بازدید امروز : 214
بازدید دیروز : 87
شنیده ام انسان دارای 5منبع انرژی روحانی یا در واقع درونی است و با آزادکردن آنها به قدرتهای ماورایی دست می یابد، آیا این صحیح است؟ اصلاً این انرژیها در درون انسان چیست؟ در طب سنتی هم سه قوه قلبی و مغزی و جگری شمرده اند که هر کدام مبدا برخی صفاتاست و با تغذیه قدرت می گیرند، آیا اینها به هم مربوط اند؟ لطفا به تفصیل جواب دهید.؟
از این که با ما در ارتباط هستید از شما متشکریم. امیدواریم پاسخ گوی مناسبی برای شما باشیم.
«انسان»
در میان آفریده های الهی انسان تاج دار کرامت است و اوست که می تواند به خلیفه الهی دست یابد«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً؛ (به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمین، جانشینى [نمایندهاى] قرار خواهم داد.»(بقره/30).
از این آیه ی شریفه می توان بدست آورد که انسان استعداد ویژه ای دارد، که دیگر موجودات از آن تهی هستند. این استعداد همان است که او را می تواند به قُرب الهی نائل کند، و صفات الهی را در خود ظهور و بروز بدهد و از این راه به خلیفه الهی نائل گردد. البته ناگفته نماند که این امر فقط در سایه ی بندگی خداوند امکان پذیر خواهد بود«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!» (ذاریات/56). انسان هنگامی که به این توفیق دست یافت و با تلاش به این جایگاه رفیع بندگی دست یافت، می تواند دست به کارهای الهی بزند. چه خواسته و توفیقی از این بالاتر؟ که هم رشد معنوی حاصل شده است و نیز فرد به چنین توان الهی دست پیدا می کند که می تواند کارهای خدای کند. البته در این صورت فرد می داند که باز بنده است!!
«انرژی ها»
در مورد انرژی های درونی باید گفت: برخی بر این باورند که انسان داری پنج عنصر اصلی و یا پنج انرژی حیات کنترل می شود و بدن این پنج انرژی را به وسیله ی کانون های پنهان در بدن دریافت می کند.
در باره ی صحت و سقم این مطالب باید گفت: این سخنی است که عده ای آن را بیان کرده اند اما ما در کتابهای علمی با آن برخورد نکرده ایم.
در ضمن اگر چه در برخی جاها ممکن است سخنی گفته باشند، که با مقداری کم و زیاد کردن بتوان آن را پذیرفت اما به یقین در مواردی به بیراه رفته اند. به طور مثال آنها برای روح متعالی جایگاهی در حفره ی کاسه ی سر در مغز می دانند.
قرآن در مورد روح بیان می کند که اطلاعات شما کم و اندک است«وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً؛ و از تو درباره «روح» سؤال مىکنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است!»(اسراء/83).
حال چگونه می توان به سخنان افرادی که برای کانون های دریافت انرژی مطالبی را بیان می کنند، اعتماد نمود؟ در ضمن باید خاطر نشان کرد آنها روح را مساوی آگاهی ناب می دانند و از این رو با روحی که در قرآن آمده بسیار متفاوت است.
این مطلب نیز می تواند ما و شما را یاری دهد که چه مسیری را برای خود برگزینیم و آن این که برخی مطالب را آنها اذعان می کنند که اساتید آنها در زمانهای قدیم در هنگام تمرین به آن دست پیدا کرده اند؟ به راستی این گونه مطالب و با این سند و این روش چقدر می تواند معتبر باشد؟!
در مورد طب سنتی مطلبی را که ذکر کرده اید، باید خاطر نشان کنیم درمان در این طب بر اساس اخلاط اربعه و غلبه ی آنها در فرد صورت می گیرد. حال در این نوع طب سخن از موارد ذکر شده است یا نه اطلاع دقیقی از آن نداریم، اما روایاتی در برخی کتاب های روائی ما وجود دارد که حقایقی را برای ما آشکار می سازد. امام صادق - علیه السلام- فرمودند:«خود شناسى انسان به این است که خویشتن را به چهار طبع و چهار ستون و چهار رکن بشناسد. چهار طبعش خون و صفرا و باد و بلغم است؛ و ستونهایش خرد است که از خرد فهم و حافظه مایه مى گیرد؛ و ارکانش نور و آتش و روح و آب است» (میزان الحکمه/ج 7/ص 164 (.
این روایت از کسی که خود دست در معدن علم الهی دارد، بیان شده است به خلاف افرادی که در حالات تمرین بر اثر جریاناتی مطالبی را بیان می کنند!! در پایان برای این که سراب را آب نپنداریم و بیراه را راه قلمداد نکنیم، لازم از تذکری داده شود؛ آن چه که مایه ی خیر و رشد ما است در قرآن بیان شده است، و روایات به صورت جزئی تری آنها را بیان کرده اند و قرآن را تفسیر کرده اند. به نظر می رسد هر چه به دور این دو منبع عظیم یعنی قرآن و روایات دور بزنیم، به انسان سازی نزدیک خواهیم شد و در بقیه ی جاها جزء گمراهی چیزی عاید ما نمی شود.
هیچ دندانى نخندد در جهان--- بىرضا و امر آن فرمان روان
هیچ برگى مىنیفتد از درخت---بىرضا و حکم آن سلطان بخت
از دهان لقمه نشد سوى گلو---تا نگفت آن لقمه را حق «ادخلوا»
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید