بازدید امروز : 449
بازدید دیروز : 141
اینکه خدا در قرآن می فرماید از رگ گردن به شما نزدیکترند، طوری توضیح دهید که این جمله در گفتار و رفتار و عمل انسان ثابت شود؟
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ- ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! (سوره ق آیه16- ترجمه مکارم)
کلمه ورید به معناى رگى است که از قلب جدا شده و در تمامى بدن منتشر مىشود، و خون در آن جریان دارد. بعضى هم گفتهاند: به معناى رگ گردن و حلق است. و به هر معنا که باشد در آیه شریفه آن را طناب خوانده، چون شبیه به طناب است.
و معناى جمله این است که: ما به انسان از رگ وریدش که در تمامى اعضائش دویده و در داخل هیکلش جا گرفته نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او مىگذرد آگاه نیستیم؟
این جمله مىخواهد مقصود را با عبارتى ساده و همه کس فهم اداء کرده باشد و گر نه مساله نزدیکى خدا به انسان مهمتر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است، براى اینکه خداى تعالى کسى است که نفس آدمى را آفریده و آثارى براى آن قرار داده، پس این خداوند است که از حالات او با خبر است.(ترجمه المیزان، ج18، ص: 520)
منظور از نزدیک تر از رگ گردن در اینجا این است که وقتى خداوند از خطورات قلبى انسانها و وسوسههاى زودگذرى که از فکر آنها مىگذرد آگاه است مسلما از تمام عقائد و اعمال و گفتار آنها نیز با خبر مىباشد، و حساب همه را براى روز حساب نگه مىدارد.
جمله (و لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ) ممکن است اشاره به این نکته باشد که خالق بشر محال است از جزئیات وجود او بیخبر بماند، آنهم خلقتى که دائم و مستمر است، زیرا لحظه به لحظه فیض وجود از ناحیه خداوند به ممکنات مىرسد که اگر یک دم رابطه ما با او قطع شود همه نابود مىشویم، همانگونه که نور آفتاب لحظه به لحظه از این منبع فیض بخش یعنى کره خورشید جدا مىشود و در فضا پخش مىگردد (بلکه چنان که خواهیم گفت ارتباط ما با ذات مقدس او از اینهم بالاتر است).
آرى او خالق است، و خلقتش دائم و مستمر، و ما در جمیع حالات وابسته به وجود او هستیم، با این حال چگونه ممکن است او از ظاهر و باطن ما بیخبر باشد؟! و در ذیل آیه براى روشنتر ساختن مطلب مىافزاید: و ما به او از رگ قلبش نیز نزدیکتریم (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ).
چه تعبیر جالب و تکان دهندهاى، حیات جسمانى ما وابسته به رگى است که خون را به طور مرتب از یک سو وارد قلب و از یک سو خارج کرده به تمام اعضا مىرساند که اگر یک لحظه در عمل آن وقفه رخ دهد فورا مرگ به سراغ انسان مىآید.
خداوند از رگ قلب ما نیز به ما نزدیکتر است. این همان است که در جاى دیگر مىگوید: وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ: بدانید خداوند بین انسان و قلب او حائل مىشود، و همه شما نزد او در قیامت جمع خواهید شد (انفال 24).
البته همه اینها تشبیه است و قرب خداوند از اینهم برتر و بالاتر است، هر چند مثالى از اینها رساتر در محسوسات پیدا نمىشود.
خدای متعال وجود ما است و وجود ما به ما از رگ گردن ما به ما نزدیک تر است. ما بدون وجود چیزی نیستیم. خدای متعال باطن ما است و ما ظاهر او هستیم, رگ گردن جزئی از بدن ما است, در حالی که خدای متعال باطن کل وجود ما است و نزدیکی او به ما قابل مقایسه با رگ گردن نیست. تمام هستی ما وابسته به هستی او است. او هست که ما هستیم, ما قبل از این که هستی خود را درک و باور کنیم, ابتدا هستی او را درک می کنیم چون هستی او ظهوری است و هستی ما مظهری است و هستی ظهوری مقدم بر هستی مظهری است. او وجود است و ما ظهور وجود.
تأثیر نزدیکی خداوند در اعمال انسان:
با احاطه وجودی و علمى خداوند به ما و بودن ما در قبضه قدرت او، تکلیف ما روشن است، نه افعال و گفتار ما از او پنهان است، و نه اندیشهها و نیات، و حتى وسوسههایى که از قلب ما مىگذرد.
توجه به این واقعیت انسان را بیدار مىکند، و به مسئولیت سنگین و پرونده دقیق او در دادگاه عدل الهى آشنا مىسازد، و از انسان بیخبر و بى تفاوت، موجودى هوشیار و سر به راه و متعهد و با تقوا به وجود مىآورد.
در حدیثى آمده است که روزى ابو حنیفه خدمت امام صادق ع عرض کرد من فرزندت موسى را دیدم که نماز مىخواند، و مردم از جلوى او عبور مىکردند و آنها را نهى نمىکرد، در حالى که اینکار مطلوب نیست! امام صادق ع فرمود فرزندم موسى را صدا زنید، حضرت را صدا کردند، امام صادق ع سخن ابو حنیفه را براى فرزندش موسى ابن جعفر ع تکرار فرمود، در جواب عرض کرد اى پدر!
ان الذى کنت اصلى له کان اقرب الى منهم، یقول اللَّه عز و جل وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ!: کسى که من براى او نماز مىخواندم از آنها(مردم) به من نزدیکتر بود، چنان که خداوند متعال مىفرماید: ما به انسان از رگ قلب او نزدیکتریم. امام صادق ع او را در آغوش گرفت، و فرمود: بابى انت و امى یا مستودع الاسرار: پدر و مادرم به فدایت باد، اى کسى که اسرار الهى در قلبت به ودیعت نهاده (تفسیر نمونه، ج22، ص: 245)
بنابراین همانطور که گفتیم ثمره نزدیک بودن خداوند به انسان این است که انسان از خواب غفلت بیدار می شود تا جایی که هرگز خطایی از او سر نمی زند و در نتیجه آن به سعادت ابدی او منجر خواهد شد. اثبات این مطلب برای کسانی که به معصیت آلوده اند صدق نمی کند چرا که ما انسانها نوعا از حضور خداوند غافلیم و به همین دلیل به معصیت گرفتاریم و نمی توانیم جایگاه خداوند را در نفسمان پیدا کنیم. نمود ثبوت تأثیر قرب خداوند در اعمال انسان را می توان در اعمال و رفتار معصومین(ع) پیدا کرد، که تمام زندگی خود را در مسیر تقرب اللهی سپری کردند و در این مسیر نیز از کوچکترین خطایی بری می باشند چرا که به این آیه( نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ) ایمان داشته و با تمام وجود به آن اهتمام داشته اند.
از اینکه با ما همراه بودید بسیار سپاسگذاریم و برایتان آرزوی سربلندی و سعادت داریم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید