بازدید امروز : 470
بازدید دیروز : 141
من عاشق خدا و امام زمانم بودم, تو نمازم همیشه دعای فرج و می خوندم. صبح که از خواب بیدار می شدم یاد آقا می اومد تو ذهنم و همچنین شب موقع خوابیدن. خلاصه عشق بازی زیبایی داشتم. اما رفته رفته دچار نفسانیات شدم و از آقا کم کم دور شدم. خودم احساس می کردم که آقا هر بار که من گناه می کردم با لطف و کرم خودش من و می بخشید و دوباره به من فرصت می داد. خودم متوجه می شدم که آقا چقدر بزرگوارند.
اما این نفس من، من و از آقای خودم دور کرد و اون عشق زیبا و رو از من گرفت و من و با یک دنیا خاطره از لحظات زیبای عاشقی تنها گذاشت. الان اونقدر از آقا دورم که حتی یک قطره اشک هم از چشمام جاری نمی شه. دیگه احساس قربت و غربت نمی کنم. مثل سار انسانها شدم که صبحم و شب می کنم و شبم و صبح. من دیگه عاشق نیستم اما خاطرات معشوق قلبم و آتیش می زنه. به خدا دوباره می خوام برگردم پیش آقام. حاضرم همه زندگیم رو هم بدم اما هر کار می کنم هر چقدر نماز می خونم و توبه می کنم اون حالات زیبای عاشقی دوباره بر نمی گرده. می دونم که اگر توبه کنم خدا من و می بخشه اما من بهشت نمی خوام که خدا من و ببخشه و برام کافی باشه بلکه بهشت من اون لحظه ایه که احساس عاشقی داشته باشم؟
از این که سوال خود را با ما در میان گذاشته اید از شما متشکریم. راستی تا یادم نرفته سلام. از نامه ی شما لذت بردم. با خودم گفتم خدا جان چه جوان های عاشقی هستند، که دوری از آقای شان برای آنها سخت است. زیاد طولانی نکنم، امیدوارم دوباره به روزهای خوب عاشقی برگردی.
آتش عشق است کاندر نى فتاد---جوشش عشق است کاندر مىفتاد
نى حریف هر که از یارى برید--- پردههایش پردههاى ما درید
همچو نى زهرى و تریاقى که دید---همچو نى دمساز و مشتاقى که دید
نى حدیث راه پر خون مىکند---قصههاى عشق مجنون مىکند
محرم این هوش جز بىهوش نیست---مر زبان را مشترى جز گوش نیست
در غم ما روزها بىگاه شد---روزها با سوزها همراه شد
«علت»
پرسشگر گرامی برای این که پیوند عاشقانه ی شما دوباره اتصال یابد، علت آن را باید دقیقتر بررسی کنیم که چه چیزی آن را از هم گسسته است؟ همان طور که خود اشاره کرده اید، نفس. آره نفس کارگردانی وجود هر کس را به عهده بگیرد، جز این فیلم ها از آن ساخته نمی شود.بگذریم.
«چه کار کنم»
باید توجه داشته باشید هر کاری که ما انجام دهیم اثری متناسب با آن عمل بر روی قلب ما نقش می بندد. اگر عمل ما بر اساس شهوات و نفسانیات بود، همان رنگ بر قلب ما رنگ آمیزی خواهد شد. شما بگوئید، حالا باید چه کاری انجام داد؟
بله، باید قلب را از رنگ های که بوسیله ی معاصی ایجاد شده پاک گردد. هنگامی که این پاک سازی صورت بگیرد، فضا برای دریافت اعمال خوب، افکار پاک و دیدار خوبان مهیا می شود.
آدم وقتی دنبال شهوت می رود، خودش را فقط می بیند و نیاز خود را. وقتی انسان خودش را دید، خود خواه می شود. وقتی خود خواه شد دیگر جای برای دگر خواهی باقی نمی ماند. نه جائی برای خدا و نه ولی خدا. راه حل این که دیگه دنبال خود خواهی نروی و سلام.« أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْم؛آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخت».(جاثیه/23).
«چگونه»
با خلوت در دل شب با خدای خود یک محفل عاشقانه ایجاد کن. شروع کن با خدا نجوا کردن، و بگو:«الهی هل یرجع العبد الابق الا مولاه؛ خدایا آیا بنده ی فراری جایی جز خانه ی مولاش دارد».
بگو خدایا از نفس و شهوت خسته شده ام به درگاه کریم به پناه آمده ام. دوباره زمزمه کن «الهی انت الذی فتحت لعبادک باباً الی عفوک، سمیته التوبه؛ خدایا تویی که دری از عفو و بخششت به روی بندگان باز کردی و نامش توبه نهادی». تلاش کن در این گفتگو اشکی از صورتت جاری شود.
اشک کان از بهر او بارند خلق---گوهر است و اشک پندارند خلق
من ز جان جان شکایت مىکنم--- من نیم شاکى روایت مىکنم
دل همىگوید کز او رنجیدهام---وز نفاق سست مىخندیدهام
راستى کن اى تو فخر راستان---اى تو صدر و من درت را آستان
اگر این اتفاق فرخنده افتاد، بدان رحمت خدا در تو جریان یافته است. چرا که بین جریان اشک و سریان رحمت الهی قرابتی است. با این شستشو کارها درست می شود. قلب حیاتی پیدا می کند. بعد از این احساس سبکی داری. دوباره می تونی عاشق بشی. منتهی یک خورده صبر داشته باش. باید یاد بگیریم در زندگی یه خورده صبور باشیم. این در را بکوب و پر تلاش باش.
نوشته بودی اشک، نداری. امام سجاد- علیه السلام- دعای پانزده گانه ای تو مفاتیح دارد، به نام خمس عشر. قسمتی از مناجات شاکین را می خوام برات بنویسم. آقا در مناجات علت خشکی چشم من و شما را اشاره کرده. آخه امام است. علم شان از معدن وحی سیراب می شود و به سوی ما سرازیر می گردد. حضرت به خداوند عرضه می دارد:« خدایا به تو شکایت می کنم از نفسی که مرا گمراه می کند و شیطانی که مرا به باطل می کشاند اینها تماماً به هوا پرستیم مدد کرده» و در ادامه آمده:« و عیناً عن البکاء من خوفک جامده، و الی ما یسرها طامحه؛خدایا شکایت می کنم از چشمی که از خوف تو اشک نریزد و به هر چه خوشش آید نظر اندازد». این نبود اشک را امام بعد از دوست داشتن دنیا، گرایش به نفسانیات و وسوسه ها ذکر می کند. این نشان دارد علت خشک شدن چشم همین تمایلات است، و بس.
خشم و شهوت مرد را احول کند---ز استقامت روح را مبدل کند
چون غرض آمد هنر پوشیده شد--- صد حجاب از دل به سوى دیده شد
«پناه ببر»
غلبه ی بر نفس کار مرد است و نشانه ی مردانگی. تلاش می خواهد و مراقبت. در این کارزار جنگ و نبرد بین خود و خدا خواهی، از خدا یاری بخواه.واقعاً بخواه. حضرت یوسف نیز به خدا پناه برد، و پناه یافت. این مطالب در قرآن آمده که به من و شما یاد بدهد تا چه کار کنیم: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ؛من هرگز خودم را تبرئه نمىکنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مىکند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است».
این نفس جان دامنم بر تافته ست---بوى پیراهان یوسف یافته ست
از براى حق صحبت سالها---باز گو حالى از آن خوش حالها
تا زمین و آسمان خندان شود---عقل و روح و دیده صد چندان شود
«نفس حدی نگه نمی دارد»
نفس اگر سیری داشت حرف دیگری بود. اما او هرگز سیر نمی شود. هر چقدر به او بدهی و به سمت و سوی او کشیده شوی، او بزرگتر می شود و بیشتر می خواهد. جهنم نیز همین گونه است« یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ؛ (به خاطر بیاورید) روزى را که به جهنّم مىگوییم: «آیا پر شدهاى؟» و او مىگوید: «آیا افزون بر این هم هست؟!» چقدر شباهت بین نفس و جهنم وجود دارد!!
نار بیرونى به آبى بفسرد---نار شهوت تا به دوزخ مىبرد
دوست گرامی هر روز نفس به شکلی در می آید. در کودکی خوردن و خوابیدن. در نوجوانی شهوت و غضب. در بزرگسالی پول و مقام و الی آخر. تا به کی دنبال او راه بیفتیم؟ جواب این سوال را زود نمی خواهم بگی. فکر کن. تأمل کن. بعد به هر نتیجه ای که رسیدی، برای خودت بگو و بنویس.
«دنیا، مدرسه ی زندگی»
تو دنیا باید مراقب باشی نخوری زمین. بعضی ها می خورن زمین، دیگر بلند نمی شوند و همان طور می مانند. برخی می خوردند زمین بلند می شوند و خود را تکان می دهند و گرد و غبار لباس را پاک می کنند. حالات من و شما از قسم دومی هست. که نسبت به اولی ها، خدا را شُکر حال شان بهتر است. دوست گرامی وقتی تو مسیر خدا و امام زمان –علیه السلام- خوردی زمین سریع بلند شو. فکر کن چی شد. چه اتفاقی افتاد. چرا این اتفاق افتاد. فکر کن پیروی از خود چه فایده ای داشت؟ چه سودی به شما رساند؟ یادت باشه اگر دوباره به خوری زمین همان چیزهای را که قبلاً دیدی دوباره می بینی؟! اتفاقات تکراری. در ضمن این چه خودخواهی است که ره آورد آن برای ما احساس ضعف و ناتوانی است؟
در پایان با سخنی از مرحوم آقای بهجت-ره-سخن خود را پایان می دهیم. ایشان می فرمودند: اگر بفرمایید: چرا به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا پرهیزگارترین مردم، کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد. ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است. این مطلب را از کتاب سودای روی دوست ذکر کردیم. نویسنده ی کتاب مرتضی آقا تهرانی می باشد و ناشر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی-ره- این کتاب را حتماً تهیه کنید و با دقت مطالعه بفرمایید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید