بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 392
25- مشکلات را به حساب جنگ نگذاریم
این تناسب در اکثر طرحهای صنعتی، اقتصادی مشهود است. کارهای انجام نشدهای را در دسترس داریم که به این وضع باقی مانده است که این بدترین و مخفیترین فصل مربوط به مشکلات است.
ما در این 8-7 سال اقدامی در جهت خرید کامیون به عمل نیاوردیم و یا کم خریدیم. باید اقدام به خرید کامیون نماییم. اتوبوس نیز نخریدهایم. باید بخریم. واگن راه آهن نخریدهایم. باید بخریم. راههایمان را مرمت ننمودیم که باید مبادرت به این امر نماییم. بندرهایمان هم آسیب دیده که باید نسبت به اصلاح آن اقدام کنیم و یا این که بندرهایمان آسیب دیده که باید آنها را ترمیم نماییم.
همچنین نیروگاه نساختیم. کم ساختیم و به تبع آن با خاموشی مواجه هستیم. سد نساختیم که آبهایمان در حال هرز رفتن هستند و باید سد بسازیم. پالایشگاه نساختیم که الآن باید وارد کنیم.
برای شهرهای کشور فاضلاب نساختیم که تمامی آنها در این رابطه مشکل دارند. نتوانستیم به شهرها آب برسانیم که بسیاری از شهرهای کشورمان در حال حاضر با مشکل کمآبی مواجهاند.
به کشاورزی به اندازه کافی بها ندادیم. کشاورزان کمبود تراکتور و کمباین دارند و به همین دلیل گاهی اوقات محصول از روی زمین برداشت نمیشود. همچنین وضعیت حمل و نقلمان به آن مرحله از ضعف رسیده است که به میزان دو میلیون تن از بارها و وسایلمان در دریا معطل مانده و لذا کارخانهها و انبارها منتظر رسیدن این وسایل هستند که همه این مسائل در ارتباط با جنگ میباشد.
همه این مسائل چیزهایی است که ما باید اکنون اقدام به انجام آنها کنیم و به حساب جنگ هم نمیتوانیم بگذاریم مثلاً ما نیروگاه نساختیم چون پولش را در آن زمان نتوانستیم فراهم سازیم ولی حالا باید با تعجیل نسبت به ساخت آنها اقدام کنیم.
الآن به جای این که سالانه برای تولید دو هزار مگاوات برق نیروگاه بسازیم، ما باید برای تولید 5 هزار یا 7 هزار مگاوات برق قرارداد ساخت نیروگاه را دنبال کنیم.
از طرف دیگر انبارها در زمان جنگ تقریباً خالی شده بود و باید این انبارها شارژ شود. زمانی که ما کار در کارخانهها را شروع کردیم، کارخانهها هیچ گونه مواد اولیهای در انبارهایشان موجود نداشتند.
قطعات ماشینها مستهلک و فرسوده شده که باید کاملاً تعویض گردد. قالبهای کارخانجات باید عوض بشود در طول 10 سال گذشته تمام اینها به طور راکد به سر میبردند و باید اینها را مجدداً تأمین نماییم.
مسکن عقب مانده چون که ما هیچ گونه مصالحی در دسترس نداشتیم که اقدام به احداث مسکن نماییم. در این زمینه عقب ماندگی زیادی وجود دارد.
همه این مشکلاتی که عرض کردم و همه آنها با استناد به آمار و ارقام است که کسی هم نمیتواند بر روی صحت و سقم آنها به خود شک و تردید روا بدارد.
1370.3.4
26ـ عبور از اقتصاد متمرکز
یکی از مشکلات جدی کشور مان در ساختار اقتصادی که حالا که میخواهیم از اقتصاد متمرکز عبور کنیم و به طرف اقتصاد متعادل زمان صلح برویم، یک مشکلات بسیار جدی داریم منجمله قیمتهای بعضی از کالاهای دولتی است.
در زمان جنگ خطرناک بود و این کارها را نکردند و یا نخواستند بکنند، اما الآن ببینیم میتوانیم اینها را اینجوری تحمل کنیم یا نه.
شما فکر میکنید گازوئیل چه قیمتی دارد و دولت چطوری به مردم میدهد، اولاً مال چه کسی است و ببینیم که با عدالت سازگار است یا نه.
ما نفت کوره را لیتری یک ریال و نیم میدادیم، شما میتوانید خاک بیابان را این مقدار تحویل دهید؟ خوب این آتش زدن به کشور است. این اداره کردن کشور که نیست.
البته یک کسی که به فکر خودش باشد شاید این کار را بکند اما اگر من به فکر باشم که آینده این مردم باید درست شود و باید اقتصاد درست شود و مردم به اندازهای که حقشان است بهرهببرند، این را خیانت میدانم.
1370.4.22
27ـ سالها بد عمل کردیم
البته به علت اینکه سالها بد عمل کردهایم نمیتوانیم یک دفعه شوک وارد کنیم.
از طرفی در کشور کاری باب شده بود که کامیونهایی بودند که به پمپ بنزینها میرفتند و گازوئیل میزدند و به شوفاژدارها میدادند چون چهار ریال میخریدند و 10 ریال میفروختند.
کارشان این بود، خب این فساد را چه کسی قبول دارد.
ما چای شمال را ارزان میخریدیم، نه چایکار سود میبرد و نه کارخانهچای خشک کنی سود میبرد، بلکه همه ضرر میکردند. نتیجه آن این شد که حدود 10 هزار هکتار از اراضی با ارزش چای کاری ما از مدار خارج شد و بنا شد که چای وارد کنیم.
ما مشکلات بسیار جدی در این نحوه قیمتگذاری داریم. مس را کیلویی 25 تومان میدادیم و مسگر میخرید و چند چکش روی آن میزد و آن را به قراضه تبدیل میکرد و از کشور خارج مینمود و سه دلار میفروخت.
سه دلار با 25 تومان چقدر فاصله دارد و همه به قاچاق افتاده بودند.
هی میگویند سهمیهبندی، خب شما دیدید که در دوره سهمیهبندی چه شد. ما سهمیه می دادیم ولی سر از بازار آزاد احتکار در میآورد. اکنون اکثر محصولات داخلی کشور دیگر دو بازاری نیست.
1370.4.22
28- استقراض
گفتم در خارج حدود 12 میلیارد دلار تعهد ارزی داشتیم که اینها خریدهای نسیه و گشایش اعتبارات بود و بدهی به بانک مرکزی در طول این مدت که عراق از بیرون قرض میکرد. ما مخارجمان را از بانک مرکزی میگرفتیم و هر سال کسر بودجه تا اینکه جمع و رقم وحشتناکی شد.
مثلاً صندوقهای بازنشستگی بسیار در طول سالهای چند آنطور که لازم است به آنها پرداخته شود، توجه نشد و ترفیعاتی که نیروهای نظامی باید میگرفتند نگرفته بودند و طلبکار بودند. خیلی از فوقالعادههایی که باید نظامیان میگرفتند نگرفتند و بدهی از این قبیل مسئله سوم مسئولیتی که نظام در برابر رزمندگان و خانوادههای آسیبدیده از جنگ داشت. خب این همه شهید و خانواده شهید و خانواده اسیر و اسیر و جانبازان و این همه رزمنده که عمر و جوانیشان را در جبهه طی کرده بودند.
اینها نوعاً از طبقات محروم روستاها و مردم مستضعف بودند که خب در دوران جنگ حسابی خدمات بسیجی اینها را با مشکلات اقتصادی روبهرو کرده بود.
1370.5.19
29 – بدترین دردها
طرحهای نیمه تمامی که روی دست دولت مانده بود. شاید بدترین دردها بود. کسی هم احساس نمیکند آن روز محاسبه کردیم دیدیم حدود 500 میلیارد تومان طرح نیمه ساخته روی دست دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران مانده ممکن است بعضیها بگویند طرح نیمه تمام حالا باشد این خودش ثروتی است بله این مقدار نعمتی است ولی وضع تأخیر یک مصیبت و مشکل غیرقابل تحملی است.
من حالا عرض میکنم، اولاً رقم 500 میلیارد تومان بدانید با بودجه عمرانی که ما آن زمان داشتیم یعنی حدود شش برابر بودجه یکسال ما. یعنی به اندازه شش سال که ما بودجه بریزیم این طرحها را میتوانستیم در برنامه عمرانی قرار دهیم. تا خبر طرح یعنی چه؟
مثلاً فولاد مبارکه که یکی از طرحهای ما بود. اگر در زمان خودش این طرح اجرا میشد و در زمان خودش محصولش به بازار میآمد بسیاری از مشکلات را برطرف میکرد مثلاً ورق آهن، یعنی حدود دو میلیون تن ورق آهن که الآن مصرف ما در کشور خیلی کمتر از این است. تأخیر در پایان این طرح یعنی این. آن روزها حدود 30 میلیارد تومان هزینه آن بود. ولی حالا حدود 80 میلیارد تومان شده و این تأخیر یعنی سه برابر شدن هزینهها.
شما اگر خودتان احداث خانهای را در سال 62 شروع کرده باشید و روی دست شما مانده باشد و خرده خرده ساخته باشید تا به حال میفهمید که تفاوت قیمت یعنی چی یعنی آن سال، چند تمام میشد و امسال برای شما چند تمام میشود. انتظار نیروها و تورمی که ایجاد میکند. چون این طرحها دائماً پول میخورد بدون اینکه محصولی به ما بدهد.
ما 500 میلیارد تومان اینگونه طرحها را داشتیم، پتروشیمی بندر امام، نیروگاه بوشهر و شهید رجایی و چوب و کاغذ مازندران و راهآهن بافق - بندرعباس اینها طرحهای بزرگ است و طرحهای کوچک از این قبیل مانند سرب و روی زنجان و همه اینها برای مملکت حیاتی و چیزهایی بود که ضرورت زندگی بود.
1370.5.19
30 - عقب ماندگی
عقبماندگی در امکانات زیربنایی بود که این ده سال یک مشکل بسیار بسیار سنگین و غیرقابل تحملی را بر دوش شما مردم گذاشته است و زیاد نیاز به توضیح ندارد.
خودتان میدانید یعنی مثلاً ما راههایی که نساختیم، راهآهنهایی که نساختیم، نیروگاههایی که نساختیم، و وسایل حمل و نقلی که نخریدیم. لولهکشی آب، گاز و لولهکشیهای دیگر و چیزهایی از این قبیل، جنگلها و مراتع که با نساختن سد در حال از بین رفتن است. شما ببینید از این ناحیه چه اشکالات عظیمی برای مردم فراهم شده است.
وقتی آن روز را محاسبه کردیم یک رقم عظیمی را با یک سرعت عمل فوقالعاده و نیروی انسانی عظیمی را لازم داشتیم تا ما این هفت تا هشت سال را جبران کنیم و به وضع روز برسانیم.
1370.5.19
31- 500 شهر راکد
وضع شهرداریهای کشور، حدود 500 شهر در کشور هست که نتوانستند خودشان را به روز برسانند خیابانها، میادین، پارکها، آب، برق و... خب در تهران زندگی میکنید و وضع شهر را میدیدید شهرهای دیگر از اینجا بدتر بود. باز قدری به تهران رسیدگی میشد 500 شهر راکد و 10 سال عقب مانده که همه چیزشان عقب بود. از سینما، ورزشگاه و از کتابخانه از آب و برق و... و آن چیزی که وسیله ضروری زندگی است عقب و راکد مانده به اضافه اینکه ماشینآلات اینها به جبهه رفته بود.
شهرداریها از ما مطالبات ماشینآلات میکنند که ما باید به آنها بدهیم چراکه مال مردم است و از عوارض گرفته شده است.
1370.5.19
32- افت تولید
مشکل بعدی ما که باز از اینها مشکلتر است افت تولید است.
تولید در کشور بشدت نزول کرده بود، بعد از انقلاب ما، در آن دو سال اول نتوانستیم تولید را سامان دهیم، مدیریتها بهم خورد، خیلی از مدیران فرار کردند، کارخانهها مصادره شد، سرمایهها را بردند و این ده سال افت تولید جیب مردم را خالی کرد.
من فقط یک رقم را میگویم و شما میتوانید بفهمید معنای تولید یعنی چه؟ تولید ناخالص ملی یکی از شاخصهای اساسی رونق اقتصادی کشور است که میگویند این مقدار تولید در کشور بوده و قبل از انقلاب هم مطلوب نبوده و بعد از انقلاب تا این مدت به این شکل درآمده، وضع تولید ناخالص اینطوری شده که اگر یک نفر ایرانی از مجموعه تولیدات کشور، مثلاً 40 هزار تومان سهمش میشده، در سال 67 که ما برنامه را بررسی کردیم، 20 هزار تومان سهم میبرد.
حتماً معنای این را درک میکنید و دو دلیل هم داشت یکی اینکه تولید کم شده و یکی جمعیت زیاد شده بود.
1370.5.19
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید