• وبلاگ : وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir
  • يادداشت : همسر بدحجاب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    f_13972006040m_d0692a3.gif

    سلام: خيلي خوش آمديدسلام: خيلي خوش آمديدسلام: خيلي خوش آمديدسلام: خيلي خوش آمديدسلام: خيلي خوش آمديد

    سلام دوست با ذوق من با تبريك سال نو دريك جمله:

    تولدت مبارك

    Birds_bird_2_prv.gif

    دكتر رحمت سخني از مركز آموزشي درماني امام خميني (ره)

    اروميه مركز هميشه سرسبز وغيور آذربايجان غربي AZERBAIJAN

    rs272@yahoo.com
    Birthday CandlesBirthday Balloonسلام: خيلي خوش آمديد

    نمايش تصوير در وضيعت عادينمايش تصوير در وضيعت عادينمايش تصوير در وضيعت عادي

    سلام خيلي خوش آمديد.نظر يادت نره

    + محمدعلي 
    لطفا با توجه به ايه 4 سوره معارج بگوييد خدا کجاست ؟
    بسيار ممنونم
    پاسخ

    با سلام. هستي از ظاهر تا باطن داراي معارج و مدارج فراواني است و خداوند در باطن و ظاهر هستي حضور و ظهور دارد و در حقيقت در همه جا هست. موفق باشيد.
    + محمدعلي 
    سلام سيد جان
    لطفا اين متن بخوانيد و به اين شبهه ها پاسخ دهيد
    http://www.askquran.ir/showthread.php?t=15706&page=9
    خيلي ممنون جزاکم الله خيرا

    بحث تحدي قرآن از چند ناحيه مخدوش است:
    1- داور بي طرفي نيست که داوري کند نمونه ي عرضه شده مانند قرآن است يا خير.
    اگر داور مسلمان باشد به حکم قرآن که پايه مسلماني وي است نمي تواند از سخن خداوند اعراض کند که گفته است هيچ جن و انسي بر اين کار توانا نيستند و نخواهند بود. با چنين بار ايماني داوري وي معقول نيست. وانگهي چنين داوري با چنين پيش داوري ايمانگرايانه اي هر گز داور بي طرفي نخواهد بود.
    اگر داور غير مسلمان باشد که بسيار طبيعي است سخنش براي مسلمانان مسموع نخواهد بود.
    2- اين که گفته مي شود مثل و مانند قرآن باشد دقيقا و مشخصا يعني چه؟
    مسلم است که منظور اين نيست کپي قرآن باشد زيرا در اين صورت خود قرآن است!
    اگر مثل و مانند اين باشد که به لحاظ اسلوب و سبک سرايش شبيه به قرآن باشد مسئله ذيل مطرح مي شود:
    سبک قرآن مختص خود قرآن است و به بيان ديگر قرآن مبدع اين سبک بوده است. مانند بسياري ديگر از سبک هاي ادبي که حاصل ابداع ابداع کنندگان آنها بوده اند. از اين روي اگر هم سخني و يا نوشته اي قرار باشد مانند قرآن آورده شود لاجرم ازسبک قرآن پيروي کرده است. چون قرار است مانند قرآن باشد. و در اين جاست که حاميان قرآن اعتراض مي کنند اين اثر تقليدي!! از قرآن است. در اين صورت بايد از آنها پرسيد بالاخره تکليف چيست؟ اگر قرار باشد مانند قرآن و طبق اسلوب قرآن باشد که انگ تقليد بر آن مي زنيد و اگر سبکي ديگر به خدمت بگيرد که مي گوييد مثل قرآن نيست. پس تکليف چيست؟ اين مشکل براي هر اثر ادبي که مبدع يک سبک باشد پيش خواهد آمد.
    3- قوت ادبي قرآن در همه ي سوره ها و آيات يکسان نيست. به قول معروف " کي بود تبت يدا مانند يا ارض ابلعي؟". نمونه عرضه شده بايد در چه حدي از صناعت و بلاغت باشد؟ اين نکته مبهم است. براي مثال در سوره واقعه مي خوانيم: " فاين تذهبون " طبق نظر حاميان قرآن اين آيه سرشار از صناعت و بلاغت است. ولي اگر من بگويم " فاين يذهبون " از همه ي آن صناعات و بلاغات تهي مي شود و کلامي معمولي مي شود؟؟ چگونه؟؟
    مثالي ديگر: دعاي تحويل سال که مي گويد " يا مقلب القلوب و الابصار و .... " چه کمي و کسري دارد از مثلا " ربنا آتنا في دنيا ... ؟؟؟؟ چرا اين يکي سرشار از صناعت و بلاغت است و آن يکي چنين نيست؟؟
    4- تا اينجا تقريبا بحث تحدي قرآن از ناحيه ادبي و سبک سرايش مورد نظر بود و بحث محتوي در نظر گرفته نشد. قرآن از نظر محتوي چه حرف تازه اي و بکري براي گفتن دارد؟؟
    مطالب قرآن را مي توان از نظر محتوايي به چند دسته تقسيم کرد:
    1- وقايع اتفاقيه: حوادث معاصر پيامبر شامل جنگها صلح ها مسائل اجتماعي و از اين قبيل. در اين بخش چه معجزه ا ي مي توان يافت؟!
    2- مطالبي که به نوعي مي توان آنها را علمي خواند: براي مثال کوه ها ميخ هاي زمين هستند يا شهابسنگها تيرهاي فرشتگان هستند بسوي شياطين!! آيا اين که چنين بگوييم علمي سخن گفته ايم يا اين که بگوييم کوه ها حاصل و ناشي از حرکات کوهزايي پوسته زمين هستند و يا اين که شهابسنگها قطعاتي از اجرام آسماني هستند که در برخورد با جو زمين شعله ور مي شوند و مي سوزند؟؟ کدامها علمي هستند؟
    3- مطالبي که به اخلاقيات و فقاهت مربوط مي شود: کدام اصل اخلاقي در قرآن فاقد سابقه بوده است؟ اصول اخلاقي مترقي تري را مي توان در آثار افلاطون و ارسطو و کنفسيوس و کتابهاي مقدس يافت. قرآن مبدع هيچ اصل اخلاقي و بدون سابقه اي نبوده است. مسائل فقهي نيز که چون قرار است نتيجه عمل در آخرت مشاهده شود وعده سر خرمن هستند. و حواله به ناکجا آباد. درست بودن اين که ارث چنين تقسيم شود و نه چنان را چگونه مي توان اثبات کرد؟ اين که قصاص بايد اجرا شود چگونه درستيش اثبات مي شود؟
    4- مسائل غيبي: اين که گفته شود بهشت 8 در دارد بياني معجزه آميز است؟ چه کسي رفته است و بررسي کرده است که بعله بهشت 8 در دارد و نه 10 در؟؟!! سوره اي آورده مي شود و ادعا مي کند که بهشت 15 در دارد!!! با هر وسيله اي که توانستيد 8 در بودن بهشت را اثبات کنيد 15 در بودن آن را نيز مي توان رد کرد!!
    5- اخبار گذشتگان: خبر از شخصيتهاي ديني نظير يوسف و يونس و نوح و ادريس و از اين قبيل که ريشه در هيچ تاريخ مدون بشري ندارند و صرفا در کتب مقدس مي توان ردي و نشاني از آنها يافت مبين چه معجزه اي است؟؟ سوره اي آورده مي شود و مدعي مي شود حضرت قازميتي!! وجود داشته است با چنين مشخصاتي و چنان کارهايي. اگر از نظر تاريخي توانستيد نوح و ادريس و موسي را اثبات کنيد حضرت قازميت را نيز مي توانيد نفي کنيد! اقوام پيشين نظير عاد و ثمود و از اين قبيل نيز هيچ گونه ريشه ي تاريخي معتبري ندارند. ممکن است نمونه عرضه شده ده ها قوم خيالي را معرفي کند و به جزييات زندگي و کارهاي آنها نيز بپردازد. آيا اين معجزه است؟؟

    پاسخ

    با سلام. امكان پاسخ براي بنده نيست. سمت چپ وبلاگ جايي براي طرح سوال از نهاد رهبري هست
    + محمدعلي 
    سيدجان من نفهميدم چرا خدا نفس و خواسته هاي نفساني را در وجود ما نهاده تا ما با انها مبارزه کنيم؟
    اگر من براي اين به دنيا امدم تا به اختيار خود اينه تمام نماي الهي بشم پس اين نفس ديگه چيست؟چرا بايد چنين خواسته هايي در وجود من باشه تا با انها مبارزه کنم؟

    پاسخ

    هستي توحيدي است؛ يعني شامل نفي و اثبات است. لا اله الا الله. يعني با نفي و مبارزه شروع مي شود . يك دانه گياه كه در خاك نهاده مي شود؛ براي اينكه رشد كند بايد خاك را كنار بزند و موانع را رفع كند؛ تا سر ازخاك بيرون آورد. اصطلاحا به اين حالت مي گويند؛ فلح يعني از خاك نجات پيدا كرد و رستگار شد. فلاح و رستگاري انسان نيز در اين است كه مبارزه كند و در طي مبارزه با موانع راه توحيد خود را بسازد. مبارزه و مقاومت از عوامل مهم و اصلي تقويت ايمان و علامت صدق و اخلاص انسان مومن است. در سيستم توحيد هم مبارزه هست و هم بندگي خدا. نفي هر گونه كفر و شرك و اثبات توحيد و عمل توحدي. نفس و شيطان دو عامل منفي اي هستند كه انسان با مبارزه با انها رستگار مي شود. ربوبيت الهي اينطوري به تربيت انسان مي پردارد. اصولا اختيار در چنين سيستمي امكان تحقق دارد. اگر شما مبارزه و جهاد با دشمن را از اين سيستم حذف كنيد؛ و راه منحصر به خوبي ها و خير باشد؛ انسان اختيارش چه مي شود؛ چه چيزي را مي خواهد اختيار كند . انتخاب و اختيار ديگر معنا ندارد. دليل مبارزات سياسي ملت ايران هم همين است. در طي اين مبارزه هست كه ملت رشد مي كند. اگر جنگ تحميلي نبود؛ ما خيلي از چيزهايي كه الان داريم نداشتيم. در اثر جنگ و مبارزه است كه اين پيشرفت در عرصه هاي مختلف به خصوص در عرصه تربيت انسان هاي كارامد و مومن حاصل شده است. الان هم دشمني آمريكا و مانند آن از اين جهت به نفع ايران است. اگر آنها دشمني نكنند؛ دليلي ندارد كه ما سعي كنيم همه چيز را خودمان بسازيم. بسياري از تلاش ها و پيشرفت ها حاصل همين دشمني و وجود دشمن و مبارزه است. موضوع امتحان الهي هم هست. امتحان در صورتي است كه انسان بين دو نيروي مثبت و منفي قرار بگيرد و انتخاب كند. زندگي عرصه خدايي شدن است ولي در مقابل شيطان هم هست و آدمي بايد ميان اين دو كشش انتخاب كند؛ تا رشد كند و تا امتحان شود و نتيجه بگيرد. موفق باشيد.
    + محمدعلي 
    ايا اين سوال ميشه اينطوري توجيه کرد که سختي و خوشي نسبي و باتوجه به هدف تعيين ميشه؟
    يعني کسي که دوست داره خدايي بشه سختي اش دور شدن از اين هدف است و خوشي اش رسيدن به اين هدف يا برعکس کسي که دنيا را دوست دارد سختي هايش يعني دوري و محروم شدن از دنيا و خوشي اش يعني بهره مندي از دنيا؟
    + محمدعلي 
    اگر هدف از زندگي اينه تمام نماي الهي شدن و مثل او شدن است يعني همانطور که او عادل يا عالم است ما نيز سعي کنيم عادل يا عالم شويم و ... پس چرا در اين راه موانع زيادي وجود داره؟
    يا فايده نفس اماره در چيست؟
    با تشکر