بازدید امروز : 246
بازدید دیروز : 62
درباره معرفت شهودی عرفانی توضیح دهید؟
شناختهای انسانی را از یک دیدگاه می توان به چهار قسم، تقسیم کرد:
1. شناخت تجربی و علمی(به اصطلاح خاص). اینگونه شناخت با کمک اندامهای حسی به دست می آید هر چند عقل نیز نقش خود را در تجرید و تعمیم ادراکات حسی، ایفا می کند. شناختهای تجربی در علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی و زیست شناسی، مورد استفاده قرار می گیرد.
2. شناخت عقلی، اینگونه شناخت بوسیله مفاهیم انتزاعی (مقولات ثانیه) شکل می گیرد ونقش اساسی در به دست آوردن آن را عقل، ایفاء می کند هر چند ممکن است بعضا از مقدمات قیاس، استفاده شود. قلمرو این شناختها منطق و علوم فلسفی و ریاضیات را در بر می گیرد.
3. شناخت تعبدی نقلی. اینگونه شناخت، جنبه ثانوی دارد و بر اساس شناخت قبلی« منبع قابل اعتماد» (اتوریته) و از راه خبر دادن «مخبر صادق» حاصل می شود. مطالبی که پیروان ادیان بر اساس سخنان پیشوایان دینی می پذیرند و گاهی به آنها اعتقادی به مراتب قویتر از اعتقادات برخاسته از حس و تجربه پیدا می کنند از همین قبیل است.
4. شناخت شهودی. اینگونه شناخت بر خلاف همه اقسام گذشته بدون وساطت صورت و مفهوم ذهنی به ذات عینی معلوم، تعلق می گیرد و به هیچ وجه جای خطا و اشتباهی ندارد اما معمولا آنچه بنام شناخت شهودی و عرفانی قلمداد می شود ، در واقع، تفسیری ذهنی از مشهودات است و قابل خطا و اشتباه می باشد.
معرفت و شهود در اصطلاح عرفان و تصوف عبارت است از: دیدار حقایق به چشم دل و قلب پس از گذران مقامات و درک کیفیات احوال.
استاد محمد تقی جعفری درباره (ادراک شهودى) می نویسد:. مقصود از شناخت شهودی عبارت است از تماس مستقیم درون با واقعیت غیرقابل تماس حسی طبیعی و عقلانى... در حقیقت شهود عبارت است از بینایی درونی واقعیت با روشنایی خاصی که از بینایی حسی و شناخت عقلانی قوی تر و روشن تر است و با نظر به حالات گوناگون درونی در تماس با واقعیات، این نوع بینایی قابل انکار و تردید نیست. شناخت شهودی در حالات رؤیایی و تجریدی بیشتر بروز می کند تا در حالات طبیعى. (محمد تقی جعفرى، شرح و تفسیر نهج البلاغه، ج 7، ص 8281).
آیة الله جوادی آملی. استاد جوادی آملی درباره خصوصیت شناخت شهودى چنین می گوید:.
کسی که دارای (شناخت شهودى) است در نگاه خود حقایقی را می بیند و با گوش خود کلماتی را می شنود که دیگران از دیدن و شنیدن آنها محروم هستند، همان گونه که دیگران گرمای آتش را احساس می کنند و یا صداهای گوناگون را تشخیص می دهند و صاحبان آن صداها و معانی مربوط به آنها را می شناسند، کسانی که دارای شناخت شهودی هستند نیز از نگاه به اشیای مختلف و در برخورد با امور متفاوت، مناظر و یا اصوات گوناگونی را دیده و یا می شنوند که در آنها شک و تردید ندارند. اولین بار این گونه از شناخت در حالت خواب نصیب انسان می شود، رؤیاهای صادقانه که در آنها حقایق گذشته، حال و یا آینده که متعلق به فاصله های مکانی دور و یا نزدیک است مشاهده می شود، نشانه ای از آن چشم و گوش باطنی انسان می باشند.
البته آن چشم یا گوشی که حقایقی از این قبیل را ادراک می کند مختص به انسان خوابیده نیست، کسی که بیدار است نیز می تواند آنچه را که در فاصله دور است مشاهده کند و یا آن که بوی آن را استشمام نماید.
حضرت یعقوب چون پیراهن یوسف از دروازه مصر خارج شد، بوی یوسف را شنیده و گفت:.
إنّی لَأجدُ ریح یوسف لولا أن تُفنّدونِ (یوسف (12) آیه 94)؛.
به درستی که بوی یوسف را می شنوم اگر مرا تکذیب نکنید.
این گونه از احساس مختص به حضرت یعقوب نیست، آنچه را که حرّ سلام اللّه علیه در کربلا شنید، یا آن ندا که حضرت سیّدالشهدا(ع)بین راه استماع نموده و از آن پس استرجاع نمود و از همه عمیق تر آنچه را که سید الشهدا(ع)در عصر تاسوعا و یا روز عاشورا در کنار خیام حرم آل رسول دید و شنید همگی از این قبیل است.
این شنیدن ها و دیدن ها هیچ یک چیزی نیست که خواب در وقوع آن نقشی داشته باشد، بلکه هر کس که بتواند به دل خود سر زده و زنگار از آن باز گیرد، سرمایه این شناخت را مشاهده خواهد کرد و از این طریق به شناسایی جهان بیرون، دست خواهد یافت، لیکن چون روح در آغاز ضعیف است، حواس بیرونی و اشتغال های طبیعی مزاحم و مانع از ادراک باطنی او می گردند، در چنین حالتی است که با قطع سرگرمی های بیرونی در حالت خواب زمینه مناسب برای سفر درونی فراهم می شود وگرنه آن چشم و گوش که در خواب به مشاهده حقایق نایل می گردند، در بیداری نیز همراه انسان می باشند.
نفس چون قوی شد، نه تنها مشاهدات بیرونی برای او مزاحمتی ایجاد نمی کنند، بلکه کمک او در شهود خارجی نیز می باشند، صاحب دل مهذب در بیداری با نگاه به هر منظر، حقیقتی را که مناسب با آن است مشاهده می کند و در گذر از هر زمان، نسیمی را هماهنگ با آن استشمام می نماید؛ به عبارت دیگر نزد این شخص هر شی ء از اشیای طبیعی همانند آینه، آیه و نشانه ای است که حقیقتی برتر از حقایق ملکوتی و جبروتی را ارائه می دهد.( عبداللّه جوادى، شناخت شناسی در قرآن، ص 409 407).
معرفت شهودی، حصولی و اکتسابی نیست بلکه حضوری و ذوقی است و بیشتر یافتنی است تا فهمیدنی؛ یعنی اینگونه از معرفت با خواندن و نوشتن حاصل نمیشود بلکه حقیقتی است که در عالم حضور دارد و سالک میباید با سلوک خود بدان برسد. عرفای اسلامی به خوبی واژه «کشف» را برای اینگونه از معرفت به کار بردهاند. در واقع علم لدّنی و شهودی، علمی است که در ظاهر عالم هویدا نیست و در باطن عالم وجود دارد و بنابراین رسیدن به آن، به معنی «کشفکردن» آن است؛ کشفی که قابل عرضه به دیگران نیست و به همین دلیل بسیاری به مخالفت با آن میپردازند.
در معرفتشناسی شهودی، اساسا نمیتوان تفکیکی میان سوژه و ابژه قائل شد. فاعل شناسا نمیتواند خود را به مثابه امری شناساگر به موضوع شناسایی تحمیل کند و آن را مورد شناخت قرار دهد. در واقع فاصله میان سوژه و ابژه در معرفتشناسی شهودی از میان میرود و شناخت در گرو پیوند ایندو است. از طرفی انسان در مقام فاعل شناسای نهایی نیست بلکه در مرتبهای بالاتر از وی، عقلی وجود دارد که منبع افاضه فیض به او است.
قرآن مجید در مواردی از این نوع شناخت با صراحت سخن میگوید: « و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض »[انعام 75]. نشان دادن و ارایه عالم ملکوت به انسان، تنها از راه علم شهودی و نه حصولی میسر است؛ « و اذا اخذ ربک من بنیآدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم فالوا بلی » [اعراف 172] .
خدای متعالی در عالم ذر انسانها را بر نفس خودشان شاهد گرفت و نفسشان را مشهود آنها قرار داد. آن گاه بلافاصله از آنها پرسید : آیا من رب شما نیستم ؟ همه گفتند : آری ؛ جالب آنکه نفرمود: « الیس لکم ربُّ»؛ بلکه به من اشاره کرد . بنابراین شهود نفس، عین شهود ذات میباشد؛ چنانکه فرمود: « من عرف نفسه فقد عرف ربه »؛ یعنی معرفت نفس عین معرفت رب است نه اینکه بین آن دو ارتباط لزومی برقرار باشد . به بیان فلسفی ، یافتن معلوم از آن جهت که عین الربط است،عین یافتن ربط و مربوط است و به تعبیر قرآنی یافتن فقر از آن جهت که فقر است،عین یافتن غنای غنی است « یا ایهاالناس انتم الفقراءالی الله و الله هو الغنی الحمید » [فاطر 15].
نتیجه آنکه معرفت شهودی هر چند معرفتی شخصی و غیر قابل انتقال است،اما میان معارف،برترین و اشرف آنهاست . بنابراین انسان شناخت حسی دارد تا برای گذران امر دنیا به خصایص اشیای محسوس نایل شود واز معرفت عقلی نیز بهرهمند است تا به امور کلی مادی و غیر مادی دسترسی یابد ؛ همچنین ملهم به ادراکات عملی است تا با تشخیص مصالح و مفاسد متذکر شود. برتر و والاتر از همه،معرفت شهودی است که پروردگار عالم آن را به خلیفه خود عطا کرد و آن را بهترین وسیله برای عرفان خود قرار داد. بنابراین خدای سبحان انسان را به انواع معارف و مشاعر تجهیز کرد؛ « لئلا یکون للناس علی الله حجة»[نساء 165]
خواجه میگوید: یقین مرکب راهوار سالک راه خداست، که منزل پایانی عوام، و آغازین گام خواص به حساب میآید و آن را سه درجه است:
1 -علم الیقین، که از قبیل دانش حصولی است و به وسیله استدلال, اعم از عقلی و نقلی, به دست میآید؛
2 -عین الیقین، که از سنخ دانش حضوری، و بی نیاز از استدلال است؛
3-حق الیقین، که آن هم از قسم علوم شهودی است و مرتبهای فراتر از دو مرحله قبلی را دارا میباشد. (شرح منازل السائرین- ص282ـ285)
سید حیدر آملی نیز نیل به شناخت واقع را هم از راه علم حصولی و هم از راه علم حضوری ممکن میشمارد, ولی همانند بسیاری دیگر از عارفان برتری را از آنِ شناخت شهودی میداند. این شناخت شهودی که از جانب خداوند-جلّ و علا- افاضه میگردد, گاه به شکل وحی, گاه به صورت الهام، و گاه به گونه کشف است. (سید حیدر آملی: نص النصوص, با تصحیح هانری کربن, تهران, 1353ش, ص480ـ481)
شهود حقیقت، ارزش معرفت شناختى دارد؛ لیکن این به معناى آن نیست که همه شهودهاى ادعایى واقعاً چنین است؛ بلکه ادعاهاى ناشى از توهم و تلقین نیز وجود دارد. از همینرو اهل عرفان، شهود را به «شهود حقیقى» و «تلبیسات شیطانى و وهمى» تقسیم مىکنند. براى تمییز بین شهود واقعى و تخیّلات نفسانى، ملاک داورى قول معصوم، قرآن کریم و احکام قطعى و خللناپذیر عقل است.
در پایان باید گفت که معرفت شهودی را فرد با تلاش و خودسازی می تواند بدست آورد اما حد و اندازه آن نیز به مقدار تلاش و ظرفیت فرد است. صورت کامل چنین شناختی را در علم وشناخت امامان و پیامبران می توان دید که چنین حدی امری خدادادی است که خداوند با توجه به ظرفیت و توان برخی بدانها اعطا می فرماید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید