بازدید امروز : 137
بازدید دیروز : 62
اگه آدم از یه کاری توبه کنه بعدا تو همین دنیا بازم چوبشو میخوره؟
از مکافات عمل قافل مشو- گندم از گندم بروید جو ز جو
در پاسخ به سوال جنابعالی ابتدا بحثی درباره اثر وضعی اعمال مطرح می کنیم و سپس تاثیر توبه را بیان خواهیم کرد.
در این زمینه گفتنی است: مجازات بر سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)
3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی) نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است.
فایده این گونه مجازات ها دو چیز است: یکی جلوگیری از تکرار جرم وبه وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد می کند و به همین جهت می توان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد. نوع دوم، کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است.
این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین و ناراحتی های کبدی می گردد.
منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از ان جدا نمی گردد. مثلا اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سم خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کشته نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می گیرد.
دنیا خانه عمل است و احیانا جزا هم در آن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست. کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی کشتن آنها باشد.
حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود علی(علیه السلام) را مسخره می کرد و دلقک های او تقلید علی(ع) را کرده و مسخرگی می کردند و در اشعار خویش به او اهانت می کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه( علیها السلام) را دشنام می دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)
مولانا در مورد عمل و عکس العمل می گوید:
این جهان کوه است و فعل ما ندا - باز آید سوی ما از که صدا
برای آگاهی بیشتر ر.ک : عدل الهی، شهید مرتضی مطهری.
و شاعر دیگری در این مورد می گوید:
به چشم خویش دیدم در گذرگاه - که زد بر جان موری مرغکی راه.
هنوز از صید، منقارش نپرداخت - که مرغ دیگر آمد کار او ساخت
چو بد کردی مشو ایمن ز آفات - که واجب شد طبیعت را مکافات.
نوع سوم از مجازات، مجازات های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی تر با گناهان دارند.
رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرما است. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی ان چه به آدمی در آن جهان می رسد، چه نعمت های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن عمل است. نعمت و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و مثل پیدا می کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می آید.
در مثالی روشن اگر فردی ظرف شرابی بنوشد و علم به شراب بودن و حرام بودن آن نداشته ، بدون شک استحقاق کیفر نوع اول را ندارد چون اصلا گناهی مرتکب نشده است ولی کیفر نوع دوم که اثر طبیعی شرب خمر و اثر وضعی و ذاتی آن است حتما وجود دارد و مست شدن و بی خبری و بی عقلی و صدمات جسمانی و روانی ناشی از نوشیدن شراب متوجه این فرد خواهد شد هر چند علم و عمدی در کار نبوده است، زیرا رابطه این دو از باب علت و معلول است و علت که آمد گزیزی از معلول آن نخواهد بود.
در همین مثال اگر این فرد شراب را آگاهانه و عمدا بنوشد، علاوه بر کیفر نوع دوم، مشمول کیفر نوع اول و سوم نیز خواهد بود. تیرگی روح و معنویت در اثر گناه عمدی و از روی علم حاصل می گردد که فرد با عصیان و جرم بین خود و خداوند حجاب و پرده ایجاد می کند و فطرت خداجوی خود را آلوده می سازد و لی در عین حال بعضی امور هر چند گناه و عصیان هم نباشد از آثار آن، تیره ساختن روح و روان آدمی است. مثلا در مورد بعضی بزرگان نقل کرده اند که غذای دست پخت زن در حال عادت ماهانه را نمی خورده اند و یا غذایی را که بدون گفتن بسم الله تهیه می شده نمی خورده اند و این تیرگی روح اگر هم کیفر بنامیم کیفر نوع اول نمی باشد بلکه اثر وضعی و کیفر نوع دوم است.
و اما در پاسخ به سوال شما گفتنی است: توبه تنها در ارتباط با مجازات نوع سوم مطرح است. با توبه انسان به سوی خدا از درون باز می گردد و به جبران تاریکی های گذشته می پردازد و کاری می کند که در آخرت مجازات نشود. بنابراین توبه نمی تواند جلوی مستی شراب را مثلا بگیرد و یا از اجرای حدود در دادگاه جلوگیری کند.
رجوع کنید به: 1. عدل الهی، شهید مطهری، 2. داستان های شگفت، شهید دستغیب شیرازی.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید