بازدید امروز : 114
بازدید دیروز : 141
چیکار کنم که امید و حوصله زندگی کردن پیدا کنم؟ دعا، نماز، ذکر، قرآن می خونم ولى امیدم برنمیگرده؟
با سلام به پرسشگر گرامی. از این که به ما اعتماد نموده و سوال خود را با ما در میان گذاشته اید از شما متشکریم. امیدواریم پاسخ گوی مناسبی برای این اعتماد شما باشیم.
«مدرسه ی زندگی»
اگر به جهان پیرامون خود نگاه کنیم، خواهیم دید دنیا مدرسه ی زندگی است. درس هایی می دهد که در کودکی، نوجوانی و جوانی از آن بی خبر بودیم. اما به مرور تجارب گرانقدری را به ما می آموزد و انتقال می دهد. اگر دقت کنیم، خواهیم دید دنیا محل فراز و نشیب است. اگر این مطلب را به خوبی درک کنیم، آن وقت است که احساس هایی همچون ناامیدی، غم و اندوه از صفحه ی زندگی بشر رَخت بر خواهد بست. منتهی ما توجهی به حقیقت دنیا نداریم.
به این مثال دقت کنید: برخی تا لیوانی را که تا نصف در آن آب است می بینند، می گویند نصف این لیوان خالی است. عده ای دیگر می گویند نصف آن پُر است. افرادی نیز هستند به پُری لیوان دقت دارند و در آن هنگام از خالی بودن آن نیز غفلت نمی کنند. این اشخاص افراد واقع بینی هستند. نه منفی بافی می کنند و نه مُثبت اندیش و خیال باف هستند.
که هر دوی این نگاه ها تک بُعدی است، اما قسم سوم واقع بین و واقع نگرانه است. با این توضیحات روشن می شود که ما نیز باید در دینا هم خوبی ها و ناخوشی ها، کودکی و پیری، سلامتی و بیماری و همه و همه چیز را با هم نگاه کنیم. در این صورت در زندگی امیدمان و انگیزهایمان واقعی، تنظیم و به اندازه می شود. نه بیش از اندازه اهل آرزو های طول و دراز می شویم و نه زانوی غم بغل می گیریم و راکد و نشسته می شویم.
اگر ما نیز با دنیا آن طور که است و واقعیت دارد، نگاه کنیم و روبرو شویم بسیاری از ناامیدی ها و نگرانی ها، تبدیل به امید و آرامش می شود. آن وقت است که به آینده خوش بین خواهیم بود و با این دید امید در ما شکل می گیرد و اهل حرکت و تلاش خواهیم شد.
لازم است به برخی از ویژگی های دنیا و واقعیات آن اشاره کنیم:
1.مشکلات در آن دائمی نیست. توجه به این مطلب در مشکلات توان افراد را افزایش می دهد. در این صورت در غم و اندوه آن آدمی چشم به راه گشایش است. این نگرش و توجه امید را به ارمغان می آورد، و پنجره ای جلوی دیدگان انسان می گشاید که همیشه در مشکلات می توان به آن چشم امید دوخت.
گرم و سردش نو بهار زندگى است--- مایهى صدق و یقین و بندگى است
ز آن که زو بستان جانها زنده است--- این جواهر بحر دل آگنده است
2. بیشتر اتفاقات در دنیا عام و فراگیر است، و یا لااقل عده زیادی را در بر می گیرد. به طور نمونه زلزله ای اتفاق بیافتد عده ای در آن جان خود را از دست می دهند. توجه به این مورد توان ما را در مشکلات بالا می برد. چرا که متوجه می شویم مشکلات فقط در خانه ی ما را نزده است، و فقط در کنار ما ننشسته است. این عمومیت و فراگیر بودن عاملی برای توان افزائی ما در زندگی و مشکلات است، که در ضمن آن امید و حرکت در ما شکل می گیرد.
3. دنیا همان طور که خود محدود است، مشکلات آن نیز همین گونه است. توجه به فانی بودن و امید به جهان باقی نیز خود امید را در انسان پرفروغ می سازد و شعله ای خاموش امید را به روشنائی می کشاند.
در مسائل زندگی گام هایی لازم است به ترتیب برداریم تا به نتیجه ی مطلوب برسیم.
«گام اول»
در هر اتفاقی به نظر می رسد گام اول باید علت شناسی آن موضوع و مسئله باشد. در غیر این صورت به راهکار عملی، نظری دقیق و کارشناسانه نخواهیم رسید. از این رو لازم است که اطلاعات بیشتری در مورد شما پرسشگر گرامی داشته باشیم. از این رو در صورت تمایل اطلاعات دقیق تری برای ما ارسال کنید، تا پاسخ دقیق تری ارائه دهیم.
چرا که ناامیدی و کم حوصله گی علل گوناگونی می تواند داشته باشد و هر کدام از آنها نیز شیوه ای خاص خود را می طلبد.
به طور مثال باید بدانیم این مسئله از چه موقعی در شما پدید آمده و منشأ آن چیست؟ آیا مشکل مالی دارید؟ یا در غربت زندگی می کنید؟ یا در سن و سال کهنسالی به سر می برید و به خاطر برخی مسائلی هم چون کم شدن توان و انرژی در این سنین امید و حرکت در زندگی شما کم رنگ شده است؟
مسئله ی شما به هر صورتی که باشد با اندیشه و فکر بر روی مطالب ذکر شده بسیار می تواند مفید فائده باشد.
«گام دوم»
بعد از علت شناسی، قدم بعدی اصلاح نگرش در افراد است. چرا که بین نگرش و احساساتی همچون امید و تلاش رابطه ی مستقیمی وجود دارد. منظور از نگرش نوع دیدن خود، اطرافیان، و جهان هستی است. هنگامی افراد امید را از کف می دهند و رفتار هدفمند در زندگی ندارند، مطمئناًً پای یک فکر ناکارآمد در میان است، که باید آن فکر را شناسائی و اصلاح و تغییر داد. با تغییر آن است که افراد احساس مناسبی و واقع بینانه ای به خود و محیط پیرامون خود خواهند داشت.
به نظر می رسد پرسشگر ما احساس و توان حرکت را در زندگی در خود نمی بیند، و یا از یک مسئله ای احساس نارضایتی دارد. به آن مسئله و اتفاقی که زندگی شما را مختل کرده است، برخورد واقع بینانه ای کنید. اگر آن عامل را می شود حذف کرد، با کمک گرفتن از دیگران و صبر آن علت را کنار بگذارید. آری صبر در زندگی هر فردی لازم و بلکه ناچار از آن است. از این رو امام علی -علیه السلام- فرمودند:«همانا دین داران را نشانه هایی است که با آنها شناخته می شوند : ... صبر و حوصله داشتن ...».( میزان الحکمه/ج 4/ ص 199).
اگر آن مسئله یک امر طبیعی و لازمه ی زندگی است با آن برخوردی واقعی کنید. به طور مثال اگر با پیری این حالت در شما ایجاد شده است، با آن کنار بیاید و واقعیت آن را بپذیرید. آیات قرآن به دوران پیری اشاره نموده است«اللَّهُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ الْعَلیمُ الْقَدیر؛ خدا همان کسى است که شما را آفرید در حالى که ضعیف بودید سپس بعد از ناتوانى، قوّت بخشید و باز بعد از قوّت، ضعف و پیرى قرار داد او هر چه بخواهد مىآفریند، و دانا و تواناست»(روم/54).
خود پذیرش دوران پیری و طبیعی بودن آن می تواند آرامش و امید را برای بزرگانی که این دوران را سپری می کنند، بسیار کار آمد باشد. در ضمن نگرش واقع بینانه در مسن سالی این می تواند باشد که فرد بپذیرد سنی را سپری نموده است، اما تجارب گران قدری را با خود دارد و دارای وقار و متانت و سنگینی است که در جوانی جای آن خامی بوده است.
امام علی -علیه السلام- در این باره به خوبی اشاره فرموده اند:« وقار پیری، نزد من دوست داشتنی تر از خرّمی جوانی است».( میزان الحکمه/ج 6/ص 105)
امام صادق -علیه السلام- نیز بیان جالبی دارند که اگر به آن دقت کنیم، ما نیز آن را تصدیق خواهیم کرد:«[در روزگاران گذشته ]موی [سر و ریش] مردم سفید نمی شد. ابراهیم - علیه السلام- موی سپیدی در محاسن خود دید، عرض کرد: پروردگارا! این چیست؟ خداوند فرمود : این وقار است. عرض کرد: پروردگارا! بر وقار من بیفزای». (میزان الحکمه/ج 6/ص 105)
«راه کار دیگر»
به خود تلقین کنید و باورتان را به این سمت جهت بدهید و خود را شبیه اهل امید و تلاش در آورید. در روایات این توصیه و راهکار عملی در مورد افرادی که بردبار نیستند به چشم می خورد «اگر بردبار نیستى، وانمود کن که بردبارى؛ زیرا کمتر کسى است که خود را شبیه گروهى کند و بزودى یکى از آنان نشود . (نهج البلاغة / حکمت 207). این روایات یک مطلب کلی را دارد به افراد متذکر می شود، و آن این که خود را به یک روشی آراستن و نزدیک نمودن انسان را به آن گونه در می آورد. در روایت دیگر اشاره ی وجود دارد و از آن می توان چنین نتیجه گرفت که بدون وادار کردن خود به کاری دست یافتن به آن را دور دست و دست نیافتنی معرفی می کند« کسى که خود را به بردبارى وادار نکند، بردبار نشود». (غرر الحکم / 4965)
«افکار»
از افکار مزاحم امید دوری کنید و اندیشه های واقع بینانه را در ذهن خود پرورش دهید. چرا که افکار منفی مزاحم رویش امید و حرکت هستند. تا هنگامی که خدا هست، یاری و توجه او وجود دارد. آری خدا با اهل تقوا است« وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقین؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است»(توبه/36). تا خدا هست و همه چیز در ید قدرت او است جای امید و حرکت فقط است، فقط.
«عبادت»
خدای متعال ریشه تمام امیدواری انسان است, راهکار رسیدن به این امیدواری نیز عبادت است. هر عبادتی اثری دارد. هر کس شناخت او از خدا و عبادت بهتر و بیشتر باشد، بهره ی بیشتری از طاعت می برد. اما باید دقت نمود که گاهی یک نگرش و فکر نادرست باعث می شود از طاعت آن طور که باید و شاید، بهره گیری نکینم.
در ضمن حتماً همین دعا و نماز از نگرانی های بیشتر شما را دور نگه داشته است. اگر به مطالب بیان شده در قرآن در مورد دنیا و فانی بودن و از موقتی بودن آن دقت کنید و فکر کنید حتماً پر امیدتر و بانشاط تر زندگی را سپری خواهید کرد.
حدیث پایانی:
امام صادق -علیه السلام- می فرماید:« از دو خصلت بپرهیز: بیتابی و تنبلی؛ زیرا اگر بیتاب و کم حوصله باشی، بر حقّ شکیبایی نکنی و اگر سست و تنبل باشی، حقّی را نپردازى». (میزان الحکمه/ ج3 /ص 486)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید