بازدید امروز : 89
بازدید دیروز : 42
پسری 24 ساله هستم که تحصیلاتم را تمام کرده و در شرف سربازی هستم خانواده پیشنهاد می کنند که ازدواج کنم و در مدت سربازی عقد و بعد زیر یه سقف بروید ولی من از این امر به علت پیدا نکردن کار در آینده، تورمها، خیلی می ترسم. دلم می خواهد پا پیش بزارم و به گناه نیفتم( حتی یه چشم چرانی کوچک) ولی می ترسم. به نظر شما مشاور محترم چکارکنم ؟ آیا توکل کردن به خدا در این شرایط جایز است یا باید شغل و درآمد باشد تا ازدواج کنم؟ مهمترین وسوسه ای که به ذهنم خطور می کند، این است چه تضمینی از سوی خدا وجود دارد که بعد ازدواج کمکم کند؟
مکاتبه شما با این مرکز، بازگو کننده گرایش های فکری و عقیدتی پاک و تحسین برانگیز و گویای حُسن اعتماد به این مرکز است، متن ارسالیتان را به دقت خوانده ، با دغدغه هایتان در مورد فرصتهای جوانی آشنا شده و احساستان را نسبت به اینکه، خواهان استفاده از فرصتهای زندگی، به احسن وجه هستید، ودغدغه یک زندگی سالم و عاری از گناه دارید را درک می کنیم ، با شرایطی که ذکر کردید، دغدغه شما مورد تحسین است، لذا جواب را در چند محور بررسی می نماییم.
الف) دوست گرامی برای اینکه بدانید در چه شرائطی می توان به خداوند متعال توکل نمود باید به چند نکته توجه داشته باشید .
اول : توکل کردن یعنی چه ؟ روح اسلام، توحیدی است و توکل از ارکان توحید و ایمان توحیدی انسان مسلمان است. از روایات استفاده می شود که توحید چهار رکن دارد که عبارت است از: تفویض, توکل, رضا و تسلیم، در حدیثی علی (ع) می فرمایید:« الایمان له اربعة ارکان التوکل على اللَّه و تفویض الامر الى اللَّه عز و جل و الرضا بقضاء اللَّه و التسلیم لامر اللَّه» ایمان چهار رکن دارد: توکل بر خدا، واگذارى کار خویش به او و راضى بودن به قضاى الهى و تسلیم در برابر فرمان خداوند.
توکّل، اعتماد و اطمینان دل در همه امور بر خدا است، و اینکه انسان از هر قوه و قدرتى بیزارى جسته و فقط بر حول و قوه الهى اعتماد و تکیه نماید و اعتقاد جازم داشته باشد به اینکه در عالم هستى فاعلى جز خدا نیست و هیچ کس را قوه و قدرتى نیست مگر به واسطه او.
پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلم تفسیر توکّل را از جبرئیل سؤال کرد، جبرئیل گفت: معناى توکّل این است که انسان یقین کند به اینکه سود و زیان و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آنها نا امید بود و اگر بندهاى به این مرتبه از معرفت برسد که جز براى خدا کارى انجام ندهد و جز او به کسى امیدوار نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسى نداشته باشد، این همان توکل بر خدا است. (بحارالانوار، چاپ بیروت، ج 68 - ص 138، حدیث 23.)
دوم : نقش و جایگاه توکل در زندگی انسان
مرحوم استاد علامه طباطبایى مىفرماید: «حقیقت مطلب این است که نفوذ اراده و رسیدن به مقصود در عالم مادّه نیازمند به یک سلسله اسباب و عوامل طبیعى و یک سلسله عوامل روحى و نفسانى است. هنگامى که انسان وارد میدان عمل مىشود و کلیه عوامل طبیعى مورد نیاز را آماده مىکند، تنها چیزى که میان او و هدفش فاصله مىاندازد همانا تعدادى از عوامل روحى (از قبیل سستى اراده و تصمیم، ترس، غم و اندوه، شتابزدگى و عدم تعادل، سفاهت و کم تجربگى و بد گمانى نسبت به تأثیر علل و اسباب و امثال آن) است.
در چنین وضعى اگر انسان بر خداوند سبحان توکل داشته باشد ارادهاش قوى و عزمش راسخ مىگردد و موانع و مزاحمات روحى در برابر آن خنثى خواهد شد، زیرا انسان در مقام توکل، با مسبّب الاسباب (که غالب بر همه اسباب است) پیوند مىخورد و با چنین پیوندى دیگر جایى براى نگرانى و تشویش خاطر باقى نمىماند و با قاطعیت با موانع دست و پنجه نرم مىکند تا به مقصود برسد. علاوه بر این، نکته دیگرى که در مورد توکل موجود است بعد غیبى و ماورایى آن است، یعنى خداوند متعال شخص متوکّل را با امدادهاى غیبى «من حیث لا یحتسب» (از آنجا که به گمانش نمىرسد) مدد مىرساند که این امدادها از حوصله اسباب عادى و طبیعى فراتر و در ردیف ما فوق علل مادّى قرار دارد و ظاهر آیه شریفه«وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» 65: 3 (هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کفایت کند) چنین امدادى را نوید مىدهد». آثارى نیز که در احادیث معصومین علیهم السلام در باره توکل آمده مؤیّد کلام استاد است. مثلا امیر مؤمنان علیه السلام مىفرماید: من توکّل على اللّه ذلّت له الصّعاب و تسهّلت علیه الأسباب و تبوّء الخفض و الکرامة. هر کس بر خدا توکل کند سختیها براى او نرم و آسان و اسباب و وسیلهها برایش فراهم شود و در راحت و وسعت و کرامت جاى گیرد (و زندگىاش به راحتى و آسایش گذرد). این حدیث و احادیث دیگر به موضوع عوامل روحى که در کلام استاد آمده اشاره دارد و با صراحت دلالت مىکند بر اینکه شخص متوکل بر این گونه عوامل و مشکلات فائق و غالب آید. از این رو، طیره (فال بد) که یکى از خاطرات درونى و عوامل منفى است که در روحیه بسیارى از افراد بازتابهاى منفى ایجاد مىکند و مانع از فعالیت مىگردد در نفوس انسانهاى متوکل اثر نمىگذارد. رسول گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلم فرمود: الطّیرة شرک و ما منّا إلا، و لکنّ اللّه یذهبه بالتّوکّل. طیره (فال بد زدن) شرک است و هیچ یک از ما نیست جز اینکه به آن مبتلا است اما خدا به وسیله توکل (شومى) آن را از بین مىبرد. ( نقطههاىآغازدراخلاقعملى ص : 516)
سوم : توکل به معنای مستقل ندانستن اسباب دنیوی است.
نکته اساسى و مهمى که وجود دارد این است که انسان علاوه براینکه بر اساس توکل ، نباید خداوند متعال را به عنوان مسبب الاسباب فراموش کند بلکه وسایل و اسباب دنیوی را پرتویى از ذات احدیت و اراده او بداند اما این مساله را نیز نباید فراموش کند که این عالم، عالم اسباب است و انسان براى ادامه زندگى خود چارهاى ندارد جز اینکه با بکارگیری اسباب و در ارتباط با مردم کارهاى خود را انجام دهد, ولی در عین حال نباید برای وسایل استقلال در تاثیر قایل باشد. یک روز امیر مؤمنان علیه السلام گروهى از مردم را دید که با برخوردارى از صحّت و سلامت، کار را رها کرده و گوشه مسجد نشستهاند. فرمود: شما چه کسانى هستید؟ گفتند: ما متوکلین هستیم (و بر خدا توکّل داریم). فرمود: نه بلکه شما متأکّلین هستید (یعنى شما سر بار اجتماعاید و از دسترنج دیگران ارتزاق مىکنید). ( مستدرک الوسائل، ج 2 - ص 289.) توسل به اسباب عادی و در عین حال توجه به اینکه موثر حقیقی و مسبب اسباب خدای متعال است, عین توکل است.
ب) ضامن اقتصادی ازدواج خداست
هیچ شالودهاى مقدستر از بناى رفیع ازدواج نیست، رسول خدا(ص) فرمود: «ما بُنِىَ بِناءٌ فِى الْاِسْلامِ اَحَبُّ اِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّزْویجِ»یعنی «هیچ بنایى در اسلام محبوبتر از ازدواج نزد خداوند بنا نشده است»( وسائل الشیعه، ج 14، ص 3.) و هر ملتى در دین و آیین خود، به نوعى از آن بهرهمند است. دین اسلام بیش از همه، بر آن تأکید فراوان دارد و آثار و فواید مهمى براى آن یاد کرده است. فقیهان، ازدواج را از مستحبّات مؤکّد بر شمرده و آن را براى کسى که به سبب نگرفتن همسر به گناه بیفتد، واجب دانستهاند. نبى اکرم(ص) فرمود: «هر کس ازدواج کند، به درستى که از نصف دینش پاسدارى کرده است». «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اَحْرَزَ نِصْفَ دِینَه»( وسائل الشیعه، ج 14، ص 5) لذا با چنین اهمیتی به ازدواج، خداوند به کسانی که ازدواج می کنند وعده داده که ضامن امور مالی او شود.وفرموده««وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ »(نورآیه 32.) ؛«مردان و زنان بىهمسر خود را همسر دهید و نیز غلامان و کنیزان شایسته را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز مىسازد ؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است». دربعضی از روایات خطاب به جوانان آمده است که:« اتخذوا الاهل، فانه ارزق لکم» یعنی( همسر بگیرید که به یقین، رزق شما را زیاد می کند)( وسائل الشیعه ج3 ص 7) حتی در بعضی از روایات آمده((« من ترک التزویج مخافه العیله، فقد ساء ظنه بالله؛ ان الله یقول« ان یکنوا فقراء، یغنهم الله من فضله»))یعنی ( کسی که ازدواج را از ترس فقر و ناداری ترک کند، همانا به خداوند گمان بد برده است، زیرا خداوند می فرماید:اگر فقیر باشید،خداوند با فضل و رحمت خویش آنان را بی نیاز می سازد) وسائل الشیعه ج3 ص5
با توجه به مطالبی که بیان شد چند نکته را یاد آور می شویم:
1- خداوند به دو طریق به هنگام ازدواج باعث غنای انسان شود.
طریق اول:که ظاهر ی تر است و زود تر نیز به ذهن می رسد این است که خداوند به واسطه اینکه روزی دهنده است و رازق ماست و به قول بعضی ها شیر فلکه رزق در دست اوست، بنابراین برای وسعت در رزق، کافی است که شیر فلکه رزق را کمی بازتر کند.آنوقت به بهانه های مختلف می بینید که کارها سامان میگیرد و مشکلات اقتصادی کمتر و کمتر می شود.
طریق دوم: علاوه بر وسعتی که خداوند ممکن است در رزق انسانها ایجاد کندطریق دیگر غنای توسط خداوند-که پنهان تر است- وسعتی است که خداوند در روح و روحیه انسانها ایجاد می کند. یعنی گاهاَ ممکن است به یکباره وسعتی در رزق صورت نگیرد- یا خیلی کم یا به تدریج صورت گیرد- اما به واسطه وسعتی که در روحیه و وجود افراد صورت می گیرد، حد تحمل انسانها افزایش می یابد، آن وقت سختی های فقر یا کمبود ها را راحتر تر تحمل می کنند و حتی ممکن است فقر و نداری برایشان سختی هم نداشته باشند، یعنی این افراد از لحاظ روحی، غنی می شوند نه از لحاظ مادی، و ذاتا ثروتمند می شوند نه ظاهرا، و اگر این وسعت دوم و اخیر صورت گیرد هم شیرین تر است، هم دائمی تر است و هم عزت بخش تر است. احساس مسئولیتی که فرد بعد از ادواج پیدا می کند خود عامل این است که برای شغل و تامین معاش خانواده تلاش کند و بی نیاز شود.
2- دوست عزیز،اگر شما در انتخاب همسر کمال دقت را داشته باشد و طبق معیار های دینی و خانوادگی خود همسرمناسب خود را پیدا کنید، دیگرنگران مسائل اقتصادی نباشید، که در امر ازدواج اگر معیارها درست انتخاب شود، جای توکل در امور اقتصادی بنا بر اعتقاد دینی ما همین جاست. اگر شما سری به دادگاه های خانواده بزنید خواهید دید که اکثر کسانی که زندگی آنها منجربه طلاق شده، ریشه در انتخاب نا مناسب همسر دارد نه مشکلات مالی؛ مردم در زندگی اگر مشکل اقتصادی هم داشته باشند، چون در انتخاب همسر معیارها را رعایت کرده اند، با کمبودهای زندگی می سازند و با مشکلات مالی کنار می آیند، پس در انتخاب همسر آینده خود دقت کافی را داشته باشید، ولی در امور اقتصادی ازدواج به خدا توکل کنید.
3- بعد از عقد، نگران دوران سربازی نباشید، چرا که دوران نامزدی دوران شیرینی است، و این شیرینی، مشکلات دوران سربازی را آسان می کند،
4- این نکته را به یاد داشته باشید که، پدر و مادر شما چون موافق ازدواج شما در چنین شرائطی هستند( حتی همانطور که اشاره کردید، خودشان پیشنهاد چنین ازدواجی راداده اند) مطمئنا چنین والدینی شرائط شما را درک خواهند کرد و از نظر مالی و تسهیلات ازدواج در دوران نامزدی و سربازی شما،کمک یار شما خواهند بود، و مسلما این، برای جوانی مثل شما که می خواهد در چنین شرائطی با ازدواج ،خود را ازآلوده شدن به گناه پاک نگاه دارید.،از الطاف خداوند خواهد بود.
5- نکته مهم و آخری که باید متذکر شویم این است که، تا می توانید در امور ازدواج سهولت را در باب تعیین مهریه، مقدمات عقد، جهیزیه، تشریفات دوران نامزدی، عروسی و...رعایت کنید، که البته لازمه رعایت سهولت در موارد یاد شده، این است که همسر وخانواده آینده شما، شرائط شما را درک کنند، و معیارهای خانوادگی و فرهنگی آنها با معیارها ی خانواده شما مطابقت کنند، پس در انتخاب همسر آینده، معیارهای خانوادگی و فرهنگی و ... را رعایت کنید.
مطالعه کتابهای ذیل برای شما مفید است.
1- جوانان و انتخاب همسر، نویسنده علی اکبر مظاهری،انتشارات پارسیان
2- یک انتخاب مناسب( همسر گزینی در20گام) نویسنده محمود یزدانی، انتشارات آهنگ قلم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید