بازدید امروز : 442
بازدید دیروز : 141
نظر شما راجع به عشق چیست؟
دوست گرامی، از حسن اعتماد شما به مشاوران این مرکز و ارتباط با ما تشکر می کنیم.
عشق آن شعله است کاو چون بر افروخت--- هر چه جز معشوق باقی جمله سوخت
تیغ لا در قتل غیر حق براند--- درنگر زان پس که بعد لا چه ماند
ماند الا الله، باقی جمله رفت--- شاد باش ای عشق شرکت سوز زفت 1
«عشق»
عشق چون دامان کسی را گرفت مانند عشقه- نام گیاهی است که در فارسی به آن پیچک گفته می شود- آرام آرام سر تا پای وجود را می تند و می پیچد و از او تغذیه می کند تا آن جا که تمام هستی وی را بسوزاند و خشک گرداند و در آخر چون به آن نگاه کنی خواهی دید که تمام آن وجود عشقه است و عشق است و کس دیگری نیست. 2
راه عشق، راه فدا کردن خودیها و منیتها است. تا وقتی اثری از میل و خواسته خود، در میان باشد، خبری از عشق نیست.
گویند عاشقی به درب خانه محبوب و معشوق رفته و در زد؛ معشوق صدا زد کیست ؟ عاشق گفت منم؛ معشوق در را به رویش باز نکرد؛ این کار چند روز تکرار شد تا اینکه عارفی به عاشق گفت: تا وقتی خود را میبینی ادعای عاشقی، لاف عشق زدن است . این بار عاشق به درب خانه معشوق رفته در زد، معشوق پرسید : کیستی ؟ عاشق گفت : تویی و در به رویش باز شد !!
راه عشق، راه از خود گذشتن است، خود را ندیدن، هوا و هوسها را ذبح کردن و ... این راهی است دشوار و صعب.
«معنای عشق»
هر چه گویم عشق را شرح و بیان--- چون به عشق آیم خَجِل باشم از آن
برخی از بزرگان، عشق را حالت از حدّ گذشتن محبت می دانند. شهید مطهری-ره- عشق را این گونه تعریف می کند: علاقه به شخصی یا شیء وقتی به اوج شدّت برسد، به طوری که وجود انسان را مسخّر کند و حاکم مطلق وجود او گردد، عشق نامیده می شود. 3
«فطری بودن عشق»
مرا حق از می عشق آفریده است--- همان عشقم اگر مرگم بساید
شکی نیست انسان همان طور که نیاز به خوردن و آشامیدن دارد، نیازمند ارتباط و تعامل با دیگران است، و سرانجام نیازمند محبت کردن و مورد محبت واقع شدن است. چرا که وجود انسان از دو بعد روحانی و جسمانی تشکیل یافته است. هر یک نیز حاوی قوا و توانمندی هایی هستند، از جمله ی آن قوای نفس است که دارای امیال و گرایش های می باشد و این گرایشات به دو بخش«امیال فطری» و «امیال غریزی» منشعب می گردد. عشق در زمره ی امیال فطری قرار دارد و با خلقت همواره همراه بشر بوده است. آری هر انسانی درون خویش، جاذبه ی را می یابد که به سبب آن، به طرف چیزی گرایش می یابد، که آن کار عشق است. 4
نافِ ما بر مهرِ او ببریده اند--- عشق او در جانِ ما کاریده اند
فطرت به بیان شهید مطهری-ره- پایه و ریشه ی مسائل دینی است، از طرف دیگر عشق و محبت نیز جزء امور فطری محسوب می شود، از این روی معلوم می گردد تا چه اندازه عشق در دین مورد اهتمام و توجه است؛ تا آنجا که امام سجاد – علیه السلام- در صحیفه ی سجادیه ی در دعای اول چنین دست به راز و نیاز می گشاید:«به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید و آنان را به اراده و خواست خویش پدید آورد؛ بی این که از روی مثال و نمونه ای باشد؛ سپس آنان را در راه خواست خویش روان گردانید و در محبت و دوستی خود بر انگیخت». بزرگانی فرموده اند: هستی عین عشق است. 5 هنگامی که هستی بر اساس عشق است، نظرگاه دین نیز کاملاً در آن مشهود خواهد بود. از این رو فرموده اند، دین جزء محبت نیست.
نى حدیث راه پر خون مىکند --- قصههاى عشق مجنون مىکند
محرم این هوش جز بىهوش نیست--- مر زبان را مشترى جز گوش نیست
در غم ما روزها بىگاه شد --- روزها با سوزها همراه شد
«محبت و خلقت نشانه ی اوست»
دنیا طوری بنا نهاده گشته است که آدمی به آن گرایش دارد؛ به مال فرزند و غیره. از طرف دیگر دین مطابق فطرت انسانی نازل شده و با نیازهای انسان ناهمگون نیست؛«یکی از آیات و نشانههای خداوند این است که از جنس خودتان، زوجتان را آفرید تا با هم انس گیرید، و بین شما دوستی و مهربانی برقرار کرد، و در این امر، آیات و نشانههای الهی برای کسانی است که تفکر و اندیشه کنند» 6 در این آیه روابط عاطفی در میان زن و مرد، از آیات ونشان های الهی شمرده شده است. بنابراین، دوست داشتن ومحبت بین دو جنس را خداوند در فطرت انسانها نهاده است.
«انواع عشق»
عشق بر دو گونه است مجازی و حقیقی:
الف) عشق مجازی: در این گونه عشق، موضوع عشق ورزی همانا صفات ظاهری و کمالات مشهود و محسوس محبوب است. یعنی کمالات ظاهری محبوب موجب جذب عاشق می شود. عشق مجازی خود دو گونه است:
1. عشق حیوانی: که در آن عاشق تنها از روی شهوت و هوس معشوق خود را می خواهد و به جنبه های جنسی او نظر دارد. در این صورت که فرد به دنبال هوا و هوس رود، تمام فضای فکر و ذکر او را ارضای این نوع نیازها فرا می گیرد. لذا چه بسا اگر فرد به این نوع گرایشات جواب مثبت دهد و شخصیت او در این رفتارها تثبیت شود، دیگر باید با عشق، خدا حافظی نماید.
2.عشق پاک: در این عشق اگر چه نظر عاشق به ظاهر محبوب است، ولی چون ظاهر نماد باطن است و نشان از ذات الهی دارد، خود زمینه ساز عشق حقیقی می شود و مانند پلی عاشق را به سوی عشق حقیقی رهنمون می گردد. اگر چه باید توجه داشت، این محبت های که در حال حاضر در جامعه دیده می شود، افراد گرچه به گمان خود چنین قلمداد می کنند که به فردی عشق می ورزند و عشق آنها پاک است؛ اما باید توجه داشت که غرائز جنسی و تمایلات افراد در ایجاد این محبت اثر گذار است.
یک مثال مسئله را روشن تر می کند: اگر پسری به دختری عشق می ورزد، و از این رو با او رابطه ی دوستی دارد، زمانی که با دختر در جای قراری می گذارند و دختر نتواند به آنجا بیاید، پسر چگونه رفتار خواهد کرد؟! اگر عاشق باشد باید بگوید«خوشم به آن چه تو خوشی» اما دیده می شود فرد ناراحت شده و گاهی سخنانی را به دختر می گوید. از این جا فهمیده می شود او دختر را برای رفع نیازهای خودش می خواهد -حتی در حد نیازهای عاطفی-، حال که نشد، ناراحت میشود. به طور کلی در این گونه روابط یک خود خواهی دیده می شود. از این رو اسلام روابط این گونه را بر نمی تابد و اصول و قواعد شرعی را در این امور بیان داشته است.
ب ) عشق حقیقى و الهى: عشق حقیقى عبارت است از قرار گرفتن موجودى کمالجو در مسیر جاذبه کمال مطلق، یعنى خداوند متعال، زیبای مطلق، بىنیاز، یگانه، داناى اسرار، توانا، قاهر و معشوق است که همه رو به سوى او دارند و او را مىطلبند. 7 پیروان عرفان، جهان هستى را مظهر و نشان حضرت حق دانسته، و عشق به مظاهر- انسان - را عشق مجازى و در امتداد عشق به پروردگار مىدانند.
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست-- عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
از آن جا که تمام عوالم هستى و موجودات آن، حضرت حق را نشان مىدهند، امورى مجازى به شمار مىروند. به همین جهت عشق به آیات الهى، عشقى مجازى قلمداد مىشود.غیر عارف به خصوص افراد معمولی در عشق زمینی می مانند و نمی توانند آن را وسیله رسیدن به عشق حقیقی قرار دهند.
قابل توضیح اینکه تمام زیبایی های موجود در هستی چه انسانی و چه نباتی و حیوانی ظهور زیبایی الهی است و هیچ موجودی از خویش جمال و زیبایی ندارد، بنابراین کسی که عاشق جمال انسانی می شود، نیز درحقیقت عاشق خداوند شده است، ولی از طریق ظهورات- نشانه ها- انسانی او.
این عشق نیز عشق به خداوند است با این تفاوت که مرتبه آن پایین تر از کسی است که از مظاهر عبور کرده و عارف به زیبایی و جمال ذات الهی است و به سرچشمه زیبایی ها عشق می ورزد و اهل عرفان و عشق حقیقی حق تعالی است.
«عاطفه های جوانی»
روابط دوستانه دختر و پسر که این زمان رایج است، اگر چه در ابتدا به صورت عشق خود نمائی می کند، اما بعد از مدتی این نوع گرایش های تبدیل به تمایلات دیگری می شود. این تغیر و تبدیل نیز از آن جا ناشی می گردد که در نوجوانان و جوانان علاوه بر مسائل عاطفی، گرایشات جنسی نیز به چشم می خورد. در نظر بگیرید جوانی که محبت و عاطفه ی او نسبت به فردی زیاد گشته، این محبت چگونه خود نمائی می کند؟ بله یک جهت قضیه این است که زندگی فردی را تحت تأثیر قرار می دهد، مثلاً شخص در خود فرو می رود و مسائلی دیگری که پدید می آید؛ اما نباید غافل شد و به طور طبیعی این گرایش وجود دارد که ما می خواهیم به معشوق خود ابراز عاطفه کنیم. این گزارش گری با مسائلی از قبیل دست دادن و وقتی زیاد شد با در آغوش گرفتن معشوق کلید می خورد. از این رو جریانات جنسی آغاز می شود، که برای هر دو طرف خانمان سوز خواهد بود.
دیگر این که این روابط نوعاً دچار شکست می شوند و مداومت ندارد. این امر بستری می شود تا افراد از جهت عاطفی و زندگی آتی با چالش روبرو شوند. به طور مثال، پسر اگر با فرد دیگر ازدواج کند، همواره زن خود را با دختری که رابطه داشته قیاس خواهد نمود. غافل از آن که در آن زمان در زیر یک خانه با آن دختر زندگی نکرده اند، و این خود باعث گسست خانوادها می گردد.
دیگر این که مواقعی که در خانه با همسر خود دچار تضاد می شوند، ذهن این افراد به گذشته برگشت می کند و با خود این گونه زمزمه می کنند: آن وقت چقدر خوش بودیم کافی شاپ و پارک و سینما و از این قبیل خاطرات زندگی فعلی او را کارگردانی خواهند نمود. در این صورت معلوم است این فیلم با طلاق پایان خواهد خورد. چرا که این افکار و خاطرها باعث می شود، افراد به دنبال راه حل نباشند و همواره نگرانی ها آنها را تهدید می کند. همین مشکلات در مورد دختر نیز صادق است، بلکه چه بسا شدیدتر.
فرض می گیریم که این افراد با هم ازدواج کنند، می خواهید به منزل آنها یک نگاه اجمالی بیندازیم؛ روح حاکم در خانه شکاکیت بین طرفین است، که این خود مصیبتی بزرگ است. هنگامی که این روح بر خانواده حاکم شد، چه می شود؟! با کوچکترین مشکلی از هم می پاشد. در مشاوره ها به این موارد بسیار بر خورده ایم که خود را لیلی و مجون معرفی کرده اند، بعد در زندگی شمر از آب در آمدند. سرکوفت های که این افراد به یک دیگر می زنند، نیز بحث دیگری دارد.
البته عشق بد نیست, ولی هنگامی واقعی است و باعث ثبات و پایداری خانواده می شود که برآمده از عقلانیت وانتخاب عقلانی و صحیح باشد. معمولا زوجینی که بر اساس عقلانیت انتخاب می کنند به مرور زمان هر چه شناختشان نسبت به هم بیشتر می شود و فداکاری بیشتری از هم می بیننند؛ بیشتر عاشق هم می شوند واین عشق تا هنگام مرگ و بلکه پس از ان نیز پایدار خواهد بود.
«محبوب واقعی من و تو»
در کلام الهی ستایش و تکریم از عاشقانی است که خدا را نه تنها معبود، بلکه معشوق خود قرار داده اند:«الذین امنوا اشد حباًً لله؛ آنها که اهل ایمان هستند، کمال دوستی و محبت را فقط نسبت به خدا دارند». امام سجاد-علیه السلام- که خود شیدای یاد ذکر و فکر معبود است، چنین با معشوق خود به راز و نیاز می پردازد:«(بار الها) دیده ی دل هایمان را از آن چه خلاف دوستی تو است، کور گردان...».
در مناجات مریدین آن حضرت آمده:«و الیک شوقی و فی محبتک ولهی؛ شوقم منحصر به تو، و سرگردان و حیران محبت توام» و این حالت برای عاشقان خدا شوق برانگیز است : «سبحات وجهه لقلوب عارفیه شائقه؛ تمام ذات خدا بر قلوب عارفان او شوق و نشاط بر انگیز است». این عشق کجا و آن دوست داشتن ها کجا!!
درنیابد حال پخته هیچ خام--- پس سخن کوتاه باید و السلام
« تا عاشقی یک قدم مانده»
جسم خاک از عشق بر افلاک شد --- کوه در رقص آمد و چالاک شد
قرآن اشاره می دارد:«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ؛ بگو اگر راستى خدا را دوست دارید باید از دستورات و خواستههاى او که بوسیله من بشما ابلاغ مىشود متابعت و پیروى کنید تا در نتیجه خدا هم شما را دوست داشته و گناهان شما را ببخشد». 8 اگر آن چه که دین فرموده شما انجام دهید خدا شما را دوست خواهد داشت و خدا اگر کسی را دوست بدارد، محبت و شوق بندگی را به او عطاء خواهد کرد.
«او مشتاق ما است ما هم...»
شاد باش اى عشق خوش سوداى ما--- اى طبیب جمله علتهاى ما
اى دواى نخوت و ناموس ما--- اى تو افلاطون و جالینوس ما
خداوند آن قدر مشتاق ماست که به حضرت داود فرمود: « ای داود! اگر کسانی که به من پشت کردند می دانستند من( خدا) چگونه انتظار آنان را می کشم و چگونه با آنان مدارا می کنم و چقدر به ترک گناهانشان مشتاقم، هرآینه از شدت شوق به من می مردند و بند بند وجودشان از محبت من پاره پاره می شد». 9
عشق را باید از ارباب مان حسین و یارانش بیاموزیم.
سالها در حسرت ایشان بماند---عمرها در شوق ایشان اشک راند
در پایان از خدا شوق امام زمان-روحی له الفداء- را می خواهیم، هر وقت شوق دعا داشتید برای آقایمان دعا کنید. خدا ان شاء الله بر عشق شما بی افزاید.
برای مطالعه ی بیشتر؛
سیره ی عشق بازان/علی کریمیان/ موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی-ره-.
----------------------------
1 . مثنوی معنوی / دفتر پنجم / ابیات 588 -590
2 .ر/ک: فطرت شهید مطهری/ص89.
3 . جاذبه و دافعه ی علی –علیه السلام-/ص47.
4 . سیره ی عشق بازان/ علی کریمیان صیقلانی/ موسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی-ره-/چهارم/1386/ص27.
5 .مبانی فلسفی عشق از منظر ابن سینا و ملاصدرا/ محمد حسین خلیلی/ بوستان کتاب/چ اول/ 1382/ ص31.
6 .روم/21.
7 . احیاء علوم الدین/غزالى/ ج 4/ ص 283 – 279
8 .آل عمران/31.
9 . المحجه البیضاء، ج 8، ص 62، به نقل از میزان الحکمه.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید