بازدید امروز : 45
بازدید دیروز : 549
نظر حضرت امام خمینی (ره) درباره منصور حلاج چی بوده؟ موافق ایشان بودند یا مخالف؟
تعبیراتی که حضرت امام در مورد اشخاصی چون حلاج و بایزید بسطامی دارند ؛ظاهری دو گانه دارد .از طرفی حلاج در برخی از اشعار امام ،نماد انسان کامل و رسیده ،معرفی میگردد همانگونه که در مطلع آغازین دیوان اشعار امام آمده است :
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم همچومنصور خریدار سر دار شدم
و از سویی ،از برخی سخنان ایشان بر می اید که «اناالحق» حلاج، نشان از نقصان وی در فنای الهی و نرسیدن وی به تمکین و طمانینه در این سیر می باشد.(سر الصلوة، امام خمینی، 102)
در توضیح و توجیه این دوگانگی ذکر نکاتی ضروری به نظر می رسد:
1.عرفا در عرفان اسلامی دارای چهار سیر می باشند که به اسفار اربعه ،معروف است.اولین سیر از این اسفار چهارگانه، سیر از خلق و مخلوقات به سوی خدایمتعال می باشد ؛که تمام منازل و مقاماتی که در عرفان عملی مطرح بوده ناظر بر همین سیر می باشد.نهایت و مقصد این سیر،فنای در صفات الهی می باشد و عرفا در این فنا بر دو گروه عمده تقسیم می شوند: عارفانی که به طمانینه رسیده و این فنا و از خود بیخود شدن ،سکینه و ارامش آنها را نمی گیرد و حتی در همان حالت هم با وجود غفلت از خود،تمام واجبات خود را انجام داده و هیچ فریضه ای از انان فوت نمی شود؛و گروهی که به این کمال نرسیده و با رسیدن به این مرحله ،حقیقت این حالت را افشا می کنند و سخنانی از قبیل «اناالحق»حلاج بر زبان می رانند و در واقع ،حکم مجنون و صبی را در این حالت دارند ؛که از انان تعبیر به ناقصان این راه میشود.منصور در کلام امام از این گروه شمرده می شود.
2.حضرت امام با وجود چنین سخنی، نکته ای را نیز بازگو می نمایند و ان اینست که :«اگر کلامی از بعض علمای نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند،به مجرد آنکه به گوش آن ها آشنا نیست یا مبنی بر اصطلاحی است که ان ها را از ان حظی نیست،بدون حجت شرعیه ،رمی به فساد و بطلان نکنند و از اهل آن توهین و تحقیر ننمایند...»(همان،38)با توجه به چنین سخنی ،با وجود اینکه امام حلاج را ناقص راه معرفی میکند؛ وی را به دلیل «اناالحق»که ریشه در فنای عرفانی و وحدت وجود عرفانی دارد ،نسبت کفر و ارتداد نداده است.
3.اما اینکه به چه دلیل امام در اشعارشان از منصور ،با تعبیراتی یاد می کنند که نشان از کمال وی دارد می تواند توجیهات گوناگونی داشته باشد که ما فقط به یکی از انان اشاره می کنیم و ان عبارتست از اینکه: برخی از افراد به عنوان نماد و سنبل برخی از صفات قرار می گیرند؛ به طور مثال: حاتم طایی نماد عطا و بخشش قرار گرفته است در حالی که ممکن است افرادی بخشنده تر از او هم یافت شوند؛ همینگونه است منصور حلاج که در اشعار عرفانی ،نماد کمال و رسیدن به مقصود می باشد.
4. نکته ای که ذکر آن در اینجا ضروری به نظر میرسد اینست که، در عرفان اسلامی، تنها آموزه هایی مورد پذیرش قرار میگیرد که مطابق با شرع و کتاب و سنت باشد. در غیر این صورت هیچ اموزه مخالف شرعی ،مورد پذیرش نمی باشد. البته با رعایت این نکته که برای فهم اموزه های عرفانی، فهم زبان و اصطلاحات این علم ضروریست. با توجه به این مساله، برخی از نظرات حلاج به ظاهر با ایات و روایات، سر ناسازگاری داشته و همین امر سبب طرد او گشته است؛ مانند: نظریه او درباره مومن بودن فرعون هنگام غرق شدن و اینکه او با ایمان از دنیا رفته،که با صریح ایات قران کریم مخالف است؛ ویا نظریه او درمورد حج که معتقد بوده برای حاجی شدن نیاز به طی مسافت و رفتن به سرزمین مقدس مکه نیست بلکه می توان حج را در خانه نیز به جای اورد.
نتیجه:
به نظر میرسد حضرت امام نه مخالف کامل حلاج حساب می شود که به طرد او پرداخته و حکم به ارتداد او دهد و نه با او کاملا موافق بوده است ،بلکه ملاک و میزان عارفان عالمی چون امام، برای قضاوت در مورد اشخاص، شرع مقدس بوده است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید