بازدید امروز : 544
بازدید دیروز : 141
قناعت در لغت به معنای بسنده کردن به مقدار کم، از کالای مورد نیاز، و رضایت به چیزی است که نصیب شخص میشود. (طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج 4، ص384) در احادیث گاهی کلمه قناعت به معنای مطلق رضایت به کار رفته است. امام علی علیه السلام در نامهای به عثمان بن حنیف میفرماید: «آیا قناعت کنم و راضی باشم که بگویند او امیرالمؤمنین است و با آنها در سختیهای روزگار مشارکت نداشته باشم؟» (نهج البلاغه، نامه 45 .)
در علم اخلاق قناعت در مقابل حرص استعمال میشود. صفت قناعت موجب میشود که شخص به مقدار نیاز و ضرورت بسنده کند و زاید بر آن را نطلبد. (ر. ک: جامع السعادات، ص 101- 100 .)
بنابراین می توان گفت: قانع کسى است که به اندک بسنده مى کند و ناخشنود نمى شود و روى ترش نمى کند و به سهم خویش راضی است . قانع یعنى کسى که بسنده مىکند به آنچه که از دنیا به وى برسد اگر چه کم باشد. بر اندک سپاسگزار است.
در تفاوت قناعت و بخل گفتنی است: قناعت بیشتر در اخلاق فردی مطرح است و مربوط به استفاده بهینه از امکانات زندگی و اجتناب از زیاده روی در هزینه ها و مصارف و رضایت به نعمت های الهی است، اگر چه اندک باشد، در حالی که بخل مربوط به اخلاق اجتماعی است، آنگاه که انسان باید به یاری دیگران بشتابد و از امکانات مالی و اعتباری خویش در جهت دستگیری و یاری برادران مومن خویش مصرف نماید، بخل بورزد و هزینه نکند. قناعت نمود مناعت طبع و بزرگواری و زهد و تحمل آدمی است ، در حالی که بخل صفت رزیله و ناشی از حقارت نفس و نمود خودخواهی انسان است.
انسان ثروتی نیاندوزد مگر به قناعت. مسرفین معمولا انسان های فقیر و دست تنگ هستند، زیرا آنقدر بریز و بپاش و ولخرجی دارند که نمی توانند ذخیره و اندوخته ای برای خود داشته باشند. و نیز تنها انسان های قانع می توانند سخاوتمند باشند، زیرا سخاوت و بخشش نیاز به زیرساخت اقتصادی و ثروتی دارد که مسرفین از آن بی بهره اند.
در این عرصه آدمیان به چهار دسته اند: 1- خود می خورند و به دیگران نیز می دهند، ایشان اهل انفاق اند. 2- خود نمی خورند و به دیگران می دهند، ایشان ایثارگرانند. 3 -خود می خورند، ولی به دیگران نمی دهند. ایشان خسیس و بخیل اند. 4- خود نمی خورند و به دیگران نیز نمی دهند، ایشان پست و لئیم اند.
می شود که انسان نه خود از مال خویش بهره ببرد و نه به دیگران بدهد، ولی این در نهایت پستی و لئامت و بدتر از بخل است، زیرا انسان بخیل تنها به دیگران نمی دهد و خود از مال خویش بهره دارد. بهترین حالت این است که انسان با رعایت قناعت هم خویش از مال خویش بهره لازم داشته باشد و هم زیادی آن را انفاق وایثار کند و دیگران را نیز در بهره مندی خویش شریک نماید و با دردمندان و نیازمندان جامعه همدردی داشته باشد.
قناعت معنایى نزدیک به زهد دارد. به عبارت دیگر نمود عملى زهد است. زاهد با دل نبستن به دنیا زندگى و مخارج خود را براساس قناعت پى ریزى مى کند.
عقل عامل مهمی در گزینش قناعت است. حضرت علی علیه السلام میفرماید: «من عقل قنع آنکه خردورزی کند، قناعت پیشه میکند.» (آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج 5، ص 150 .) عقل قناعت را به علت آثار ارزشمند آن، از جمله: بینیازی انسان از غیر خود و قدرت یافتن آدمی برای تحمل کمبودها و صبر بر آنها، بر میگزیند و آن را به سود شخص میداند. گرچه انسان در ظاهر با قناعت، از امکانات ظاهری استفاده کمتری میکند، ولی به جهت عاقبت قناعت، این عمل مورد پذیرش عقل است . هر اندازه سطح دانش شخص نسبتبه جهان و نفس خود بیشتر میشود و با عمق بیشتری به مسائل انسانی توجه میکند، در پذیرش صفات پسندیده انسانی، از جمله صفت قناعت، آمادگی بیشتری پیدا میکند.
با آنچه گفته آمد روشن مىگردد که قناعت جلوه اى از حالت و ملکه زهداست که در رفتار و سطح معیشت زندگى انسان پدید مى آید و در واقع زندگى زاهدانه همان زندگى با قناعت ساده و به دوراز آزمندى رفاه زدگى تجملگرایى و تنوع طلبى است.
امیر المؤمنین علیه السّلام نیز قناعت را به زندگى ساده و کم زرق و برق و سبک تفسیر کرده است :اقنعوا بالقلیل من دنیا کم لسلامه دینکم فان المومن البلغه الیسیره من الدنیا تقنعه (غرر الحکم : 2549 .) به اندک دنیا بسنده کنید تا دینتان سالم بماند زیرا مومن به اندکى که کایتش کند قناعت دارد.
به طور کلی باید توجه داشت که قناعت بخل ورزیدن و یا مصرف نکردن نیست، قناعت آن است که انسان از امکانات خویش به صورت صحیح و با بهره وری مناسب و رعایت الگوی مصرف توصیه شده در جامعه و مطابق دستورات اسلام استفاده کند و در این امور از زیاده روی و ریخت و پاش اجتناب ورزد.
ر. ک : 1- اسلام و مقتضیات زمان ، استاد مطهری
2- اخلاق در قرآن ، آیه الله مکارم شیرازی ، ج2، حرص و قناعت
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید