سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2741506

  بازدید امروز : 50

  بازدید دیروز : 141

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
هرکس چیزی را دوست بدارد، از آنْ بسیاریاد می کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 89/2/4::: ساعت 10:15 صبح

آیا بین عقل و عرفان ضدیت وجود دارد و این دو یکدیگر را نفى مى‏کنند یا نه، هر دو مؤید یکدیگرند؟

فلاسفه مى‏کوشند تا خانه موقت را بر اساس عقلانى بسازند و با عقل خویش، حقایق این عالم را کشف و اثبات نمایند، در مقابل، عرفان، به جاى بنیاد عقل، خانه وجود خویش را با یقین ناشى از عشق گرم مى‏کند و از سستى و فریب دهندگى عقل مى‏گوید:

 پاى استدلالیان چوبین بود

پاى چوبین سخت بى تمکین بود

 اما آیا راستى بین عقل و عرفان ضدیت و جنگ برقرار است و نمى‏توان بین آنها جمع و آشتى برقرار کرد؟ براى توضیح نسبت بین عرفان و فلسفه مقدمه‏اى لازم است.

 هم در فلسفه و هم در عرفان اسلامى، براى علم مراتب و طبقات مختلفى تصویر شده که هر کس واجد مرتبه‏اى از آن است. پایین ترین مرتبه علم بشرى، علوم حسى محسوب مى‏شود و سپس علوم عقلى و در بالاترین مرتبه، کشف و شهود قلبى است.

 هر مرتبه از علم، حتى در بالاترین سطح خود، نسبت به مراتب بالاتر علم، سطحى و ابتدایى بوده و نمى‏تواند افق علوم بالاتر از خود را نشان دهد. کسى که به علوم حسى مى‏پردازد و بر اساس مشاهدات حسى خود قضاوت مى‏نماید، حتى اگر دقیق‏ترین و قوى‏ترین حواس و ابزار آزمایشى را نیز در اختیار داشته باشد، نخواهد توانست به معلوماتى که در حوزه علوم عقلى قرار دارد، دست یابد، البته این به معنى کم ارزش شدن علوم حسى درحیطه محسوسات نیست. مشاهدات حسى در جاى خود مى‏توانند قطعى و یقین آور باشد اما نمى‏توانند در باب موضوعات عقلانى بکار گرفته شوند.

 بین حس و عقل تضادى نیست، تضاد وقتى آغاز مى‏شود که دانشمندى که داراى سرمایه حسى است، به دایره علوم عقلى تجاوز کرده و مثلاً در مورد بود یا نبود فرشتگان یا خداوند اظهار نظر مى‏نماید. دانشمندى که نسبت به حیطه کار خود جاهل است، جاهلانه به حریم عقل پا بگذارد.

 همینگونه حوزه عقلانیت نیز محدوده خاص خود را دارد و نسبت به مرتبه بالاتر علم که شهود و کشف قلبى عارفان است محدود و سطحى است. با کشف و شهود مى‏توان به حقایقى دست یافت که با عقل، تنها اصول وجود و برخى صفات کلى آنها معلوم مى‏گردد. دیده عقل، قدرت دید قلب عارفان را ندارد ولى هرگز مستلزم این نخواهد بود که عارفان به بى اعتبارى و رد براهین فلسفى و عقلانى رأى دهند، همانطور که یقین عقلى نیز موجب آن نمى‏شود که حس، در مورد امور محسوس و تجربى، بى اعتبار و باطل باشد.

 اگر عرفاى بزرگ همچون مولوى از چوبین بودن پاى استدلالیون سخن گفته‏اند به معناى بى اعتبارى و بى ارزشى فلسفه و تعقل نیست، پیام آنها این است که عقل نمى‏تواند تمام آنچه را که عارف بادل، شهود مى‏کند کشف نماید و لذا نباید به صرف استدلال بسنده کرد و گرنه خود مولوى نیز در مثنوى معنوى، در مباحث متعددى به استدلال عقلانى روى آورده، چنانچه در باب اثبات اختیار مى‏گوید:

 دست کو لرزان بود از ارتعاش

آن که دستى را تو لرزانى زجاش

 هر دو جنبش آفریده حق شناس

لیک نتوان کرد این با آن قیاس

 آشنایان با کلام و فلسفه به خوبى مى‏دانند که این ادبیات دقیقاً همان استدلال متداول براى اثبات اختیار بشر از راه نشان دادن افعال گوناگون اختیارى و غیر اختیارى انسان است. مولوى نیز همین استدلال فلسفى را در قالب تمثیل به کسى که مرض رعشه در دست خود دارد و دستش بى اختیار حرکت مى‏کند و قیاس آن با وقتى که دستش را براى انجام کارى اختیاراً حرکت مى‏دهد، بیان مى‏کند.

 مراتب علم در نظر عارف و حکیم، همانند مراتب کلاسهاى درس و مدرسه است. دانش آموزى که در کلاس اول دبستان درس مى‏خواند، تنها الفبا مى‏آموزد و سطح دانسته هایش محدود است. وقتى به کلاس‏هاى بالاتر مى‏رود به علوم بیشترى دست مى‏یابد اما این توسعه علوم و معارف موجب نمى‏شود که اطلاعات قبلى اش مورد تشکیک قرار گیرد، اگر به دانشگاه هم برود، باز هم الفبا اعتبار قبلى خود را دارد.

 عارف وقتى به فیلسوف نهیب مى‏زند، همانند استاد دانشگاه است که از دانش آموزان مى‏خواهد به آنچه در دبستان و دبیرستان آموخته‏اند قناعت نورزند و خود را از آنچه در کلاس‏هاى عالى یافت مى‏شود محروم سازند.

 مولوى، عقل را در مرتبه‏اى مادون شهود عرفان مى‏داند و عقل را گر چه در حوزه خود یقین آور و لازم مى‏داند، ولى در برابر وسعت نظر کشف و شهود، محدود مى‏شناسد و آنجا که به استدلالیون مى‏تازد و پایشان را چوبین مى‏داند، مى‏خواهد بگوید که گر چه برهان عقلى، یقین آور است و براى بحث و گفتگو و تفهیم مطلب به دیگران ضرورى است، ولى نباید در حد عقل توقف کرد، بالاتر بیایید و حقایق بیشتر و گسترده‏ترى را با دیده دل و قلب مشاهده کنید.

 حکما و فلاسفه اسلامى نیز، شناخت حاصل از کشف و شهود دل را در درجه بالاترى از یقین عقلى قرار مى‏دهند و توجیه مى‏کنند که با تهذیب نفس و ارتقاء وجودى، باید به مشاهده مستقیم حقایق پرداخت لذا جاى این سؤال است که چرا حکماى اسلامى، با اذعان به برترى شهود قلبى، به استدلال‏هاى عقلانى نیز پرداخته و زندگى خود را صرف پژوهشهاى فلسفى نموده‏اند؟ اینان که به برترى شهود قلبى معترفند، چرا به تفکرات فلسفى ادامه مى‏دهند؟

 پاسخ این سؤال را باید در ویژگى‏هاى خاص هر یک از درجات علم جستجو کرد. در فلسفه اسلامى، هر یک از مراتب علم ویژگى‏هاى خاص خود را دارد که آن را مناسب حیطه مخصوص و ویژه‏اى مى‏نماید مثلاً گر چه ادراک عقلى، بالاتر از مرتبه علوم حسى است ولى علوم حسى براى علوم تجربى نظیر فیزیک و شیمى ضرورى است.

 براى تحقیق و آزمایش در این علوم، به آزمایشگاه و تحقیقاتى نیاز است که مربوط به علوم خاص حسى مى‏شود و لذا اگر چه علوم حسى، پایین‏تر از علوم عقلى و شهودى است اما حتى کسى که در بالاترین مراتب عقلانیت یا ژرفترین مراتب شهود عرفانى قرار دارد نیز مادامى که در قید زندگى دنیوى است، در زندگى خود محتاج به علوم حسى و تجربى خواهد بود.

 علوم عقلى نیز همین گونه است. گر چه به نظر حکما و عرفا، عقل در درجه پایین‏ترى نسبت به مشاهدات و مکاشفات عرفانى قرار دارد اما اینگونه نیست که با نیل به سطح یقین شهودى، بى نیاز از یافته‏هاى عقلانى باشیم.

 یافته‏هاى عقلى به گونه‏اى است که مى‏توان استدلالهاى عقلى را به دیگران عرضه کرد و دیگران مى‏توانند مقصود و منظور شخص را همانگونه که قصد بیان آن را داشته درک کنند. با کمک این ویژگى است که مى‏توان بین انسانها گفتمان کرد ولى تجارب عرفانى و مکاشفات شهودى، شخصى و فردى مى‏باشند. نه اصل شهود قلبى را مى‏تون براى دیگران اثبات کرد و نه پذیرش مفاد آن را مى‏توان براى دیگران الزامى دانست و اگر مکاشفات عرفانى را از عرفا مى‏پذیریم، به اعتبار صدق و راستگو دانستن آنهاست در حالیکه مباحث عقلى، ربطى به صدق اصحاب سخن ندارد.

 لذا اگر چه زبان دل و شهود قلبى، ظریف و لطیف است ولى زبان عقل عمومى‏تر و فراگیر است و همه کس قابلیت فهم آنرا دارد و لذا پذیرش آن براى مخاطب الزامى و واجب القبول است و خصوصاً در مواجهه با منکرین و مخالفین دیانت اهمیت فوق العاده دارد و بکارگیرى عقل و عقلانیت در تبیین و تفهیم دین ضرورى است.(1)

 

1) مهدى حاجیان؛ نشریه امید انقلاب، شماره 340، ص 32-33.


 
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید