالک اگر بخواهد در این مسیر موفق باشد باید برای تحصیل آزادی معنوی و اخلاقی تلاش مستمر نماید و خویش را از اسارت هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی برهاند.
مانع دوم: خلقیات و ملکات اخلاقی رذیله : رذایل اخلاقی مانع می شوند که شخص بتواند به وظایف عبودی خود به نحو صحیح و احسن عمل نماید ، به طور مثال، کسی که دارای رذیله بخل است ، هرگز قادر نخواهد بود به انجام واجبات مالی خود اقدام نماید. اگر انسان در تحصیل آزادی و تهذیب نفسانی از اسارتها و ملکات رزیله موفق شود ،آنگاه در مسیر عبودیت نیز موفق خواهد بود.
3- طی تمامی این مراحل بسته به تحصیل عقلانیت معنوی و تقویت ایمان یقینی انسان است. در روایت بسیار مهمی در این زمینه آمده است «العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان؛ عقل آن چیزی است که به وسیله ان خدای عبادت می شود و بهشت به دست می آید» (اصول کافی، ج 1 - کتاب العقل والجهل، ج 3، ص 11، از امام صادق(ع).
هر کس به مقدار عقل و باور یقینی خود در این مسیر حرکت می کند و موفق میشود . حتی ملاک سنجش عمل و شخصیت انسان ها به لحاظ ارزشی و ملاک محاسبه اعمال در قیامت به مقدار عقل او بستگی دارد.
راه پرورش عقل و ایمان: عقل انسان با دو چیز پرورش می یابد.
1- تحصیل دانش و بینش معنوی و الهی (خدا شناسی- انسان شناسی- دین شناسی- جهان شناسی- معاد شناسی).
2- کسب تجربه عملی ، انسان به هر میزان که در این مسیر حرکت می کند و مزه ، لذت و آثار عبودیت حق تعالی را با جان خویش احساس می نماید ، عقلش فراتر می رود و حرکت و زندگی عقلانیش به سوی خداوند و قرب او قوت می گیرد.
شما برای رسیدن به کمال باید برنامه داشته باشید، منتهی مواردی که باید در برنامه ریزی رعایت کنید عبارت است از:
1- سیر مطالعاتی و افزایش اطلاعاتی که منتهی به آگاهی و بیداری شما می شود. برای آشنایی با این سیر لازم است دوباره سوال مطرح نمایید تا برایتان پاسخ ارسال شود. در این زمینه شرکت در جلسات مذهبی و استماع سخنرانی ها و مواعظ و همچنین تلاوت مداوم قرآن کریم و خواندن روایات اسلامی و شرح زندگی بزرگان و اهل عرفان و سلوک و مباحث مربوط به معاد و رستاخیز نیز بسیار مفید است.
2- پاکسازی و تهذیب نفس از عادت های بد و دلبستگی ها و وابستگی ها و اموری که مانع کمال و سیر و سلوک انسان به سوی خدا تلقی می شود.
3- اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رزایل اخلاقی و آراسته شدن به فضایل اخلاقی از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.
5- تفکر شخصی در اندیشه های فلسفی که در بینش دینی مطرح می شود مانند, خداشناسی و انسان شناسی و هستی شناسی و دین شناسی و معاد شناسی در راستای تقویت اعتقاد و یقین.
6- انجام وظایف عبادی و تحصیل صفت تقوی و پرهیزکاری, از طریق آشنایی با واجبات دینی و گناهان و پایبندی به احکام دینی .
7- تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیای معصومین(ع) و مومنان اهل ولایت و محبت, از طریق انجام مستحبات و زیارات و مانند آن.
در صورتی که این مسیر به درستی و عالمانه طی شود, به طور قطع حالات انسان دارای ثبات خواهد بود و دگرگونی ها و تحولات سامان یافته تر می شود و نگرانی ها رفع خواهد شد.
منابع اصلی اخلاق اسلامی:
-راه روشن, ترجمه مهجه البیضاء فیض کاشانی
- اخلاق اسلامی, ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی
- معراج السعاده، ملا احمد نراقی
- نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی
- اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح یزدی
منابع بیشتر:
- خودسازی برای خودشناسی، مصباح یزدی
- تهذیب نفس، ابراهیم امینی
- مقالات استاد محمد شجاعی
- خودسازى، شهید باهنر
- خودسازى، محمد یزدى
- جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/8/2::: ساعت 9:0 صبح

سوال: چرا در برابر خواهش های نفسانی مغلوب می شویم؟

از آنجا که سؤال شما دوست عزیز از موضوعاتی می باشد که در علم اخلاق از دامنه وسیعی برخوردار است لذا بجهت اینکه پاسخ تفصیلی این سؤال از حوصله شما خارج نگردد ابتدا یک پاسخ اجمالی به شما ارائه می نمائیم و در ادامه به به توضیح و تفصیل آن خواهیم پرداخت.
ابتدا به فورمول مغالبه ای که در نفس انسان در جریان است اشاره کنیم و سپس به مصادیق اشاره خواهیم کرد.

به طور کلی انسان در درون خود، میان دو کشش متقابل بشری و فرا بشری قرار دارد، نفس از یک طرف و جنبه های عقلانی و معنوی انسان از طرف دیگر سعی می کنند که انسان را به سمت خود بکشانند و در این راستا قانون این است که در این مبارزه هر طرف و کششی قوی تر عمل کند، طرف دیگر را مغلوب خود خواهد ساخت.

به طور طبیعی در درون انسان کشش های غریزی نفس بسیار قوی عمل می کند و شکوفایی آن نیز کار طبیعیت است و نیاز چندانی به آموزش و پرورش ندارد، ولی در مورد کشش های فطری و معنوی وضع فرق می کند. قوای معنوی و عقلانی روح انسان نیاز به آموزش و پرورش دارد تا قوی و موثر عمل کند و بتواند انسان را به سمت معنویت پیش ببرد و در برابر زیاده خواهی های نفس اماره مبارزه و ایستادگی نماید و مغلوب نفس نشود.

بنابراین در صورتی که شخص در این زمینه کار نکرده باشد و با خودسازی عقل، ایمان و اراده اخلاقی خود را تقویت ننموده باشد، به راحتی اسیر نفس اماره و شیطان می شود، و توان مقابله و استقامت در برابر خواسته های افراطی آن را نخواهد داشت.

بعد از ذکر این قانون کلی درباره ریز عواملی که باعث این غلبه می شود گفتنی است:

مغلوب شدن انسان در برابر خواسته های نفسانی متاثر از سه گروه عمده از عوامل تاثیر گذار بر نفس می باشد که هر یک از این گروهها در بر دارنده عوامل متعدد دیگری می باشند . خلاصه این عوامل به شرح ذیل می باشد
  الف : عوامل جسمانی
برخی از عواملی که باعث می شود تا انسان ها مغلوب خواهشهای نفسانی خود گردند بازگشت به ویژگی های جسمانی افراد می نماید مانند شرایط سنی انسان در دوران بلوغ و اوج هیجانات شهوانی که زمینه را برای مغلوب شدن انسان در برابر خواسته های شهوانی آسیب پذیر تر می نماید .
  ب : عوامل فردی و درونی
این گروه از عوامل آنهایی هستند که بازگشت به خود انسان می نماید و بستگی به غرایز درونی و چگونگی تربیت رفتارهای درونی انسان دارد که برخی از این عوامل شامل موارد ذیل می باشد
1- ضعف آگاهی و جهل نسبت به شگردها و ترفندهای نفس اماره
2- عدم شناخت گناهان و نداستن آثار سوء دنیوی و اخروی گناهان
3- عدم رعایت تقوا
4- نداشتن صبر بر گناه
5- بی توجهی به راهنمائی های عقل
6- عدم تفکر در جهان هستی و هدف از خلقت آن
7- عدم تفکر نسبت به آثار سوء گناهان و عواقب سوء دنیوی و اخروی گناهان
8- عدم خودساختگی و تزکیه نفس
9- اصرار بر گناه و توبه نکردن از گناهان گذشته
10- ضعف عزم و اراده در برابر خواهش های نفس
11- ضعف ایمان
12- غفلت از یاد خدا
13- آزاد گذاشتن نفس اماره و عدم مجاهده با آن
14- غفلت از مرگ
  ج : عوامل خارجی
برخی از عوامل خارجی نیز در مغلوب شدن انسان در برابر خواهش های نفسانی دخیل می باشند که به برخی از آنها نیز اشاره می نمائیم :
1- وسوسه های شیطان
2- همنشینی با دوستان ناباب (وسوسه های شیطان انسی )
3- عدم ارضای مشروع و معقول و متعادل غرایز
4- دنیا زدگی
5- اثرگذاری تهاجم فرهنگی و زمینه های تحریک اجتماعی
6- دسترسی آسان به گناه

توضیح بیشتر و پاسخ تشریحی :
قبل از بیان پاسخ مشروح به شما دوست گرامی ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد
نکته اول : از نظر فلسفی « نفس » شانی از روح انسان است که مدیریت قوای نفسانی مانند شهوت و غضب، تن و جنبه های طبیعی انسان را به عهده دارد. باید دانست که در مدیریت نفسانی طبیعیت انسان، « غرایز » نقش به سزایی دارند و نفس با استفاده از غرایز است که کشور تن آدمی را اداره می کند. اما در اغلب موارد به دلیل افزون خواهی نیروهای نفسانی و تمایل به افراطی گری آدمی دچار شهوت و غضب مفرط و خواسته های افراطی در راستای کامیابی و لذت طلبی و راحت خواهی می شود، که به آن هوای نفس یا خواهش های نفسانی اطلاق می گردد .
بنا بر این غلبه خواهشهای نفسانی همان تبعیت از خواسته های افراطی نفس اماره می باشد .
  نکته دوم این است که «نفس امّاره» همواره انسان را به کارهاى زشت وامى‏دارد، چنانکه قرآن مجید از قول حضرت یوسف نقل مى‏کند:
وَ ما ابَرِّئ نَفْسى إنَّ النَّفْسَ لأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إلا ما رَحِمَ رَبّى.... ( یوسف / 53 )من هرگز نفس خود را تبرئه نمى‏کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مى‏کند، مگر آنکه پروردگارم رحم کند....
و امیر مؤمنان علیه السّلام در این باره چنین مى‏فرماید:
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاءِ فَمَنِ ائْتَمَنَهَا خَانَتْهُ وَ مَنِ اسْتَنَامَ إِلَیْهَا أَهْلَکَتْهُ وَ مَنْ رَضِیَ عَنْهَا أَوْرَدَتْهُ شَرَّ الْمَوَارِد . » تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص : 237«
به راستى که این نفس بسیار انسان را به زشتى و بدى فرمان مى‏دهد، هر کس او را امین پندارد به وى خیانت کند و هر کس به آن مطمئن شود هلاکش سازد و هر کس از او خشنود گردد او را به بدترین جایگاه (جهنم) بکشاند. (نقطه‏هاى‏آغازدراخلاق‏عملى ص : 35 )
  نکته سوم : اگر چه نفس اماره دائما به کارهای زشت دعوت می کند اما با تمام این احوال نباید اراده و اختیار و قدرت انتخاب انسان را نادیده گرفت، زیرا اگر قرآن در یک جا «نفس» را با صفت «امّارة بالسّوء» توصیف کرده است در جاى دیگر از آن با صفت «لوّامه» تعبیر کرده و مى‏فرماید:
لا اقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ وَ لا اقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ. (القیامه / 1 و 2). سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنشگر.
و در مورد دیگر با عنوان «نفس مطمئنّه» یاد مى‏کند و مى‏فرماید:
یا أیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارجِعى إلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً. ( فجر/27 و 28) اى نفس مطمئن و آرام به سوى پروردگارت باز گرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.
در این مرحله - یعنى مرحله اطمینان - غرایز سرکش رام و در برابر اختیار و اراده انسان مقهور و مغلوب مى‏شوند و این خود دلیل بر این است که اگر انسان بخواهد، مى‏تواند بر خود مسلّط شود و به طور کلّى امتیاز انسان به خاطر قدرت انتخاب اوست. (نقطه‏هاى‏آغازدراخلاق‏عملى ص : 36)
نکته چهارم : عوامل بسیار متعددی بر انسان تاثیر می گذارد تا او مغلوب خواهشهای نفسانی گردد اما لازم نیست تا همه این عوامل در کنار هم قرار گرفته تا فردی مغلوب خواسته های نفسانی خود گردد بلکه هر یک از این عوامل به تنهایی می تواند زمینه غالب شدن خواهش های نفس را بر انسان فراهم نماید .
  با توجه به نکات گفته شده در پاسخ به سؤال شما باید بگوئیم که عومل و اسباب غلبه خواهش های نفسانی بر انسان به سه گروه عمده قابل دسته بندی می باشد که بطور جداگانه به بررسی هر از این گروهها می پردازیم : (1)
  الف : عوامل جسمانی
برخی از عواملی که باعث می شود تا انسان ها مغلوب خواهشهای نفسانی خود گردند بازگشت به ویژگی های جسمانی افراد می نماید که در اینجا به دو نمونه اشاره می نمائیم .
  نمونه اول : نوجوانی که به سن بلوغ رسیده و دوران برانگیختگی غرایز جنسی را با تمامی هیجانات آن تجربه می نماید به نسبت با فردی که این دوران را پشت سر گذاشته ؛ بسیار ساده تر تسلیم و مغلوب خواهشهای شهوانی نفس می گردد .
نمونه دوم : فردیکه دچار معلولیت جسمی می باشد و توانایی انجام اموریکه دیگران به راحتی انجام می دهند را ندارد چنین فردی راحتر از دیگران دچار حسد می شود و در این زمینه نسبت به خواهش های نفسانی آسیب پذیر تر می باشد .
  ب : عوامل فردی و درونی
این گروه از عوامل آنهایی هستند که بازگشت به خود انسان می نماید و بستگی به غرایز درونی و چگونگی تربیت رفتارهای درونی انسان دارد که در اینجا به برخی از موارد که در سخنان معصومی علیهم السلام و کتب اخلاق بدان اشاره شده است می پردازیم .
1- ضعف آگاهی و جهل نسبت به شگردها و ترفندهای نفس اماره
یکی از ویژگی های نفس اماره استفاده از ترفندهای مختلف برای تسلط بر روح ملکوتی است .. نفس در هر حمله معمولا تمام قدرت خود را از طریق هوی و هوس و خواهش های نفسانی به کار می گیرد اما گاهی هم با دغلی لباس عقل می پوشد و با صدای آن سخن می گوید . در این حال اگر شخص آگاه نباشد با دست خویش خود را فریب می دهد و هوس هایش را با استدلال منطقی یا به طریق کلاه شرعی توجیه می کند . این منتها درجه گمراهی است . چرا که شخص با دلیل تراشی های خود نفس اماره اش را یاری می دهد تا هوس هایش را به صورت موجهی جلوه دهد و برای تسلیم شدن در مقابل این وسوسه ها دلیل بتراشد و کلاه شرعی درست کند . مثلا کسی که بدون اجازه از برق دولتی انشعاب می گیرد در توجیه عمل خود می گوید احقاق حق کرده چون بیش از حد به دولت مالیات می دهد .{یا مثلا خلافی در رانندگی مرتکب می شود و می گوید همه این خلاف را انجام می دهند . .}
یکی دیگر از حیله های نفس اماره این است که وانمود کند عقب نشینی کرده و شخص را می فریبد که تسلیم شده است . اما این عقب نشینی ترفندی بیش نیست . حیله ای است که به واسطه ی آن می خواهد شخص را از حالت آماده باش خارج کند غافلش کند تا بعدا به طور غیر منتظره به او حمله کند .
شیوه غلبه نفس بر مرد و زن متفاوت است . در نزد زنان نفس بیشتر از راه عواطف و احساسات و به خصوص تاثیر پذیری و حس حسادت و انتقام جویی وارد می شود .در نزد مرد ها نفس اماره بیش از هر چیز از راه غرور قدرت طلبی و شهوت حمله می کند . این نقطه ضعف ها چه بسا باعث شود که شخص بی خبر آنچه را که از لحاظ معنوی با سالها کوشش به دست آورده در یک دم از دست بدهد . تاریخ ادیان مشحون از این گونه لغزش هاست .
همانگونه که ملاحظه فرمودید اگر افراد نسبت به شگردها و ترفندهایی که نفس اماره برای گمراه کردن انسانها به کار می بندد آگاهی های لازم را نداشته باشند به راحتی مغلوب وی می گردند .
2- عدم شناخت گناهان و نداستن آثار سوء دنیوی و اخروی گناهان
از دیگر عواملی که موجب می شود تا برخی انسانها به راحتی مغلوب خواهش های نفسانی گردند عدم شناخت آنها نسبت به گناهان و آثار سوء دنیوی و اخروی آن می باشد
3- عدم رعایت تقوا
تا زمانی که نیروی ایمان و تقوا در وجود انسان بارور و تقویت نگردد، هیچ ضمانتی از مغلوب نشدن انسان در برابر خواهش های نفسانی وجود ندارد.
حضرت علی ( علیه السلام ) می فرماید : بالتّقوى قرنت العصمة. عصمت از گناه با تقوى همراه شده. یعنی اینکه کسیکه تقوى داشته باشد حق تعالى باو لطف کند و او را از غلبه نفس اماره و هواها و هوسهاى نگه دارد و نگذارد که بگناهى افتد و اگر تقوى نباشد حق تعالى را باو آن لطف نمی نماید و او را به خودش وامی گذارد در نتیجه مغلوب و فرمانبردار خواهشهاى خود گشته و گرفتار معاصى و گناهان می شود. (شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج‏3 4316 ..... ص : 233 )
4- ورود به حریم خواهش های نفسانی
از دیگر عواملی که موجب می شود تا انسان ها مغلوب خواهش های نفسانی خود گردند این است که خود را وارد حریم هواهای نفسانی که در آن دام های نفس اماره گسترده شده است می شویم می نمایند و این در حالی است که اگر بخواهیم در دامهایی که نفس اماره برای ما پهن نموده نشویم و از دست وی جان سالم به در ببریم نه تنها باید وارد این حریم ها نشویم بلکه باید از محدوده آن نیز فرار نمائیم .
قال علىّ علیه السّلام: اغلبوا اهوائکم و هاربوها فانّها ان تقیّدکم توردکم من المهلکة ابعد غایة. بر خواهشهاى نفسانى خود غلبه کنید و از محیط خطرش بگریزید، چه اگر هواى نفس شما را بدام خود بیفکند وارد محیط هلاکتان میکند و به نهایت درجه سقوط و تباهى گرفتارتان میسازد(الحدیت-روایات تربیتى ج‏1 ص 170 )
5- نداشتن صبر بر گناه
یکی از مراتب صبر ؛ صبر بر ترک معصیت می باشد و چنانچه گفته‏اند صبر بر ترک معصیت از تمام اقسام صبر بالاتر و فضیلت آن بیشتر است زیرا که جلوگیرى از شهوات نفسانیه مخصوصا وقتى که قواى شهوانى بحرکت آمد و بفرض مانعى جلوی آن نباشد بسیار سخت و دشوار است . لذا خداوند متعال در قرآن کریم صبر را از اوصاف متقین بشمار آورده و فرموده است :
الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحار (آل عمران -17 ) ( مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج‏3، ص: 64 )
حال اگر کسی نتواند در مقابل گناه صبر نماید خواهش های نفسانی بر او غلبه می نمایند و وی را به گناه می کشانند .
6- بی توجهی به عقل
همانگونه که در روایات اسلامی آمده عقل به عنوان حجت باطنی وظیفه دارد تا انسان را در برابر خواهش های نفسانی راهنمایی نماید حال اگر انسان به هدایت ها و راهنمائی های عقل بی توجهی نماید بطور طبیعی خواهش های نفسانی بر وی غلبه می نماید. امام باقر علیه السلام در این خصوص فرموده اند :بوسیله راهنمائى عقل از هم‏آهنگى با هواى نفس برحذر باش . (مواعظ امامان علیهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار ص 147 بخش بیست و دوم سفارشات حضرت باقر علیه السلام‏ )
و حضرت علىّ علیه السّلام نیز در اینخصوص فرموده اند: من غلب عقله هواه افلح، و من غلب هواه عقله افتضح.
: کسى که عقلش بر هواى نفس غالب باشد برستگارى و سعادت نائل مى‏شود، و آن کس که عقلش مغلوب تمایلات نفسانیش باشد، سرانجام رسوا و مفتضح میگردد.( الحدیت-روایات تربیتى ج‏2 82 ننگ و بدنامى ..... ص : 82 )
7- عدم تفکر
یکی از مهمترین عواملی که موجب می شود تا انسان به راحتی مغلوب خواهش های نفسانی گردد این است که کمتر اهل تفکر و اندیشه می باشد و حال آنکه انسان حداقل باید در دو موضوع اهل تفکر و اندیشه باشد
اول : تفکر در جهان هستی و هدف از خلقت آن
خداوند متعال در وصف اولی الالباب ( صاحبان خرد) می فرماید : «الَّذینَ یِذْکُروُنَ اللَّهَ قِیاما وَ قُعُودا وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّروُنَ فِى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل عمران / 191) یعنى: «آنچنان کسانى که خدا را یاد مى‏کنند ایستاده و نشسته و خوابیده و تفکر مى‏کنند در خلقت آسمان‏ها و زمین
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه ) در این زمینه می فرمایند : انسان لااقل هر شب و روزی مقداری , ولو کم هم باشد فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده ، و بدن سالم و قوی ..... به او عنایت کرده ....و از طرفی هم این همه انبیا فرستاده و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده , آیا وظیفه ی ما با این مولای مالک الملوک چیست ؟ آیا تمام این بساط , فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم یا مقصود دیگری در کار است ؟ .....اگر انسان عاقل لحظه ای فکر کند می فهمد که مقصود از این بساط , چیز دیگری است ! و منظور از این خلقت ، عالم بالا وبزرگتری است ؛ و این حیات حیوانی مقصود نهایی انسان نیست .
انسان عاقل باید در فکر خودش باشد و به حال بیچارگی خودش رحم کند و با خود خطاب کند ! ای نفس شقی که سالهای دراز در پی شهوت عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد , خوب است قدری به حال خود رحم کنی ؛ از مالک الملوک حیا کنی ، و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی . .....و سعادت همیشگی را به شهوات چند روزه ی فانی مفروش....( چهل حدیث حضرت امام ( رضوان الله تعالی ) / ص 6 و 7)
بنابر این انسان عاقل با فکر و اندیشه در خلقت خود و جهان آفرینش پى مى‏برد که هدف از آفرینش تنها ارضاء پاره‏اى قواى جسمانى و شهوانى نیست، بلکه مى‏فهمد مرغ جانش «قدس آشیان» و «عرش‏نشین» است. هدفى متعالى دارد و آن کسب «قرب الهى» و رضوان و خشنودى حضرت حق است و سعادت و خوشبختى دائمى در انتظار اوست. (شرح جهل حدیث امام راحل) ره ، حدیث اول ) و با چنین تفکری به راحتی مغلوب خواهش های نفسانی نمی گردد .
دوم : تفکر نسبت به آثار سوء گناهان و عواقب سوء دنیوی و اخروی گناهان
اگر انسان به هنگامیکه هوای نفس او را به گناهی وسوسه می کند ؛ مقداری در آثار سوء و عواقب سوء دنیوی و اخروی آن تامل نماید و حقوق پروردگار را بر خود یاد آورى و پاداش اعمال را از ثواب و عقاب در نظر آورد و اندیشه کند که صبر بر آنچه که نفس انسان را به آن دعوت می کند به مراتب آسان‏تر است از تحمل عذاب الهى و سوختن در آتش جهنم می باشد .
وقتی انسان در این امور تفکر و اندیشه نمود و به حقیقت آن پی برد به یقین دیگر مغلوب خواهش نفس خود نمی گردد . (برداشتی از معراج‏السعادة ج : 2 ص : 132)
8- عدم خودساختگی و تزکیه نفس
از دیگر عواملی که موجب می شود تا انسان در برابر خواهش های نفسانی آسیب پذیر باشد این است که نفس خود را در برابر خواسته هایش تربیت نکرده باشد و به عبارت دیگر دست به خود ساختگی و تزکیه نفس نزده باشد و حال آنکه به فرموده قرآن کریم : قَدْ افْلَحَ مَنْ زَکّیها» (شمس، 9) «هر که نفس خود را پاک کرد رستگار شد.
از آنجا که موضوع تزکیه نفس خود بحث مستقل و گسترده ای می باشد در اینجا تنها به برخی از ویژگیهای افرادی که دارای نفس تزکیه شده اند می پردازیم
اول : نفس تزکیه شده گرفتار رذایل اخلاقی مانند حسد، کبر، خود خواهی، غرور، خود پسندی و مانند آن که در بسیاری از موارد زمینه مغلوب شدن انسان در برابر خواهش های نفس را فراهم می کنند نمی باشد .
دوم : کسیکه دارای نفس تزکیه شده می باشد همواره بر خداوند توکل می کند .
سوم : نفس تزکیه شده دارای اعتدال بوده و در آن افراط و تفریط راه ندارد .
چهارم : نفس مزکی از افکار بى‏فایده تهى شده و محل ذکر خدا و نزول ملائکه خواهد شد .
پنجم : کسیکه دارای نفس تزکیه شده می باشد اهل رفق و مدارا با دیگران است
ششم : انسانی که نفس تزکیه شده دارد اهل توجه به موعظه و نصیحت و خیر خواهی دیگران است
9- اصرار بر گناه و توبه نکردن از گناهان گذشته
امام محمد باقر علیه السّلام می فرماید :که هر گاه مردى یک گناه کند یک نقطه سیاهى در قلب وى پدید میگردد پس از آن گناه دیگرى میکند نقطه دیگرى هویدا میگردد همین طور از هر گناهى نقطه سیاهى در قلب پدید میگردد تا آنکه صفحه قلب را فرا گیرد و قلب سیاه مى‏شود تا آنکه مثل یک گوسفند سیاه مى‏گردد و وقتى تمام صفحه قلب سیاه گردید هرگز به خیر بر نمی گردد
چرا که وقتى انسان مرتکب گناهى گردید شاید در مرتبه اول ملتفت خباثت عمل خود باشد و نیز قدرى بترسد ، اگر پشیمان شد و توبه نمود اثر گناه از قلبش پاک می گردد و اگر توبه نکرد و مجددا مرتکب گردید هم ترس وى کمتر مى‏گردد و هم قبح عمل در نظر وى کمتر میشود و بهمین ترتیب اگر بر عمل قبیح مداومت نمود نفس پرستى ملکه وى مى‏گردد و رسوخ در نفس مینماید و قلب را چرکین مى‏گرداند و عادات و ملکات نکوهیده چنان در اعماق روح او فرو می رود و سراسر قلب را فرا می گیرد و چشم دل وى را کور میگرداند که دیگر اصلا ملتفت قبح عمل خود نیست بلکه عادات و اعمال خود را نیکو می شمارد (مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج‏15، ص: 54)
10- ضعف عزم و اراده در برابر خواهش های نفس
در یک نگرش کلی و کلان می توان گفت ، که یکی از عوامل مؤثر در مغلوب شدن انسان در برابر خواهش های نفسانی ضعف اراده می باشد .
لذا در صورتی که انسان موفق شود مبادی اختیار را در خویش تقویت نماید، خواهد توانست کنترل قوای نفسانی خود را در دست گیرد و جسم و جان خویش را از آلودگی و گناه حفظ نماید .
11- ضعف ایمان
بسیاری از انسانها می دانند علم اندوزی و تقوا و پرهیز از گناه از ارزشی والا برخوردار است , اما باور ندارند ؛ باور ما همان چیزی است که در حال حرکت به سمت آن هستیم .
اکثر انسانها به دلیل ضعف در خودشناسی و بینش دینی , همه ی همت و اراده ی خود را به سمت مال اندوختن و لذت بردن از مادیات به کار می برند و برای رسیدن به این مقصود خود را تسلیم خواهش های نفسانی می نمایند و در نتیجه به گناهان , آلوده گشته و از انجام واجبات , فاصله می گیرند .
12- غفلت از یاد خدا
از دیگر عواملی که انسان را در برابر نفس شکننده می نماید این است که انسان به هنگام مواجهه با خواهش های نفسانی خداوند را فراموش نموده و از ذکر و یاد خداوند متعال غافل می شود
حضرت على علیه السّلام در اینخصوص می فرماید : بهترین ذکر آن است که در هنگام ارتکاب گناه یاد خدا باشید و از گناه دست بکشید(مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار ص 54 )
13- آزاد گذاشتن نفس اماره و عدم مجاهده با آن
تا وقتى که انسان به نفس اماره خود توجه نداشته باشد ، خواسته های نفسانی ، یکّه تاز میدان نفس ما هستند کارى نمى‏توان کرد بلکه، در برابر آنها مغلوب مى‏شویم و مقاومت کردن میسور نیست.
یکی از ویژگی هایی که برای لقمان حکیم بر شمرده اند این است که وی به هیچ عنوان از هوای نفس خود غافل نبوده و طریقه غلبه بر هواى نفس را از دیگران مى‏پرسید، و یاد مى‏گرفت، و با آن طریقه همواره با هواى نفس در جنگ بود (ترجمه المیزان، ج‏16، ص: 332)
بنا بر این انسان علاوه بر اینکه نباید نفس خود را رها نماید تا بر وی غالب گردد بلکه باید برای رسیدن به کمالات انسانی که خداوند متعال برای وی در نظر گرفته به مجاهده با نفس خود نیز بپردازد .
حضرت امام صادق علیه السّلام مى‏فرماید که: خوشا حال بنده‏اى که از براى خدا و تقرّب به جناب او، همیشه در مقام جهاد نفس باشد و هرگز از او غافل نشود و عنان اختیار از دست ندهد و نگذارد که نفس و خواهشهاى نفس بر او غالب شوند. ... پس به تحقیق که به دست آورده است رضاى الهى را، ....(شرح‏مصباح‏الشریعة ص : 492)
امیر المومنین علی علیه السلام نیز در بیان دیگری ثمره مجاهده با نفس را عدم مغلوب شدن در برابر خواهش ها نفسانی بر می شمارد و می فرماید :« ثمرة المجاهدة قهر النّفس » ثمره مجاهده با نفس و جنگ با آن مغلوب ساختن نفس است و او را بفرمان خود در آوردن(شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم / ج‏3/ ش 4655 ص : 334)
14- غفلت از مرگ
از عوامل دیگری که باعث می شود تا برخی از افراد در برابر خواهش های نفسانی تسلیم شوند غفلت از مرگ می باشد غفلت از اینکه انسان پس از چند سال یا حتی ممکن است چند لحظه دیگر از این دنیا برود و گرفتار آثار و عواقب کارهای خود شود .
امیرالمؤمنین(ع) نیز توصیه نموده اند در هنگام غلبه خواهش های نفسانی ، برای جلوگیری از ارتکاب معاصی انسان یاد مرگ را در خود زنده نماید : «همانا( مرگ )بر هم زننده لذت‏ها، تیره کننده شهوت‏ها، و برنده آرزوها را به یاد آرید، آن‏گاه که به کارهاى زشت شتاب مى‏آرید». (نهج البلاغه ، خطبه 99، ص 92)
ج : عوامل خارجی
علاوه بر موارد گفته شده که بیشتر جنبه درونی و غریزی داشت برخی از عوامل خارجی نیز در مغلوب شدن انسان در برابر خواهش های نفسانی دخیل می باشند که به برخی از آنها نیز اشاره می نمائیم :
1- وسوسه های شیطان
همانگونه که گفته شد نفس انسان از درون افراد را به گناه تشویق می کند اما شیطان از بیرون حکم راهنما و وسوسه کننده این نفس را به عهده دارد .
لذا با زینت دادن اعمال بد و لذایذ فریبنده اش (2)کار را بجایی می رساند که انسان در برابر خواسته های نفسانی اش مغلوب گردد .
2- همنشینی با دوستان ناباب (شیطان انسی )
مثل اینکه انسان با دوستان ناباب نشست و برخاست نماید و این افراد از برخی گناهان چنان با لذت صحبت نمایند که انسان به انجام گناه تشویق شده و در نهایت نفس اماره بر او غلبه کرده و مرتکب گناه شود
3- عدم ارضای مشروع و معقول و متعادل غرایز
به عنوان نمونه کسیکه از راه ازدواج به فکر ارضای مشروع غرایز خود اقدام نمی کنند بطور طبیعی در دام هواهای نفسانی گرفتار شده و در نهایت خواهش های نفسانی بر وی غلبه می نماید .
4- دنیا زدگی (3)
از دیگر عوامل خارجی که نقش بسزایی در مغلوب شدن انسان در برابر خواهش های نفسانی دارد دنیا زدگی می باشد .چرا که چنین فردی تمامی همت خود را صرف این دنیا نموده و برای رسیدن به آن از هیچ امری چشم پوشی نمی کند و لو اینکه دستورات الهی را کنار گذاشته و بواسطه تبعیت از هواهای نفسانی مرتکب گناه شود .
حضرت علی علیه السلام می فرماید : کسى که اهل آن(دنیا) باشد فریب خورده و مغلوب نفس اماره باشد . (نهج الخطابة-سخنان پیامبر ص و امیرالمؤمنین ع، فارسى‏ج‏2، ص: 144)
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نیز فرموده اند : بپرهیزید از نظر نمودن زیاد (بچیزهائى که در امر معاش و نیازات خود حاجتى ندارید، چون ممکن است در بسیارى نظر مرتکب محرماتى گردید) زیرا بسیارى نظر و توجه‏ (بمتاعهاى دنیا) موجب پیشى جستن و سرعت غلبه هواى نفس گردد (طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، ترجمه‏ج‏1، ص: 275)
5- اثرگذاری تهاجم فرهنگی و زمینه های تحریک اجتماعی
در دهه های اخیر ، به علت تهاجم گسترده فرهنگی ؛ همچنین افزایش و تنوع و جذابیت بیشتر گناهان ، غلبه خواهش های نفسانی بر افراد بیشتر شده است به عنوان مثال ، نوع آرایش زنها ( و حتی مردان )به طور فاحشی با گذشته تفاوت کرده است .
نوع لباسها نیز به همین ترتیب ، فوق العاده جذاب تر گردیده و هنر , که یک امر ارزشمند است در خدمت کامیابی و بهره مندی از لذت بیشتر و گناه قرار گرفته است .
وقتی که یک انسان ( به ویژه جوان ) , با جنس مخالف خود با این وصف , یعنی داشتن آرایش و لباسهای تهییج کننده روبرو می شود ، در بسیاری از موارد جز مغلوب شدن در برابر خواهش های نفسانی خود نتیجه ای نمی گیرد .
6- دسترسی آسان به گناه
در گذشته ، ارتکاب برخی گناهان ، با سختی زیادی صورت می گرفت ؛ حال آنکه در زمان فعلی ، به آسانی می توان در کثیف ترین گناهان , غوطه ور شد ! دیدن زشت ترین صحنه های جنسی و تحریک آمیز , به آسانی خوردن یک لیوان آب شده است ! حتی کودک ونوجوانی که هنوز غریزه ی جنسی او بیدار نشده است ، از افتادن به دام این گناهان , مستثنی نیستند . لذا دست یابی آسان به انواع و اقسام گناهان , عامل دیگری در مغلوب شدن انسان نسبت به خواهش های نفسانی خود می باشد .
 در پایان این نکته را نیز یادآور می شویم که :

با ذکر عوامل غلبه نفس ضمنا به عواملی هم که باعث تقویت اراده و بعد معنوی انسان جهت مقاومت دربرابر نفس و پیروزی بر آن می شود نیز اشاره شده است. همچنین با دعا و استغفار وتوکل به خدای مهربان و توسل به اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) به ویژه حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف ) ، می توان به بهترین وجه در برابر خواسته های نفسانی مقومت نموده و نفس اماره را به نفس مطمئنه تبدیل نمود .
براى آگاهى بیشتر ر. ک:
- رساله لقاءالله، میرزا جوادملکى تبریزى، ترجمه سید احمد فهرى
- رساله لب اللباب، علامه آیت‏الله حاج سید محمد حسین حسینى طهرانى
- اخلاق اسلامی, ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی
- معراج السعاده، ملا احمد نراقی
- نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی
- خودشناسی برای خودسازی، مصباح یزدی
- جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى
پیروز و موفق باشید .
---------
پی نوشت :
1- این تقسیم بندی برگرفته از کتاب معراج‏السعادة ج : 2 ص : 71 می باشد .
2- چنان که قرآن در آیات متعددى بدان تصریح فرموده است از جمله درباره نافرمانى برخى از امت هاى گذشته مى فرماید: « وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ » ولى دل هاى آنها قساوت پیدا کرد و شیطان هر کارى را که مى کردند در نظرشان زینت داد»( انعام، آیه 43)
3- برخی از مصادیق حب دنیا و یا همان دنیا زدگی شامل موارد ذیل می باشد :
پول پرستی ،افتخار طلبی ، لذت طلبی افراطی، تجمل گرایی، مد گرایی افراطی ، وابستگی افراطی به زن و فرزند و ....

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/5/27::: ساعت 10:43 صبح

در مورد نیاز روحی انسان توضیح دهید؟

اساسی ترین نیاز انسان در بعد روحی نیاز به خودشناسی و خودسازی است. انسان از نظر خلقتی خلیفه خدا در روی زمین است. این مهمترین و کلی ترین تعریفی است که قرآن کریم در مورد انسان مطرح می کند. هدف زندگی انسان نیز شکوفایی همین استعداد و توان در خود می باشد. برای احراز و ظاهر ساختن توانایی ها و استعداد های الهی نهفته در روح آدمی چاره ای جز این نیست که انسان در مرحله اول بعد مجرد و روحانی خود را به خوبی بشناسد و در مرحله بعدی تلاش کند توان و نیروهای معنوی خود را به شکوفایی برساند. بنابراین در یک چشم انداز کلی ، شاید بتوان نیازهای اساسی انسان را از نظر اسلام در موارد زیر، تعریف کرد.
الف. خودشناسی: پیش از هر چیز لازم است انسان بدین موضوع پی ببرد که وجود او آمیزه ای است از بدن مادی و حقیقتی دیگر به نام نفس (روح) است که ، از آن به من یاد می کند ؛ وانگهی، همین بخش از وجود او ، جاودانه خواهد ماند. هم از نگاه قران کریم و هم در روایات معصومین (ع) دست یابی به چنین شناختی، با شناخت خداوند پیوندی ناگسستنی دارد: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون (حشر، 19)؛ و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آن ها را به خود فراموشی گرفتار کرده . آنها فاسقانند» نیز پیامبر (ص) فرمود: «اعرفکم بنفسه اعرفکم بربه ؛ شناسنده ترین شما نسبت به خودتان ، شناسنده ترین به پروردگارتان است.»  علامه طباطبایی ، المیزان ، ج 6 ، ص 182 ، دارالکتب الاسلامیه

همو در سخن دیگر فرمود: الکیس من عرف نفسه و اخلص اعماله؛ انسان زیرک ، کسی است که خود را بشناسد ، و اعمالش را [برای خدا] خالص کند» (همان) نتیجه پیوند یاد شده نیز، اندیشه ورزی درباره توحید می باشد .
امام صادق (ع) درباره رتبه بندی آگاهی های انسان فرمود: «وجدت علم الناس کله فی اربع ؛ اولها ان تعرف ربک و الثانی ان تعرف ما صنع بک والثالث ان تعرف ما اراد منک و الرابع ان تعرف ما یخرجک من دینک؛ همه علم مردم را در چهار چیز یافتم: اول این که پروردگار خود را بشناسی . دوم، این که بدانی خداوند با تو چه کرده (مراد پی بردن به آفرینش موزون و حکیمانه ، نعمت عقل و حواس، ارسال رسل و انزال کتب آسمانی است). سوم، این که بدانی او از تو چه خواسته است ، چهارم اینکه بدانی چه چیز تو را از دینت خارج می کند. (شناخت گناهان و موجبات شرک و ارتداد)» (کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 63، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام)
ب. خودیابی (استمرار در توجه به خود و مبارزه با غفلت زدگی):  در رهپویی به کمال حقیقی ، تنها شناخت خود کافی نیست؛ چرا که این شناخت ، در اثر توجه بیش از اندازه به امور دنیوی و نیازهای جسمانی ، دستخوش غفلت و فراموشی قرار می گیرد؛ از این رو ، انسان نباید بسان اشخاص عادی ، تنها در مواقع اضطرار مانند غرق شدن و سایر حوادث طبیعی ، به خود توجه پیدا کند ، بلکه با فاصله گرفتن نسبی از امور مادی، برای توجه به خود حقیقی و نیاز های آن ، برنامه ای مستمر داشته باشد و راهکار شاخص این مهم ، شستشوی گرد و غبار بر نشسته بر جان آدمی در آب زلال عبادت است.
T}ج. خودسازی:  با گذار از دو مرحله پیشین؛ یعنی خوشناسی و خودیابی، به مرحلهء سوم یعنی خودسازی می رسیم که ، دوری گزینی از کج روی و گناه و نیز انجام اعمال صالح، پایه اصلی آن را تشکیل می دهد. قرآن کریم با بیانی آشکار به انسان نهیب می زند که، به فریاد خودتان برسید: «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید ، مراقب خود باشید ، اگر شما هدایت یافته اید گمراهی کسانی که گمراه شده اند ، به شما زیانی نمی رساند . بازگشت همه شما به سوی خداست؛ و شما را از آن چه عمل می کردید ، آگاه می کند » (مائده، آیه 105) اگر رفتارهای انسان ، با هدف از آفرینش او متناسب باشد ، در این صورت نفس او کمال یافته ، به سعادت می رسد . پالایش نفس از بیماری های روانی نیز، نخستین برنامه قرآنی در این راستا است: «قد افلح من زکیها و قد خاب من دیسها ؛ هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرد، رستگار ، و آن که نفس خود را با معصیت و گناه آلوده سازد، نومید و محروم گشته است» (شمس، آیه 9)  خلاصه آن که ، دست یابی به حقیقت انسانی، وامدار خودسازی است، و اساسا هدف از آفرینش عالم، پدید آوردن کارخانه ای به منظور انسان سازی بوده است.
د.  به دلیل دارا بودن بعد جسمانی، افزون بر جنبه روحی، پیدا است که انسان نباید تنها به نیاز های روحی پرداخته، از نیازهای جسمی غافل شود. ولی در باره این دسته از نیازهای انسان، توجه به دو نکته ضروری است . اولا به دلیل غریزی بودن نیازهای مزبور، پی بردن به آن ها به پیچیدگی درک نیازهای روحی نیست؛ ثانیا بر آوردن آن ها هدف نبوده و تنها زمینه ای است که ، موانع پرداختن به نیازهای اصلی انسان ، یعنی پرورش روان را، می زداید. در روایات معصومین (ع) تأمین معاش و پرداختن به لذایذ حلال جسمانی ، از موارد شاخص نیازهای جسمانی برشمرده شده اند، امام علی (ع) در این باره فرمودند: «للمومن ثلاث ساعات ، فساعه یناجی فیها ربه و ساعه یوم معاشه و ساعه یخلی بین نفسه و بین لذتها فیما یحل و یجمل؛ زندگی فرد با ایمان در سه قسمت خلاصه می شود: قسمتی به معنویات پرداخته و با پروردگارش مناجات می کند، و قسمتی به فکر تأمین و ترمیم معاش است، و قسمتی را به این امر اختصاص می دهد که ، در برابر لذت های حلال و مشروع آزاد باشد» ( نهج البلاغه ، کلمه 390 از کلمات قصار ، به نقل از تفسیر نمونه ، ج 9 ، ص 334)

 ناگفته نماند گستره نیازهای اساسی انسان در روابط چهارگانه با «خدا ، مردم ، طبیعت و خویشتن قابل تعریف و بررسی و رتبه بندی است آنچه گفته شد تنها درباره رابطه خود و خداست.
برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر . ک : 1- انسان و ایمان شهید مطهری 2- انسان در قرآن شهید مطهری 3- خودشناسی برای خودسازی محمد تقی مصباح یزدی 4- جامع السعادات مولی مهدی نراقی 5- محاسبه النفس سید بن طاووس

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 88/5/1::: ساعت 8:54 صبح

آفت پیشرفت و ترقی انسان به سوی هدف و سعادت و علم چیست؟

انسان جهت طی مسیر کمال و ترقی به این عالم آمده است تا به سر منزل مقصود خویش برسد. این هدف، مخصوص انسان هم نیست. موجودات دیگر هم در این دنیا برای خود کمالی متناسب با ساختمان و طبیعت وجود خود دارند؛ کمال یک درختِ ثمربخش، این است که به میوه بنشیند. کمال یک بوته گل این است که گل معطر خود را در معرض استفاده انسان قرار دهد. و کمال انسان نیز متناسب با ذات و شخصیت او قرب به خداوند است.
این سخن، البته به این معنا نیست که هر انسانى در این عالم قدم مى‌گذارد، حتما به کمال خواهد رسید. نه! اى بسا انسان‌ها که در این عالم سال‌ها عمر مى‌کنند، اما به کمال نمى‌رسند. و نه تنها به کمال نمی‌رسند بلکه چه بسیارند آنان که راه انحطاط و نزول به قهقرا را طی می‌کنند: (أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛ اینان همانند چارپایانند حتی گمراه‌تر از آنهایند اینان خود غافلانند.)
درست مثل این است که شما کودک را به مدرسه مى‌گذارید تا عالم شود؛ اما چه بسا پیش می‌آید که متوجه افت تحصیلی کودک می‌شویم اینجاست که باید دید چه موانعى باعث مى‌شود موجودى که براى تکامل به این عالم آورده شده است، به کمال نرسد؟
در مورد موجودات دیگر، پیدا کردن مانع تکامل، مشکل نیست. اما در مورد انسان، چون موجودى پیچیده و داراى ابعاد گوناگون است، پیدا کردن موانع رشد و تکامل، بسیار دشوار به نظر مى‌رسد. چون موانع تکامل انسان بسیار متنوع است. انبیاى الهى آمدند تا موانع را برطرف کنند و جاده تکامل را، که خدا پیش پاى انسان گذاشته، بگشایند، و راه را به او نشان دهند. این، یک مسئله مهم و موضوع یک بحث بسیار طولانى است. «...و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم؛ و بارهاى سنگین و زنجیرهایى که بر آنها بود از دوش و گردنشان بر مى‏دارد.» (اعراف، 157)
عواملی که مانع پیمودن راه کمال و نیل به سعادت انسان می‌گردد فراوان است ولی مهم‌ترین آنها عبارتند از:
1. تعلّقات دنیوی: علاقه افراطی و خارج از چارچوب به مال، ثروت جاه، مقام و ریاست، انسان را از حرکت، هجرت و سلوک به سوی سعادت حقیقی که همان قرب الهی است باز می‌دارد. قلبی که با محسوسات انس گرفته و شیفته و دلباخته آنهاست، چگونه می‌تواند به طرف سعادت و عالم بالا، صعود کند؟ دلی که جایگاه محبت امور فانی دنیوی است چگونه می‌تواند تجلیگاه انوار الهی باشد؟ حضرت امام صادق علیه السلام‌ می‌فرماید: «حب الدنیا رأس کل خطیئه؛ محبت دنیا ریشه هر گناهی است.» (بحارالانوار، ج 73، ص90)
2. پیروی از هوای نفس: فردی که شبانه روز به دنبال برآوردن خواسته‌های دل و هوا و هوس می‌باشد، چه وقت می‌تواند از دنیا هجرت کند و از افق طبیعت و ماده به بارگاه قدس ربوبی پر بکشد؟ در روایت معروفى نقل شده است که فرموده‌اند: «ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان، اتباع الهوى و طول الامل؛ ترسناک‌ترین بلایى که از ابتلاى شما مسلمانها به آن مى‌ترسم ، این است که دنباله رو هواى نفس خودتان باشید. یعنى شهوترانى کردن و شهوات را بر عقل مسلط ساختن. اینها همه موانع درونى انسان است.
3. ضعف اراده: سستی اراده وعدم قدرت بر تصمیم گیری از موانع بزرگ راه است که انسان را از شروع در عمل باز می‌دارد. ضعف اراده خود از پی نبردن به ارزش مقصد والا و سعادت ابدی انسان سرچشمه می‌گیرد. همچنین اسارت های انسان باعث سستی اراده خواهد شد. کسی که اسیر نفس و خواهش های او و یا اسیر عادت های منفی است، اراده ای ضعیف دارد و نمی تواند حرکت کند.
4. پرحرفی و سخنان غیر ضروری و بی فایده: زیاد حرف زدن و پراکنده گویی، فکر را پریشان ‌ساخته و قدرت اندیشیدن صحیح و تشخیص صواب از ناصواب را سلب می‌کند. پرحرفی نشانه کم عقلی است. امیر المؤمنین علیه السّلام در حدیثی می‌فرماید: «اذا تم العقل نقص الکلام؛ وقتی عقل کامل گردد سخن گفتن کم می‌شود.» (بحارالانوار، ج 71، ص 290)
5. پرخوری و شکم پرستی: انسان با شکم انباشته از غذا نمی‌تواند حال عبادت و دعا داشته باشد و طعم مناجات را بچشد. پرخوری باعث قساوت قلب و تحریک شهوت می‌گردد. کم خوری و گرسنگی بهترین کمک برای کنترل نفس و شکستن عادت‌های آن می‌باشد. زیاده روی در غذا باعث تنبلی و کسالت روح و مریضی بدن و بی رغبتی به عبادت و سختی دل و غفلت از یاد خدا می‌گردد و صفای روح و نورانیت و حال خوش معنوی را از انسان می‌گیرد.
6. خودخواهى خودپرستى و به طور کلی رزایل اخلاقی و صفات بد: این که شخصی فقط خود را به حساب آورده و دیگران را به حساب نیاورد مانع بزرگى در راه تکامل انسان است؛ که منجر به حسد، طمع، حرص و برادرکشى مى‌‌شود. تا هنگامی که انسان به رزایل اخلاقی آلوده است، زمینه فساد در جان او وجود دارد و نمی تواند در جهت خدایی شدن و قرب الهی حرکت کند.
7. تنبلى، تن پرورى، بى اعتنایى به کار و بى شوقى از موانع حرکت است. در دعاى شب اول ماه رمضان مى‌خوانیم: «اللهم اجعلنا ممّن نوى فعمل و لا تجعلنا ممّن شقى فکسل و لا ممّن هو على غیر عمل یتکل» دعا کننده از این که جزو کسانى باشد که دچار کسالت و بى عملى هستند، به خدا پناه مى‌برد. خداوندا مرا جزو کسانى که فقط به آرزو تکیه مى کنند و به عمل و تلاش نمى‌پردازند، قرارمده!
منابع اصلی اخلاق اسلامی:
-
راه روشن, ترجمه مهجه البیضاء فیض کاشانی
-
اخلاق اسلامی, ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی
-
معراج السعاده، ملا احمد نراقی
-
نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی
-
اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح یزدی

- اخلاق در قرآن، آیت الله جوادی آملی
منابع بیشتر:
-
خودشناسی برای خودسازی، مصباح یزدی
-
تهذیب نفس، ابراهیم امینی
-
مقالات استاد محمد شجاعی
-
خودسازى، شهید باهنر
-
خودسازى، محمد یزدى
-
جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى

 

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 88/4/11::: ساعت 8:56 صبح

آیا زن و شوهر در رابطه زناشوئی محدودیتهایی هم دارند یا مجاز به هر نوع بهره بردای جنسی از یکدیگر هستند مثلا آیا مجاز به بوسیدن آلت تناسلی یکدیگر هستند اگر هستند این موارد کرامت انسانی را زیر سوال نمی برد؟( اختلاف نظری است که با همسرم دارم) و یا اسم بردن از دستگاه تناسلی یکدیگر در حین نزدیکی آیا اشکال ندارد؟ خواهشمند است جواب روشنی بدهید چون در رابطه بنده با همسرم به یک مشکل ایجاد شده است ضمنا از صریح گویی در این سوال عذرخواهی می کنم.

پاسخ: گفتنی است زن و شوهر هرگونه لذتی می توانند از هم ببرند ولی نه در حدی که از حالت انسانیت خارج و به واسطه لذایذ جنسی به اعمالی که در شأن انسان نیست روی بیاورند. خداوند متعال غریزه جنسی را وسیله ای برای تکثیر نسل و تربیت فرزندانی قرار داده است که جانشین او (خلیفه الله) در زمین باشند و مدارج بالای انسانی صعود کنند. متاسفانه در دنیای غرب از آنجا که تمام مسائل حول محور انسان و لذایذ شخصی او می چرخد (امانیسم) تا حدی در ارضای غرائز جنسی پیش رفته اند که به اعمال ناپسند و مشمئز کننده ای مانند آنچه شما فرموده اید روی آورده اند.
علاوه بر این که خلاف اصول بهداشتی، نیز هست، لذا با توجه به این که معمولا محل عورتین مخصوصاً انتهای روده بزرگ مرکز انواع میکروب های خطرناک است سعی کنید در روابط زناشویی مسائل بهداشتی را رعایت نمایید که خدای ناکرده دچار مشکلات بعدی نشوید.
شاید این اعمال که بیشتر ریشه در فرهنگ غرب دارد، برای حفظ شان و شخصیت یک انسان مسلمان و مومن مناسب نباشد. البته مرد نمی تواند بدون رضایت زوجه او را مجبور به این گونه امور بنماید.
مى‏توانید به کتاب‏هاى زیر مراجعه فرمایید:
- ازدواج مکتب انسان سازى شهید دکتر پاک‏نژاد، ج 3
- آیین همسردارى ابراهیم امینى
- حلیه‏المتقین (ص 70 75) علامه مجلسى
- بهشت خانواده دکتر مصطفوى
- بهداشت ازدواج از نظر اسلام دکتر صفدر صانعى
-ازدواج و مسائل جنسى، گروهى از نویسندگان
- مشاوره جنسی و زناشویی، علی اسلامی نسب


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 88/2/31::: ساعت 8:48 صبح

انسان عاقل چه ویژگی هایی دارد؟

عقل در اصل به معنای بستن و نگه داشتن است ..... و ( انسان ) به واسطه ی آن خوب و بد و حق و باطل را تشخیص می دهد . (1) در حقیقت عقل به منزله ی قوایی است که انسان را از درون به صلاح و خیر راهنمایی می کند و از بدی و شرور باز می دارد و به فرموده ی امام کاظم ( علیه السلام ) : خداوند را بر مردمان دو حجت است : حجتی بیرونی و حجتی درونی . حجت بیرونی همان فرستادگان و پیامبران و امامان ( علیه السلام ) هستند و حجت درونی همان عقل هاست . (2)
هر کس این نعمت بزرگ الهی –یعنی عقل – را در زندگی خویش بکار گیرد , به سعادت دنیا و آخرت دست یافته است و آنها که عقل را چراغ راه زندگی قرار نداده اند , بجز بدبختی و هلاکت نصیبی حاصلشان نخواهد شد .
عاقلان و خردمندان دارای نشانه هایی هستند که با کمک گرفتن از آیات الهی و احادیث ائمه ی طاهرین ( علیهم السلام ) به ذکر برخی از آنها می پردازیم .
1 – یکی از نشانه های بارز اهل خرد اینست که , به پند و نصیحت ناصحان گوش فرا می دهند . خداوند حکیم در قرآن کریمش می فرماید : وما یذکر الا اولوا الباب (3) کسانی که خود رأی و خودسر هستند و به حرف احدی به غیر از خود توجه نمی کنند این افراد , خردمند نیستند و عاقبتشان به جز دوزخ نخواهد بود : و قالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر (4) و گفتند : اگر می شنیدیم و تعقل می کردیم از اصحاب دوزخ نبودیم .
2 – کسی که عاقل است دین دار نیز هست .
امام علی ( علیه السلام ) فرمودند : دیندار نیست , کسی که خردمند نباشد . (5) تنها عاقلان هستند که به دستورات حضرت حق و انبیاء و اوصیا ء آنها گوش فرا داده , به دنیا به چشم مزرعه ای برای آخرت می نگرند و تنها به خوشی زودگذر دنیا دل خوش نمی دارند ؛ بلکه با کمک گرفتن از عقل خود , به فرامین شارع مقدس گوش جان می دهند و اینان مؤمن حقیقی اند .
امام علی ( علیه السلام ) در حکمت 421 نهج البلاغه می فرمایند : عقل تو را کفایت کند که راه گمراهی را از رستگاری نشانت دهد . لذا مؤمنان با کمک گرفتن از عقل خویش راههای گمراهی را شناخته و از آن فاصله می گیرند و تنها در مسیر صراط مستقیم گام بر می دارند .
3 – عاقلان , کمال طلبند .
امام علی ( علیه السلام ) فرمودند : العاقل یطلب الکمال , الجاهل یطلب المال . (6) خردمند , جویای کمال است و نادان , جویای مال . عده ای از مردم تصور می کنند هر کس با هر شرایطی به جمع کردن مال بپردازد و در فاصله ی زمانی اندک صاحب اموال فراوان شود , او انسان عاقلی است ؛ در حالی که در فرهنگ اسلامی به چنین کسی عاقل نمی گویند بلکه به فرموده ی امام علی ( علیه السلام ) عاقل آن کسی است که بدنبال کمالات گشته و خود را به آنها ملبس می کند . مثلا ً از بین علم و ثروت , عاقل کسب علم را انتخاب کرده , بجای حرص در مال , نسبت به علم حریص است و به اندازه ی رفع نیاز به کسب و کار می پردازد و بجای زراندوزی , اموال اضافی خود را صرف تولید و سودرساندن به جامعه و اعضاء آن می کند .
4 – قول و کردار عاقل یکی است .
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : العاقل من صدق اقواله افعاله (7) خردمند کسی است که کردارهایش گفتارهای او را تصدیق کند . عاقل اهل حرافی نیست بلکه پیش از گفتن برای دیگران , به آنچه می داند و باور دارد عمل می کند ؛ به بیان دیگر قول و عمل او هر دو دارای یک چهره اند !
5 – زبان عاقل در بند است .
امام علی ( علیه السلام ) : العاقل من عقل لسانه خردمند کسی است که , زبان خود را در بند کشد .
بسیاری از بدبختیها و مشکلات , از عدم کنترل زبان است ؛ چرا که اکثر مردم قبل از اینکه خوب فکر کنند حرف می زنند , به همین خاطر است که بیشتر مردم از غالب گفته هایشان پشیمانند و ای کاش قضیه به همین جا ختم می شد ؛ چه گرفتاریها , جدایی ها , کشمکش ها , و .... که بخاطر عدم کنترل زبان , نصیب انسان می شود .
6 – عاقل به نفس خود اعتماد نمی کند .
امام علی ( علیه السلام ) : العاقل من اتهم رأیه و لم یثق بکل ما تسول له نفسه (8) خردمند کسی است که اندیشه ی خود را متهم کند و به هر چیزی که نفسش در نظر او می آراید اعتماد نکند .
عاقل اهل تشخیص تسویلات و آرایشهای نفس است . او می داند نفس , کار قبیح را زیبا و فعل زیبا را زشت جلوه می دهد . عاقل می داند دشمن ترین دشمنان او نفس اوست ؛ لذا اهل دقت و موشکافی در نفس خویش است و گول نفسش را نمی خورد .
7 – سینه ی عاقل صندوق اصرار اوست .
امام علی ( علیه السلام ) : صدر العاقل صندوق سره (9) رازها و اسرار عاقل درون سینه ی اوست و قفل محکمی بر صندوق سینه اش زده , تا احدی به آنها دست نیابد . چه بسیارند کسانی که به بهانه ی صمیمیت و یا رفاقت و .... اسرارشان را فاش می کنند و در اندک زمانی آبروی خود را با دست خویش بر باد می دهند .
از دیگر نشانه های عاقل عبارتست از : تسلیم قضای الهی , بی رغبتی به دنیا , اندیشیدن در هنگام خاموشی , ذکر و یاد خدا در وقت سخن گفتن و عبرت آموختن به هنگام نگریستن , اخلاص در عمل , تکیه کردن بر کار خود نه به آرزوی خویش , عدم افراط در وقت قدرت و از پای ننشستن در وقت ناتوانی , خوار نشمردن دیگران , رام بودن در پذیرش حق , پرهیز از گناهان و ...... (10)
بحث عقل و خصوصات عاقل بحثی است بسیار گسترده که احادیث فراوانی به ذکر و توصیف آن پرداخته است و ما جهت اختصار از نوشتن آنها خودداری کردیم .
مطالعه ی کتابهای اصول کافی ( باب عقل و جهل ) و مصباح الشریعه ( باب عقل ) را به شما پرسشگر گرامی توصیه می کنیم .
پیروز باشید .
(1) علامه طباطبایی ( رضوان الله تعالی علیه ) میزان الحمه / ج 8 / ص 3883
(2) میزان الحکمه / ج 8 / ص 3877
(3) سوره ی بقره / 269
(4) سوره ملک / 10
(5) میزان الحکمه / ج 8 / ص3881
(6) میزان الحکمه / ج 8 / ص 3891
(7) میزان الحکمه / ج 8 / ص 3891
(8) میزان الحکمه / ج 8 / ص 3891
(9) نهج البلاغه / حکمت 6
(10) میزان الحکمه / ج 8

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: پنج شنبه 88/2/24::: ساعت 10:56 صبح

چگونه می توانیم یک انسان کامل باشیم؟

خواهر گرامی سلام. پاسخ پرسش مختصر اما جامع شما را با تعریفی از «کمال» و «انسان کامل»، شروع و سپس با ارائه «برخی راه های کمال جویی» پی می گیریم و در پایان چند منبع برای مطالعه بیشتر شما معرفی می نماییم؛ و اما:
الف) کمال و انسان کامل
کمال هر موجودى، شکوفایی قوا و استعداد های خاص نهفته در او است؛ به عبارت دیگر با شناخت قوا و استعدادهاى هر موجودی مى‏توان غایت وجودى و کمال او را شناخت.
«انسان کامل» معیارى براى افراد انسانى است. آدمى همیشه به دنبال انسان کامل می باشد و شاید در همین جستجو بوده است که گاه موجودات ماوراء الطبیعى و رب النوع ها و گاه قهرمانان افسانه‏اى و اساطیرى؛ و زمانى هم شخصیت هاى برجسته تاریخ را به عنوان انسان کامل مطرح کرده است.
سخن از انسان کامل یا مطلوب، در عرفان‌ اسلامى‌، خاستگاهی‌ اسلامى‌ دارد. تکامل‌ فکر انسان‌ کامل‌ در اسلام‌، به‌ نحوی‌ با نظریة امامت‌ در نزد شیعه‌ مربوط است‌. با مسألة ولایت‌ و امامت‌‌، مفهوم‌ انسان‌ کامل‌ در عرفان‌ اسلامى‌ تحقق‌ و نمود ویژه یافت.‌ البته‌ تعبیر انسان‌ کامل‌ در قرآن‌ مجید دیده‌ نمى‌شود؛ اما بُن‌ مایه‌های‌ این‌ نظریه‌ در قرآن‌ مجید موجود هست‌؛ همچنین در پاره‌ای‌ از احادیث‌ قدسى و روایات معصومین (ع)‌ مانند «خطبه همام» امیر المومنین در نهج‏البلاغة. در قرآن‌ تصریح‌ شده‌ است‌ که‌ انسان‌ وجهة الهى‌ دارد (حجر/15/29؛ سجده‌/32/9؛ ص‌/38/72) و امانت‌ الهى‌ را او برداشته‌ و به‌ مقام‌ خلیفگى‌ خدا نائل‌ آمده‌ است (احزاب‌/33/72).
اِنْسان‌ِ کامِل‌، اصطلاحى‌ عرفانى‌ است که در مجموع می توان گفت‌ انسانى‌ است:‌ متخلق‌ به‌ اخلاق‌ الهى‌، واسطة میان‌ حق‌ و خلق‌، خلیفة خدا که‌ علم‌ او به‌ شریعت‌، طریقت‌ و حقیقت‌ قطعیت‌ یافته‌ و به‌ تعبیری‌ اقوال‌ نیک‌، افعال‌ نیک‌ و اخلاق‌ نیک‌ در او به‌ کمال‌ رسیده‌ است‌. او به‌ ظاهر و باطن‌ راهنمای‌ آدمیان‌ است‌ و به‌ امراض‌ و آفات‌ نفسانى‌ و روحى‌ آنان‌ آشناست و هم‌ شفا دهندة آنها به اذن خداست‌. اگر چه مخلوق‌ خدابوده، اما خدا گونه‌ است‌. آنچه‌ از صفات‌ و اخلاق‌ِ الهى‌ در او فراهم‌ آمده‌، همه ظهور صفات و کمالات ذات‌ ربوبى‌ است‌ که‌ چون‌ دوگانگى‌ از او برخاسته‌، و با هویت‌ متعالى‌ الهى‌ وحدت‌ ذاتى‌ پیدا کرده و به قرب حق تعالی رسیده‌، به‌ چنین‌ مرتبه‌ای‌ نائل‌ شده‌ است‌ (نک: انسان کامل، نجیب مایل هروی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 10).
پس در عرفان اسلامی «انسان کامل»، انسان رها شده از حجاب‏ها و آیینه تمام نماى اوصاف خداوند است و حق تعالى با جمیع اسما و صفات زیبا و حسناى خود، در او تجلى کرده است. به بیان دیگر، انسان کامل «مَثَل اَعلاى» خداوند است؛ یعنى، مخلوق و موجودى که به بهترین صورت و کامل‏ترین شکل، حکایت از حق و کمالات او دارد.(نک: شمیم ولایت، ص 422 و 423؛ انسان و خلافت الهى، صص 25 - 38؛ راهنماشناسى (دفتر ششم پرسش‏ها و پاسخ‏ها)، صص 13 – 19).

ب) راه های «انسان کامل» شدن؛ یا کمال جویی
در اسلام راه رسیدن به شخصیت مطلوب و ایدئال و نیل به کمال انسانی و یا «انسان کامل» باز است و دست یابی به آن در صورت جد و جهد و صبر، برای هر کسی ممکن است. اصطلاح «انسان کامل» در فرهنگ اسلامى داراى دو مصداق معین است: یکى منطبق بر انبیاء و چهارده معصوم (ع) است که صاحب ولایت الهی و انسان کامل حقیقیند؛ و دوم، منطبق بر اولیا و عرفاى عظیم الشأنی می شود که مقرب و مقیم درگاه خاص الهی هستند که برای هر جستجوگر بااراده و متوکلی، به نسبت سعی و تلاش و ظرفیت و توان او در دسترسش می باشد؛ «لهم درجات؛ برای آنها درجاتی است» (انفال/ 4)؛ یا «هم درجات؛ ایشان را درجاتی است» (آل عمران/ 161). پس مراد ما از «انسان کامل شدن»، نیل به مقام اولیا و عرفاى عظیم الشأن خداوند است (مصداق دوم) که بهتر است در این باره از عبارت های «کمال جویی» یا «در مسیر تکامل الهی قرار گرفتن» و یا «انسان مطلوب و ایدئال اسلامی شدن» استفاده شود.
در این مجال اندک، بر اساس منابع اصیل دینی و در پاسخ به پرسش شما، چند راه مهم نیل به کمال مطلوب انسانی را بر می شماریم:
1. عزم بر خود سازى یا تهذیب نفس:
خود سازى، مقدمه ضروری حرکت به سمت و سوی تکامل روحى و معنوى است. چنان که خداوند مى‏فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها؛ هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرد رستگار شده و آن کس که نفس خود را به گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است» (شمس/9 و 10) و باید دانست خودسازی از «توبه»؛ یعنی عذر تقصیر به درگاه خداوند آوردن و پوزش خواستن از او و «تخلیه» از غیر خداآغاز می شود و توبه حقیقی نیز پس از «یقظه/ بیداری» انسان گناهکار، محقق می شود.
هدف از تهذیب نفس، کنار زدن حجاب‏ها و پرده هایى است که میان انسان و فطرت او مانع گردیده و اجازه تبلور و تجلى به آینه خدانماى فطرت را نمى دهد. این پرده‏ها و حجاب‏ها برگرفته از گناهان، غفلت‏ها و فرو رفتن در عالم ماده و مادیات و فراموش کردن خدا و آخرت و عالم ملکوت است. حضرت امام خمینی (ره) به زیبایى این معنا را در قالب نظم کشیده است: تا اسیر رنگ و بویى، بوى دلبر نشنوى/ هر که این اغلال در جانش بود آماده نیست‏.
2. خدا محوری
اساساً عرفان اصیل اسلامی، عرفانی «خدامحور» است. «سلوک منهای خدا» و عرفان سکولار و خداگزیرانه، جز گرفتاری نفسانی، سودی بر ای انسان ندارد و در آن عرفان کاذب، حال «انسان گرفتار در تاریکی» خود را اشتباهاً در «روشنایی» تصور می کند. ایمان به خدا نیز دارای دو رکن است: یکی «باور قلبی قطعی و پایدار» (ایمان) و دیگر «عمل مؤمنانه» (عمل صالح). بنابر تاکید قرآن، دو بال پرواز در مسیر «تکامل» و نیل به « حیات طیبه» عبارتند از: «ایمان» و «عمل صالح»؛ «من عَمِلَ صالحا مِنْ ذکرٍ أو أُثنی و هو مؤمن فَلنُحیینَّهُ حیاةً طیّبةً» (نحل/ 97). فرد «مؤمن» و «صالح» که درذیل سایه خداوندی و بر محور خداباوری سیر می کند، از آرامش و صفای دل برخوردار بوده و مسیر تکامل را بهتر می پیماید. ایمان و عمل صالح در یکدیگر تأثیر متقابل دراند؛ ایمان راستین، عمل صالح را به وجود می آورد و عمل صالح هم ایمان را زیاد می کند. هر گامی که مؤمن در راه انجام اعمال صالح برمی دارد به ایمان خود می افزاید و ازدیاد ایمان و رشد و پرورش روحی، کردار شایسته را به دنبال دارد. «عبادت» از بارزترین مصادیق عمل صالح است. معیار عروج و صعود به مراتب ویژه الهی و برخورداری از حیات طیبه، ایمان و بردباری در جهاد با هواهای نفسانی است؛ «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» (فاطر/ 10).
3. ولایت گرایی (تولّی) و تبرّی
سالک در عرفان اصیل اسلامی، معرفت و محبت به انسان کامل معصوم و تعبد و التزام عملی به سنت و سیره اولیای عظمای دین دارد؛ چراکه امام سجاد (ع) می فرماید: «نحن ابواب اللَّه و نحن الصراط المستقیم؛ ما اهل بیت (ع) دروازه های رحمت خداوند و راه مستقیم او هستیم». پس معصومین (ع)، «پیر»، «راهنما»، «دلیل راه» و «خضر طریق» یا «انسان کامل» هستند که سالک را مراقبت می نمایند و از راه و رسم منزل ها آگاهش می نمایند. تولّی؛ به معنی نزدیکی و دوستی با دوستان خدا، از فروع و ضروریات دین ما است. در راس این دوستان خدا، معصومین (ع)، انبیاء، اولیاء، صلحاء، شهداء، ابرار، علمای ربانی و ..می باشند. در زیارت جامعه می خوانیم: «من اراد الله بدأ بکم ... و من قصده توجّه بکم؛ هر کس خدا را ارداه کند از شما اهل بیت (ع) شروع می کند و هر کس آهنگ او کند رو به سوی شما آورد».
کلام و گفتار ایشان نیز راه نیل و وصول انسان به کمال مطلوب است؛ چنانکه علامه حسن زاده آملی سفارش می کند: «دعای عرفه حضرت امام سید الشهداء (ع) در توحید، و دعای زیارت جامعه کبیره حضرت امام علی نقی (ع) در ولایت و بیان مقام انسان کامل ولی، عدیل یکدیگر در این دو اصل اصیل و رکن رکین معارف انسانی اند.» (نور علی نور؛ در ذکر و ذاکر و مذکور، علامه حسن حسن زاد ه آملی، ص 31ـ32)
تبرّی؛ به معنای دوری و بیزاری و انزجار از دشمنان خدا و اولیاء الهی، نیز یکی دیگر از فروع دینی ما است که انسان جویای تکامل ناگزیر از تقید و التزام به آن است.
4. تعقل ورزی
بر مبنای منابع اصیل، عرفان اسلامی برای عقل و خرد، اصالت و اهمیت قائل است و برهان و عرفان را غیر قابل جمع ندانسته و به بهانه «شهود» از «فهم» و به بهانه عرفان از برهان و استدلال گریزان نیست. از این رو «تعقل و آگاهی» از دیگر عوامل موثر در رسیدن انسان به کمال مطلوب است. در قرآن بیش از 300 آیه درباره تعقل و تفکر آمده و در روایات تاکید ویژه ای بر این مسئله شده است؛ از این رو اولین فصل از مجامع حدیثی شیعه مانند اصول کافی کلینی با نام «کتاب العقل و الجهل» شروع می شود. پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) می فرماید: «یا علی! اذا تقرب العباد الی خالقهم بالبرّ فتقرّب الیه بالعقل تسبقهم؛ ای علی! زمانی که بندگان خدا با اعمال نیک به دنبال نزدیکتر شدن به خداوندند، تو سعی کن با تعقل به او نزدیک شوی و اگر چنین کنی، از آنها سبقت خواهی گرفت» (میزان الحکمه، ج 8، ص 113). رابطه مستقیم تعقل و آگاهی با سعادت و کمال از آنجاست که کمال انسان در سایه عمل ارادی او تأمین می شود.
5. شریعت گرایی و پرهیزکاری
شریعت به معنی مجموعه باید و نبایدهای فقهی و یا احکام عبادی اسلام است که در وجوب، حرمت، اباحه، استحباب و کراهت ظهور می یابند. «سلوک عرفانی» و نیل به «کمال مطلوب» بدون التزام عملی به شریعت، نتیجه بخش نخواهد بود. تکامل منهای شریعت نه ممکن است و نه در تحقق آن (به زعم باطل برخی) سودمند می باشد. «تقوا و خویشتنداری» (یا «ورع» در اصطلاح عرفانی) که عبارتست است از پرهیزکاری و اجتناب از معاصی و محرّمات و حتی شبهات و در مراتبی نیز دوری از مکروهات و مراقبت از نفس و حساسیت نسبت به حدود الهی و فرامین شرعی، از اساسی ترین عوامل موثر در وصول انسان به کمال نهایی است؛ «تزوّدوا فانّ خیر الزّاد التقوی؛ توشه برگیرید، به درستی که بهترین توشه تقواست»(بقره/ 197)؛ «انّ الله مع المتّقین» (بقره/ 194).
6. خالی کردن دل از حب دنیا:
خطا و گناه آدمى، که مانع رشد و تعالی و تکامل او می شود، ریشه در دنیا دوستى و گرایش افراطى به لذت‏هاى مادى و طبیعى آن دارد: «حب الدنیا رأس کل خطیئة» بنابراین اگر کسى بخواهد دلش را از گناه خالى کند، باید با ریشه و منشأ آن بستیزد و بکوشد که از شدت محبت دنیا در دلش بکاهد؛ به قول مولوی: اول ای جان دفع شرّ موش کن/ وانگهی در جمع گندم جوش کن (مثنوی)
برای این منظور بهتر است، بر ترک صفات اهل دنیا بکوشد و در آراستگی خود به ویژگی های اهل آخرت سعی کند. بی میلی و بی رغبتی و عدم تعلق به دنیا (نه ترک کامل دنیا) که در اصطلاح به آن «زهد» گویند؛ از راه های نیل به کمال است. بنابر حدیث معراج پیامبر (ص)، ویژگى‏هاى اهل دنیا بیست مورد می باشند که کمال جویان آخرت گرا، نباید بدان‏ها آراسته باشند: پرخور و شکم باره‏اند؛ خنده فراوان مى‏کنند؛ پرخواب هستند؛ خشم فراوان دارند؛ کم خرسند مى‏گردند و همواره از دیگران طلب کارند؛ وقتى به دیگران بدى مى‏کنند، پوزش نمى‏خواهند؛ عذر دیگران را نمى‏پذیرند؛ در هنگام عبادت کسل‏اند و هنگام معصیت شجاع؛ با اینکه مرگشان نزدیک است، آرزوهاى دور و دراز دارند؛ به محاسبه و حسابرسى نفس خود نمى‏پردازند؛ به دیگران نفع نمى‏رسانند؛ بسیار سخن مى‏گویند؛ ترس اندک از خدا دارند؛ هنگام آماده شدن غذا، شادمانند؛ نه هنگام آسایش، شکر مى‏کنند و نه بر بلا و گرفتارى صابرند؛ مردم را به حساب نمى‏آورند و کارهاى خیرى که دیگران انجام مى‏دهند (حتى اگر فراوان نیز باشد) در چشم آنان اندک است؛ خود را به کارى که انجام نداده‏اند، مى‏ستایند؛ چیزى را ادعا مى‏کنند که در وجود آنان نیست؛ همواره تمنّا و انتظارات خود را بیان مى‏کنند؛ به عیب گویى از دیگران مى‏پردازند. (راهیان کوى دوست؛ شرح حدیث معراج، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، ص‏138-144)
همچنین در همین حدیث معراج پیامبر(ص)،‌ کمال جویان اهل آخرت نیز توصیف شده‏اند که دوستاران کمال باید چنین باشند: چهرهایشان ملاطفت‏آمیز و به عبارتى دیگر زرد و ضعیف است؛ حیاى آنان فراوان است؛ حماقت و نابخردى‏شان اندک است؛ نفع آنها براى مردم فراوان است؛ مکر و نیرنگشان اندک است و صادقانه با دیگران برخورد مى‏کنند؛ مردم از دست آنان در آسایش و امنیت‏اند اما خود در سختى و رنج می باشند؛ سنجیده سخن مى‏گویند؛ به محاسبه نفس خویش مى‏پردازند؛ نفس خویش را [ براى تزکیه و تهذیب‏] به زحمت مى‏اندازند؛ چشمانشان به خواب مى‏رود؛ ولى دلهایشان بیدار است؛ چشمانشان گریان و دلهایشان همواره به یاد خداوند است؛ در آغاز نعمت حمد و در پایان آن، شکر خدا را به جا مى‏آورند؛ حتى به اندازه یک چشم بر هم زدن از یاد خدا غافل نمى‏شوند و چیزى آنان را از ذکر خدا باز نمى‏دارد؛ خواهان پرخورى نیستند؛ طالب پرگویى نمى‏باشند؛ خواهان اسراف در لباس نمى‏باشند؛ مردم در نظر آنان مردگانند و خدا در نظرشان حى و کریم است؛ کسانى را که به آنها پشت کرده‏اند، از روى بزرگوارى به سوى خود مى‏خوانند و کسانى را که به آنان روى آورده‏اند، از روى لطف مى‏پذیرند؛ دنیا و آخرت در نظر آنان یکسان است؛ در اثر مبارزه با نفس و مخالفت با هوا و هوس و مجاهدت با شیطان، روزى هفتاد بار مى‏میرند؛ آن قدر لاغر و ضعیف‏اند که اگر بادى بوزد آنان را تکان مى‏دهد، اما وقتى در برابر خدا به عبادت مى‏ایستند، چونان سدى آهنین خسته نمى‏شوند و هیچ چیز آنان را از جاى خود تکان نمى‏دهد؛ لحظه‏اى د لهایشان به آفریده‏اى مشغول نمى‏گردد. (راهیان کوى دوست؛ شرح حدیث معراج، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، ص 159 – 184).
7. صبر و استقامت: برای حضور در عالم «عنداللّه» و نیل به مراتب «انسان کامل»، باید عوامل درونی وابستگی به حیات دنیا را از بین برد و لازمه این توفیق، «صبر» و بردباری و خویشتن داری و عدم بی تابی و شکوه در برابر شدائد و مصائب و استقامت بر عهد عبودیت است که موجب آزاد شدن دل از قید و بندهای دنیا می گردد و حیات طیبه، نصیب بنده بردبار و مجاهد فی سبیل اللّه می گردد. پس «صبر» مایه رشد و نیل به مراتب و درجات ویژه از جمله امامت و رهبری امت است؛ «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا» (سجده/ 24) و در نتیجه زمینه ساز تحقق حیات طیبه انسان متکامل است؛ « مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِینَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یعْمَلُونَ؛ آنچه نزد شماست نابود می شود و آنچه نزد خداست پایدار می ماند و بدون شک، کسانی که صبر ورزیدند به نیکوتر از عملشان پاداش می دهیم» (نحل/ 96).
برای صبر اقسام چهارگانه ای برشمرده اند که عبارتند از: صبر طاعت، صبر برنعمت، صبر معصیت و صبر بر مصیبت.
8. توکل؛ یعنی واگذاری امور به خداوند. البته به معنای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت و تکالیف و وظایف نیست و به تعبییر مولوی در مثنوی: گفت پیغمبر به آواز بلند/ با توکل زانوی اشتر ببند.
9. رضا و خوشنودی و تسلیم در برابر اراده الهی. اندیشه و تفکر در نعماتی که خداوند ارزانی بندگان خود کرده است، سبب عشق ورزی، خوشنودی و تسلیم بنده در برابر خداوند و در نتیجه از اسباب موثر تعالی و تکامل انسان می شود؛ «فاذکروا آلاء الله» (اعراف/ 69).
برای مطالعه و پژوهش بیشتر شما، منابع ذیل الذکر را پیشنهاد می کنیم:
1.کتاب ها:
انسان کامل، استاد مرتضی مطهری.
انسان کامل در نهج البلاغه، علامه حسن حسن زاد ه آملی.
انسان شناسی (انسان کامل)، دکتر یحیی کبیر.
تفسیر انسان به انسان، آیت الله عبدالله جوادی آملی.
نور علی نور؛ در ذکر و ذاکر و مذکور، علامه حسن حسن زاد ه آملی.
امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).
انسان کامل از نگاه امام خمینى و عارفان مسلمان، محمد امین صادق ارزگانى.
انسان بر آستان دین؛ خلاصه آثار استاد مطهری، انتشارات دانشگاه امام صادق.
انسان از دیدگاه اسلام، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه.
انسان از دیدگاه اسلام، دکتر احمد واعظی.
سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب، دکتر عبدالله نصری.
مبانی انسان شناسی از دیدگاه قرآن، دکتر عبدالله نصری.
انسان شناسی (سلسله دروس بنیادین اسلامی 2)، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 6، آیت الله جوادی آملی.
راهنماشناسی، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی.
ادب فنای مقربان؛ شرح زیارت جامعه کبیره، آیت الله جوادی آملی.
راهیان کوى دوست؛ شرح حدیث معراج، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
شرح «خطبه متقین» یا «خطبه همام» نهج البلاغه.
مطالعه شرح احوال و آثار (بیوگرافی) بزرگان اهل معرفت و کمال یافتگان، بسیار مفید و راهگشاست؛ کتاب هایی مانند: مهر تابان، یادنامه علامه طباطبایی، علامه حسینی طهرانی.
روح مجرد، یادنامه عارف بالله سید هاشم حداد، علامه حسینی طهرانی.
نشان از بی نشان ها (2 جلد)، یادنامه آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی، علی مقدادی اصفهانی.
آیت الحق (2 جلد)، یادنامه آیت الله سید علی آقا قاضی، سید محمد حسن قاضی.
سیری در آفاق، زندگی نامه آیت الله بهاء الدینی، حیدری کاشانی.
در آسمان معرفت، در احوال چند تن از علمای ربانی، علامه حسن زاده آملی.
کیمیای محبت، یادنامه شیخ رجبعلی خیاط، محمدی ری شهری.

 نوشته استاد مجاهدیان


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 88/2/2::: ساعت 10:27 صبح

:فلسفه عشق چیست و عشق مجاز و عشق حقیقی چه رهیافتی به کمال دارند؟

عشق شدت علاقه مندی و دلبستگی است. عارفان عشق را خاص حق تعالی می دانند، بنابراین آستان عشق بسی فراتر از هوس و غرایز نفسانی است، اغلب دلبستگی زیاد به پدیده های مادی گاهی ریشه در غرایز نفسانی دارد که در این صورت می شود هوس. عشق مکمل دین است و نه مخالف آن، زیرا مقام عشق از نهایی ترین مقامات عرفانی و دینی است که قرآن کریم با عبارت: الذین آمنوا اشد حبا لله. بدان اشاره کرده است. در ادامه مطالب درج شده پاسخ گوی سوالات شما درباره عشق خواهد بود.
عشق بر دو گونه است حقیقی و مجازی:
الف) عشق‏هاى مجازى:
در این گونه عشق‏،موضوع عشق ورزی همانا صفات ظاهری و کمالات مشهود و محسوس محبوب است .یعنی کمالات ظاهری محبوب موجب جذب عاشق می شود. عشق مجازی خود دو گونه است. 1-عشق حیوانی که در آن عاشق تنها از روی شهوت و هوس معشوق خود را می خواهد و به جنبه های جنسی او نظر دارد. 2-عشق پاک که اگر چه نظر او به ظاهر محبوب است، ولی چون ظاهر نماد باطن است و نشان از ذات الهی دارد، خود زمینه ساز عشق حقیقی می شود و مانند پلی عاشق را به سوی عشق حقیقی رهنمون می گردد.
ب ) عشق حقیقى و الهى:
عشق حقیقى عبارت است از قرار گرفتن موجودى کمال‏جو در مسیر جاذبه کمال مطلق، یعنى خداوند متعال، پروردگارى که جمیل مطلق، بى‏نیاز، یگانه، داناى اسرار، توانا، قاهر و معشوق است که همه رو به سوى او دارند و او را مى‏طلبند . (احیاء علوم الدین، غزالى، ج 4، ص 283 - 279)
عشق مجازى خود عشق اصلى و اصیلی نیست و از روى تسامح به آن عشق اطلاق مى‏شود. پیروان عرفان، جهان هستى را (از جمله انسان را) مظهر و نشان حضرت حق دانسته، و عشق به مظاهر خداوند سبحان را عشق مجازى در طول عشق به ذات پروردگار مى‏دانند. به قول سعدى:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
برای عارف و اهل دل عشق مجازى همچون پل و نردبان به عالم عشق حقیقى است. از آن جا که تمام عوالم هستى و موجودات آن، حضرت حق را نشان مى‏دهند، امورى مجازى به شمار مى‏روند. به همین جهت عشق به آیات الهى، عشقى مجازى قلمداد مى‏شود. اما غیر عارف به خصوص افراد معمولی در عشق زمینی می مانند و نمی توانند آن را وسیله رسیدن به عشق حقیقی قرار دهند.
اهل حیات طبیعی و دنیا اهل احساس اند و عشقشان نیز احساسی و جسمانی است و چون حیات عقلانی را در خویش احیا نکرده اند، توان عبور از این عشق و راهیابی به عشق حقیقی را ندارند، اما اهل دل و عرفان چون از حیات عقلانی عبور کرده اند و عقلانیت خویش را احیا نموده اند، توان تبدیل هر عشقی را به عشق محبوب عالم دارند، برای آنها که به توحید راه یافته اند، عشق نیز وحدت می یابد و هر عشقی به عشق خداوند باز می گردد.
عشق مجازى باید به عشق حقیقى بر گردد تا ارزش پیدا کند و عاشق از رهگذر کمالات محسوس به کمال مطلق رهنمون گردد. و اگر در همان متوقف گردد جز انحراف هیچ نخواهد بودو سد راه کمال آدمی می گردد. زیرا عشق ما بر معشوق راستین متمرکز است و به هر آن چه که از اوست و بوى او را مى‏دهد و نشانه اوست عشق مى‏ورزیم. ازاین‏رو توقف در این عشق هر چند بهتر از نداشتن عشق است، ولى نتایج عشق حقیقى و راستین را ندارد.
هر عشق و محبتى که از این دو مقوله خارج باشد عشق نیست بلکه شهوت و غریزه زیستی است در واقع آفتى است که به رنگ عشق درآمده و زایل شدنى است. به طورى که در برهه‏اى از عمر انسان. (عشق کاذب شهوانى بیشتر در سنین جوانى رخ داده و گاهى همچون آتشفشان، جلوه می کند که بایستى از آن به خاطر اثرات مخرب و ویرانگرش پرهیز نمود) این عشق بعد از سپرى شدن آن دوره رخت برمى‏بندد و بر زیر خاکسترهاى آن خرابى و فساد شدیدى باقى خواهد ماند. جداى از مورد عشق کاذب و دروغین این امکان هست که در یک انسان، هم عشق مجازى باشد و هم عشق حقیقى، اما چینش و نحوه قرارگیرى این دو، به صورت طولى مى‏باشد، یعنى توجه اولى به عشق مجازى است ولى هدف نهایى متوجه عشق حقیقى (خداوند متعال) است و همان طور که ذکر شد درنگ و توقف در عشق مجازى رهزن و بازدارنده از رشد و تعالى مى‏باشد.
تنها آن عشق مجازى که در دل جاى دارد، مى‏تواند پلى براى رسیدن به عشق الهى باشد. عاشق باید به منشأ کمال و حسن معشوق توجّه کند و دیدگاه خود را به آن معطوف دارد و معشوق مجازى را «نمادى» از معشوق حقیقى خویش تلقى کند و او را جلوه‏اى از جمال و کمال او بداند.
اگر در عشق مجازى، عاشق همواره به این حقیقت واقف شود که معشوق او «مجازى» است و تنها براى راهبرى او به «عشق برتر و برین» است، مى‏تواند از این عشق گذر کرده و به عشق حقیقى و الهى برسد؛ امّا اگر نگاه خویش را بر همان معشوق مجازى محدود سازد و جان و دلش محدود و مسخر و مقید وى گردد، هیچ‏گاه نمى‏تواند از او گذر کند و به معشوق حقیقى دست یابد. علاوه بر این؛ همواره بکوشد و دقّت نماید که هنگام برخورد با معشوق مجازى، به یاد معشوق حقیقى افتد و با نگاه او، هجران معشوق اصلى را یاد آورد؛ مانند عشق یعقوب به پسرش یوسف: هرگاه که یعقوب، یوسف را به «چشم سر» مى‏دید، به «چشم سرّ» در مشاهده حق بود و چون مدتى مشاهده یوسف از وى دریغ شد، مشاهده حضرت حق نیز از دل وى در حجاب گردید. از این رو آن همه جزع و فزع یعقوب در فراغ یوسف، بر فوت مشاهده حق بود؛ نه بر فوت مصاحبت یوسف و آن زمان که دوباره به دیدار یوسف موفق شد، به سجده افتاد که دلش معشوق اصلى را دید.

 (کشف الاسرار، ج‏5، ص‏140؛ در این خصوص نگا: عرفان اسلامى، صص‏177 و 178).
به هر روى، زمانى مى‏توانیم عشق مجازى را به عشق الهى و حقیقى مبدل سازیم که از آن گذر کنیم و به منشأ و منبع اصلى و سبب اصیل آن روى آوریم.

ریشه این نوع گذر هم به لحاظ عرفانی سیستم مظهریت در عرفان اسلامی است. اگر انسان مظهر خدا است پس در حقیقت موجودی است که خداوند را نشان می دهد، بنابراین با کمی دقت می توان از مظهر (به فتح میم) گذشت و به مظهر (به ضم میم) که ظاهر کننده مظاهر جهان هستی است رسید. اگر اغلب کسانی که به عشق مجازی دچار می شوند، نمی توانند چنین گذری داشته باشند، به خاطر این است که از این مظهریت خبر دقیقی ندارند و قادر به این نیستند که از پس مظاهر کسی را که ظاهر شده است ببینند، وگرنه برای عارف و سالک چنین گذری دشوار نیست
چشم دریا دیگر است و کف دگر//کف بهل وز دیده دریانگر.
جنبش کف‏ها ز دریا روز و شب‏//کف همى بینى و دریا نى عجب‏.
ما چو کشتیها به هم بر مى‏زنیم‏//تیره چشمیم و در آب روشنیم‏.
اى تو در کشتى تو رفته به خواب‏//آب را دیدى، نگر در آبِ آب‏.
آب را آبى است کو مى‏راندش‏//روح را روحى است کو مى‏خواندش‏.

 (مثنوى‏معنوى، دفتر3، ابیات 1270 - 1274)

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 87/12/25::: ساعت 5:59 عصر

کلید واژه انس:

انسان از انس است، یعنی انس در انسانیت انسان افتاده است. پس واژه انس باید خیلی برای انسان مهم باشد. می توان گفت: کلید واژه شناخت و ساخت انسان کلمه "انس" است. اگر بخواهی خودت را بشناسی (خودشناسی) خوب است بدانی به چه چیزهایی انس داری، یا نداری.

همچنین اگر بخواهی خودت را بسازی (خودسازی) لازم است سیستم انس گیری خودت را تنظیم کنی، به آنچه باید انس بگیری و به آنچه نباید، انس نگیری.

انس گیری باعث می شود که صفات کس یا چیزی که به آن انس می گیری به تو سرایت کند و در نتیجه تو به آن نزدیک و شبیه بشوی!

برای تربیت کودک کافی است او را به کارها و صفات خوب عادت بدهید و کاری کنید که عادت و انس او نسبت به کارهای بد کم و قطع شود.

اگر با کسی دوست شدی و انس گرفتی باید بدانی که خوب یا بد به او شبیه خواهی شد. می گویند اگر خواستید در مورد کسی تحقیق کنید تا بدانید که آدم خوبی است یا بدی، کافی است که دوستان او را ببینید و در مورد آنان تحقیق کنید! هر کسی شبیه دوستان خود است.

انسان اهل انس است، هم با دنیا انس می گیرد، هم با خدا. تو باید ببینی به دنیا انس داری و اهل دنیایی یا به خدا و اهل خدایی!

هدف زندگی این است که با خدا انس بگیری. قرآن کریم می فرماید: و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون. جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت. چون عبادت راه انس با پروردگار عالم است، معنای آیه این می شود که نیافریدم جن و انس را مگر برای انس با خداوند!

معیار کمال و سعادت انسان این است که ببیند با خدا انس دارد یا با دنیا. انس با خدا معیار سعادت انسان است و انس با دنیا زمینه شقاوت.

تمامی انبیای الهی انسان ها را به عبادت خداوند دعوت می کردند، بنابراین پیامبران الهی آمده اند تا به انسان کمک کنند تا خود را از انس گرفتن به دنیا برهاند و با خداوند انس بگیرد.

تمام مشکلات زندگی انسان برای این است که در این مسیر آنچنان که باید حرکت نکرده است. متاسفانه باید قبول کنیم که اکثر انسان ها انس شان به دنیا است و از خداوند دور هستند. اگر قبول ندارید، بررسی کنید و ببنید در دل و ذهن آنها چه می گذرد، در مورد چه موضوعاتی صحبت می کنند، اکثر حرف های مردم راجع به دنیا و امکانات دنیایی است و متاسفانه کم یاد خدا می افتند.

اکثر مردم اهل دنیا هستند چون از یاد خدا غافل اند و با دنیا انس دارند. قرآن کریم می فرماید اکثر مردم از یاد خدا غافل هستند، دچار غفلت می شوند، چون خدا را فراموش می کنند، خودشان را نیز فراموش می کنند، چون با خدا انس ندارند.

انس با خدا و با دنیا دو حقیقت متقابل است، انبیا آمده اند تا روش انس و پرستش خداوند را به او آموزش بدهند و او را از محبت و انس با دنیا برحذر دارند.

واژه انس یکی از واژه های کلیدی زندگی انسان است. این واژه بسیار پرمعنا و گسترده است.

 


 
<      1   2   3   4      >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید