بازدید امروز : 86
بازدید دیروز : 141
بیتردید، بررسی لایههای چند وجهی این پروژه که در مقاطعی نیز به صورت مکمل هم عمل کردند بیانگر تلاشی است که نقطه عزیمت آن ایجاد «گفتمان اعتراضی» بوده است.
گرچه این سناریو در کشورهای استقلالیافته شوروی سابق با اعتراض به نتایج انتخابات و تقلب درآن کلید خورده است ولیکن آنچه در همان ابتدای کار پیشبرد این انقلاب را در ایران ناکام گذاشت، وضعیت آرا بود. اوکراین و گرجستان دو کشور به دام افتاده در انقلابهای رنگین، برپایه نزدیکی آرای نامزدها به یکدیگر بوده است.
اتفاقی که در ایران با اختلاف 11 میلیونی عملا باورپذیری تقلب و تلاش «پرهیاهو» و«پرشتاب» برای این پروژه را با کندیهای بسیار سختی روبهرو ساخت. اما اینکه قرینههای تلاشهای سازمانیافته برای ایجاد انقلاب مخملی در ایران چه میباشد، بی شک باید به تطابق رفتارها و تحرکات جریانات اخیر با نمونههای اتفاق افتاده درکشورهای مختلف پرداخت. بهطورکلی برخی عوامل عمومی که تاکنون در برخی کشورهای هدف انقلاب رنگی قرار گرفته بعضاً صورت مشترک داشته به صورت زیر قابل احصا میباشند:
1- نمادسازی
هدف ازنمادسازی برای بعد و حجم دادن به نیروهای هوادار و متمایز ساختن آنان به عنوان مجموعه متفاوت و مخالف میباشد. همچنین انگیزه بخشی به حامیان با انتخاب رنگ درجهت ترغیب آنان برای شرکت در یک رویداد و یک رفتار خاص میباشد. این اتفاق در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با انتخاب رنگ سبز و بهرهگیری از محصولاتی همچون تی شرت، کلاه و شال سبز و نیز به راه انداختن تظاهرات خودرویی به نمادهای سبزظهور و بروز یافت. یکی از دلایل اصلی برای تأکید برنمادسازی حک ساختن آن بر اذهان و استفاده از عنصر در دسترس بودن و قوه یادآوری میباشد. مضاف بر اینکه بهدست گیری فضای تبلیغاتی شهر و تهییج بخشی میدانی نیز در این بخش کاملاً مشهود میباشد.
2- شکلدهی قطببندی شدید اجتماعی
ایجاد دوانگاری متضاد Binary opposition در میان توده مردم نیز یکی از روشهای مورد تأکید در انقلابهای رنگی است. این قطببندی در حقیقت الف- برای ایجاد تخاصم میان مردم و شکل فضای نزاع بوده و ب- درچارچوب شکلدهی اقلیت یا اکثریت ناخشنود و عصبی قابل تصور است. رودررو قراردادن مردم و ایجاد قطببندی درمیان آنها نیز برای شکستن بسیاری از هنجارهای مورد توجه جامعه و عبور از خطوط مورد احترام در زمینه تکریم نهادها میباشد.
3- بروزدادن گرایشهای لیبرالی و نئولیبرالی
یکی از جان مایههای شکل دهی انقلابهای رنگی مخابره پیام گرایش به گرایشهای لیبرالی و نئو لیبرالی میباشد. هدف اصلی از این علایم برای کسب حمایتهای غربی میباشد. در این انتخابات تأکید بر گفتوگوهای بی قید و شرط باآمریکا و عدول از برخی ایدئولوژیهای انقلاب همچون نحوه مواجهه با رژیم صهیونیستی در همین چارچوب قابل ارزیابی است.
4- سازماندهی تشکیلاتی
تعریف نقش برای اعضای ستاد و نیز اعطای ماموریت به نیروها، نیازمند سازماندهی قوی و منسجم میباشد. نیروهای دوم خردادی درپیش ازانتخابات با به راه انداختن کارناوالها و اردوهای خیابانی «فضا سازی»،
«تهییجانتخاباتی»،«رعبتبلیغاتی»،«کمیته صیانت ازآرا»، «کمپین سخنرانی»،«پوششهای نمادین»،«تظاهرات خودرویی» بخشی از سازماندهیهای خود را برای پیروزی درانتخابات نمایان ساختند. همچنین در بخش اغتشاشات خیابانی نیز این جریان ساماندهی کاملاً دقیقی را مورد توجه خود قرار داد. تشکیل کمیتههای «عملیاتی،«محوربند»، « رسانهای – عملیات روانی»،«مالی و پشتیبانی» نیز از جدیترین اقدامات در این زمینه بوده است. نحوه درگیریهای خیابانی و سازماندهی اراذل و اوباش و مسلح ساختن آنان به انواع سلاحهای سرد و گرم بخشی از تلاشهای صورت گرفته دراین بخش بوده است. بیگمان تدارک و سازماندهی دستاویزی ( تاکتیکی ) برای کانونی کردن فشار بر روی حکومت و واداشتن آن به گردن نهادن به خواست آنان بوده و میباشد.
این جریان تلاش دارد تا با این فشار انتخابات را باطل ساخته و شرایط جدید را برای ادامه تحرکات خود فراهم سازند. تأکید یک مقام سیاسی مبنی بر اینکه ابطال انتخابات کف خواستهای میرحسین موسوی میباشد بیانگر سارماندهی برای فشار جهت رسیدن به منویات اصلی میباشد.
5- هزینههای سنگین مالی
تامین هزینه پوسترها،بنرها،عقد قرارداد با شبکههای ماهوارهای و تهیه البسه تبلیغاتی بی تردید از هزینهکرد سنگینی پرده برمیدارد که سامان یافته بودن آنها از چشم هیچ ناظر سیاسی پنهان نیست. حضور اسپانسرهای مالی و فعالان اقتصادی درحوزه نفت،محصولات روغنی،فعالان عرصه ساخت و ساز و نیز انتشار برخی شایعات مبنی بر حمایتهای مالی خارجی مواردی بودند که ساماندهی کاملا حرفهای را ظهور و بروز دادند.
6- دموکراسیخواهی و حقوق شهروندی
نحوه فعالیت این جریان و مقاصد پنهان آنها نیز در لفافه « دفاع از دموکراسی و حقوق بشر »، «حقوق شهروندی»،«عدالتگرایی» پوشانده شد تا دلیل واقعی در افتادن آنان با حکومت کتمان شود. بی تردید بهدست آوردن حمایتهای مردمیبا اتخاذ تاکتیک «دنیای وانموده» و قلب حقایق از جمله مواردی بود که برای پنهان نگاه داشتن نیات واقعی اتفاق افتاد.
7- نفوذ درسیستم سیاسی
یکی از روشهای جریان مزبور برای انقلاب رنگی خود نفوذ درسیستم سیاسی برای رسیدن به چند هدف عمده بوده است. هدف اول دسترسی به اطلاعات محرمانه مسؤولان برای ایجاد فشار روی آنها بوده است. حمله به منازل برخی از مسؤولان وزارت کشورونیزانتشار شماره تلفنهای همراه آنها در اینترنت دراین راستا قابل ارزیابی است. هدف دوم اما بهدست آوردن اطلاعات میدانی برای تحرکات خیابانی بوده است. این اطلاعات بی گمان بخشی از اغتشاشات خیابانی را پشتیبانی اطلاعاتی نمود.
8- القای شبهه تقلب پیش ازانتخابات
یکی دیگر از روشهای بهکارگرفته شده توسط جریان مزبورادعای تقلب در انتخابات با یک پیش فرض بوده است. پیش فرق مطلق انگاری در این چارچوب شکل گرفت که پیروز انتخابات مهندس موسوی بوده و اگر هر انتخاب دیگر صورت گیرد به معنای تقلب در انتخابات میباشد. گرچه این القا زمینهای برای آغاز اغتشاشات خیابانی بود ولیکن در ورای خود مشروعیتزدایی از دولت حاکم را نیز هدف گرفت. به این معنا که با اعلام پیروزی خود قبل از پایان رأی گیری دولت حاکم را غیرقانونی اعلاک کرده و شدت و اقتدار رأی بهدست آمده توسط وی را خنثی سازند.
9- حمایتهای خارجی
تأکید رسانههای خارجی مبنی برانجام تقلب در انتخابات ایران و حمایت از آشوبهای خیابانی با توجیه نادیده انگاشته شدن رأی مردم، حمایتهای بیگانگان از انقلاب رنگی جریان مزبور را عیان ساخت. بی شک آشفته ساختن فضای سیاسی جامعه،کسب مساعدت بینالمللی، ایجاد فشار به حکومت از سوی بیگانگان تحت عناوینی همچون جریمههای دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی و کاهش به رسیمت شناختن رئیسجمهورمنتخب از جمله کارویژههای نیروهای بیگانه میباشد. از دیگر سو آنچه که درتمامیانقلابهای رنگی به عنوان وجه مشترک مطرح است حمایت کشورهای خارجی و تکیه بر برخی از منابع آنها میباشد. بهطورمشخص بر اساس مشاهدات شهروندان تهرانی سفارتخانههای کشورهای انگلیس، فرانسه و استرالیا در آشوبهای روز شنبه تهران به آشوبطلبان و تروریستهایی که از بیم دستگیری متواری بودند، پناه دادند. باتوجه به اخبارمزبورکاملاً میتوان دریافت جریان مزبور پایی نیز در کسب حمایتهای بیگانگان و فضاسازیهای بینالمللی آنان دارد.
***
موارد گفته شده گرچه بخشی از تطابق اغتشاشات اخیر و تلاش جریان انتخاباتی برای انقلاب رنگی با نمونههای انجام شده میباشد اما ناکامیآن میتواند عبرتهای گرانقدر را به تصویر بکشد که جریان مزبور با تسلیم شدن در برابر خواست و اراده ملت میتواند به دامان نظام بازگردد.
اولین این عبرتها، هوشیاری مردم میباشد. مردمیکه دلبستگی خود به نظام را نشان داده و ثابت کردند چهرهها را حتی از پشت نقاب نیز خوب میشناسند. گرچه نسل جوان ما نیز دورههای ابتدای انقلاب و جریاناتی همچون بنی صدر را تجربه نکرد اما اتفاقات اخیر یک نوع لمس شدگی تاریخی را برای آنان به نمایش گذاشته و تاریخ را برایشان به تصویر کشید.
درحقیقت میتوان گفت با توجه به این اوصاف نسبت به بیمه شدن نسل کنونی انقلاب درمقابل خط نفاق باید امیدوار بود. عبرت دیگر اما باید به نقش رهبری و ولایت فقیه در مدیریت چالشها و نابسامانیهای کشور اذعان داشت. براستی کسانی که روزگاری از نهادهای انتخابی - انتصابی سخن گفته و به دنبال تک پایه ساختن حاکمیت بودند،اقراردارند که اگر جایگاه رهبری نبود هم اینک اهتزاز پرچمهای رنگی را باید در کشور به نظاره مینشستیم؟.
نعمت ولایت بیشک عنایتی الهی است که اگر جز این بود آن پیر فرزانه نمیگفت که پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید