بازدید امروز : 61
بازدید دیروز : 549
درباره رجبعلی خیاط می خواستم اطلاعات کامل داشته باشم، اگر لطف کنید؟
حدود چهل و پنج سال از مرگ «رجبعلی نکوگویان» معروف به «رجبعلی خیاط» گذشت. امروزه بسیاری از افراد دلیل معروفیت و محبوبیت ایشان در عصر خود را نمیدانند اما«محمد محمدی ریشهری» در کتاب «تندیس اخلاص» و «کیمیای محبت»درباره ایشان آورده است..
عبد صالح خدا «رجبعلی نکوگویان» در سال 1262 هجری شمسی در تهران دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی باقر یک پیشهور ساده بود وهنگامی که 12 ساله بود پدرش از دنیا رفت و او را که از نعمت خواهر و برادر تنی بیبهره بود تنها گذاشت. دوران کودکی و نوجوانی را همانند سایرین به فراگیری خواندن و نوشتن پرداخت و پس از آن برای گذران زندگی، به کار خیاطی روی آورد.
از جناب شیخ نقل شده است که احسان و اطعام یک ولی خدا توسط پدرش زمینه ولادت او گردید.
خانه شیخ خانهای خشتی و ساده بود که از پدرش به ارث برده بود و در مولوی کوچه سیاها (شهید منتظری) قرار داشت که تا آخر عمر در آنجا میزیست و امروز به نام حسینیه جناب شیخ رجبعلی معروف شده است. لباس شیخ بسیار ساده و تمیز بود نوع لباسی که او میپوشید نیمه روحانی بود چیزی شبیه لباده روحانیون بر تن میکرد عرقچین بر سر میگذاشت و عبا بر دوش میگرفت او در لباس پوشیدن هم قصد قربت داشت. غذایش بیشتر از طعامهای ساده مثل سیب زمینی و فرنی بود.بر سر سفره دو زانو مینشست و به طور خمیده غذا میخورد و گاهی هم بشقاب را به دست میگرفت و همیشه غذا را با اشتهای کامل میخورد.
کار شیخ (خیاطی) یکی از شغلهای پسندیده در اسلام و شغل لقمان حکیم است. پیامبر خدا میفرمود: کار مردان نیک خیاطی است. (میزان الحکمه، ج 4، ص 1620 _ 1182 _ 5478) بخاطر همین شغل، به شیخ رجبعلی خیاط معروف شد.
در تعبد، طریقه سیر و سلوک جناب شیخ، با مسلک مدعیان طریقت تفاوت اصولی داشت او هیچ یک از فرقههای تصوف را قبول نداشت. گاهی میفرمود: کربلا بودم دیدم طایفهای میآیند شیطان مهار شخصی را که در جلو آنها حرکت میکرد در دست داشت پرسیدم: اینها کیستند؟ گفتند: ... .
ایشان طریقت، شریعت و حقیقت را با هم داشتند و مانند دراویش پشت پا به شریعت نمیزدند. ترجیعِ بندِ زندگیاش، کار برای خدا بود و راه و سیر و سلوک را در چهار چیز میدانست:
1_ گدایی در خانه خدا
2_ توسل به ائمه هدی علیهمالسلام
_ 3احسان به مردم
_ 4کسب اخلاق الهی[1]
جناب شیخ بسیار مهربان، خوشرو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود همیشه دو زانو مینشست به پشتی تکیه نمیکرد کمی دور از پشتی مینشست خیلی آرامش داشت اغلب خندهرو بود به ندرت عصبانی میشد. انتظار فرج یکی از ویژگیهای بارز او بود و ارادت ویژهای به حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) داشت و منتظر واقعی آن حضرت بود. میفرمود: اغلب ما اظهار میکنیم که امام زمان (عج) را از خود بیشتر دوست میداریم و حال آنکه بیشتر برای خود کار میکنیم تا برای ایشان.
ایشان در مورد منتظر واقعی میفرمود: پینه دوزی در شهر ری به نام «امامعلی» آذری زبان که عیال و اولادی نداشت و مسکن او هم ظاهرا در همان دکانش بود حالات فوقالعادهای داشت و خواستهای جز فرج آقا نداشت. وصیت کرد او را در پای کوه بیبی شهربانو در حوالی شهر ری دفن کنند. هر وقت به قبر ایشان توجه کردم حضرت صاحب (ع) را در آنجا دیدم.
ایشان به اشعار عرفانی و اخلاقی بسیار علاقهمند بود بیشتر وقتها مواعظ خود را با اشعاری از مثنوی طاقدیس ملااحمد نراقی زینت میدهد او عاشق و شیفته حافظ بود اشعار مرحوم فیض کاشانی را میخواند طوری که صدای ایشان با حالات عرفانی شان در و دیوار را به وجد میآورد.
جناب شیخ هرچند از دانستنیهای رسمی حوزه و دانشگاه بیبهره بود ولی در عالم معنا محضر بزرگان علم و معرفت کسانی همچون عالم بزرگوار آیتالله قاضی، مرحوم آیتالله محمدعلی شاهآبادی، مرحوم آیتالله میرزا جمال اصفهانی، آیتالله میلانی، آیتالله بروجردی و آیتالله کوهستانی را درک کرده بود.
نقطه عطف و راز جهش در زندگی شیخ ماجرایی است تکان دهنده، عبرتانگیز و آموزنده شبیه داستان حضرت یوسف و ابن سیرین که همان توحید تجربی است. فقیه عالیقدر حضرت آیتالله سیدمحمد هادی میلانی (ره) از قول شیخ به این داستان اشاره نموده که: در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت. با خود گفتم: رجبعلی خدا میتواند تو را امتحان کند. بیا و این بار تو خدا را امتحان کن و از این جرم آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرفنظر کن و سپس عرضه داشتم: خدایا! من این گناه را به خاطر تو ترک میکنم تو هم مرا برای خودت تربیت کن.
همین کف نفس و پرهیز از گناه موجب بصیرت و بینایی او گردید چنانکه خود فرمود: روزی از چهار راه مولوی و از مسیر خیابان سیروس به چهارراه گلوبندک رفتم و برگشتم، فقط یکچهره آدم دیدم.
ایشان میفرمود: «مراقب دلهایتان باشید، غیر خدا را در آن راه ندهید تا ببینید آنچه را دیگران نمیبینند و بشنوید آنچه را دیگران نمیشوند».
در جای دیگر اشاره دارد: اگر چشم برای خدا کار کند می شود عینالله اگر گوش برای خدا کار کند میشود اذن الله، اگر دست برای خدا کار کند میشود یدالله تا میرسد به قلب انسان که اگر برای خدا باشد میشود عرشالله.
جناب شیخ چنان در خدا غرق بود که وجود او را خدا مُسَخر کرده بود. غیر از او نمیدید. اول و آخر کلامش خدا بود و در نتیجه شدت محبت به خدا و اهل بیت علیهم السلام حجابی میان او و خدا و اهل بیت نبود و به تمام عوالم راه داشت، با ارواح در برزخ از آغاز خلقت تاکنون صحبت میکرد آنچه را هر کس در دوران عمر خود طی کرده بود به محض اراده میدید و نشانههای آن را میگفت و آنچه را اراده میکرد و اجازه میدادند آشکار میکرد.
از مرحوم مقدس که از واعظان به حق و اهل تقوا و تقدس بود درباره صحت این حدیث پیامبر اکرم (ص) پرسیدند که فرمود: اگر نبود شیطان برگرد دلهای آدمیان هر آینه انسانها ملکوت را میدیدند (میزان الحکمه ج 10 ص 4988 _ 3390 _ 16945) پاسخ دادند: آری سوال کردم: شما ملکوت آسمانها و زمین را میبینید؟ پاسخ دادند: خیر _ ولی شیخ رجبعلی خیاط میبیند که نمونههای بسیاری از ایشان در کتاب کیمیای محبت نقل شده است.
او از تاثیر نفس و قدرت سازندگی بالایی در تربیت جانهای مستعد برخوردار بود یکی از شاگردانش نقل میکند روزی من و شیخ همراه مرحوم آیتالله شاه آبادی در میدان تجریش میرفتیم. شخصی به ما رسید و از آیتالله پرسید: شما درس میگوئید یا این آقا؟ (اشاره به شیخ). آیتالله فرمود: من درس میدهم و دیگران یاد میگیرند ایشان انسان میسازد و تحویل میدهد.
تاثیر کلام و رمز اصلی سازندگی شیخ در عمل به حدیث حضرت امیرالمومنین (ع) است که در این باره میفرماید: هر کس خود را پیشوای مردم سازد باید قبل از آموزش مردم به خود بپردازد و قبل از آنکه دیگران را با گفتار ادب کند به رفتار خود را تربیت نماید همین گونه بود که او لحظهای از خدا غافل نبود.
همیشه میفرمود: هر سوزنی برای غیر خدا زدم به دستم فرو رفت.
محورهای اصلی سخنانش: توحید، اخلاص، محبت به خدا، حضور دائم، انس با خدا، خدمت به خلق، توسل به اهل بیت، انتظار فرج و پرهیز از محبت دنیا، خودخواهی و هوای نفس بود.
سخنانش بسیار دلنشین بود. سفارش شیخ در آفت زدایی از دل، ترک محبت دنیاست. شخص دنیاطلب و هوسران هرگز به آمال و آرزوهای خود نمیرسد و هیچوقت قلب و دل او قرار پیدا نمیکند تا صاحبش در آن جای گیرد وقتی حضرت عیسی (ع) به معراج میرفت به آسمان چهارم رسید خطاب رسید او را تفتیش کنید یک سوزن به یقه حضرت مشاهده کردند، خطاب رسید چون به این سوزن علاقه داشته همانجا او را متوقف سازید و الا او را تا آسمان هفتم هم بالا میبردند.
پس از گم شدن حضرت یوسف (ع)، حضرت یعقوب (ع) خیلی محزون بود و سالها با خدا مناجات و اظهار عشق و محبت میکرد، خطاب رسید در یک آه تو یوسفت بود. کنایه از اینکه باید محبت او را از دلت بیرون کنی.
یکی از شاگردان مرحوم شیخ نقل میکند که آن بزرگمرد همواره به گدایی دربخانه خدا سفارش میکرد و میفرمود: شبی یکساعت دعا بخوانید اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید.
ادعیهای که معمولا از سوی شیخ سفارش میشد دعای عدلیه، دعای توسل و دعای یستشیر بود و دیگر مناجات حضرت امیر (ع) در مسجد کوفه که با ذکر (مولای یامولای) همراه است مناجاتهای پانزده گانه حضرت سجاد (ع)، رانیز فراوان توصیه میکرد و میفرمود: هر یک از این پانزده دعا، یک خاصیت دارد. مثلا مناجات تائبین محبت دنیا را کم میکند . ایشان، یکی از خواصِ تلاوتِ صبحگاهیِ سوره صافات وتلاوت شبانگاهی سوره حشر را دست یافتن به صفای باطن میدانست و برای سوره واقعه اثر فراوانی قایل بود.
از دستورهای شیخ برای مداوت براذکار اینهاست:
- 1برای افزایش قدرت انسان در غلبه بر نفس ذکر: «یا دائم یا قائم».
- 2برای دوستی خداوند متعال در دل: هزار صلوات تا چهل شب
- 3برای سرکوبی نفس: هر روز سیزده مرتبه ذکر: «اللهم لکالحمد و الیک المشتکی و انت المستعان».
- 4برای چیرگی بر نفس: مداومت بر ذکر «لاحول و لاقوةالابالله العلیالعظیم ».
- 5ذکر: «یا غنی یاکریم» دویست بار بعد از نماز بسیار مؤثر است.
علاوه بر اینها قرائت روزانه «زیارت عاشورا» را مورد تاکید شیخ بود که خود آن را ترک نمیکرد .
جناب شیخ به ذکر: «یا زکیالطاهر من کل آفت بقدسه» سفارش میکرد جناب شیخ در برابر درخواست مکرر یاران برای تشرف به محضر مقدس آقا امام زمان عج، سفارشهای خاصی فرموده که از آنجمله میتوان به مورد زیر اشاره کرد: شبی یکصد بار آیه کریمه: «ربادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» تا چهل شب.
پای سخنان شیخ:
- 1 ای انسان خودت را بشناس و با او باش و رفاقت کن ، ملکوت و ملائکه دوستان تواند .
- 2اگر ما به قدر ترسیدن از یک عقرب از عِقاب خدا، بترسیم همه کارهای عالم درست میشود.
- 3حد کمال انسان این است که به خدا برسد یعنی مظهر او بشود.
- 4خدا به قدری مهربان است که گویا فقط همین یک بنده را دارد. که دایم به او میگوید این کار را بکن و آن کار را مکن تادرست شوی.
- 5با خدا انسی داشتم، التماس کردم، سِرّ خلقت را به من بفرمایید، خطاب آمد: احسان، احسان به خلق بعد از بندگی ما.
- 6به سادات احترام بگذارید آنان را در هر مرتبه و منزلی که هستند گرامی بدارید.
- 7میزان ارزش اعمال، میزان محبت به خداست.
- 8تقوی منزلتی دارد، مرتبه نازله آن انجام واجبات و ترک محرمات.
- 9مرتبه عالیه تقوی پرهیز کردن از غیر خداست.
- 10رسیدگی به فقرا انسان را عاشق خدا میکند.
- 11مردم را به خدا دعوت کنید نه به خود.
- 12آنچه پس از انجام فرائض حال بندگی را درانسان ایجاد میکند نیکی به مردم است.
- 13هیچ چیز مثل عمل به احکام برای ترقی وتعالی بشر مؤثر نیست.
- 14تو برای خداباش، خدا و ملائکهاش برای تو خواهند بود.
- 15به مردم رسیدگی کنید تا خدا به شما رسیدگی کند.
- 16اهل بیت را خرج گرفتاریهای زندگی و دنیایتان نکنید، آنها چراغ راه شما در طریق توحیدی و خداشناسی هستند.
- 17تاثیر روزی حلال و حرام آن قدر زیاد است که ممکن است حلالزاده بخورد و مثل حرامزاده شود یا حرامزاده بخورد و مثل حلالزاده شود.
- 18اگر کسی برای خدا کار کند چشم دلش باز میشود.
استاد به مدارج رفیع از سلوک و معرفت رسیده است. نمونهای والا از عارفان است که در پرتو ایات و روایات توانستهاند تابشی از باطن را به تماشا بنشینند، راهی که امثال شیخ پیمودهاند با آنچه باطل صفتان صوفینما و درویشان دکان دار از آن گذشتهاند فرسنگها فاصله دارند.
درنگ در زوایای زندگی شیخ روشنگر این حقیقت است که وی با ریاضت ودرویشی به این مقام و منزلت نایل نشده و در تعلیمات خود نیز هرگز به این امور سفارش نکرده، بلکه آنچه او را بدین جایگاه رسانده و منزلت بخشیده است مداومت وی بر سرکوبی نفس و پایداری در برابر خواهشها و آرزوهای دور و دستنیافتنی بشر است، آرزوهایی که هر چه بیشتر برآورده شود گستردهای افزونتر را میطلبد.
شیخ رجبعلی نکوگویان (خیاط) بعد از سالها خدمت در مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بعد از گذشت 79 بهار از زندگی پربرکتش در این دنیای فانی سرانجام در روز 22 شهریور یکهزار و سیصد و چهل هجری شمسی در تهران دیده فروبست و به خاطرهها پیوست.
جهت کسب اطلاعات بیشتر پیرامون این عارف فرهیخته ر.ک:
1- محمدی ری شهری، کیمیای محبت- یادنامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نکوگویان ، انتشارات دارالحدیث.
2- محمدی ری شهری، تندیس اخلاص، تهران، دارالحدیث.
3- علی مدرسی، مقام عشق- یادنامه جناب شیخ رجبعلی خیاط، تهران، کیهان فرهنگی، 1383ش.
هنچنین بسیار مناسب است در کنار کتابهای فوق به این کتاب نیز مراجعه شود:
- منصور کیانی، عارف سازی و معرفت سوزی- نقدی بر نقل کرامات رجبعلی خیاط، قم، انتشارات حسنین(ع)، 1386ش.
------------------
[1] . محمدی ریشهری، تندیس اخلاص، (تهران، دارالحدیث، 1376ش)ص37.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید