بازدید امروز : 181
بازدید دیروز : 141
چرا خدا را عالم می گویند ولی عارف نمی خوانند؟
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
1- راغب اصفهانی درکتاب مفردات در مورد تفاوت میان علم و معرفت چنین می گوید :
المعرفة والعرفان إدراک الشیء بتفکر وتدبر لأثره، وهو أخص من العلم، ویضاده الإنکار، ویقال: فلان یعرف الله ولا یقال: یعلم الله متعدیا إلى مفعول واحد، لما کان معرفة البشر لله هی بتدبر آثاره دون إدراک ذاته، ویقال: الله یعلم کذا، ولا یقال: یعرف کذا، لما کانت المعرفة تستعمل فی العلم القاصر المتوصل به بتفکر.
یعنی معرفت و عرفان درک و شناختن شىء است با تفکّر و تدبر در اثر آن و آن از علم اخص است ...گویند «فلان یعرف اللّه» نگویند «یعلم اللّه» ... که معرفت بشر به خدا با تفکّر در آثار اوست نه با ادراک ذاتش و گویند: «اللّه یعلم کذا» نگویند:«یعرف کذا» زیرا که معرفت از علم قاصر است و در حاصل از تفکّر استعمال می شود.
2- خلاصه آن که: معرفت شناخت جزئی است و از تفکّر در آثار شىء ناشى می شود, شناخت خداوند از طریق رویت و تفکر آثار و آیات الهی را معرفت گویند, در حالی که علم شناخت کلی به کل یک شیء است. چون شناخت خداوند به هستی کلی است. انه بکل شیء محیط و ان الله علی کل شیء شهید, لذا در مورد خدای متعال علم استعمال می شود نه معرفت.
اما شناخت انسان گاهی کلی است و علم است, آنگاه که تمام خصوصیات یک شیء را می داند و به تمام قوانین حاکم بر آن آگاه است و گاه معرفت است, آنگاه که امکان وصول به شناخت تمام جزئیات یک موجود را ندارد. شناخت انسان درباره خدای متعال معرفت است, چون بشر علم احاطی به خداوند ندارد .
3- با توضیحات فوق روشن می شود که چرا در مورد خداوند تعبیر عالم به کار رفته اما تعبیر عارف به کار نرفته است .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید