بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 74
من وقتی یه کار خوبی انجام میدم، این افکار به ذهنم میاد که تو خیلی خوبی، از بندگان خیلی خوب خدایی، ... خیلی سعی می کنم این افکار رو از خودم دور کنم ولی بازم به سراغم میان. خودم احساس می کنم اینا از ضعف ایمان منه باید چی کار کنم که از این فکرها راحت بشم؟
مبارزه با این افکار دو راهکار اصلی دارد. راهکار اول توحیداست, یعنی شما توجه کنید توفیق کار خوب و قدرت کار خوب و ابزار کار خوب و تمام وجود خودتان از خدا است و این خدا است که فاعل حقیقی و موثر واقعی خیر است و ما تنها ابزاری هستیم در دست او و حتی قدرت انتخاب و اختیار را او به ما داده است, پس از خود چیزی نداریم و چیزی نیستیم که بدان ببالیم.
راهکار دوم نیز توجه به گناهان است. اگر انسان در حین عمل خیر و هنگامی که این افکار به او هجوم می آورد, یاد گناهان و خطاهای خود بیافتد, به خود اجازه نمی دهد که ببالد و خود را برتر از دیگران بداند.
البته ناگفته نماند, گاهی این حالت واقعا در اثر احساس عجب است, ولی در مورد شما ممکن است در اثر وسواس باشد, یعنی در حقیقت شیطان است که این افکار را در شما بزرگ می کند, باید سعی کنید به وسوسه ها توجه نکنید.
سوال شما نشانگر این معنا است که شما اهل عجب و خودبزرگ بینی نیستید, و تنها به این موضوع حساس شده اید. در هر صورت درمان عجب بیشتر جنبه شناختی دارد. کسی که به توحید و خدای یگانه معتقد است و همه عالم را مظهر خدا می داند, جایی برای ا ینکه برای خودش به صورت مستقل جایگاهی قایل شود و بگوید من, وجود ندارد.
انسان هر چه دارد از خدا است و هر چه هم در آینده خواهد داشت از خدا است -انا لله و انا الیه الراجعون- و حتی خودش هم مخلوق خدا است و عبادت اش هم به حول و قوه و به توفیق او است, قدرت و نیرویش هم از او است- لا حول ولا قوه الا بالله- پس جایی برای خود باقی نمی ماند که بخواهد به آن ببالد و خود را برتر از دیگران بداند, دیگرانی که آنها هم بنده و مظهر خدا هستند و از خداوند به اندازه خود بهره و پیش خداوند به اندازه شایستگی هایشان منزلت دارند. هیچ کسی نمی تواند خود را برتر از دیگران بداند, زیرا حقیقت و شایستگی انسان ها را تنها خدا می داند و چه بسا کسی که ما خیال می کنیم از ما پایین تر است, نزد خداوند به خاطر اخلاص و بندگی نهانی و یا داشتن صفات نیکو برتر باشد.
اطلاعاتی درباره عجب و راهکار درمان آن:
می توان گفت: سر چشمه همه گناهان ، یکی از این صفات چهار گانه است ....
یا تشبه به خدا
یا تشبه به شیطان
یا تشبه به حیوانات
و یا تشبه به درندگان است .
بنابراین علل گناهان یکی از این صفات چهار گانه است = یا صفت ربوبیت ، یا صفت شیطانیت ، یا صفت بهیمیت و یا صفت سبعیت .
1- گناهانی که مربوط به صفت ربوبیت و آقایی است مثل تکبر و تفاخر و تجبر و بزرگی و حب مدح و ثناء وحب عزت و بقاء و عجب و خودبینی.
2- گناهانی که مربوط به صفت شیطانی است مثل ظلم و حسد و حیله گری و خدعه گری و غش و نزاع و جدال و أمر به فساد و منکرات و بدعتها و گمراهی ها .
3- گناهانی که مربوط به صفت بهیمیت و حیوانیت است مثل زنا و لواط و سرقت و حرامخواری و حرص و مانند اینها .
4- گناهانی که مربوط به صفت سبعیت و درندگی است مثل قتل و غضب و مانند اینها .
عجب و خوبینی از جمله صفات رزیله ای است که ریشه در تکبر و خودبزرگ بینی و تشبه به خداوند در صفاتی که خاص او است دارد و از مهلکات عظیم نفسانی به شمار می رود.
عجب و خودپسندى عبارت است از اینکه انسان خود را صاحب کمالى ببیند، آن کمال را از خود بداند و به لحاظ داشتن آن راضى باشد، به خود و به کمال خود ببالد و خویش را بزرگ انگارد و در نتیجه فراموش نماید که او و کمالاتش همه از خدا است، انسان از خودش هیچ ندارد و در مقابل عظمت هستى و کمالات آن، سرسوزنى هم به حساب نمىآید.
عجب بزرگداشت خود به لحاظ نعمت و فراموش کردن منعم است. صاحب جامع السعادات در مورد عجب نوشته است: عجب یکى از هلاک کنندههاى بزرگ و از رذیلانهترین ملکات بدخلاقى است. رسول خدا(ص) در مذمت عجب فرموده است: سه چیز هلاک کنندهى آدمى است (هلاکت به لحاظ حیات انسانى و ایمان) حرصى که اطاعت و پىگیرى شود، هواى نفسى که تبعیت گردد و عجب انسان نسبت به خودش.
امام صادق(ع) فرمود: کسى که دچار عجب شود هلاک مىگردد.ایشان در جاى دیگرى فرموده است: اگر نبود که خداوند مىدانست هر آینه گناه بهتر از عجب است، کارى مىکرد که هیچ مؤمن به گناه آلوده نشود.
امورى که زمینه عجب را در انسان فراهم مىآورند عبارتند از: علم و دانش، مال و ثروت، مقام و منصب، قدرت، آبرو، رأى و عقیده، عمل و اطاعت هوش و ذکاوت، جمال و زیبائى، عقل و امثال آن.
ـ عجب و خودپسندى سر منشأ بسیارى از رذایل اخلاقى همچون تکبر، فراموشى گناهان، فراموشى منعم، غرور، استبداد به رأى و حقیر شمردن دیگران و مانند آن مىباشد و خود ریشه در جهل و غفلت و شرک خفى دارد؛ بنابراین مهمترین راه علاج آن معرفت نسبت به حق تعالى و توحید او و توجه به عظمت هستى و حقارت خود است.
کسى که دچار خودپسندى و عجب است باید بداند که هر یک از اسباب عجب معالجهاى مخصوص دارد از آن رو ابتدا لازم است به خودشناسى بپردازد و سپس نسبت به درمان سبب خودپسندى خویش اقدام نماید.
راه شناخت عجب و تکبر دوگونه است:
الف( راه درونى: هر انسانى از نفس خود آگاه است و با ژرفکاوى در نفس خویش به خوبى مىتواند اوصاف و احوال دل خود را باز شناسد.
ب( راه بیرونى: با نگرش بر اعمال مىتوان اوصاف درونى را شناخت. مثلاً کسى که همواره از خود تعریف و تمجید مىکند. معلوم است که گرفتار عجب و خودبینى است ، مانند رفتار کسى که متکبرانه بر خورد می نماید و دیگران را خوار و کوچک مىشمارد، ما از نوع رفتار او متوجه می شویم که مبتلا به بیمارى کبر شده است. البته اینگونه صفات مراتب مختلفى دارند. مراتب بالاى آن واضح و آسانیاب است، ولى مراتب خفیف و نازل آن بسیار پیچیده و دیریاب است و به سادگى قابل تشخیص نیست.
پی آمد های زشت خود پسندی
آفات و مضرات عجب بسیار است ما در این فرصت تنها به گوشه ای از انها اشاره می کنیم.
1- کسی که خود پسند است، این صفت کم کم او را به وادی خطرناک کبر می کشاند و گرفتار آفات آن می کند، چه اینکه عجب یکى از عوامل کبر است و در حدیث از امام باقر (ع) است که اگرکسى در قلبش به اندازه سنگینى دانه خردلى از کبر باشد، هرگز داخل در بهشت نخواهد شد»! لایدخل الجنة من فى قلبه مثقال حبة من خردل من کبر اصول کافى، جلد 2، صفحه 310.
2- آدم معجب و خود پسند به این دلیل که خود رانیکو می انگارد و از خویش راضی و خوشنود است، گناهان خویش را فراموش کرده به آنها اهمیت نمی دهد و خود را از بررسى اعمال خود بىنیاز مىداند، در نتیجه توفیق توبه نمی یابد و در جهل و گناه خود غوطه ور می ماند.
3- دیگر اینکه عجب طاعات و عبادات را در نظر انسان بزرگ مىکند و باعث مىشود که انسان به خاطر عباداتش بر خدا منّت نهد و همین براى نقصان یک انسان و حبط عمل؛ یعنی بطلان و خنثی شدن اثر اعمال و عبادات او، کافى است. از امام صادق (ع) نقل است که فرمود: عالمى نزد عابدى آمده از او پرسید: نمازت چگونه است؟ عابد گفت: آیا از چون منى درباره نمازش سؤال مىکنى در حالى که از فلان وقت خدا را عبادت مىکنم.
پرسید: گریهات چگونه است؟ جواب داد: مىگریم تا اشکم جارى مىشود.
عالم گفت: اگر در حال ترس از خدا مىخندیدى از این گریه در حال ادلال بهتر بود زیرا چیزى از عمل شخص مدلّ بالا نمىرود.
4- همچنین عجب و خود پسندى اگر به واسطه عبادات حاصل شود، انسان را از دریافت آفات آنها کور مىکند کسى که دچار عجب است خود را فریب مىدهد و با پروردگارش خدعه مىکند و خود را از مکر خدا (عذاب الهى) در امان مىداند و از عقاب خدا غافل مىشود در صورتى که قرآن عظیم مىفرماید: لا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ الا القَوْمُ الخاسِرُونَ از عقاب الهى غافل نمىشوند مگر زیانکاران. سوره اعراف، آیه
5- انسان خود پسند ، خویش را از مشورت و استفاده از دیگران بی نیاز می بیند در نتیجه این حالت او را از مشورت و یادگیرى باز مىدارد و سبب مىشود که همیشه در ذلّت جهل و ناآگاهی باقى بماند. چه بسا کسانى که در اثر یک نظریه اشتباهى که در اصول یا فروع آن دچار عجب مىشوند ، سبب هلاکت خود را فراهم کنند.
6- عجب حتی باعث می شود که آدم خود پسند در حالی که زشت رفتار است ، خود را خوش رفتار بداند و اعمال زشت نزد او زیبا جلوه نماید و مصداق این آیه از قرآن کریم قرار گیرد : ا فَمَنْ زُیّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنا آیا کسى که کردار زشتش در نظرش زینت داده شده و آن را نیکو پنداشته است؟ سوره فاطر، آیه 8-
یا این آیه که می فرماید : زیانکارترین مردم کسانى هستند که کوشش آنها در راه زندگى دنیا تباه شده، ولى گمان مىکنند که نیکوکارى مىکنند. (سوره کهف، آیه 104
7- عجب در نهایت باعث هلاکت انسان است و موجب می شود که آدمی صورت انسانی خود را از دست بدهد و از مرتبه انسانیت سقوط نماید . نبىّ گرامى اسلام صلى اللّه علیه و آله و سلّم در این زمینه مىفرماید: سه چیز است که باعث هلاکت مىشوند: ثلاث مهلکات شحّ مطاع و هوى متّبع و اعجاب المرء بنفسه بخلى که از آن اطاعت شود، هوى و هوسى که از آن پیروى شود و اینکه انسان از خودش خوشش بیاید و خود پسند شود.
8- خود پسندی، باعث فسق و خروج از بندگی خداوند خواهد شد، از امام باقر علیه السّلام یا امام صادق علیه السّلام نقل شده است: دو نفر وارد مسجد شدند در حالى که یکى عابد بود و دیگرى فاسق سپس از مسجد خارج شدند در حالى که فاسق به مرتبه صدیقین رسیده بود و عابد فاسق گشته بود زیرا عابد در حالى داخل مسجد شد که با فکر در عبادتش دچار ادلال بود ولى فکر فاسق در پشیمانى از کرده خود بود و از گناهان خود استغفار مىکرد.
در حدیث دیگری امام صادق (ع) مىفرماید: گاهى انسان گناه مىکند و پشیمان مىشود سپس عملى نیک انجام مىدهد و خوشحال مىشود، به علت همین سرور و شادمانى از حالى که قبل از عمل نیک داشت تنزّل مىکند پس اگر بر آن حال گناه باقى مىماند برایش بهتر بود.
9- عجب راه نفوذ شیطان را بر انسان می گشاید و باعث فریب او می شود :
حضرت موسى علیه السّلام نشسته بود که ابلیس با شنلى رنگارنگ نزد او آمد وقتى نزدیک موسى رسید شنل را برداشت و سلام کرد.
موسى علیه السّلام فرمود: کیستى؟ عرض کرد: ابلیس.
فرمود: خدا تو را به کسى نزدیک نکند.
عرض کرد: به خاطر منزلتى که نزد خدا دارى براى عرض سلام آمدهام.
پرسید این شنل چیست؟ عرض کرد: بوسیله آن قلوب مردم را مىربایم.
فرمود: چه گناهى است که اگر انسان آن را انجام دهد تو بر او مسلّط و مستولى مىشوى.
عرض کرد: هنگامى که دچار عجب و خود پسندى شود و عباداتش در نظرش زیاد جلوه کند و گناهانش در نظرش کوچک شود.
10- عجب آفت نیکوکاران است، آفتی که نزدیک است خوبان و کسانی که حتی به درجه صدیقین رسیده اند، از مقام خود ساقط نماید و از گناه کاران نیز نازلترشان سازد. در روایتی حضرت صادق آل محمد(ع) فرموده است: خداى تعالى به داود علیه السّلام وحی فرمود: اى داود گناهکاران را مژده بده که من توبه پذیرم و گناهان را مىبخشم، ولی صدّیقین را بترسان که از اعمالشان دچار عجب نشوند، بدرستى که هر بندهاى را براى حساب نگاه دارم، هلاک خواهد شد. کتاب ترجمه اخلاق ص : 280
مرحوم سید عبدالله شبر در کتاب شریف «الاخلاق» معالجهى هر یک از اسباب عجب را به شرح زیر بیان نموده است. (البته به نقل از ترجمهى آن)
1. اگر عجب به خاطر امور جسمانى چون جمال، ترکیب، صحت، قوت، تناسب اعضاء و زیبائى چهره است علاج آن به تفکر در کثافاتى است که درنهان انسان وجود دارد و همین طور اندیشه در اول خلقش که نطفهاى بود و آخر کارش که جیفهاىخواهد بود و دیگر عبرت گرفتن از صورتهاى زیبا و بدنهاى لطیفى که وجود داشته و اکنون چنان پوسیدهاند که طبع عقلاء از آنها متنفر است.
2. عجب به قدرت و سطوت: قرآن کریم از قومى نقل مىکند که مىگفتند: چه کسى از ما قوىتر است. علاج این قسم به این است که بداند یک روز تب کافى است که قوتش را مبدل به ضعف نماید و یک پشه یا یک خار مىتواند او را عاجز نماید.
3. عجب به عقل و زیرکى: علاج آن این است که خداى را به خاطر عقلى که به او عطا فرموده شاکر باشد و بیندیشد که با کوچکترین مریضى که بر مشاعرش عارض شود، چنان عقلش زایل مىشود که وسیله خنده و بازیچه دیگران خواهد شد.
4. عجب به حسب و نسب: علاج این قسم به این است که بداند این کمال نادانى است که در اخلاق و افعال مخالف سیره پدرانش باشد و با این حال گمان کند که از آنها است.
5. عجب به مال: قرآن کریم از گروهى نقل مىکند که مىگفتند: ما از شما ثروتمندتر هستیم. علاج این قسم به این است که در آفات و آشوبهاى مال بیندیشد و بداند که مال از یک دست مىآید و از دست دیگر مىرود. پس اگر مال دلیل برترى کسى باشد در بین کفار و یهودیان کسانى هستند که از همه ثروتمندتر هستند پس باید که آنها ارزشمندتر نیز باشند.
6. عجب به رأى و نظر: مانند کسانى که اعمال بد خویش را نیک مىپندارند و خیال مىکنند که تنها نظریه ایشان صحت دارد. علاج ایشان به این است که همیشه نظرات خود را متهم نمایند و هیچگاه فریب نظریه خویش را نخورند مگر در صورتى که دلیل قطعى از کتاب و سنت بر صحت آن گواهى دهد.
اکنون گفتارى از امام خمینى راجع به عجب: امام خمینى در نامهاى به خانم فاطمه طباطبایى همسر مرحوم سید احمد خمینى درباره عجب نوشتند: دخترم! عجب و خودپسندى از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر اندکى در عظمت خلقت به اندازهاى که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمه اى از آن آگاه شده است تفکر شود، حقارت خود و عظمت منظومههاى شمسى و کهکشانها را ادراک مىکند و عظمت خالق آنها را اندکى مىفهمد و از عجب و خودپسندى خود اظهار خجلت و احساس جهالت مىنماید.
درمان عجب:
برای درمان خودبینی نخست باید ریشه آن را شناخت و با کنار گذاشتن آن عامل به مبارزه با این بیماری خطرناک روانی قیام کرد. به عبارت دیگر معالجه را باید در مبارزه با عامل شروع کرد نه معلول.
پیامبر اسلام(ص) می فرمایند: هر چیزی که در انسان غرور ایجاد می کند وی را مست می نماید و سزاوار است با آنها با احتیاط برخورد کند و آنها عبارتند از: مال و ثروت، قدرت و ریاست، علم و دانش، تعریف و ستایش اغراق آمیز، جوانی و نیروی جوانی که هر کدام باد غرور دارد V} (کنزالعمال، ج 3، ص 459).{V
مرحوم ملا احمد نراقی در معراج السعاده نیز در بحث عجب و خودبینی فصلی را گشوده است در باب معالجه مرض عجب می فرمایند: «دو معالجه است یکی اجمالی و دومی تفصیلی. معالجه اجمالی این است که پروردگار خود را بشناسی و بدانی که عظمت و کمال و عزت و جلال، سزاوار غیر او نیست و معرفت به حال خود هم رسانی و بشناسی که تو به خودی خود از هر ذلیلی ذلیل تر و از هر قلیلی قلیل تری...
و اما معالجه تفصیلی آن، این است که تفحص کند از آنچه سبب عجب او شده و چاره او را کند به نوعی که مذکور می شود و تفصیل آن این است که: اسباب عجب در اغلب علم است و معرفت و عبادت و طاعت و غیر اینها از کمالات نفسانیه مانند ورع و تقوا و شجاعت و سخاوت و امثال اینها و نسب و جمال و مال و قوت و تسلط و جاه و اقتدار و بسیاری اعوان و انصار و زیرکی و ذکاء و فهم و صفا...».
سپس این استاد اخلاق برای علاج عجب و خودبینی به سبب هر یک از این عوامل چندگانه به تفصیل راهکارهای مختلف و متعدد ارائه می فرمایند که برای اطلاع بیشتر و عملی کردن آن راهکارها به اصل کتاب معراج السعاده، بحث عجب مراجعه کنید و متناسب با عامل به وجود آورنده خودبینی، روش درمان و حل معضل را پیاده کنید. در عین حال ما در اینجا به یک سری راهکارهای کلی اشاره می کنیم که امید است مفید واقع شود:
الف) به فقر وجودى خود نسبت به خداوند سبحان توجه کامل داشته باشید و یک لحظه از آن غفلت نورزید؛ یعنى، به یک خودشناسى و خداشناسى دقیق و صحیح باید برسید که شما چه هستید و چه مىتوانید باشید و اگر لطف و فیض الهى نباشد چه خواهیم شد و آیا اصلاًوجود داشتم و مىتوانیم موجود باشیم؟ P}اگر نازى کند یک دم {E}فرو ریزند قالبها{P
ب ) جایگاه خود را در مجموعه نظام هستى بیابید که ذرهاى هستید در بیکرانه عالم وجود که گویا بود و نبود ما یکى است. همانند قطرهاى در برابر اقیانوس انسانها و یک ذرهاى در مجموعه عالم هستى. در این مورد بسیار فکر کنید و چندین سطر در این مورد بنویسید (به مدت 5 روز) و روزى چند بار آن را با صداى بلند بخوانید.
مثلا علی(ع) در این زمینه می فرمایند: «تعجب می کنم از اشخاص مغرور که دیروز نطفه ای بودند و فردا لاشه ای بیش نخواهند بود» V} (نهج البلاغه، حکمت 21).{V
و امام باقر(ع) می فرمایند: «راه غرور و خودبرتر بینی را به وسیله معرفت نفس مسدود کن» V} (تحف العقول، ص 285).{V ج ) به ضعف و نقص خود در دستگاه بدن و ناتوانى در انجام کارهایى که مىخواهید انجام دهید ولى نمىتوانید بیاندیشید و به یقین بدانید که تمام این امور حکایت از تدبیر مدبرى مافوق همه تدابیر بشرى دارد و او تصمیمگیرنده نهایى است.
محصول این اندیشه خود را نیز دریک صفحه گزارش کرده و روزى دو بار آن را با تمرکز حواس و دقت بخوانید.
د ) به پیامدهاى ناگوار حب ذات افراطى بیاندیشید و سرنوشت زشت اینگونه افراد را مطالعه کنید و مد نظر داشته باشید و کافى است برخى از این پیامدها را نوشته و در کیفیت گرفتار شدن افراد به آنها تفکر کنید.
مثلا توجه به عاقبت کسانی که خود برتر بین و گردنکش بودند، مثل فرعون مصر که خود را خدا می خواند و شاه ایران که خویشتن را شکست ناپذیر دانستند و ژاندارم منطقه تصور می کرد چگونه ذلیل گشت؟! روزی عارفی به هارون الرشید که می خواست آب بخورد گفت: اگر آب پیدا نشود ارزش این آب چقدر است؟
گفت به اندازه نصف پادشاهی ام!! آنگاه پرسید اگر این آب بیرون نیاید، کسی که تو را معالجه کند چه مبلغی حاضری بپردازی؟ گفت: تمام پادشاهی ام!! عارف گفت: ریاست و پادشاهی که به بهاء آب خوردن و بیرون آمدن آن نمی ارزشد مغرور نباش
ه ) روایات و آیاتى و ضربالمثلها و حکایاتى که در مذمت، عواقب شوم این صفت بیان شده است، زیاد مطالعه کنید و براى مدت 10 روز حداقل روزى نیم ساعت از اینگونه مطالب (کتب اخلاقى) مطالعه کنید: 1- قلب سلیم، شهید دستغیب 2- گناهان کبیره، شهید دستغیب 3- جامعالسعادات، نراقى 4- معراجالسعاده، نراقى
منابع اصلی اخلاق اسلامی برای مطالعه بیشتر:
-راه روشن, ترجمه مهجه البیضاء فیض کاشانی
- اخلاق اسلامی, ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی
- معراج السعاده، ملا احمد نراقی
- نقطه های آغاز در اخلاق عملی آیت الله مهدوی کنی
- اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح یزدی
-اخلاق شبر، سید عبدالله شبر
منابع بیشتر:
- خودشناسی برای خودسازی، مصباح یزدی
- تهذیب نفس، ابراهیم امینی
- مقالات استاد محمد شجاعی
- خودسازى، شهید باهنر
- خودسازى، محمد یزدى
- جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید