بازدید امروز : 175
بازدید دیروز : 141
در مورد هدف یا اهداف امام حسین (ع) از آمدن به کربلا و برپایی قیام عاشورا حرف ها و نظرهای فراوانی وجود دارد.
بعضی ها با نگاه سیاسی به قضیه نگاه می کنند و معتقد هستند که امام حسین (ع) به قصد ساقط کردن حکومت یزید قیام کرد و هدفش قبضه کردن حکومت بود و بعضی ها می گویند: نه هدف امام حسین (ع) حکومت نبود. امام حسین عاشق خداوند بود و چون خدا خواسته بود که او شهید شود، به کربلا آمد تا به لقاء الله و مقام شهادت برسد.
خود آن حضرت فرمود: من برای اصلاح امت جدم قیام کردم یا در جای دیگری فرمود: من برای امر به معروف و نهی از منکر به پا خواستم، در کلام دیگری نیز دارد: من قیام کردم تا امت جدم را ز تاریکی جهالت و گمراهی برهانم و هدایت کنم.
ولی جدای از این دیدگاه ها و گفتار ها این سوال مطرح می شود که چه چیزی وجود داشته است که امام حسین می خواسته با تمام وجود خود و یارانش آن را حفظ کند؟ چه موضوعی بوده که ارزش این را داشته است که شخصیتی مانند آن حضرت (ع) خود و هفتاد و دو یار و فرزندش را فدای آن کند؟
حتما موضوع خیلی مهمی در کار بوده است و آن حضرت خطر بزرگی را احساس می کرده است.
بله خطر بزرگی وجود داشته که باید آن حضرت حتی با فدا کردن فرزندان و کودکان خود جلوی آن را بگیرد. احساس خطر بزرگی وجود داشته.
ما تا درک نکنیم که آن حضرت چه خطری را حس می کرده و آن خطر چقدر بزرگ بوده نمی توانیم اهمیت قیام امام حسین (ع) و دست آورد های عاشورا را درک کنیم. درک هدف اصلی امام حسین (ع) هم به همین بستگی دارد.
باید بفهمیم چه چیزی برای آن حضرت مهم بوده و چه خطری آن چیز مهم را تهدید می کرده که ارزش این فداکاری بزرگ را داشته است.
در طول تاریخ روزی مانند روز امام حسین (ع) و عاشورا نبوده، حادثه ای اتفاق افتاده که نسل بشر به یاد ندارد. در عاشورا وقایعی به وجود آمده که بشریت از درک آن عاجز است.
آن حادثه و مصیبت آنقدر سنگین است که اگر کسی که محب اهل بیت (ع) است به هر صورتی حقیقت عاشورا را درک کند، بعید به نظر می رسد بتواند زنده بماند و زندگی کند.
ما از درک آن حادثه عاجزیم. اگر کسی بتواند آن را تصور کند قالب تهی خواهد کرد. این مصیبت برای بشر قابل تحمل نیست. کسی فرزند شش ماهه خود را به میدان نبرد با آن انسان های وحشی بیاورد و آنها جلوی چشم او گلوی آن کودک را پاره کنند، بعد آن کودک را به خیمه بیاورد و به مادرش تحویل دهد و یا نتواند تحویل دهد و بیاید در پشت خیمه برای او قبری بکند و دفنش کند. این حادثه برای ما قابل درک نیست وگرنه نمی توانستیم تحمل کنیم.
خوب این فقط یکی از صحنه هایی است که می شود تصور کرد. از این صحنه ها دردناک تر هم وجود داشته. صحنه شهادت عبد الله پسر امام حسن (ع) که بسیار کوچک بوده هم یکی از صحنه های دردناک بی نظیر تاریخ است.
حالا سوال این است که این همه به خاطر چه چیزی بوده و آن حضرت برای نگه داری چه امر و موضوع مهمی این همه خطر کرده و چه خطری حس می کرده است؟
پاسخ این سوال خیلی ساده است. چیزی برای آن حضرت مهم تر از دین نبوده است. هیچ چیز برای یک مسلمان مهمتر از دین اش وجود ندارد. دینی که آخرین و کامل ترین دین الهی است و توسط جدش محمد (ص) به عنوان خاتم پیامبران الهی آورده شده تا بشریت در طول تاریخ و تا قیامت به وسیله آن به تکامل برسد و به خدا نزدیک شود.
دینی که حاصل تلاش و امید و آرزوی تمامی انبیای الهی بوده است. حاصل تلاش جد و پدر و برادرش بوده و همگی آنها در راه ایجاد و حفظ آن زحمات فراوان کشیدند و در نهایت شهید شدند. دینی که می خواهد تمام انسان ها را تا قیامت به آروزی خود برساند.
امام حسین(ع) قیام کرد تا دین جدش را حفظ کند و معروف هم همین بوده است. امر به معروف و نهی از منکر هم برای همین بوده که دین حفظ شود و برای آیندگان بماند.
دین مهمترین سرمایه ای است که بشر در زندگی خود دارد و بزرگترین منبع قدرت برای انسان محسوب می شود.
خطری هم که آن حضرت احساس می کرد از همین ناحیه بود. هدف بنی امیه نابودی اسلام و یگانه پرستی بود. اصولا بنی امیه بت پرست بودند و با زور مسلمان شده بودند. یزید با شعری که در این زمینه سرود آشکارا پرده از این راز برداشت. او در شعر خود گفت: که ولا خبر جاء و لا وحی نزل، نه خبری آمده و نه وحیی نازل شده است و به صورت علنی دین را انکار کرد.
هدف آنها نابودی اسلام بود و این خطری بود که آن حضرت احساس می کرد و با قیام خود این خطر را از ساحت اسلام زدود و در حقیقت این دین را که آخرین دین الهی است با خون خود بیمه کرد.
یکی از راه های تحقق این هدف این بود که یزید را از حکومت ساقط کند، همان تلاشی که علی (ع) نیز نسبت به معاویه کرده بود، ولی در اثر حوادثی موفق نشد. بنابراین آن حضرت قصد سیاسی هم داشت و اگر می توانست این کار را می کرد، ولی هدف آن حضرت حکومت کردن نبود، هدف حفظ دین بود.
ولی هنگامی که دید از این راه نمی شود، راه دیگری را انتخاب کرد و آن این بود که با آفریدن حماسه بزرگی از این خطر جلوگیری کند و البته موفق هم شد و برای همیشه تاریخ، اسلام و به خصوص تشیع را حفظ و بیمه نمود و الان ما هر چه داریم از او است و تاریخ تشیع و حیات شیعه از عاشورا شروع می شود.
امید است که ما نیز بتوانیم عاشورا را به حقیقت درک کنیم و پیرو راستین ائمه اطهار (ع) باشیم.
سید مصطفی علم خواه 11-محرم-1386
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید