سلام حاج آقا ممنون از مطالب خوبتون

مشکلي که من دارم اين که دائما نگران حرف ها و اعمال خودم هستم اينکه چيزي بگم و ديگران رو ناراحت کنم و به خاطر اعمال بدم از جامعه طرد بشم و تنها باقي بمونم

شبا حرفايي رو که گفتم تکرار مي کنم و از به ياد آوردن کارهاي خطام در گذشته ديوانه مي شم

لطفا راهنمايي کنيد

به نام خدا از شما متشکرم خدا شما روحانيون که چراغ هدايت بشريد را حفظ کند.

سلام .مطالبتون عالين . اما مشكل من اونقدرحادشده كه ديگه هيشكي نميتونه بدادم برسه . زندگيم داره ازهم مي پاشه . همسرمهربونم خسته شده . بچم درارزوي اينه كه بغلش كنمو بهش محبت كنم . خودم درحسرت اينم كه بشينم باارامش يه ايه قران بخونم . نميدونين تو چه حالي ام . نمازام جلو چشمم قضاميشن .بدبخت شدم .خسر الدنياو الاخره شدم . چراخداكمكي نميكنه . مگه مابنده هاش نيستيم . منم مثل همه عادي بودم ولي ...............نميدونم چرااينجورشدم . چرا من مثل همه نميتونم زندگي كنم . مسجدبرم . حرف بزنم .بخندم . حتي گريه كنم. ؟الان ميگين گريه ديگه چرا؟بخداحسرت يه گريه ازته دل وبي دغدغه كه دهنم خونيه و امكان داره رودست وپام بپاچه براامام حسين رودلم مونده . بابادارم زجرميكشم .يه اوضاعيه كه خداميدونه . خدا فقط بخاطر بچمو همسرم شفا مو بده .

با سلام ميشود احاديثي در مورد وسواسي به ايميل من بفرستيد با اين کار کمک زيادي به من کرديد با تشکر فراوان

سلام

من يه دختر 26 هستم و وسواس فکر دارم. اما تنها چيزي که فکرمو مشقول ميکنه فقط اتفاقاتي هست که در گذشته برام رخ داده و همش تو ذهنم ميادو ميرن.خودمم دوست ندارم.

بايد چکار کنم ؟چون فکرم هميشه خستس!

سلام حاج اقا علم خواه
وقتون به خير
من دختري هستم که مدت سه سال قبل به بيماري وسواس فکري دچارشده ام نمي دونم چه شد که اين چنين شد م
فقط بايد بگويم دوران خيلي بدي بود ان زمان بشدت فکرهايي درمورد خدابه ذهنم خطورميکرد که مثلا دراين موردکه اصلا خداوجودندارد يک نفردرذهن من انقدراين راتکرارمي کرد که ازخواب وخوراک افتاد ه بودم چون سرنمازهم رهايم نميکرد ومن وقتي که ميخواستم نمازبخوانم سرنمازهم اين فکردرذهنم بود باعث ميشد فکرکنم نمازخواندن کارعبث وبيهوده اي است وبه خاطرهمين فکرمي کردم نمازم قبول نشد وسعي مي کردم که ازدوباره بخوانم يک وقت ميشد که دوبارسه بارنمازمي خواندم
ولي بااين حال بازهم نمازمي خواندم الان هم ميخوانم
خانواده ام مرانزدروانپزشک بردن وايشان به من داروتجويزکرده اند
من ازان زمان تاکنون درحال استفاده ازداروهستم بهترشده ام ولي تازمانيکه دارومصرف ميکنم وفتي که داروراقطع ميکنم دوباره البته به مقدرکمترذهنم اشفته ميشود
توراخداکمکم کنيد تاازاين ديووسواس خلاص شوم وبه حال سابقم برگردم
نمي دونم چرااين چنين شدم من دختربي ايماني نبودم ونيستم پس چراخدا اون حال زيبايي راکه هنگام نمازخواندن بهم دست ميداد ازمن گرفت
حالاهرچقدرهم که ميخوام نمي توانم ممممثل سابق باشم
التماس دعا

سلام-خدا خيرتون بده فقط در مورد راههاي ديني فقط مال وسواس در زمينه احكام بود همچنين راههاي درمان كم بود يا كم توضيح داده بوديد.

يا حق

سلام خسته نباشيد

برادري دارم كه مدتي است به بيماري وسواس گرفتار شده و به هيچ وجه قبول ندارد كه وسواس دارد

از ديدن اين همه آبكشيدن هاي او آنهم در اين سرما در حياط كه گاهي تمام بدنش را خيس ميكند واقعا ناراحت مي شويم

اما خودش اصلا قبول نميكند كسي كمكش كند و يا به دكتر مراجعه كنيم

بسيار مذهبي است و از شما راه چاره اي مي خواهم

خواهشا جواب مرا براي ميلم بفرستيد

با تشكر

به نام خدا

سلام عليكم ! ممنون بابت مطلبتون . خيلي مفيده .

يا حق

سلام عليكم

چه مورد جالبي را اشاره فرموديد. بسيار مفيد بود. لينك اينجا را http://www.amouzeh.parsiblog.com/

به چند نفر از دوستان كه نياز داشتند دادم.

خدا قوت

يا حق