بازدید امروز : 218
بازدید دیروز : 62
من خیلی دلم می خواهد که برای اهل بیت گریه کنم اما اصلا نمی توانم یک قطره اشک بریزم لطفا بنده را راهنمایی کنید که چکار کنم هنگام شنبدن مصیبتهای ایشان بتوانم گریه کنم؟
از این که با یکی از محبین اهل بیت ارتباط دارم و پاسخ او را می نویسم خیلی خوشحال هستم. از این که اندوه شما اشک ریختن برای اهل بیت علیهم السلام است به خود ببال و همین را بهانه کن و خدای را بخوان و بگو: خداوندا! ببین در این اوضاع و احوالی که بسیاری از انسان ها نگرانی های مالی و دنیوی دارند نگرانی من سوختن و اشک ریختن برای اهل بیت و خوبان درگاه توست پس به من رحمت فرو فرست و قلب من را نرم گردان تا بتوانم برای آنان اشک بریزم و مصیبت آنان را درک کنم.
«بطری خالی و پر»
با یک مثال شروع می کنم: بطری خالی ای بردارد و کم کم درونش آب بریز. چه اتفاقی می افتد؟ هر مقدار که آب به داخل این بطری ریخته می شود از مقدار هوای داخل آن کاسته می گردد تا زمانی که دیگر هوایی داخل بطری باقی نمی ماند. به عکس اگر آب بطری را خالی کنید, هوا جای آن را می گیرد.
وجود ما انسان ها نیز این گونه است. هر مقدار که وجودمان را از خدا پر کنیم به همان میزان، از هوا و هوس در وجود ما کاسته می شود تا زمانی که دیگر هوا و هوس و نفسانیت در وجود ما جایی ندارد و همه وجود ما پر از خدا شده است.
به راستی ما از ابتدای صبح تا انتهای شب چه مقدار با خدا هستیم؟ چه مقدار خدا در زندگی ما جای دارد؟ خدا چه مقدار از وجود ما را پر کرده است؟ رنگ خدایی به زندگی مان زده ایم؟ و ...
حقیقت این است که- اکثر ما انسان ها- درصد کمی از وجودمان را خدا فرا گرفته و یا شاید اگر نیک بنگریم خدا در وجود ما جایی ندارد.
«چگونه باید با خدا بود؟»
حال چگونه باید با خدا زندگی خود را پر کرد؟ چگونه باید با خدا بود؟
یکی از راه های با خدا بودن این است که ما وجود خود را مانند یک ظرف و بطری در نظر بگیریم و آن چیزی که ورودی این ظرف وجودیمان هست را کنترل کنیم. هر انسانی چند ورودی دارد که مهم ترین آن ها در ذیل می آید:
1- چشم
2- گوش
3- دهان(شامل زبان و خوردنی هایی که از دهان انسان وارد می شود.)
4- فکر
تمام این ها چشمه هایی هستند که به قلب انسان می ریزند و قلب انسان را بیمار یا سالم می کنند. اگر ما در جلوی درب این ورودی ها یک نگهبان بگذاریم، ورودی های وجود خود را کنترل کرده به هر چیزی اجازه ورود به وجودمان را ندهیم و هر چیزی که سالم است و رضای خداوند را در بر دارد بپذیریم، می توان گفت قلبمان سالم و وجودمان خدایی شده است.
دوست عزیزم!
انسانی که چشم و گوش و فکر و زبان و خوراک خود را رها کرده و کنترلی بر روی او ندارد و به عبارتی واردات وجود او همه چیز است غیر از خدا، چطور می تواند انتظار داشته باشد که نماز با توجه بخواند؟ چطور توقع داشته باشد که قلبی نرم و خدایی داشته باشد و دعای او مستجاب شود؟ و بتواند راحت گریه کند و ...
هر چه که انسان وارد کند همان را صادر خواهد کرد. اگر ورودی های انسان خدایی شد از او هم کارهای خدایی صادر خواهد شد اما اگر واردات انسان مخلوط و مشکوک و ... بود نمی توان انتظار داشت که صادرات و کارهایی که او انجام می دهد نیز خدایی باشد.
بنابراین دوست مؤمنم اگر بر دروازه چشم و گوش و دهان و قلب قفلی بزنیم و کنترل آن را به دست گیریم آرام آرام قلبمان از ناخالصی ها پاک شده و خالص می گردد. آن وقت آن قدر دل انسان نرم می شود که با شنیدن احوالات بندگان خوب خدا و اهل بیت عصمت علیهم السلام به درد آمده و اشک و سوز دل، انسان را فرا می گیرد. آن وقت زندگی بسیار شیرین شده زیرا زندگی همراه با محبوب و بر اساس رضایت محبوب است.
در مورد کنترل چشم، گوش، دهان و زبان و فکر بیشتر مطالعه و تحقیق کن که بسیار ارزشمند است. می تواند سؤال های بعدی شما- از این مجموعه- در مورد کنترل این ورودی ها باشد.
«ناامیدی هرگز»
ما باید سعی خود را بکنیم و به این سمت برویم که تمام ورودی های وجودمان را کنترل و خدایی کنیم. در این راه نباید ناامید شد بلکه باید با هر بار زمین خوردن، دوباره برخواست و با توکل و یاری از خداوند دوباره حرکت کرد. نا امیدی در این مسیر معنا ندارد. او مظهر رحمت و رأفت و مهربانی و مغفرت است.
«راه را گم نکنیم.»
یک مسئله امروزه در میان جوانان مؤمنی مثل شما شایع است و آن این که اشک و گریه را ملاک برای قبولی می دانند. گمان می کنند که اگر اشک بود مشکلی نیست و اگر نبود معلوم است که مشکلی در کار است در حالی که ملاک قبولی اعمال- که در قرآن هم آمده- تقوی است. خداوند در قرآن فرموده «إنما یتقبل الله من المتقین» و نفرموده إنما یتقبل الله من الباکین(گریه کنندگان). نمی گویم اشک و آه لازم نیست, اما می خواهم بگویم اصل، تقوی است اگر اشک و آه همراه با تقوی بود اکسیر است وگرنه اشک بدون تقوی تاثیری ندارد. بنابراین نباید رتبه اول را به اشک داد بلکه رتبه اول برای تقوی است.
در یکى از شب ها امیرالمؤمنین علیه السلام از مسجد کوفه به سوى منزل خود حرکت کرد. کمیل بن زیاد که از یاران خوب آن حضرت بود امام را همراهى مى نمود. گذرشان از کنار خانه مردى افتاد که صداى قرآن خواندنش بلند بود و این آیه را با صداى دلنشین و زیبا مى خواند.
«أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»
«آیا کسی که در همه ساعات شب به عبادت پرداخته، یا در سجود است یا در قیام، و از آخرت بیمناک است و به رحمت پروردگارش امیدوار است، با آن که چنین نیست یکسان است؟ بگو: آیا آنهایى که مىدانند با آنهایى که نمىدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند مىپذیرند.»
کمیل از حال معنوى این مرد بسیار لذت برد بدون آنکه سخنى بگوید.
حضرت رو به او کرد و فرمود:
اى کمیل ! صداى قرآن خواندن او تو را گول نزند زیرا او اهل دوزخ است (چه بسا قرآن خوانى که قرآن او را لعنت مى کند) و بزودى آنچه را که گفتم به تو آشکار خواهم کرد!
کمیل از این مسئله متحیر ماند.
مدتى گذشت . جنگ خوارج پیش آمد و على علیه السلام با آنان جنگید در حالى که حافظ قرآن بودند.
پس از پایان جنگ امیرالمؤمنین علیه السلام رو به کمیل کرده و نوک شمشیر خود را به یکى از آن سرها گذاشت و فرمود: اى کمیل ! این همان شخصى است که در آن شب قرآن مى خواند و از حال او در تعجب فرو رفتى.
«رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود»
مسئله بسیار مهم این است که نباید انتظار داشته باشی این قضیه فورا به پایان برسد. این مسیر مسیری است که ثبات قدم می خواهد و باید آرام آرام از مِی آن نوشید. با هر توجه الهی و هر جرعه که انسان می نوشد باید به دلدار بگوید:
تیری زدی و زخم دل آسوده شد از آن - هان ای طبیب خسته دلان مرهم دگر
ذهنت را از همه چیز خالی کن و فقط به وظیفه بندگی، فردی و اجتماعی خود فکر کن. به مرور زمان و آرام آرام حل خواهد شد. فقط باید صبر کرد. إن الله مع الصابرین
«چرا دلم سخت شده است؟»
گاهی مشکل از قساوت قلب است. اگر قلب نرمی نداریم باید خود را نجات دهیم. برخی از راهکارهای جلوگیری از قساوت قلب این ها هستند:
1- دوری از گناه :
حضرت علی علیه السلام می فرماید: اشکها خشکیده نشد مگر به خاطر سنگدلی ها و قساوت قلب ها و قلوب با قساوت نشد مگر به خاطر زیادی گناهان.(1)
2- دوری از پر حرفی و بیهوده گویی:
در حدیثی از زبان حضرت عیسی مسیح(ع) می خوانیم «زیاد حرف نزنید مگر اینکه ذکر خدا باشد چرا که موجب قساوت و سختی قلب می شود و همانا قلب قاسی از خداوند متعال دور است. (2)
3- کم خوری :
مولی علی علیه السلام می فرماید: «هرکس طعامش زیاد شود بدنش بیمار و قلبش با قساوت می شود.»
مراد از کم خوری آن است که انسان به حدی بخورد که از پر خوری مریض نشود و بدنش بیمار نگردد پس اگر از افراط در کم خوری هم کسی مریض شود مذموم و نکوهیده می باشد بهرحال بدن، چون مرکب پرواز روح است باید قوی و چالاک باشد غذاهای مقوی بخورد ولی هنوز اشتها دارد دست بکشد.
«گریه با معرفت»
یک قدم مهم دیگر این است که معرفت خود را نسبت به اهل بیت علیهم السلام زیاد کنیم و گریه مان گریه سازنده باشد.
مىتوان گفت حکمت گریه بر اباعبدالله(ع) دو امر مهم و اساسى است:
1- بُعد اخلاقى: گریه ارزشى در فرهنگ شیعى گریهاى است که موجب تعالى و رشد روح بوده و سرچشمه آن معرفت است.
گریه بر امام حسین(ع)، یا به جهت یاد کردن غم و اندوه از دست دادن عاشق حقیقى خداوند متعال است که تجلىگاه اوصاف الهى بود و مؤمنان، بوى گل را از گلاب او استشمام مىکردند.
چون که گل رفت و گلستان شد خراب بوى گل را از که بوییم، از گلاب
و یا به دلیل عقبماندگى روحى و نداشتههاى خود، در مقابل مناقب و فضایل آن بزرگوار و یاران باوفایش است. در واقع گریه بر این است که حبیببن مظاهر که بود و چه داشت و من که هستم؟ و چه در کف دارم؟ اشک ریختن بر علىاکبر، ناله بر خود است که آن جوان رشید چه فضایلى را دارا بود و من تا چه اندازه آن خصلتها را دارم؟ و ... اگر گریه ما از این منشأ دور است، باید بکوشیم اشک و آه خود را به این سمت سوق دهیم تا بر اثر آن، روحمان تعالى یابد. در حقیقت این گریه، نشان دادن دردى است که انسان را به حرکت و جوشش وامىدارد تا خود را به آن درجه از کمالات برساند و این چنین اشکى انسانساز است.
2- بعد اجتماعى: اگر گریه بر اباعبدالله(ع) همراه با معرفت باشد قطعاً این حزن و اندوه، پس از آن که موجب تحوّل درونى انسان گردید، زمینه را براى تحولات اجتماعى فراهم مىسازد.
زمانى که انسان متوجّه شد که حضرت ابا عبدالله(ع) براى چه، چرا و چگونه دست به قیام زد و آن اثر جاودانه را با قلم خون، بر صفحه تاریخ نگاشت و با این معرفت بر اثر گریه درونش متحول گردید؛ این تغییر بر عرصه جامعه نیز کشیده مىشود و او مىکوشد تا جلوى فساد وانحراف دین را گرفته و آزادى، جوانمردى و دیندارى را نه تنها در روح خود، بلکه در جامعه نیز حکمفرما سازد.
شاید مراد از این که گفته مىشود. «ان الاسلام بدؤه محمدى و بقائه حسینی» «اسلام شروعش محمدی و بقائش حسینی است» همین باشد که بقاى مکتب اسلام - خصوصاً تشیع - وامدار حرکت امام حسین(ع) و عزاداری ها است.
«همیشه که انسان اشک ندارد»
برخی روایات می فرمایند: اگر در عزای امام حسین علیه السلام اشکتان جاری نمی شود، حالت بکاء و گریه به خود بگیرید، این از نظر روان شناسی نیز ثابت شده است که خود را شبیه گروهی کردن و رفتار آنها را تقلید کردن، سرانجام انسان را در زمره و گروه آنها جای می دهد و مَجاز او تبدیل به حقیقت می شود. این مطلب در روایات ما نیز منعکس شده است که هر که صبر یا سخاوت یا شجاعت ندارد اگر خود را شیبه انسان صبور یا سخی و یا شجاع کند، به تدریج این فضیلت ها در او رشد می کند و بارور می گردد و صاحب این کمال و خوبی می گردد.
«توصیه نهایی»
توصیه نهایی: به جای این که این قدر به خودت و روح لطیفت فشار بیاوری، سعی کن دقت نظر خود را روی وظایف دینی و انجام تمامی واجبات و ترک تمامی محرمات بگذاری. شیطان با همین فشارها و این تلقینات، ضربه سختی به انسان ها می زند. مراقب باش که ذهن و دلت را به او و شیطان های دیگر نسپاری. دل و قلب ما برای خداوند است و اغیار را در آن راه نخواهیم داد.
چند نکته:
1- از دعا کردن در درگاه خداوند برای درخواستی که داری به هیچ وجه ناامید مشو چرا که خداوند اصرار در دعا را خیلی دوست می دارد. در برخى از موارد خداوند دعاى بنده را مستجاب نمى کند، چون دوست دارد صداى بنده خود را بشنود و همواره او را بردرخانه اش ببیند. (3)
امیر المؤمنین علیه السلام در سفارشی به امام حسن علیه السلام می فرماید: مصرّانه در خواهش و خواستهات اصرار کن، تا در رحمت برویت گشوده شود، به تو رخصت سؤال از خود را داده تا هر گاه خواستى درهاى گنجینههایش را با دعا بگشائى، پس اصرار کن، و تأخیر در اجابت تو را نومید نسازد، که بخشش بسته به مقدار درخواست است، و بسا که در پذیرفتن دعایت درنگ افتد، تا بیشتر دست به دعا بردارى، تا پاداشت بیشتر و کاملتر گردد... . (4)
2- قرائت قرآن: در روایت داریم که قرائت قرآن زنگار دل را می زداید. قرآن نور ونامه محبوب است به هیچ وجه از آن غافل مشو.
3- مطالعه کتاب های عرفانی و احوالات علما، عرفا و شهدا. به عنوان مثال کتاب چهل حدیث امام خمینی را حتی به اندازه کمی هم مطالعه کن مخصوصا آن قسمت هایی که به انسان نهیب می زند. به این عبارات امام خمینی(ره) توجه کن.
« ای بیچاره ... بی خبر از خود ... ای غافل از وظیفه خود با مالک الملوک. این جهل و نادانی است که اسباب این همه بدبختی ها شده و ما را مبتلای به این همه ظلمت ها و کدورت ها کرده. خرابی کار از سر منشأ است و آلودگی آب از سرچشمه. چشم معارف ما کور است و دل ما مرده است و این موجب همه معصیت هاست؛ و در صدد اصلاح هم نیستیم.»(5)
« ای عزیز! این قدر لاف خدا مزن! این قدر دعوی حب خدا مکن. ای عارف، ای صوفی، ای حکیم، ای مجاهد، ای مرتاض، ای فقیه، ای مؤمن، ای مقدس، ای بیچاره های گرفتار، ای بدبخت های دچار مکاید نفس و هوای آن، ای بیچاره های گرفتار آمال و امانی و حب نفس! همه بیچاره هستید. همه از خلوص و خدا خواهی فرسنگ ها دورید... از قلوب خود بپرسید ببینید خدا را می جوید یا خود خواه است؟ موحد است و یکی طلب یا مشرک است؟ ...»(6)
انسان وقتی این جملات را می خواند فاصله خود را با حقایق احساس می کند و سعی می کند خود را تا حدی هم که شده به این حقایق نزدیک کند. ارتباط با بزرگان با معرفت، معرفت را در وجود انسان تزریق می کند.
کتاب هایی که خاطرات شهدا در آن آمده نیز بسیار سازنده است. کتاب های سری نیمه پنهان ماه، یادگاران، کتاب خاک های نرم کوشک و ...
4- از ادعیه و کلام امامان معصوم علیهم السلام نباید به سادگی گذشت چرا که سرشار از معرفت است و در بیداری دل بسیار تأثیر گذار. یک نمونه از این ذخایر معنوی مناجات خمسة عشر( مناجات پانزده گانه) از امام سجاد علیه السلام است شامل:« مناجات توبه کنندگان، مناجات شِکوه داران، مناجات ترسناکان، مناجات امیدواران، مناجات مشتاقان حق، مناجات شکر گزاران، مناجات اهل طاعت خدا، مناجات اهل ارادت و اشتیاق، مناجات محبان خداوند، مناجات اهل توسل به خداوند، مناجات نیازمندان به درگاه خدا، مناجات عارفان، مناجات اهل ذکر، مناجات چنگ زنندگان به ریسمان الهی، مناجات اهل زهد». همان طور که ملاحظه می کنید به فراخور حال هر انسانی مناجاتی با پروردگار عالمیان وجود دارد.
5- سری به قبرستان باید زد تا بلکه این دل انسان که این قدر سر ناسازگاری گذاشته برگردد. اگر بتوان به محل غسل دادن مرده ها هم سری بزنید بسیار در بیداری انسان مؤثر است. بسیاری اوقات ما دچار غفلت می شویم و نیاز به یک شستشو داریم تا پرده های غفلت از دل ما برداشته شود.
------------------------
مطالعه بیشتر:
1- به کجا و چگونه؟ محمد عالم زاده نوری
2- گناهان کبیره، شهید دستغیب
3- به سوی خودسازی، محمد تقی مصباح
4- منتهی الآمال ( در مورد زندگی ائمه)
5- سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی
ارجاعات:
1- قال علی (ع ) ((ما جفت الدموع الا بقسوه القلوب و ما قست القلوب الا لکثره الذنوب )) (بحار الأنوار ج67 ص 55)
2- «لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله فتقسو قلوبکم ، فان القلب القاسی بعید من الله» (بحار الأنوار ، ج68، ص: 281)
3- کافی، ج2، ص479
4- تحف العقول-ترجمه جعفرى، نامه امیر مؤمنان به فرزندش امام حسن علیهما السلام، ص 66
5- چهل حدیث امام خمینی، حدیث سوم
6- چهل حدیث امام خمینی، حدیث سوم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید