بازدید امروز : 380
بازدید دیروز : 141
چرا خدا کمکم نمی کنه؟ دیگه خسته شدم. بهش بگین طاقتم تموم شده؟
دوست گرامی از اینکه این مجموعه را برای پرسش خود قرار داده اید متشکریم و امیدواریم که راهنمائی های ما بتواند راهگشای مشکلات شما باشد،اما اگر شما مشکلاتتان را به صورت واضح برای ما ارسال می کردید ما بهتر می توانستیم در جهت سوال شما پاسخ ارائه دهیم، ولی از مفهوم سوالتان این را درک می کنیم که در زندگی شما مشکلاتی باعث شده که کمی از درگاه خداوند متعال ناامید شوید.
اما دوست عزیز، هیچ موقع ناامید از درگاه خداوند کریم نباشید. خدایی که رحمت واسعه اش همه را فرا گفته نا امیدی در مورد او معنا ندارد آیا می شود کنار دریا بود و از دیدن دریا نا امید شد؟ خیر، فقط کافی است چشم باز کنیم تا دریا را ببینیم. نا امیدی در مورد خدا به ما برگردد و ایراد از ناحیه ماست. ما به وظایف خود عمل نمی کنیم آن وقت از رحمت خداوند نا امید می گردیم.
توجه به نکته های ذیل در مورد واقعیت دنیا و زندگی برای شما مطلوب می باشد.
2- گرفتاری های دنیوی به صلاح ما بوده و در سازندگی ما بسیار مؤثر است. با دیدن سختی ها نباید نا امید شد. مولوی در مثنوی داستانی آورده به این مضمون که :اگر شخصی بر گلیم چوب می زند ، می خواهد گرد و غبار آن را بگیرد و قصد ندارد گلیم را کتک بزند. مصیبت ها و گرفتاری ها از این باب است. یعنی اگر بخواهد گرد و غبار غفلت و زنگار از دل ها زدوده شود راه آن تازیانه مصیبت و گرفتاری است. البته گرفتاری ها هم دوره ای دارد و خواهد گذشت. انّ مع العسر یسراً.
3- توجه به این که خداوند، عالِم، آگاه و رازق است و از احوال ما با خبر می باشد نیز در رفع نا امیدی مؤثر است. اگر ما به وظیفه خود که بندگی خداوند است عمل کنیم، قطعاً خداوند هم روزی معنوی و مادی بندگانش را افزایش خواهد داد. «من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب» کسی که تقوای الهی پیشه کند خداوند برای او راه چاره قرار می دهد و او را از جایی که گمان نمی کند روزی خواهد داد.(سوره طلاق/2و3).
4- توجه به خداوند و از حدود بندگی خارج نشدن در زمان نا امیدی و گرفتاری بسیار ارزشمند بوده و دوره این سختی نیز خواهد گذشت. این مسأله امتحان سخت الهی است که با صبر و یاری جستن از خداوند از آن بیرون خواهید آمد.
5- رضایت از زندگی در گرو هماهنگی بین انتظارات و واقعیات دارد. پس اگر نگرش انسان به زندگى، واقع گرایانه باشد ، انتظارات او از زندگى نیز واقع گرایانه خواهد بود و در پى آن ، احساس او از زندگى نیز واقع بینانه خواهد شد . شاید بتوان گفت که «هماهنگى انتظارات با واقعیت ها» شرط اصلى شاد زیستن و رضایت از زندگى است . ناهماهنگى میان انتظارات و واقعیت ها، موجب دوگانگى شده ، تضادهاى بنیادینى به وجود مى آورد که زیان آن ، جبران ناپذیر است . پس رضایت از زندگى هنگامى شکل مى گیرد که انتظار ما از زندگى ، واقع گرایانه باشد . اگر دنیا را با همه سختى هایى که ممکن است داشته باشد ، آن گونه که هست بشناسیم ، مى توانیم به راحتى در آن زندگى کنیم . زندگى راحت ، در گرو شناخت دنیاست . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در باره این اصل مى فرماید: ( اگر درباره دنیا آنچه را من مى دانم ، شما هم مى دانستید ، جان هاى شما از آن ، احساس راحتى مى کرد )( المستدرک على الصحیحین ، ج3 ، ص728 ، ح6640 .)
با توضیحاتى که داده شد ، اکنون بهتر مى توان به عمق کلام امام على علیه السلام دست یافت که مى فرماید : ( کسى که دنیا را بشناسد ، به خاطر مصیبت هاى آن ، غمگین نمى شود)(غرر الحکم ، ح2258.)حضرت نمى فرماید که دنیا باید جاى خوشى ها باشد و نمى فرماید که تصوّر کنید دنیا پر از خوشى و راحتى است ؛ بلکه مى فرماید اگر دنیاشناسى تان واقعى باشد ، با وجود سختى ها و با اقرار به وجود آنها ، باز هم احساس ناراحتى و نارضایتى به شما دست نخواهد داد . آموزه هاى زندگى ساز دین ، انسان را به گونه اى تربیت مى کند که در اوج سختى ها و در عمق گرفتارى ها نیز ناامید و افسرده نخواهد شد.
6- به این نکته نیز اشاره کنیم که بسیارى از متون دینى ما ، به تبیین ماهیت دنیا پرداخته اند. هر چند زندگى انسان ، محدود به دنیا نیست ، اما ما انسان ها ، اکنون در این دنیا زندگى مى کنیم و شرط موفقیت در زندگى ، این است که شرایط زندگى در دنیا را درک کنیم . تصوّر شما از «دنیا» و «زندگى» چیست و چه انتظارى از آنها دارید؟ آیا تصوّرها و انتظارهاى شما مطابق واقع است؟ آیا دنیا را آن گونه که مى خواهید، تصوّر مى کنید و یا آن گونه که هست ، مى بینید؟
همیشه به یاد داشته باشید که این جا دنیاست و بهشت نیست . افراد ناراضى معمولاً کسانى اند که از دنیا انتظار بهشت را دارند . اگر انسان از دنیا انتظار بهشت داشته باشد ، میان انتظارات و واقعیت هاى زندگى ، ناهماهنگى به وجود خواهد آمد و این ناهماهنگى ، به ناکامى مى انجامد و ناکامى ، فشار روانى (تنیدگى) انسان را به شدت افزایش مى دهد و در نتیجه ، موجب احساس نارضایتى از زندگى مى گردد . اما اگر دنیا را آن گونه که هست بشناسیم و بپذیریم و بر اساس شرایط موجود ، به برنامه ریزى و فعّالیت بپردازیم ، مى توانیم امیدوار باشیم که به رضایت از زندگى دست یابیم . در بهشت ، آنچه را بخواهیم مى شود ؛ اما در دنیا آنچه را مى شود باید خواست . این ، یک اصل در احساس رضایت از زندگى است . امام على علیه السلام در این باره سه جمله پر معنى دارد که مى فرماید : ( هرگاه آنچه را خواستى نشد ، آنچه را شد ، بخواه . ) (غررالحکم،ح 9007) و : ( هرگاه آنچه را خواستى نشد ، آنچه را هست ، سخت مگیر . )(نهج البلاغه حکمت69) و (اگر آنچه را خواستى نشد ، اهمیت نده که چگونه هستى . )(غررالحکم ح 11038) اگر انسان زندگى را سخت نگیرد و آنچه را هست بپذیرد ، اولاً توان واکنش مثبت را به دست مى آورد و ثانیا در یک آرامش خاصى زندگى خواهد کرد و هیچ وقت ناامید نخواهد شد.
7- تحمّل ناپذیرى حوادث ، به خاطر این است که از زندگى ، انتظار راحتى بدون سختى را داریم و این، ریشه در غیر واقعى بودن شناخت ما از دنیا دارد . آنچه مهارت هاى مقابله با سختى ها را به وجود مى آورد ، پذیرش این واقعیت است که سختى ها اجتناب ناپذیرند . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در این باره مى فرماید : ( هان اى مردم! این [دنیا] ، خانه رنج است ، نه خانه سرور ، و خانه اى است پیچیده ، نه خانه اى ساده ؛ از این رو، هرکس آن را بشناسد ، با برآورده شدن آرزویى مسرور نمى شود و با ناکام شدن ، محزون نمى گردد)( بحار الأنوار ، ج77 ، ص187 ، ح35.) در این بیان نورانى ، حضرت ، نخست به معرّفى واقعیّت دنیا پرداخته اند و سپس به نقش شناخت و آگاهى یابى از این واقعیت اشاره کرده ، فرموده اند که هماهنگى شناخت انسان با واقعیّت دنیا ، موجب مى گردد که نه از خوشى هایش سرمست شویم و نه از ناخوشى هایش غمین و افسرده .
8- یکى از واقعیت هاى سختى ها، «برگشت ناپذیرى» آنهاست . سختى ها بر اساس تقدیر الهى ، شکل مى گیرند و تقدیر الهى بر اساس حکمت و مصلحت انسان ها رقم مى خورد . از این رو ، وقتى پدیده ناخوشایندى فرا رسد ، تا مأموریت خود را انجام ندهد و به اهداف خود دست نیابد ، باز نخواهد گشت . با این حال ، سختى گریزى ، آدمى را به تلاش براى برگرداندن حادثه ناخوشایند و بازگشت به دوران خوشایند پیشین وامى دارد . از این رو ، هنگام مواجهه با یک پدیده ناخوشایند ، بیشتر به حذف حادثه مى اندیشیم تا مدیریت آن . این در حالى است که درافتادن با سختى ها و ستیز با بلاها ، نه تنها آنها را برنمى گرداند ، بلکه بر رنج و عذاب انسان مى افزاید ، پس بهتر است سختى ها را به عنوان یک واقعیّت ، پذیرفت و موقعیّت ناخوشایند را مهار کرد و مدیریت نمود .
9- امام على علیه السلام با تکیه بر اصل برگشت ناپذیرى سختى ها ، پذیرش موقعیّت را شرط گذر سالم از آن برمى شمرد :( همانا گرفتارى ها اهدافى دارند که حتما باید به آنها برسند . پس اگر کسى از شما را به آن ، مبتلا ساختند ، باید آن را بپذیرد و صبر کند تا این که بگذرد؛ چرا که چاره کردن آن به هنگام روى آوردنش ، افزاینده سختى آن است )( بحار الأنوار، ج71، ص95 ) بنابراین ، خِرد، حکم مى کند که انسان «در برابر سختى ها» نایستد ، بلکه «در کنار سختى ها» قرار گیرد . قرار گرفتن «در کنار سختى ها» امکان مدیریت کردن و مهار نمودن سختى ها را به وجود مى آورد ؛ بر خلاف بى تابى کردن و در برابر سختى ها قرار گرفتن که انسان را ناتوان مى سازد . معاذ بن جبل یکى از اصحاب پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است که فرزند خود را از دست مى دهد و بى تاب مى گردد . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نامه اى به وى مى نویسد و مصیبت فرزندش را به وى تسلیت مى گوید . حضرت در بخشى از نامه ، به دو مسئله مهم اشاره مى فرماید : یکى «اجتناب ناپذیرى سختى ها» است و دیگرى «برگشت ناپذیرى سختى ها» و بدین سان ، او را آرام مى سازند: ( و بدان که بى تابى کردن ، نه مرده را برمى گرداند و نه تقدیر را دفع مى کند . پس به نیکى ، عزادار باش و وعده الهى را قطعى بدان و نسبت به آنچه بر تو و بر همه مردمْ حتمى است و به تقدیر الهى نازل شده ، تأسّف نخور)( بحار الأنوار ، ج77 ، ص164 ، ح182)
پس باید سختى را پذیرفت و در کنار آن قرار گرفت ، نه در برابر آن . این ، یک اصل است . امام على علیه السلام مى فرماید : ( هر گاه محنتى به تو رسید ، در کنار آن بنشین ، که ایستادن در برابر آن ، موجب افزایش [رنج] آن مى گردد . )( غررالحکم، ح1779.) البته منظور از پذیرش سختى ، تسلیم شدن منفعلانه و زمین گیر شدن نیست ؛ منظور ، پذیرش فعّال و پویاست . در این نوع پذیرش ، فرد ، زمین گیر و ناتوان نمى شود؛ بلکه بهترین مقابله را براى موقعیّت پیش آمده ، طرّاحى مى کند . شاید بتوان گفت بهترین بیان را در این باره، امام على علیه السلام دارند . حضرت در این باره مى فرماید: ( از بى تابى کردن بپرهیز که امید را قطع مى کند و کار کردن را تضعیف مى نماید و اندوه را به ارمغان مى آورد . و بدان که راه خروج [از تنیدگى] در دو چیز است : آنچه چاره دارد ، چاره کردن ، و آنچه چاره ندارد ، صبر کردن ) (بحار الأنوار ، ج82 ، ص144 ، ح29 )در بخش نخست حدیث ، به پیامدهاى منفى بى تابى کردن و درافتادن با مشکل ، اشاره شده که عبارت اند : ناامیدى ، ناتوانى و غمگینى یا افسردگى . در بخش دوم حدیث نیز الگوى یک مقابله فعّال و پویا ارائه شده که عبارت است از: چاره اندیشى یا بردبارى.
10- یکى از تصوراتى که ممکن است برخى افراد ، در موقعیّت ناخوشایند داشته باشند ، «پایدارپندارى سختى ها» است . این پدیده روانى ، ابتدا سختى را براى زمانى هم که وجود ندارد ، تثبیت مى کند و سپس ، همه فشار آن در طول زمان را ، در زمان حال ، بر فردْ وارد مى سازد . این حالت ، دو کارکرد منفى روانى دارد : یکى «تعمیم بخشیدن ناخوشایندى به آینده» و دیگرى «جمع کردن اندوه در زمان حال» . در حالت اوّل، برخلاف واقع ، ذهن سختى را به زمانى که فرا نرسیده و یا سختى در آن زمان ، وجود نخواهد داشت ، گسترش مى دهد که به گسترش تنیدگى و فشار روانى ، منتهى مى شود . سپس همین تنیدگىِ گسترش یافته ، بر زمان حال نیز وارد مى شود ، به گونه اى که گویا مصیبتى به بزرگى همه عمر، هم اکنون بر فرد ، وارد شده است . این در حالى است که «پایان پذیرى» ، یکى از اصول مسلّم و قطعى سختى هاست . ممکن است هم اکنون ، به یک سختى مبتلا باشید ، اما تجربه زندگى نشان مى دهد سختى هاى فراوانى آمده و رفته اند و هیچ یک ، باقى نمانده اند. مطمئن باشید که این یکى نیز باقى نخواهد ماند . درست است که سختى ها برگشت ناپذیرند ، اما در عین حال پایان پذیرند . برگشت ناپذیرى را نباید به پایان ناپذیرى تفسیر کرد . امام على علیه السلام مى فرماید:( همانا براى سختى ها اهدافى است و براى آن اهداف ، پایانى است . پس بر آنها بردبار باشید تا به پایان برسند ؛ چرا که حرکت در برابر آنها پیش از پایان یافتنشان ، افزاینده آنهاست )( غرر الحکم ، ح1777 ) روزى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله رو به روى دیوارى نشسته بودند که سوراخى در آن بود . به سوراخ دیوار اشاره کرد و خطاب به یاران خود فرمود: ( اگر سختى بیاید و داخل این سوراخ شود ، حتما ، راحتى هم مى آید تا این که وارد مى شود و آن را بیرون مى کند . )( کنز العمّال، ج2، ص14) بر پایه همین اصل است که امام على علیه السلام مى فرماید :( براى هر تنگنایى ، راه خروجى است )( غرر الحکم ، ح11093)
11- با توجّه به آنچه بیان شد ، مسئله «انتظار فرج» ، معنا مى یابد . اگر سختى ها پایان پذیرند ، پس باید منتظر گشایش بود . انتظار گشایش ، نقش بسیار مهمّى در کاهش تنیدگى (فشار روانى) دارد
انتظار فرج ، به جهت دمیدن روح امیدوارى ، خود ، فرج و گشایش به شمار مى رود . امام سجّاد مى فرماید:( انتظار گشایش ، از بزرگ ترینْ گشایش هاست )( بحار الأنوار ، ج52 ، ص122 ، ح4 .) شاید بتوان ناامیدى را بزرگ ترین تنیدگى و سخت ترینِ تنگنا دانست . از این رو ، رسیدن به مرحله انتظار گشایش که نشانه روح امیدوارى است ، خود ، بزرگ ترین گشایش به شمار خواهد رفت و به همین جهت، امام على علیه السلام مى فرماید:( انتظار گشایش ، یکى از انواع آسایش است )( غرر الحکم ، ح7565) به همین جهت ، معصومان علیهم السلام با «توجّه دهى» به همین اصل ، افراد گرفتار را آرام مى ساختند . محمّد بن عجلان مى گوید : نزد امام صادق علیه السلام بودم که کسى از نیازمندى خود به حضرت شکایت کرد . حضرت در پاسخ وى فرمود ( بردبار باش که به زودى ، خداوند ، فرج تو را خواهد رساند )( الکافى ، ج2 ، ص250 ، ح6)
12- بردباری و صبر یکی از مقامات بلند دینی و لازمه سلوک الی الله است. بسیارى از علماى اخلاق براى صبر سه شاخه ذکر کرده اند: 1- صبر براطاعت (مقاومت در برابر مشکلاتى که در راه طـاعـت وجـود دارد) 2- صبر بر معصیت (ایستادگى در برابر انگیزه هاى گناه و شهوات سـرکـش و طغیانگر) 3- صبر بر مصیبت (پایدارى در برابر حوادث ناگوار و عدم خود باختگى و شکست روحى و ترک جزع وفزع). تفسیر نمونه ج 1 ص 518، مکارم شیرازى - ناصر و دیگران.
قرآن کریم مومنان را توصیه به صبر جمیل می کند. صبر جمیل اشاره به کیفیت صبر دارد. خداى سبحان در قرآن کریم می فرماید. فاصبر صبرا جمیلاً. در این آیه پیامبر اکرم(ص) را مخاطب ساخته مىفرماید: صبر جمیل پیشه کن و در برابر استهزاء و تکذیب و ازار آنها شکیبا باش. یا در آیه 18 سوره یوسف که مىفرماید:... فصبر جمیل والله المستعان على ما تصفون که از زبان حضرت یعقوب نقل مىکند، وقتى به حضرت یعقوب(ع) پیراهن آغشته به خون دروغین یوسف را برادران یوسف نشان دادند فرمود «فصبر جمیل» با این که قلبش مىسوخت و جانش آتش گرفته بود. و آیات متعدد دیگر که ضمن دعوت به صبر، اجر و ثواب صابران را گوشزد مىکند. صبر جمیل در روایات:امام باقر(ع) در پاسخ از سؤال از صبر نیکو فرمود: صبر جمیل، صبرى است که در آن نزد مردم گله و شکایت نمىشود و امام صادق(ع) در معناى آیه 18 سوره یوسف که در آن آمده است «فصبر جمیل» فرمود یعنى صبرى که همراه با شکوه نباشد. اما راز و نیاز با خداى بىنیاز در مورد مشکلات و سختىها ناصبورى نیست، بلکه استعانت از ذات متعال براى تحمل فشار و حل مشکلات است و این یک نوع ثبات قدم و درخواست صبر جهت تحمل سختىها از بارگاه ربوبى است. اما آنهایى که به مقام رضا رسیدهاند مشکلات خود را در محضر خداى متعال نیز به زبان نمىآورند، چون که به زبان آوردن هر چند که شکوه از سختى نیست اما شائبه آن را دارد، اظهار درد، پیش خدا به نوعى تغییر وضع موجود را از خدا طلبیدن است و این با مقام رضا سازگار نیست.
اگر انسان در تمامی اقسام صبر خویشتن را نبازد و جزع نکند، یعنى سخنى و حرکتى برخلاف رضاى خدا نگوید و نکند و پیمانه صبرش لبریز نگردد و سفره مشکلات و سختىها را پیش این و آن باز نکند، صبر نیکو دارد. جزع به معنای شکایت از خداوند در مقابل گرفتاری ها است و با گریه منافاتی ندارد. گریه کردن و تخلیه روانی باعث آرامش و مقاومت بیشتر انسان می شود و در بالابردن آستانه تحمل اثر مثبت دارد. حتی پیامبر خدا که الگوی راستین انسانیت و کمال است در هنگام مرگ فرزند خویش گریه کرد و در این باره خرده ای بر او نیست، بلکه اگر گریه نمی کرد، به او در مورد ضعف عاطفه اشکال می شد.
حضرت یعقوب علیه السلام که الگوی صبر جمیل است نیز در فراق یوسف علیه السلام آن قدر گریه کرد که چشمش نابینا شد. آیا می توان گفت که آن حضرت صبور نبود و خدای ناکرده جزع کرده است؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید