بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 74
چیستی خودشناسی:
بی گمان اولین گام در راه خودسازی و تهذیب نفس و همچنین خداشناسی و سلوک الی الله، خودشناسی است. منتهی خودشناسی به معنای خودشناسی شناسنامه ای نیست، بلکه بدین معنا است که انسان بعد واقعی خود را در جهان آفرینش دریابد و بفهمد که موجودی ملکوتی و پرتوی از عالم ربوبی است.
تفاوت خودشناسی با معرفت نفس:
ما از دو طریق به شناخت خود نایل می شویم که یکی در بدایت راه و لازمه حرکت و انگیزش انسان به سوی کمال و سعادت است و دیگری در نهایت راه و نتیجه سولک می باشد. معرفت نفس همان شناخت شهودی نفس است که در پایان راه, هنگامی که سالک به کشف و شهود رسید, حاصل می شود. بنابراین اصطلاح معرفت نفس بیشتر یک اصطلاح عرفانی و شهودی است و مربوط به نهایت سلوک سالک است, ولی خودشناسی یک امر عادی است و در ابتدای حرکت به صورت علمی و حصولی انجام می شود.
معرفت نفس در حقیقت یک تجربه عرفانی و حالتی است که به سالک در اثر طی طریق و ریاضت نفس حاصل می شود. این حالت به دلیل همین تجربه شخصی بودن, اغلب نه برای شاهد قابل توضیح و تبیین است و نه توسط دیگران قابل درک می باشد. البته نمونه هایی از این شهود در کتاب های عرفانی مانند شرح گلشن راز عارف لاهیجی موجود است و ایشان سعی کرده است تا حدودی حالت شهودی خود را در معرفت نفس به تصویر بکشد. ما با مطالعه این آثار تنها به این نکته پی می بریم که ایشان به این مرتبه از علم شهودی باریافته اند, ولی هرگز نمی توانیم به معرفت نفس خودمان نایل شویم.
منظور ما از خودشناسی, در این مقال, همان حالت عادی و حصولی شناخت خود است که از طریق کوشش علمی و مطالعاتی و تفکر و تامل در خود و بررسی صفات و ملکات نهادینه شده و تحقیق در آثار و آموزه های دینی برای همگان قابل حصول می باشد و نه معرفت نفسی که محصول سلوک و نتیجه آن است.
تفاوت خودشناسی و انسان شناسی:
اصطلاح انسان شناسی مربوط به شناخت نوعی انسان است که قبل از شناخت ویژگی های شخصی خود فردی, مطرح می شود, انسان شناسی, یعنی شناخت ابعاد و قوا و نوع رابطه و مظهریت انسان نسبت به خداوند که قرآن کریم با خلیفه الله بودن انسان و روح الهی داشتن و کرامت انسان در مقام تبیین آن است.
خودشناسی, یعنی اینکه انسان با محاسبه نفس ببیند چه مقدار خلیفه و مظهر خدا بودن در او محقق شده است. در این مرحله باید جزء به جزء بررسی کند و ببیند در اندیشه و اعتقاد به چه چیزی ایمان و یقین دارد. اخلاقش چگونه است. رزایل و فضایل تحقق یافته در نفس خود را بررسی کند و نسبت به رفتار فردی و اجتماعی خود مطالعه و تفکر داشته باشد, باید کیفیت و نوع معاشرت و منش خود را بیابد که آیا مطابق عقل و شرع رفتار می کند یا نه. آیا در اندیشه و اخلاق و عمل, خدایی شده است یا نه و چه مقدار به خداوند نزدیک شده است. مهم این است که انسان خدایی شود و هدف دین همین است, بنابراین به طور کلی می توان گفت: در خودشناسی کمیت و کیفیت خدایی شدن ابعاد وجودی و شخصیتی انسان بررسی می شود تا در مرحله خودسازی هر چه غیر خدایی است از درون انسان پاکسازی شود و خداوند و انگیزه ها, کنش و منش الهی جایگزین آن گردد.
به عبارت دیگر: در خودشناسی اخلاق و رفتار شخصی و رابطه خود با خداوند را بررسی می کنیم تا ببینیم چه مقدار به صفات حسنه آراسته شده و مطیع خداوند بوده ایم. در خودشناسی می خواهیم بدانیم: تا چه انداره توانسته ایم خواسته های خدا را بر خواسته خود ترجیح داده و چه مقدار خودخواهانه عمل کرده ایم. آیا زندگی توحیدی داشته ایم, یا هوای نفس خود را پرستیده و از شیطان پیروی داشته ایم.
انسان ابتدا در خودشناسی باید نقایص خود را در بعد اندیشه و اخلاق و رفتار مشخص نماید تا در مرحله خودسازی بتواند نقاط ضعف شناسایی شده را به قوت تبدیل نماید و خود را کامل و به خدا نزدیک سازد.
روش شناخت خود: برای خودشناسی ما به روش مندی مطالعات درباره خود نیز باید توجه کافی داشته باشیم. مطالعه درباره خودشناسی به دو روش علمی و عینی انجام می شود. به عبارت دیگر تنها مطالعه کتاب و مقاله در این زمینه کفایت نمی کند و در کنار آن لازم است انسان به مطالعات عینی و روش محاسبه نفس نیز بپردازد تا به صورت عینی نقیصه های خود را نیز شناسایی نماید.
روش مطالعه علمی : این روش بیشتر در خودشناسی نوعی و به تعبیر دیگر "انسان شناسی" یا به تعبیر غربی ها "اومانولوژی" کاربرد دارد, اگر چه در خودشناسی شخصی نیز می توان از این روش به خوبی استفاده کرد. منابع مطالعاتی در این زمینه عبارتند از:
1- بهترین منبعی که به انسان در خودشناسی کمک می کند، قرآن مجید است. در قرآن کریم انواع شخصیت مومن، کافر و منافق و همچنین مراتب مومنین و نوع اعتقاد، اخلاق و صفات باطنی و عملکرد آنها آمده است. با مطالعه و تلاوت قرآن کریم انسان در می یابد که از کدام طایفه است و در چه مرتبه ای از ایمان قرار دارد و می تواند دریابد که از چگونه شخصیت برخوردار است. سر اینکه سفارش شده قرآن کریم را فراوان و به صورت مرتب در شبانه روز تلاوت کنید، همین است که انسان می تواند در اثر آشنایی با آموزه های این کتاب مقدس موقعیت خودش را در زندگی و رشد اعتقادی، اخلاقی و عملی شناسایی کند، به نقاط قوت و ضعف خود پی برد و به اصلاح شخصیت خود بپردازد.
2- روش دیگر مطالعه در کلمات و احادیث پیشوایان مکتب می باشد.
3- کتاب هایی که در زمینه انسان شناسی و خودشناسی نگارش یافته است .
روش مطالعه عینی : در این روش انسان با تفکر و تامل در وجود خویشتن , شناخت محاسن و معایب و محاسبه نفس سعی در کشف معایب خویش دارد . یقینا" هر چه آدمی بیشتر در خود فرو رود و به اخلاق و کردار خود بیندیشد, بیشتر خود را خواهد شناخت . در این مرحله انسان چون طبیبی حاذق باید بیماری های نفس خویش را دریابد با تواند با مهارت و جدیت به درمان آن بپردازد. این گونه خودشناسی اساسی ترین رکن خودسازی و عروج به مقامات بلند معنوی است ; زیرا کسی که فاقد آن باشد عمری را در غفلت و بی خبری سپری خواهد کرد و چه بسا عمری با ملکات رذیله زندگی کند و به سرای آخرت بشتابد, بدون آن که ره توشه ای به همراه داشته باشد. در این رابطه نیز کتاب های اخلاقی, قرآن کریم و روایات معصومین (ع) تا حدود زیادی می تواند راهنمای انسان باشد.
طرح جامع مسیر مطالعاتی خودشناسی نوعی و شخصی: در این طرح سعی می شود مسیر جامعی برای مطالعه و شناخت خود به لحاظ نوعی و فردی پیشنهاد گردد که اگر به درستی طی شود, آدمی به صورت حصولی و علمی تا حدود زیادی به شناخت انسان و خود دست خواهد یافت. قبلا اشاره شد که راه شناخت شهودی نفس طی طریق و سیر و سلوک عرفانی است.
1- شناخت معمای خود و هویت دوگانه انسان:
خود انسان از جهتی بسیار معما گونه و به قول امروزی ها پارادوکسیکال است. یعنی از طرفی هر چه بدی در انسان ممکن است باشد از همین خود سرچشمه می گیرد و از طرف دیگر هر چه خوبی هم در انسان به ظهور می رسد از ناحیه همین خود است. واژه خود یا من به حقیقتی در انسان اشاره دارد که اگر تربیت نشود, ریشه تمام بدبختی ها و رزایل اخلاقی و انحراف ها و تباهی ها و گمراهی ها و سقوط ها و شرک ها و کفرها و وصول انسان به جهنم است و همین خود نیز در صورتی که تربیت الهی شود، منبع سعادت, فضیلت, انسانیت, هدایت, کمال, سعادت, تعالی, معرفت و و در نهایت بهشت است.
البته این تضاد را علمای اسلام به گونه ای حل کرده اند و گفته اند دو نوع خود در انسان هست. خود مجازی و خود حقیقی و یا خود منفی و خود مثبت, خود بشری و خود الهی. ایشان با این تقسیم بندی در حقیقت می خواهند بگویند: آنچه از خوبی در انسان بروز می کند, ریشه در خود مثبت و الهی انسان دارد و بدی ها مربوط به خود منفی و بشری است.
البته اگر بخواهیم دقیق تر سخن بگوییم یک حقیقت بیشتر در انسان نیست و آن بعد مجرد او است که خاصیت ها و شئون مختلفی دارد. در این حقیقت معما گونه دو نوع گرایش هست، گرایش به دنیا و بدی ها و گرایش به خدا و خوبی ها. اینکه به سوی بدی برود و یا خوبی, بسته به نوع تربیت, رشد عقلانیت و انتخاب خود او است. انا هدیناهم السبیل اما شاکرا و اما کفورا. و اینجا است که ضرورت تربیت و خودسازی برای انسان آشکار می شود.
2- شناخت روح الهی و حقیقت روحانی انسان:
روح انسان خدایی است و همان امانت بزرگی است که خداوند به انسان سپرده است و منبع قدرت و توانایی خلیفه خدا در روی زمین است، ولی چون در فرایند حدوث و شکل گیری به قول ملا صدرا انسان جسمانی الحدوث است و ریشه در دنیا و طبیعت دارد, در صورتی که تربیت نشود به سوی دنیا و بدی گرایش خواهد یافت. در صورتی که همین روح اگر تحت ربوبیت خداوند و تربیت انسان کامل قرار بگیرد، به جایی می رسد که می شود ولی خدا و خلیفه خدا در زمین و اشرف مخلوقات و می تواند در هستی و جامعه انسانی تصرف و حکومت کند. ما از ناحیه طبیعت و جنبه های مادی وجود خود احساس کوچکی و حقارت داریم, ولی روحمان بزرگ است و بعد از خدای متعال چیزی در هستی با عظمت تر از روح انسان وجود ندارد. علی (ع) در شعری فرموده است: اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبروا. آیا تو گمان می کنی جرم کوچکی هستی در حالی که در تو جهان بزرگی نهفته است.
حقیقت خودشناسی این است که روح الهی نهفته در خود را بشناسی و بدانی چیزی از خدا در تو هست که گوهر آفرینش و منبع همه توانایی ها است. و نفخت فیه من روحی؛ این روح خدا است که در تو دمیده شده است. چیزی که باید آن را در خودت کشف کنی و به عظمت وجودی آن پی ببری و تمام عمر پای این درخت وجود خود بنشینی و مراقب باشی گزندی به او نرسد و خوراک مادی و معنوی برایش تهیه کنی و تربیت اش کنی و در نهایت همچون امانتی بسیار گرانبها به صاحب اش بازگردانی. حقیقتی که شکوفا شدن آن را خود خداوند از طریق ارسال انبیاء و اولیای خود به انسان آموزش داده است, یعنی خودش باید بگوید چگونه این حقیقت رمز گشایی می شود. از منظر دین ایمان و عمل صالح رمز گشای این حقیقت است.
3- شناخت ابعاد و قوای انسان:
یکی از مراحل خودشناسی شناخت ابعاد و قوای وجود انسان است. انسان دارای سه بعد نفس, عقل و قلب است و به مناسبت هر یک از این ابعاد زندگی خاصی دارد. کار نفس بیشتر مدیریت زندگی طبیعی و مادی انسان است و غرایزی چون شهوت و غضب زیر مجموعه و همچون ابزاری برای نفس در جهت اداره حیات طبیعی انسان هستند. کار عقل مدیریت حیات معقول و پرداختن به چند و چون زندگی و کشف اسرار جهان و استدلال و محاسبه و تشخیص سود و زیان امور و تحلیل مسایل و هدایت انسان به جاده خیر و سعادت است. خود عقل نیز به وسیله فطرت که همان شناخت و گرایش های اولیه سرشت انسان است هدایت می شود، خدای متعال فطرت را به صورت زمینه های اولیه سعادت در وجود انسان در همان ابتدای خلقت در او به ودیعت نهاده است, تا کار عقل برای تشخیص خیر و شر آسان باشد.
قلب انسان نیز که همان حقیقت و مرکز انسان است, ظرف عواطف، صفات، پرستش و حیات الهی انسان می باشد. در روایات از قلب به عنوان عرش رحمان یاد شده است, یعنی جایگاه تجلی صفات جمال و جلال خداوندی و کمالات رحمانی حق تعالی.
صلاح و فساد انسان به صلاح و فساد قلب او است و نفس و عقل با تمام قوای خود در این صلاح و فساد دخیل اند. این دو بعد مهم آدمی باید در مسیر اصلاح و سلامت قلب حرکت نمایند و گرنه در صورتی که خود دچار تباهی و گمراهی شوند, فساد و زنگار و بیماری و تباهی, قلب انسان را فرا می گیرد و آدمی به تباهی کشیده خواهد شد.
ضعف عقلانیت و حیات معقول انسانی از طرفی و قوت نفسانیت و زیاده خواهی غرایز از طرف دیگر, دو عامل مهمی هستند که انسان و قلب او را در معرض هلاکت و سقوط قرار می دهند.
تمام ادیان و انبیای الهی کوشش کردند تا فطرت آدمی را شکوفا نمایند و از طریق معارف الهی بر عقل انسان بیافزایند و به او مهارت کنترل و مهار نفس و غریزه را بیاموزند تا بتواند قلب خود را اصلاح و روح الهی خویش را برای لقای خداوند آماده نماید. سعادت انسان در گرو این است که با گذر از نفسانیت ها و خودخواهی ها، جان خویش را در معرض تابش آفتاب حقیقت وجود قرار دهد و خدایی گردد.
4- شناخت کمال و سعادت انسان:
کمال و سعادت تو در این است که خدا را در روح خود بیابی و صفات او را در خویش شکوفا سازی و سخت نگاهبان دل خویش باشی تا به چیزی از شرک و کفر و گناه نیالاید، که آلودگی شایسته روح الهی تو نیست.
اگر از ظاهر نفس عبور کردی و به حقیقت خودت که روح الهی است، رسیدی و ارزش و قدر آن را دانستی؛ آنگاه در مسیر کمال و سعادت قرار می گیری و به هر چه باید و می خواهی می رسی. ما از درون خود به خداوند راه داریم. من عرف نفسه فقد عرف ربه. کسی که خودش را شناخت به تحقیق رب خویش را شناخته است.
قرآن کریم و اولیای معصوم الهی، راه رسیدن به کمال و سعادت انسان را که همان صراط مستقیم و شاهراه مطمئن بندگی است برای ما بیان کرده اند. ایمان و عمل صالح مشخص ترین و روشن ترین راهبرد و رهنمود قرآن کریم برای رسیدن به سعادت و پیمودن صراط مستقیم بندگی حق است .دوری از وسوسه های شیاطین و عبادت خداوند که با عمل به احکام الهی و خواسته های ربوبی و قدم برداشتن در راه بندگی واقعی حاصل می شود همان صراط مستقیم الهی است. الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم (یس، آیات 60 و 61)
بنابراین برای رسیدن به کمال و سعادت حقیقی که همان نزدیک شد ن به خداوند و قرب حق می باشد، راهی مطمئن تر و کوتاه تر و استوارتر از عمل به تکالیف شرعی و پیروی از دستورات الهی و پیامبر(ص) و اهل بیت پاک او(ع) نداریم و اگر راهی بهتر و کوتاه تر و مطمئن تر وجود داشت بدون شک خداوند متعال و اولیائش آن را برای ما بیان می کردند و ما را از آن محروم نمی کردند.
5- شناخت نقائص و خرابی های وجود خود:
آخرین مرحله خودشناسی که عملا انسان را وارد خودسازی می کند, شناخت نقائص و خرابی های وجود خود است. دو نوع نقیصه در نهاد ما ممکن است باشد: یکی نقیصه ای که خلقتی است و باید در طی حیات با رشد انسان به سوی کمال, جبران شود. انسان در هنگام تولد, کودک و در مرحله استعداد است و باید با طی مراحل رشد, در طول زندگی خود شکوفا شود و نیروهای خود را فعلیت بخشد و به کمال برسد.
نقیصه دیگر در اثر حرکت انحرافی انسان در مسیر زندگی ایجاد می شود. گمراهی, گناه و خطاهایی که انسان در طول زندگی خود انجام می دهد باعث محرومیت های فراوانی می شود که برای او زیان بار است و در آخرت نیز خسارت در پی خواهد داشت.
متاسفانه, به جز تربیت یافتگان مکتب انبیا و اولیای الهی, اکثر انسان ها, از هر دو ناحیه, دچار نقیصه و خرابی هستند. تمامی آموزه های دینی و به خصوص علم اخلاق اسلامی که منبع آن قرآن کریم و روایات معصومین(ع) است, متصدی بیان این نقائص و خرابی های اخلاقی و عملی انسان، ریشه یابی آنها, ارایه راهکارهای مشخص و موثر برای جبران آن و هدایت انسان به سوی سعادت است.
حوزه هایی از انسان که باید تکامل یابد و خرابی هایش جبران گردد, اجمالا عبارت است از: حوزه علم و معرفت, حوزه ایمان و اعتقادات دینی, حوزه اخلاق و عواطف دینی, حوزه اراده و انگیزه, حوزه عمل و عبودیت.
طالب کمال باید خود را در حوزه های یاد شده از وجود خود به دقت ارزیابی نماید و کمبودها و نقائص خود را بیابد و محرومیت های خود را بشناسد تا در مرحله خودسازی بتواند با رفع خرابی ها و نقائص به کمال و سعادت خود دست باید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید