بازدید امروز : 91
بازدید دیروز : 42
ایمان را به طور کامل توضیح دهید. من خیلی در موردش مطالعه کردم خیلی معانی متفاوتی براش هست. اینکه حق الناس و حق الله و حق النفس جز ایمان یا تعریف ایمان یا اصلا جز بخش اصلی ایمان هستند یا نه؟
ایمان از دیدگاه قرآن، عبارت است از: علم و معرفت یقینى توأم با تسلیم و خضوع در برابر حق. اما این که ایمان معرفت و علم یقینى است، از این آیه استفاده مىشود که: (إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله ور سوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبیل الله أولئکهمالصادقون(حجرات/ 15) در حقیقت، مؤمنان کسانىاند که به خدا و پیامبر او ایمان آورده و [دیگر] شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کردهاند. اینانند که راست کردارند.
این آیه به روشنى حکایتگر این حقیقت است که اهل ایمان کسانىاند که در ایمان به خدا و رسول تردید و شکى نداشته، و به آنها علم و یقین دارند. این ویژگى با آیات دیگرى که به توصیف مشرکان و کافران (کسانى که ایمان ندارند) پرداخته است، بیشتر تقویت مىشود. به دلیل مجال اندک، تنها به ذکر یک نمونه اکتفا مىشود: (لا إله إلا هو یحیى ویمیت ربکم و رب آبائکم الأولین بل هم فى شک یلعبون(دخان/ 9- 8) خدایى جز او نیست، او زندگى مىبخشد و مىمیراند، پروردگار شما و پروردگار پدران شماست ولى نه، آنها [کافران] که به شک و شبهه خویش سرگرمند.
این آیه به روشنى کسانى را که به وحدانیت خداوند ایمان ندارند، فرو رفته در شک و تردید مىخواند و با مقابله ایمان نسبت به کفر، مؤمنان را که ایمان دارند به وحدانیت خداوند و این که تنها اوست که حیات و ممات انسانها را در اختیار دارد صاحبان علم و معرفت مىشناساند.
ایمان و تقوا عجین یکدیگر:
ایمان، صِرف علم و معرفت نیست بلکه علمى است که به زیور تسلیم آراسته شده باشد و توأم با تقوا باشد: (و لما جاءهم کتاب من عندالله مصدق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون على الذین کفروا فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به فلعنة الله على الکافرین(بقره/ 89) و هنگامى که از جانب خداوند کتابى که مؤید آنچه نزد آنان است، بر ایشان آمد، و از دیرباز [در انتظارش] و بر کسانى که کافر شده بودند پیروزى مىجستند ولى همین که آنچه [اوصافش] را مىشناختند برایشان آمد، انکارش کردند پس لعنت خدا بر کافران باد.
در این آیه، به صراحت بیان شده که علىرغم معرفت و حتى آمادگى قبلى براى قبول و پذیرش ایمان، ناگهان کفر ورزیده، از قبول آن سرباز زدند. بنابراین صرف معرفت ایمان نیست بلکه التزام قلبى و تسلیم اعضا و جوارح (تقوا) نیز باید با آن معرفت توأم باشد تا مفهوم ایمان بر آن صدق کند. (و جحدوا بها و استیقنتها أنفسهم ظلما و علوا(نمل/ 14) و با آن که دلهایشان بدان یقین داشت، از روى ظلم و تکبر آن را انکار کردند. این آیه نیز در توصیف فرعونیان به روشنى مىفرماید آنها از روى ستم و برترىجویى به آیات خدا کفر ورزیدند در حالى که در دل به آنها یقین داشتند (پس ظلمهای آنها سبب شد تا از ایمان حقیقی باز بمانند). بنابراین، از دیدگاه قرآن ایمان چیزى بیش از علم است. در ایمان معرفت و علم لازم است ولى این معرفت باید توأم با خضوع و خشیت و تسلیم باشد.
بر همین اساس:
1- عمل صالح (ادای حقوق و انجام وظایف دینی) لازمه ایمان مىباشد. به این معنا که عمل از اجزاى مقوّم ایمان نیست ولى پیوسته همراه و نشانه وجود ایمان حقیقى است به طورى که فقدان آن، نشانگر ناخالصى و بىاثر بودن ایمان است.( علامه سید محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج 18، ص 851). بنابراین رعایت حق الله، حق الناس و حق النفس که از مصادیق عمل صالح می باشند گرچه جزء اصلی ایمان نمی باشند اما مقوم ایمان بوده و رعایت آنها برای رسیدن به ایمان حقیقی لازم است.
2- ایمان یک فعل اختیارى است. چه بسا کسى یقین به امرى پیدا کند ولى با اختیار و گزینش خود نسبت به آن تسلیم و خضوع قلبى نداشته باشد (کفر بورزد) یا برعکس به آموزههایى یقین داشته باشد و با اختیار و انتخاب خود نسبت به آنها خاضع و خاشع باشد. قرآن نیز ایمان را با اراده و خواست خود انسان پیوند مىدهد.( نظریه ایمان، صص 291- 581)
3- ایمان قابل افزایش و کاهش است. چرا که تسلیم قلبى قابل شدت و ضعف و کمى و زیادى است و نسبت به افراد متفاوت، گوناگون مىباشد. کسى که قلبش پاکتر است انقیاد و تسلیمش بیشتر است و کسى که درقلبش کدورتهایى از گناه و امثال آن است، خضوع قلبىاش کمتر است. پس ایمان، به اعتبار آن که تسلیم قلبى در آن دخالت دارد و به اعتبار شدت و ضعف تسلیم قلبى، قابل افزایش و کاهش است. (إنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاتهزادتهم إیمانا(انفال/ 2) مؤمنان همان کسانىاند که چون خدا یاد شود، دلهایشان بترسد و چون آیات او برآنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید. همچنین به اعتبار این که معرفت نیز مىتواند از اجمال به تفصیل درآید و فهم ما به آموزهها عمیقتر گردد، ایمان قابل افزایش و کاهش است.
4- ایمان در قلمرو اخلاق است چون عملى اختیارى است- چنانکه گفته شد- و ازاینرو مىتوان از انگیزه آن پرسش کرد که مثلًا چرا یک انسان به خدا ایمان مىآورد؟( محمد تقى مصباح یزدى، اخلاق در قرآن)
به دلیل مطالب پیش گفته، در تفکر اسلامى و مخصوصاً شیعى، ایمان آبى است که موجب رشد و سرسبزى انسان مىگردد همان حقیقتى که مولوى به زیبایى در اشعار ذیل به آن اشاره کرده است.
اى گروه مؤمنان شادى کنید همچو سرو وسوسن آزادى کنید
لیک مىگویید هر دم شکر آب بىزبان، چون گلستان خوش خضاب
بىزبان گویند سرو و سبزهزار شکر آب و شکر عدل نوبهار
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید