بازدید امروز : 101
بازدید دیروز : 141
مفهوم انقلابهاى مخملى و انقلابهاى رنگین چیست؟
پاسخ این سؤال را به صورت مختصر در نکات زیر دنبال مىکنیم:
انقلابهاى رنگین
انقلابهاى رنگین، نامى است که به طور گروهى به دستهاى از تحرکات مربوط به هم اطلاق شده است که در بسیارى از جمهورىهاى شوروى سابق و کشورهاى شرقى - بلوک شرق - به وقوع پیوسته است. وجه مشترک تمامى این حرکات، مبارزاتى منفى است که بر ضد حاکمان متعصب و دیکتاتور انجام شده است. به طور کلى، مخالفان، از دموکراسى و آزادى دفاع کردهاند و در تمام حالات، یک رنگ یا گل خاص، به عنوان نماد، مورد استفاده قرار گرفته است.
عوامل انقلابهاى رنگین
بر اساس واقعیتهاى موجود، سازمانهاى غیردولتى (NGOها)، نقش بسیار مهمى در این انقلابها داشتهاند. در تمام حالات، اکثر شرکت کنندگان را جوانان و سازمانهاى دانشآموزى، در کنار سایر شهروندان، تشکیل دادهاند. این حرکات مخالف، تاکنون در صربستان و مونتنگرو، موجب سقوط میلوسویچ، در گرجستان، موجب عزل ادوارد شوارد نادزه (انقلاب رُز)، در اکراین (انقلاب نارنجى)، موجب سقوط ویکتور یانوکویچ و در قرقیزستان (انقلاب لاله)، موجب فرار عسکر آقایف شده است. در تمام حالات، الگوى اتفاقات، کم و بیش مشابه بوده است و در تمام این موارد، به دنبال برگزارى انتخابات بحث برانگیز، مخالفتهاى گسترده خیابانى منجر به عزل، سقوط یا فرار رهبرانى شده که از سوى مخالفین، دیکتاتور شناخته شده بودند. این وقایع نشان مىدهد که امروزه موج تغییرات در جمهورىهاى شوروى سابق، قوىتر شده است.
تمایل آمریکا به کنترل مناطق اتحاد جماهیر شوروى سابق، واضح و آشکار است. از این رو، بسیارى از تحلیلگران معتقدند که این انقلابها، کودتاهاى ساخت آمریکا بودهاند و نقش سفراى ایالات متحده در داخل این کشورها، مهم و اساسى بوده است؛ همانند نقشى که NGOها، به ویژه موسسه جامعه باز متعلق به جروج سوروس، ایفا کردهاند.
انقلاب نارنجى اکراین
این انقلاب، مجموعهاى از مخالفتها و وقایع سیاسى بود که به عنوان نتیجه دور دوم انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهورى در سال 2004م. در این کشور صورت گرفت. این وقایع، منجر به باطل شدن نتیجه انتخابات و تکرار آن شد. در دور جدید انتخابات، ویکتور یوشچنکو، رهبر مخالفین، به عنوان رئیس جمهور معرفى شد و ویکتور یانوکویچ، شکست خورد.
این انقلاب، علاوه بر تحولات داخلى، منجر به تیرگى روابط این کشور با روسیه شد؛ تا جایى که اختلافات گازى روسیه و اوکراین، متأثر از برخى زمینههاى سیاسى و حوادث پس از وقوع انقلاب نارنجى اوکراین است که روسیه را برآن داشت تا برخى کمکهاى اقتصادى، مانند صدور گاز ارزان قیمت به این کشور را متوقف کند.
رنگ نارنجى بدین جهت از سوى مخالفین انتخاب شد که این رنگ در مبارزه انتخاباتى نامزد مخالفین، ویکتور یوشچنکو، رنگ غالب بود. نماد آنها، نوار یا پرچمى با شعار «بله، یوشچنکو»، به رنگ نارنجى بود. در اینجا، انقلاب با شعار Pora(حالا وقتش است)، حرکت مىکرد.(1)
جامعه باز و انقلاب مخملى
انقلاب مخملى، به مجموعهاى از تحولات سیاسى گفته مىشود که از مدیریت رسانهاى و افکار عمومى و همزمان، مهندسى اجتماعى آغاز شده تا به یک مهندسى جدید سیاسى و تغییرات شبه دموکراتیک در یک نظام سیاسى معطوف گردد. نخستین بار، رسانههاى نزدیک به غرب، با مهندسى افکار عمومى در صربستان، موجب به زیر آمدن میلوشویچ از مسند قدرت شدند. این رخداد، با واکنش مسکو که حامى دولتهاى اروپاى شرقى بود، مواجه شد؛ اما ظاهر این تحول، با یک روند شبه مردمسالارانه (دموکراتیک) رخ داده بود. پس از آن، نوبت به گرجستان رسید. ادوراد شواردنادزه در انتخابات پیروز شد؛ اما نهادهاى مدنى علاقهمند به غرب و رسانههاى مخالف، سیاستمدار کهنهکار را به تقلب در انتخابات متهم کردند و بر خلاف قانون اساسى گرجستان، شواردنادزه ملزم شد تا به انتخابات مجدد، تن دهد که نتیجه انتخابات با اندک تمایزى، به نفع مخالفان رقم خورد.
نماد مخالفان، گلهاى سرخ بود؛ اما اینان اغلب با لباس نارنجى به میدان مىآمدند و براى همین، این شیوه مدیریت فضاى سیاسى، از مهندسى اجتماعى تا مهندسى سیاسى را انقلاب گلها، یا انقلاب نارنجى (رنگى) یا انقلاب مخملى (نرم) توصیف کردند.
از این پس، این نوع مهندسى سیاسى که با مقدمات رسانهاى و مهندسى اجتماعى شکل گرفته بود، در دیگر جمهورىهاى تازه استقلال یافته شوروى سابق نیز آزموده شد و در اوکراین نیز به نتیجه مطلوب غرب منجر گردید. اوکراین، دروازه ورود غرب به آسیا بود؛ سپس جمهورى آذربایجان، کشورهاى آسیاى میانه، لبنان و سوریه هدف قرار گرفتند که البته در کشورهاى اخیر، توفیق جدى حاصل نشد. به ویژه در لبنان و سوریه، عملاً مردم به تحکیم حاکمیت ملى خویش رأى دادند و به اعمال مدیریت غرب در امور داخلى خود، پاسخ منفى دادند. چند ماه پیش بود که غرب همین تجربه را در نپال آزمود. هدف او از اعمال فشار بر پادشاهى این کشور، استقرار یک نظام شبه دموکراتیک، براى پذیرش اعمال مدیریت غرب در این کشور بود. نپال، کشورى است در میانه چین و هند و مهار این دو کشور قدرتمند آسیاسى با اهرم نپال، مىتواند برنامه دیرینه غرب براى آسیا را تحقق بخشد. نکته قابل توجه اینجاست که در ضلع شمال غربى نپال، استان پرمسئله تبت چین قرار دارد.
چندى پیش، رایس به پاکستان رفت و در دیدار با مشرّف، وى را به اطاعت بیشتر از غرب فرا خواند و با تأکید بر ضرورت تن دادن پاکستان به دموکراسى آمریکایى، به طور ضمنى، فرمانگریزى اسلامآباد از سیاستهاى غرب را موجب تحمیل یک انقلاب مخملى به این کشور عنوان کرد.
براى نخستین بار، تهدید به انقلاب مخملى در ایران، از سوى یک جناح افراطى و در آستانه انتخابات مجلس ششم مطرح شد. این طرح، زمانى مورد توجه قرار گرفت که گرجستان، تازه تحولات شبه انقلابى خود را پشت سرگذاشته بود و طراحان آن در ایران، از این پروژه، به عنوان گرجستانیزه کردن انتخابات یاد مىکردند.
اقداماتى چون تحصن و استعفاى دستهجمعى برخى نمایندگان و مدیران که با واکنش سریع رئیس مجلس وقت و رئیس جمهور سابق مواجه شد، در همین راستا صورت پذیرفت؛ اما بىاعتنایى بدنه اجتماعى و ناآگاهى جناح افراطى از ظرفیت اجتماعى خود، موجب شد تا جامعه به این اقدامات، اعتنایى نکند. این در حالى بود که رسانههاى حامى این جناح افراطى و امپراتورى رسانهاى غرب، تمام تلاش خود را براى تقویت این طرح، به کار بسته بودند.
اجرایى کردن این طرح براى انتخابات ریاست جمهورى نهم نیز در دستور کار قرار گرفت؛ اما شکاف عظیم جناح افراطى با بدنه اجتماعى، موجب ناکامى دوباره این طرح شد.
براى شناخت کارگزاران انقلابهاى مخملى، عجلهاى براى معرفى عوامل جناح افراطى داخلى نداریم؛ البته معرفى ایشان، گهگاه از سوى نشریات و محافل داخلى صورت مىپذیرد؛ اما بهتر است که ستاد پشتیبانى این انقلابها را بیشتر بشناسیم. یکى از اصلىترین نهادهاى برنامهریزى براى تحولات شبه انقلابى، بنیاد «اوپن سوسایتى» یا «جامعه باز» است. این بنیاد، متعلق به «جورج سوروس»، یکى از شاگردان کارل ریموند پوپر، نظریهپرداز لیبرال دموکراسى اتریشى است که با تمسک به کتاب «جامعه باز و دشمنانش»، اثر پوپر، بدین نام، موصوف گردیده است. این بنیاد، گاهى به نام صاحب آن، بنیاد سوروس هم خوانده مىشود.
این بنیاد، یکى از ده مؤسسه فعال در خدمات عام المنفعه در اروپاى شرقى و جمهورىهاى تازه استقلال یافته شوروى است و در پوشش خدمات خیریه، برنامهریزى و ساماندهى نهادهاى مدنى و غیردولتى را در راستاى تحقق جامعه باز، در دستور کار خود دارد.
بنیاد سوروس (اوپن سوسایتى)، در کنار بنیاد رسانهاى رابرت مردوخ (یا مرداک)، دومین سازمان رسانهاى جهان است که بیشترین شبکههاى تلویزیونى، خبرگزارىها، خبرنامهها و روزنامهها را در سطح جهان، مدیریت و هدایت مىکند. این مدیریت و هدایت، گاهى صورتى آشکار دارد و گاهى با واسطه و به صورت نهان، انجام مىگیرد. فعالیت رسانهاى مردوخ، آشکار است و این مؤسسه، جسورانه در اداره و خرید شبکههاى بزرگى چون فاکس نیوز، الجزیره و حتى رسانههاى آسیاى دور، فعالیت مىکند؛ اما سوروس بیشتر اصرار دارد تا به صورت پنهان، در خرید و هدایت رسانهها فعالیت کند. حضور چشمگیر در هدایت قفقاز، آسیاى میانه، افغانستان، ترکیه و دیگر کشورهاى اطراف ایران، نمونهاى از این فعالیتهاست.
تا سال 2004 م. تنها20 مؤسسه خبرى در جمهورى آذربایجان تحت پوشش بنیاد سوروس قرار گرفته بود. اعتراض هماهنگ جمعى از رسانههاى این کشور به سفر سال گذشته الهام علىاف به ایران و دیدار وى با مقام معظم رهبرى و نیز هجوم گسترده خبرى رسانههاى جمهورى آذربایجان و ترکیه در راستاى تقویت و پشتیبانى رسانهاى از ناآرامىهاى اخیر در شمال غرب کشور، هدایت این رسانهها را از سوى یک ستاد مرکزى، بیش از پیش، محتمل مىکند.
1. ر. ک: گلشن ساچدوا، ترجمه: سعید موسوى، روزنامه همشهرى دیپلماتیک شماره 72، 14/8/84.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید