بازدید امروز : 139
بازدید دیروز : 549
در ابتدا بابت پاسخگویی به سوال قبلی سپاسگذاری نموده و بایستی به عرض برسانم در سوال قبل بنده خواستار راهکارهایی در خصوص نحوه برخورد با برخی مشکلات شایع زندگی بودم بطوریکه بتوان به آرامش روحی رسید و انسان بتواند در لحظه لحظه زندگی در مسیر رضای الله گام برداشته ودر خور توان خود رابطه معنوی سازنده ای با پروردگار داشته باشد که برای او خیر دو جهان را به ارمغان آورد . شما نیز در پاسخ با ذکر احادیث و روایاتی از معصومین صلوات الله علیه بلایا و رنجهای زندگی دنیایی را به عنوان امتحان الهی و نشانه توجه محبوب به بندگان مقربش برشمردید . ولی من نمی توانم مشکلاتم را به بلایای الهی نسبت دهم و به خاطر توجه حضرت حق به خود ببالم ؛ چون سرمنشا همه آنها را بشری میدانم . بطوریکه باعث شد در مسیری نامبارک به ناکجاآبادی که در آن هستم برسم . به نظر من امتحانات الهی و سختی هایی که شما در مشاوره قبلی از آن داد سخن دادید خاص مقربان و آن دسته از بندگانی است که به واسطه اعمال و شاید کرداری نیک لیاقت عشقبازی با محبوب را یافته اند نه حقیری مثل من که با وزش هر نسیمی گستاخانه ارحم الراحمین را به بی مهری متهم میکند .
لذا علت مشکلات من با همین نوع مشکلات برای فردی دیگر کاملا متفاوت است . من حتی اگر در یک خانواده معمولی از نظر فرهنگی و سطح زندگی متولد میشدم حالا یک زندگی متعادل و البته با فراز و نشیبهای طبیعی دنیای آدمیان داشتم .
من با اینکه بسیار زیبا ، تحصیلکرده و پایبند به اصول مذهب بودم اینک در غروب جوانی تنها و مجرد ، بیکار و مثل انسانهای شکاک به رحمت و حکمت خدا شده ام .(حتما خودتان میتوانید حدس بزنید پیرامون دختری جوان و زیبا با خانواده ای که روی امواج زندگی هیچگاه در دسترس نبودند چه روبه صفتانی به عنوان خواستگار شماره میگرفتند.)
از خودم و از خدای خود خجالت میکشم با اینکه در ظاهر اهل مذهب و مسجد و نماز اول وقت هستم ولی احساس میکنم پایه های ایمانم سخت متزلزل است ؛ گاهی احساس میکنم سخت عاشق خدا هستم و به قول حضرت مولانا :
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد بوالعجب من عاشق این هر دو ضد
ولی چندی نمیگذرد که با دیدن نعمتی در دستان دیگری و آسایشی در همسایگی ، تمام آن عشق دروغین فروکش میکند و با اینکه میدانم خدا هیچ مشکلی را برایم نخواسته و همه چیز نتیجه وضعی یک زندگی اشتباه بوده است باز هم سر به گلایه و شکوه میگذارم و آنگاه چه خوب می شنوم که ابلیس در وجودم قهقهه میزند . دیر زمانی است که به خاطر این جزر و مد نامیمون فقط بسان انسانی گنهکار و بدمسلک بر آستان پادشاهیش سر بر خاک مینهم نه در خرقه ریایی یک قدیس دروغین .
حال به من بگویید چیست سنت آدم نمودن پروردگار در مقابل امثال من ؟ گاهی فکر میکنم با وجود مشکلاتی که دارم دیگر تکلیف امتحان الهی که سنت لایتغیر خداوند جهان است در مورد من چه میشود ؟ برخورد خدا با خواسته هایم چگونه است در حالی که هنوز بندگی نکرده ام ؟
آیا این ترم تا ابد ادامه دارد و اگر نتوانم نمره قبولی بگیرم و دائم در یک چرخه قهر و آشتی بچرخم سرانجامم چه میشود ؟ زمان را متوقف نکرده اند همه دارند با سرعتی همپای نور به خط پایان نزدیک میشوند ؛ چگونه باید متوجه راهنماییها و کمکهای میان راه شوم تا بتوانم با گذشتن از سد مشکلاتی که ناخدانمایان کشتی تقدیر برایم رقم زده اند در سرای دوست گامی به جلو نهم ؟ با اینهمه شکوه و گلایه چه جایگاهی در نزدش دارم ؟ و سرانجام ، صبر بر این موارد که جزء امتحان الهی نبوده آیا اجری و ثوابی برایم دارد؟
بسم الله الرحمان الرحیم. با توجه به شخصیت خاص و ادبیاتی که ریخته اید و بسیار هم زیبا بود و هوشمندی و فرزانگی جنابعالی پاسخ نامه شما را به کسی دیگر نمی سپارم و چند کلامی با شما سخن می گویم. امید است که بتوانم حق را ادا کنم و شما را با حقیقت به قدری که می شناسم, آشنا کنم, زیرا احساس می کنم که شایسته آنی.
من وارد تاریخچه زندگی شما نمی شوم و کاری به آن ندارم, چون به بنده مربوط نمی شود و گذشته است و نمی شود آن را تغییر داد. بالاخره هر کسی در شرایط خاص خود زاده می شود, رشد می کند و بزرگ می گردد که گاهی به نظر می رسد شرایط مناسبی است و گاهی هم نیست. البته این مناسبت نیز می تواند بسته به نوع نگاه فرد که نیک بین باشد یا بدبین متفاوت باشد. بنابراین تنها به اکنون و آنچه در این حالت می تواند به شما کمک کند بسنده می کنم.
خواهر گرامی, بدون مقدمه و اضافه گویی می رویم سر اصل مطلب. تنها حقیقتی که می تواند اندیشه, ایمان, عمل و اخلاق ما را بسازد, و انسان را از تمام گرفتاری هایش خلاص نماید, توحید و پرستش توحیدی خداوند است. توحید و ولایت. توحید اصل است و ولایت شرط آن. بدون ولایت هم نمی شود.
شاعر گفته: دیو چو بیرون رود فرشته درآید.
یک بطری ابتدا هوا دارد و وقتی شما در آن آب می ریزید, به هر مقدار که آب وارد آن می شود, هوایش خالی می گردد. انسان نیز مانند بطری ای می ماند که ابتدا با هوا و نفسانیت پرشده است, زندگی انسان هم پر از مشکلات است, انسان است که باید در طول عمر با خودسازی خود را از خدا پر کند تا هوایش خالی گردد. اگر انسان پر از خدا شود, مشکلات زندگی اش کم و گاهی چون آن را از ناحیه معشوق می داند, لذت بخش می گردد.
تنها راه ا ساسی حل مشکلات زندگی و رسیدن به آرامش این است که ابتدا به خداوند معرفت پیدا کنیم و بعد با تسلیم شدن در برابر خدا و ارتباط با خدا لذت های معنوی را در درون خود تجربه کنیم, تا در نتیجه آن به آرامش واقعی و احساس بهجت و پیروزی دست یابیم و لذت گناه از وجودمان تخلیه شود. اگر خدا وارد شود, نفس, شیطان و احساس شکست و ناامیدی خارج خواهد شد.
راهکار آن هم این است که سعی کنید ابتدا اندیشه شما با معرفت توحیدی خداوند, الهی شود و بعد نیت های تان برای خدا و خدایی گردد و نیز تخلق به اخلاق الهی پیدا کنید و از اخلاق بشری و حیوانی خارج گردید و در کنار این ها عمل تان نیز مطابق اراده و خواست خدا شود. نمی گویم اکنون نیست, ولی همه ما نیازمند اخلاص به معنای خالص سازی خود از غیر خدا هستیم.
این راه که همان راه اسلام و توحید و صراط مستقیم الهی است, باعث می شود نه تنها شر و بدی از وجود شما رخت بربندد, بلکه خدا در آن شکوفا گردد و به خوشبختی در دنیا و کمال و سعادت جاودان برسید.
امام هشتم (ع) در حدیث سلسله الذهب برای مردم نیشابور فرمود: خدا به پیامبرش فرمود: کلمه لا اله اله الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی, بشرطها و شروطها و انا من شروطها. یعنی خدا فرمود: توحید ( که همان سیستم و روش زندگی فردی و اجتماعی مومنانه است) حصن و پناهگاه من است پس کسی که داخل این پناهگاه شود, از عذاب من در آمان خواهد بود, منتهی شرایطی دارد که من یکی از این شروط هستم( کنایه از ضرورت ولایت و اینکه ایشان ولی ای از اولیای معصوم الهی است).
صراط مستقیم همان راه توحید است که باید به رهبری ولی زمان طی شود, این راه بدون شناخت ولایت و اعتقاد و پذیرش عملی آن طی نمی شود و موفقیت آمیز نیست, بنابراین سعی کنید ولی غایب و حاضر زمان خود را نیز بشناسید و پیرو و گوش به فرمان او باشید. کسانی که از ولی زمان به خصوص در زمان غیبت امام معصوم(ع) که فتنه انگیز است, منحرف می شوند, هرگز روی فلاح و رستگاری را نخواهند دید. نمونه های آن در جامعه فراوان اند.
راه خودسازی و رسیدن به آرامش در زندگی به گونه ای نیست که من به شما بگویم: فلان دعا را بخوانید یا فلان عمل را انجام دهید, به کلی مشکلات شما حل می شود, همسر خوبی نصیبتان می شود, احساس خوبی خواهید داشت و نیروهای منفی وجود شما خنثی می شود, اینطور نیست. راه کار عملی آن همان است که گفته شد: باید روش توحیدی اسلام را خوب شناخت و عمل کرد. راهکار اصلی و دائمی حل مشکلات انسان از منظر دین اسلام زندگی توحیدی است. باید نگاهتان به زندگی این باشد که آن را فرصت خدایی شدن بدانید و در مسیر خدایی شدن حرکت کنید. با جدیت و انگیزه قوی. هر انحرافی از این مسیر گمراهی است. اسلام می خواهد انسان خدایی تربیت کند و راه درمان تمام دردهای بشر را این می داند که خدا را وارد خود کند و شیطان و نفسانیت های خود را با خدا درمان کند.
این همان روش یاد خدا به صورت عام و به معنای وسیع کلمه است. الا به ذکر الله تطمئن القلوب. آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام می گیرد. یاد خدا تنها برای آرامش دل نیست. می توان گفت: با یاد خدا دلها درمان می شود. انسان ها تربیت می شوند و به کمال و سعادت و هر جای خوبی که بخواهند می رسند و مشکلات و سختی های زندگی آنان نیز آسان و قابل تحمل می شود. مجموع دین و قرآن کریم می خواهد انسان را با خدا آشنا کند و دل او را عرش رحمان نماید. قلب المومن عرش الرحمان.
نباید خیال کنیم زندگی در ازدواج و خانواده داشتن و فرزند و شوهر خلاصه می شود. البته شما اینگونه نیستید. من نقاط مثبت فراوانی در گفتار و شخصیت شما می بینم که جای بسی خوشوقتی است. در حقیقت زندگی فرصت خدایی شدن انسان است که در این راستا البته ازدواج هم می تواند کمک کار باشد, ولی این باز به این معنا نیست که اگر فرصت آن فراهم نشد, یا دیر فراهم شد, انسان خیال کند که زندگی اش تباه شده و عمرش فنا گشته و روزش به شب تار تبدیل شده است, وای اگر در اثر این نوع نگرش بر خدای خویش بدبین گردد و از او ناامید شود و روی بگرداند.
شما حساب کنید حضرت معصومه(ع) فرصت ازدواج برایش تا آخر عمر فراهم نشد, آیا می توانیم بگوییم حضرت ایشان در زندگی بدبخت بود یا به کمال نرسید و از زندگی خودش راضی نبود و عمرش را تباه شده می دانست. خیر اتفاقا این حضرت یکی از بندگان بسیار موفق خدا و از اولیای او بود که در اثر همین روش زندگی توحیدی و اخلاص در بندگی و عبودیت به این درجه رسیده بود, به گونه ای که اکنون هزاران نفر روزانه حرم ایشان را زیارت می کنند و او را وسیله قرب خود به خداوند و رسیدن به خواسته هایشان می دانند و برایش عظمت و اهمیت فوق العاده ای قایل هستند.
عشق انسان به خداوند در ذات او نهفته است و به گونه ای نیست که با هر شبهه ای افول کند. منتهی نهال ایمان باید با توحید و عبودیت خداوند و فنای در او سخت محکم گردد تا با وزش هر نسیمی متزلزل نگردد. علت فرود و فراز نیروی ایمان و عشق به خداوند در برخی حالات این است که هنوز نهال ایمان و عشق به او سخت و پایدار نشده است. اهل ایمان راسخ با هیچ تند بادی نمی لغزند و در برابر هیچ شیطان و ناملایمی سر خم نمی کنند. مومن و موحد واقعی با نعمتی در دستان دیگری و آسایشی در همسایگی هرگز عشق اش به خداوند فروکش نمی کند و اجازه نمی دهد ابلیس در وجودش قهقه مستانه سر دهد. المومن کالجبل الراسخ. مومن مانند کوه استوار است.
سنت خدا برای بندگان اش زندگی توحیدی است, یعنی زندگی ای که پر از خدا و یاد خدا است. زندگی ای که متمرکز روی خدا است. انسان خدایی هر لحظه در این اندیشه است که اکنون خداوند از او چه می خواهد و به چه اندیشه, اخلاق, عمل و نیتی خرسند می شود, به همان می گراید و به راه دیگری نمی رود.
درک توحید کمی دشوار است, ولی شدنی است. توحید یعنی انسان تمام وجودش خدایی شود. اندیشه و اخلاق و عمل و نیتش خدایی و برای قرب به خدا شود. خدا را در تمام وجود خود داخل کند و هر چه غیر خدایی است را از خویش براند, زیرا هر چه اکنون دارد از خدا است و هر چه نیز می خواهد که داشته باشد از خدا خواهد بود. انا لله و انا اله راجعون. پس دلیلی ندارد که به غیر خدا توجه کند.
البته مردم نیز بندگان خدای هستند و این اندیشه منافاتی با مردمی بودن ندارد. مهربانی به مردم مهربانی با بندگان خدا و خدا است و کمک گرفتن از مردم نیز اگر با این رویکرد باشد که آنان بندگان خدای هستند و غیر خدا در هستی کسی نیست, عین استعانت از خدا است. مشکل زمانی پیش می آید که انسان خیال کند غیری وجود دارد و یا به کسانی مراجعه کند که بندگی خدا را رها کرده بنده شیطان شده اند. این می شود غیر خدا و چنین بنده ای است که در آزمون توحیدی هستی کم می آورد و خوف آن می رود که رفوزه و خسران زده به آینده تاریک خود بیاندیشد و اضطراب و وسواس خناس تمام وجودش را تسخیر نماید.
اینهمه گه گفته اید از رنج و مرارت تنها نشان از دوستی خداوند نسبت به شما دارد وگرنه حتی می توانست خشت دیوار خانه شما را از طلا کند. خود را دست کم نگیرید, به این فکر کنید که شما باید چگونه خدای را دوست بدارید و او را از خویش خشنود سازید. شکوه و گلایه اهل ایمان را سزاوار نیست, زیرا از مقامات بلند اهل ایمان که بسیار اجر فراوان و بهشت بدون حساب دارد در قرآن, مقام صبر است. شما را به صبر و بردباری ایمانی دعوت می کنم.
امید وارم هر چه زودتر همسری دلخواه و مومن بیابید و خوشبخت زندگی کنید و رنج و مرارت از وجود و زندگی شما رخت بربندد, ولی تا آن لحظه دعا و درخواست از خدا و توسل به اهل بیت عصمت و طهارت را فراموش نکنید که موالیان ما هستند و هر چه می رسد توسط ایشان است. همچنین امید دارم که در این امتحان بزرگ سرفراز باشید و استوار.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید