بازدید امروز : 273
بازدید دیروز : 141
بسم الله الرحمان الرحیم.
دیشب وقتی بنده به ملاقات نخبگان با رهبری در ارتباط با موضوع الگوی توسعه اسلامی ایرانی در تلویزیون نگاه می کردم به نظرم رسید انگار این بزرگان به صورت دقیق به معیار ما برای این الگو سازی توجه کافی ندارند.
البته رهبر بزرگوار انقلاب در صحبت های خودشان به موضوعی که می خواهم در این نگاشته اشاره کنم، تصریح داشتند، اما سایر افرادی که شرکت کننده بودند و بسیاری از آنها هم صحبت کردند، به نظرم رسید خوب متوجه موضوع نبودند.
ما چرا باید در این موضوع گیج باشیم، می دانید این گیج بودن یعنی چه؟ یعنی اینکه ما دین خودمان را درست بلد نیستیم، با روح و استراتژی اسلام برای اداره جامعه آشنا نیستیم.
اسلام یک دین توحیدی است و فلسفه سیاسی و مدیریتی آن هم ناشی از همین رویکرد است، بر این اساس روشن است که الگوی توسعه و رشد و هر کاری که در جامعه اسلامی می خواهد انجام شود باید با رویکرد توحید باشد.
موضوع الگوی توسعه توحیدی را همان زمان که پیامبر خدا (ص) شروع کرد به دعوت بیان کرد. اولین شعار مسلمانان این بود که قولوا لا اله الا الله تفلحوا. شما با توحید رستگار می شوید.
چرا ما توجه نمی کنیم. مگر هدف جامعه اسلامی جز رسیدن به رستگاری است؟ ما از توسعه چه می خواهیم؟ ما از رشد چه می خواهیم؟ اگر هدف رسیدن به جامعه توحیدی است و انسان با توحید و یکتاپرستی رستگار می شود، خوب تکلیف روشن است، برای رسیدن به چنین جامعه ای راهی جز بسط و گسترش توحید وجود ندارد.
ما برای این که به توسعه اسلامی برسیم نباید از غربی ها تقلید کنیم، می دانید چرا؟ چون اصولا جامعه آنها کثرتی و شرک آلود است. فرهنگ، اقتصاد و اجتماع آنها بر اساس شرک بنا شده است. راه ما با آنها کاملا در تضاد است.
الگوی توسعه اسلامی بر اساس توحید استوار می شود. برای توسعه باید توحید را در جامعه گسترش دهیم. در اسلام اقتصاد توحیدی وجود دارد، ما باید اقتصادمان توحیدی شود تا به حقیقت توسعه به معنای واقعی آن برسیم. فرهنگ اسلام توحیدی است، مدیریت اسلام توحیدی است، اخلاق در اسلام توحیدی است، حکومت و سیاست توحیدی است. ما راهی برای توسعه واقعی اسلامی جز بسط و گسترش توحید در ابعاد مختلف نداریم.
اسلامی شدن علم هم از همین راه ممکن می شود. اسلامی شدن دانشگاه هم به معنای توحیدی شدن آن است. انقلاب اسلامی برای گسترش توحید به وجود آمد. امام خمینی رض یک موحد واقعی بود و برای اعتلای کلمه الله قیام کرد. اگر ما این معنا را درست درک نکنیم، در مباحث ایدوئولوژیک سرگردان خواهیم شد.
فلسفه سیاسی اسلام بدون توحید درک نمی شود، به طور مثال ما در جامعه به دنبال اجرای عدالت هستیم، خوب مبنای عدالت توحید است. چرا باید عدالت داشته باشیم و در جامعه ثروت را عادلانه توضیع کنیم؟ چون همه انسان ها بندگان یک خدای هستند و همه اعضای یک پیکرند. چون خداوند عادل است و ظلم را نمی پسندد.
خدای متعال هستی را با قانون توحید اداره می کند. توحید قانون هستی است. ما که نمی توانیم برای مدیریت خود به راهی برویم که بر خلاف هستی و سنت های جاری خداوند باشد. ما در مباحث نظری تاکید می کنیم که حکمت عملی برگرفته از حکمت نظری است، اما در مباحث اجتماعی از مباحث نظری توحیدی اسلام غفلت داریم.
گاهی مطرح می شود که ما نباید از مادی ها الگو بگیریم، فرهنگ ما معنوی است و الگوی توسعه ما باید معنوی باشد. این حرف درست است، اما الگویی که قرآن کریم به ما ارایه می دهد توحید در مقابل شرک است.
توحید یک معنایش الگو گرفتن از خدا و کارهای خدا است. ما باید صفات خدا را الگوی جامعه خود قرار دهیم. تا کار انسان شبیه به خدا نشود، رستگار نخواهد شد.
ماده و معنا در عرض هم مطرح می شود. دنیا و آخرت هم عرض هم هستند. اینها در مقابل هم و در تضاد با هم نیستند. در سیستم توحید همه اینها در عرض هم اند و آنچه در مقابل هم مطرح است و با هم تضاد دارد، توحید در مقابل شرک و کفر است.
دین و علم هم در مقابل یکدیگر نیستند. این دو هم در عرض هم مطرح اند، دین و علم می توانند در رسیدن به توحید و جامعه توحیدی، همکار هم باشند. اگر با هم همکاری کنند، دیگر تضاد و تقابلی مطرح نیست.
چیزی که در طول تاریخ به عنوان دو تفکر و منش متضاد همیشه مطرح بوده است، وحدت گرایی موحدین و خداپرستان در مقابل کثرت گرایی مشرکین و کفار بوده است.
غربی ها الگویشان کثرت گرایانه و شرک آمیز است. تمام اندیشه و فرهنگی و سیاست آنها بر مبنای کثرت گرایی بنیان نهاده شده است. غربی ها یک زندگی حیوانی با امکانات رفاهی به روز را می خواهند که هر چه بیشتر لذت های حیوانی آنها را تامین کند.
توسعه در فرهنگ توحیدی با فرهنگ غربی های امروزی کاملا متفاوت است. ما اگر بتوانیم به جامعه توحیدی برسیم، همه چیز عادلانه و متعادل خواهد بود و مردم حتی اگر این تکنولوژی به ظاهر پیشرفته را نداشته باشند، در یک رفاه واقعی و سعادت و لذت حقیقی زندگی خواهند کرد، مهم این است که انسان در یک بستر توحیدی به کمال و سعادت واقعی خود برسد و رشد معنوی و مادی اش در جهت خدایی شدن باشد.
ما باید ببینیم الگوی توسعه خدا در هستی چیست و بر چه اساس و سنتی در هستی ظهور می کند و جهان را مدیریت می نماید، از همان الگو برای توسعه جامعه اسلامی استفاده کنیم.
ایرانی بودن به نظر بنده تنها از نظر سلیقه ای تاثیر گزار است. می شود هویت ایرانی را در همان الگوی توسعه توحیدی اشراب کرد تا هر چه بیشتر با روحیه و منش ایرانی مسلمان همخوان باشد.
نقش ولایت:
آخرین موضوع مهمی که باید در این مقاله بدان توجه کنیم نقش ولایت و رهبری در این الگو است. مقام ولایت در حقیقت مقام اجرایی دین و توسعه توحیدی در جامعه است. اگر سوال شود خوب حالا چه کسی باید این الگو برداری و الگو گذاری و توسعه توحیدی را در جامعه اسلامی مدیریت و اجرایی کند؟ ÷اسخ می دهیم: مقام ولایت و رهبری!
نقش ولایت در جامعه اسلامی تفسیر و تبیین درست اندیشه توحیدی و مدیریت، اخلاق، سیاست و اقتصاد توحیدی و ارایه طرح های ایدوئوژیک برای اجرایی شدن قانون توحید در جامعه است. هدف، رسیدن به جامعه ایده آل توحیدی است و مقام عظمای ولایت است که مردم را به سوی این هدف هدایت و رهبری می کند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید