بازدید امروز : 97
بازدید دیروز : 42
ایمان چیست؟
«ایمان»، تنها یک «کلمه» نیست، بلکه یک «باور قلبی» است. باوری که به زندگی انسان «جهت» میدهد و در «چگونه زیستن» او نقشی مهمّ دارد و محور ارزشگذاری برای اندیشهها و عملکردهای مردم است.
انسان همواره در معرض دو حرکت متقابل قرار دارد. حرکتی که او را به سوی سعادت و جاودانگی رهبری می کند و در مقابل حرکتی که مقصدش هلاکت و عقاب الهی است.
کسی که به مبدا و معاد ایمان ندارد، دائما به سوی دنیا و هلاکت و عقاب اخروی در حال حرکت است و درنتیجه از خدا و معنویت و سعادت جاودان اخروی و بهشت دور می شود و بالعکس کسی که ایمان دارد همواره به سوی خدا و معنویت و سعادت جاودان حرکت می کند و از دنیا و هلاکت و عقاب آخرت فاصله می گیرد.
ایمان مهمترین عاملی است که جهت سعادت یا شقاوت زندگی انسان را تعیین می کند و سرنوشت سازتر از این موضوع در زندگی انسان نیست.
خود ایمان حقیقت پیچیده ای است که برای شناخت آن باید به تمامی ابعاد لفظی، مفهومی و مصداقی آن توجه کرد. در پاسخ زیر سعی شده است به تمامی این ابعاد پرداخته شود. انشاالله سعی و تلاش ما و دقت نظر شما می تواند در این زمینه نتیجه بخش باشد.
«ایمان» از نظر لغوى به معناى گرویدن، عقیده داشتن، ایمن کردن و باور داشتن است (فرهنگ معین) و از نظر اصطلاحى به معناى گرایش به دین است. گرایش آمیزه ای از باورداشت و احساس محبت به دین را می گویند. ایمان یعنى، انسان به یگانگى خداوند، رسالت پیامبر اکرم(ص)، امامت دوازده امام (ع) و عدالت خداوند و... قائل باشد و با عشق و علاقه به پرستش خدای یگانه بپردازد و از انبیا و اولیای او تبعیت نماید.
البته اشخاص در این اعتقادات مختلف هستند: برخى، ایمان زبانى دارند و گروهى ایمان عقلى دارند؛ یعنى، به این امور علم دارند و برخى نیز از این دو مرحله گذشته و به ایمان قلبى رسیدهاند که ثمره آن باور داشتن تمامى این مسائل همراه با احساس است. شاید یکى از مناسبتهایى که باعث شده معناى لغوى ایمان به معناى اصطلاحى یاد شده سوق داده شود، ایمن شدن آدمى از بسیارى از خطرها و مشکلات روحى و اجتماعى در اثر ایمان است.
ایمان قلبی یعنی باور آمیخته با محبت و احساس دوست داشتن، زیرا قلب مرکز احساس در انسان است. قلب چون به حقیقتی معتقد شود، شوق و حب نسبت به آن پیدا می کند و همت انسان را به سوی آن برمی انگیزد و در این حالت است که اطمینان و آرامش وجود آدمی را فرا می گیرد و حرکت به سوی عمل آغاز می شود. این معنا با مفهوم ایمان که از «امن» گرفته شده و با «امنیت» و «امان» هم خانواده است سازگار می باشد.
در امان خانه ایمان بنشین و ایمن باش- گر امان بایدت البته، مرو زین مأمن.
علم به معنی شناخت و معرفت است, ولی ایمان - که امرى کاملاً اختیارى است - عبارت است از معرفت توأم با باور و دوست داشتن و تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل نسبت به خداوند متعال و رسول او و آموزههایى که به بشریت ارائه کردهاند. ایمان امرى اختیارى است به دلیل آن که در آیات بسیار به آن، امر شده است و روشن است که امر به چیزى از سوى حکیم مطلق، دلالت بر مقدور بودن و اختیارى بودن آن چیز دارد نگا: بقره / 41، 91، 186 - نساء / 136 - آل عمران / 179.
ایمان در قرآن، گونهاى از معرفت وعلم را داراست، ولى تمام هویت آن، از سنخ علم و معرفت نیست؛ بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز مىباشد. حجرات / 15 - بقره / 42 - توبه / 110. «إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لمیرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک همالصادقون» حجرات / 15.
«در حقیقت، مؤمنان کسانىاند که به خدا و پیامبر او گرویده و [دیگر ]شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کردهاند. اینانند که راستکردارند». پس اهل ایمان کسانىاند که در ایمان به خدا و رسول تردیدى نداشته، به آنها علم و یقین دارند «ود کثیر من أهل الکتاب لویردونکم من بعد إیمانکم کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى یأتی الله بأمره...» ؛ بقره / 109.
«بسیارى از اهل کتاب - پس از این که حق بر ایشان آشکار شد - از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو مىکردند که شما را بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد».
این آیه، به روشنى حکایتگر این حقیقت است که بسیارى از اهل کتاب علىرغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روى حسد به گمراهى افکنند. بنابراین، ایمان تنها معرفت و علم نیست؛ بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسلیم بود.
کافر و مؤمن خدا گویند لیک - در میان هردو فرقى هست نیک.
آن گدا گوید خدا را بهر نان - متقى گوید خدا از عین جان.
گر بدانستى گدا از گفت خویش - پیش چشم او نه کم ماندى نه بیش.
سالها گوید خدا آن نان خواه - همچو خر، مصحف کشد از بهر کاه.
گر به دل درتافتى گفتِ لبش - ذره ذره گشته بودى قالبش.
نام دیوى ره برد در ساحرى - تو به نام حق پشیزى مىبرى.
مثنوى / 2 / 502 - 497.
از نظرگاه قرآن، عمل جزء ایمان نیست، چرا که آیات متعددى وجود دارد که دلالت دارد عمل منفک از ایمان است، نگا: عصر / 3 - نساء / 124 و 162 - اعراف / 152 - فاطر / 10.
اما عمل لازمه ایمان است و در واقع، ثمره و نتیجه آن تلقى گشته است؛ به صورتى که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان، پایدارى و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط مىیابد. نگا: نساء / 65 - انفال / 3 و 4 - مجادله / 22 - بقره / 177.
از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمى عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبى او ژرفتر و مستحکمتر باشد، ایمان هم افزایش مىیابد و هر چه معرفت کمتر و سطحىتر و خضوع قلبى اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مىیابد. به هر روى، با توجه به درجات دو عنصر اساسى ایمان، یعنى معرفت و تسلیم قلبى، ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد. نگا: آل عمران / 173 - انفاق، 2 - نساء / 136.
مؤمنى او، مؤمنى تو بىگمان - در بیان هر دو فرقى بیکران.
بنابراین در تعریف ایمان می توان گفت: ایمان عبارت است از معرفت یقینی توأم با اطمینان قلبی نسبت به اعتقادات اصیل دینی که علامت وجود آن تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل به خداوند متعال و رسول او و آموزههایى که به بشریت ارائه کردهاند، می باشد.
ایمان در حقیقت نیرویی است که باعث می شود انسان با شجاعت و قدرت و صدق و اخلاص برای رضای خدا تلاش کند و در مسیر قرب الهی قرار بگیرد و با آرامش کامل بدور از هر گونه شک و شبهه ای به انجام وظایف فردی و اجتماعی خود همت گمارد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای هراس به خود راه ندهد، علامت ایمان این است که فرد مومن حتی از مرگ در این راه نگرانی ندارد و آن را شهادت در راه خدا می داند و از آن استقبال می کند.
ایمان، یعنی باور کنی که تو غیر از این بدن مادی و ظاهر بشری، روحی مجرد و فرابشری داری که خود دریچه ای است برای اعتقاد و پیوند با خداوند و فراطبیعت. راه ایمان و حرکت های معنوی از این باور خودشناسانه آغاز می شود. اینکه گفتند خودشناسی نافع ترین معارف است یا معرفت نفس راه معرفت خداوند است، به خاطر این است که حرکت معنوی انسان از خودشناسی شروع می شود.
ایمان یعنی قبول داشته باشی که جهان منحصر به طبیعت نیست و انسان به مناسبت همان روح الهی که در او نهفته است، جاودان خواهد بود، با خاتمه یافتن عمر طبیعی نابود نمی شود. باور کنی که آخرتی هست و اعمال انسان در سرای آخرت و برزخ بازتاب نیک و بد خواهد داشت.
ایمان از یک فرد معمولی یک انسان سیاسی و مبارز می سازد. اگر حقیقت ایمان در انسان نهادینه شد، آنگاه انسان خودش را در جبهه حق و تحت ولایت خداوند می داند و خلافت انسان کامل معصوم را بر خودش و جامعه خواهد پذیرفت و تحت فرماندهی ولی و خلیفه خدا در روی زمین، همیشه آماده نبرد بزرگ با دشمنان داخلی( جهاد اکبر) با نفس اماره و دشمنان خارجی (جهاد اصغر) با سلطه گران و ظالمان و کافران می باشد و در عرصه این درگیری می تواند از جان و مال و آبروی خویش مایه بگذارد و از هیچ نیروی شیطانی هراس بدل راه نمی دهد و محکم و استوار، با صدق و اخلاص در راه خدا مبارزه و مقاومت می کند و در مقابل سختی ها این راه بردبار و صبور خواهد بود. این صفات و حالات، دورنمایی از یک انسان مومن واقعی است.
ما اگر بخواهیم حقیقت ایمان را به درستی و مصداقی درک کنیم باید مومن حقیقی و ویژگی های آن را بررسی کنیم. چرا؟ چون ایمان یک نیروی معنوی بسیار قوی و در عین حال پیچیده است که بدون مطالعه در مظاهر آن شناختنی نیست. ایمان نیرویی است که در مومن ظهور می کند و ما تا مومن که ظرف ظهور ایمان است را به درستی نشناسیم، نمی توانیم به این نیروی معنوی شناخت عمیق پیدا کنیم.
ایمان نیرویی است که می تواند تعداد کمی را بر عده کثیری از کافران و ستمگران پیروز کند. شما وقتی می بینید، یک انسان مومن در یک مجمع جهانی با تکیه بر ایمان خود و اعتقاد به توحید، سخنی می گوید که جهانیان را بیدار و متوجه می کند و ظالمان را به خشم می آورد، نیروی ایمان را در کلام او مشاهده می کنید.
شما هنگامی که قدرت نفوذ سخن و رفتار امام خمینی رض را در ملت می بینید و توان او را برای سرنگونی نظام شاهنشاهی و ایجاد نظام اسلامی با تکیه بر خداوند و توکل به او مشاهده می کنید، پی به قدرت ایمان می برید و آن را در یکی از مظاهر آن مشاهده می کنید.
جنگ تحمیلی هشت ساله یکی از عرصه های مهم ظهور و بروز ایمان به خداوند بود. در تمام صحنه های دفاع ما با قدرت ایمان رزمندگان و تاثیر بی نظیر آن مواجه هستیم. دشمن با تجهیزات کامل ارسالی شرق و غرب به ایران هجوم آورده بود، و ما در مقابل آنها سلاحی داشتیم که آنها نداشتند و دیدید که ایمان به خدا و توکل به او بر آن همه سلاح و تجهیزات و کمک های غربی و شرقی پیروز شد. این یعنی ایمان توحیدی به خداوند و کار دشمن نیز چیزی جز شرک و اتکال به دشمنان و کافران نبودکه ضامن شکست آنها بود.
البته برخی ویژگی های ایمان در قرآن کریم و روایات اسلامی آمده که برای این منظور قابل استفاده است ولی حقیقت ایمان را باید در فرد مومن واقعی مشاهده کنیم و نوع منش و تفکر و اخلاق انسان مومن است که این نیرو را معرفی می کند.
براى نمونه به چند نمونه از شاخصه های مومنان اشاره می کنیم:
- مقدار اهتمام به نماز و تکالیف دینى دیگر،
- چگونگى معاشرت با دوستان و خویشان و رسیدگی به نیازمندان جامعه و مشارکت در پیشرفت و تکامل اجتماع.
- وضعیت خانوادگى و الگوهاى رفتارى فرد.
- ولایت پذیری و اهتمام به پیروی از امامان معصوم و در خط و جبهه حق بودن و مبارزه با اهل باطل. این نکته خیلی مهم است. مومن جبهه دارد و تحت ولایت معصوم و نایب معصوم حرکت می کند و این از نشانه های بزرگ اهل ایمان است.
- صدق و اخلاص. بسیاری از انسان ها ادعای ایمان دارند، ولی به حقیقت کسی مومن است که در ادعای خود راست بگوید و واقعا با صمیم قلب به تکالیف دینی خود عمل کند و از سر اخلاص به عبادت خداوند بپردازد. صدق و اخلاص دو علامت قطعی ایمان در فرد مومن است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید