بازدید امروز : 177
بازدید دیروز : 141
من خدا را مثل مادری دل سوز می بینم و خوف از او برایم بی معنیست . او را بخشنده میبینم تا منتقم . ترس و دوست داشتن برای من همزمان نمیتواند برای کسی وجود داشته باشد . جهنم با خدای مهربان برایم از بهشت با خدای که از ترس به بهشتش رفته ام شیرین تر است . آیا نگرشم اشتباه است ؟ باید از او بترسم یا همواره با عشق به مهربانیش او را بپرستم ؟
برای پاسخ به سوال شما باید ان را تفکیک کنیم: اما اینکه گفتید خدا را مثل مادری دل سوز میبینید باید بگویم سخن درستی است بلکه خدای متعال هزار بار از مادر به بندگانش مهربان تر است او رب وصاحب ماست و هرگز بد ما را نمیخواهد اما توجه کنید که یک مادر مهربان شربت تلخ و آمپول دردناک را برای رهایی فرزندش از بیماری مهلک انتخاب میکند زیرا صلاح او را میخواهد و هیچوقت به نابودی او راضی نمیشود ؛ حالا شما حساب کنید خداوند که هزاران بار از مادر برای ما مهربانتر و دلسوزتر است هرگز سعادت ابدی ما را قربانی خواستههای زود گذر ما نمیکند و با علم بی نهایت خود همیشه آنچه بهترین گزینه است را برای ما میخواهد.
اما در مورد خوف از خدا و بخشندگی او ، بله همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمیگردد،
صفت منتقم بودن خدا نیز کمال او است و بد نیست و خدایی که از ظالمین انتقام نکشد خدا نیست شما پدری را در نظر بگیرید که هیچ برخوردی با فرزندی که دائما فرزندان دیگر را ازار میدهد انجام نمیدهد قطعا نمیتواند پدر خوبی باشد.
آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمتها و الطاف خداوند است. او با مهربانى تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشمپوشى از بسیارى از بدىها و ناسپاسىهاى انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر کارى کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق در محبتهاى خداوند و اولیاى او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقهمند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبتها و خوبىهاى و زیبایی های او است که جز با رفع حجابهاى درونى میسّر نمىگردد.
اما در مورد ترس از خدا باید ابتدا ان را معنا کنیم تا معلوم شود آیا ترس از خدا خوب است یا نه. خدای متعال بزرگترین منبع کمال و قدرت و رحمت و آرامش و سعادت انسان است, بنابراین موجود ترسناک و نعوذ بالله آزار دهنده ای نیست, ترس از خدا در حقیقت به معنای ترس از دوری خدا و از دست دادن خداوند و تنها شدن انسان است. ترس از اینکه انسان بالاترین تکیه گاه و معشوق خود را در زندگی از دست بدهد.
ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیتهایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفهاش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(علیه السلام) در این زمینه مىفرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»( نهج البلاغه، کلمه قصار82) قران کریم میفرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى»(نازعات 40و41) و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست! .
ملاحظه میکنید که آنچه باعث خوف است مقام خداست نه خود خدا لذا اشکالی ندارد که به لحاظ خدایی خدا عاشقش باشیم وبه لحاظ مقامش بترسیم. در واقع این ترس حاصل شناخت عظمت و جمال و جلال خداست. در حدیثى از امام صادق علیه السلام مىخوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «کسى که مىداند خدا او را مىبیند، و آنچه مىگوید مىشنود، و آنچه را از خیر و شر انجام مىدهد مىداند، و این توجه او را از اعمال قبیح باز مىدارد این کسى است که از مقام پروردگارش خائف است، و خود را از هواى نفس بازداشته» (نور الثقلین جلد 5 صفحه 506 حدیث 43)
همچنین ترس از خدا یکی از صفات اهل بهشت است یعنی این صفت موجب کمال انسان میشود نه اینکه نقص او باشد در تفسیر این آیه شریفه آمده است: «اهل بهشت داراى دو صفتند. یکى از عظمت و مقام و بزرگى پروردگارشان ترسناکند چون خوف و خشیت از هر چیزى منوط به شناسایى او است چنانچه فرموده إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ(محقق و مسلم است که فقط علماء از خدا میترسند.) کسى که خدا را به قهاریت شناخت از مخالفت و طغیان نمودن و آنچه باعث غضب پروردگار میگردد و به آن مستحق عذاب میگردد احتراز مینماید و کسى که خدا را به عظمت و اوصاف و صفات جلال و جمال شناخت همیشه از هیبت و عظمت او لرزان است و قدرت بر مخالفت او ندارد و لو فرضا تهدید به عذاب هم نشده بود همان معرفت به مقام الوهیّت کافى بود که سر اطاعت فرود آورد و مطیع امر مولا گردد و به وظائف مرجوعه به خود اقدام نماید.
دیگر از اوصاف بهشتیان این است که نفس خود را از متابعت هوى باز میدارند باز داشتن نفس از هوى و هوس متفرع بر معرفت به مقام احدى است نفس انسان وقتى به مقام ایزدى معرفت پیدا نمود و خود را مقهور قهاریت او دانست البته خاضع میگردد و از میول نفسانى خوددارى مینماید وقتى این دو صفت حمیده ملکه انسان گردید بهشت مأوا و آرامگاه وى میگردد. (مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج14، ص: 334و335.)»
علاوه بر آنچه گذشت ترس از خدا به معنای صحیح آن ثمرات دیگری نیز دارد از جمله امام جواد علیه السلام میفرمایند: التحفظ علی قدر الخوف؛ خود را پاییدن به اندازه واهمه داشتن است (بحار الانوار ج 75 ص365 ) زیرا این شخص خداوند را حاضر و ناظر بر رفتار و کردار خود میداند. و این محافظت را به تمام شئون زندگى خود تعمیم میدهد. هر کس بیشتر بترسد، از خود مراقبت و مواظبت بیشترى خواهد کرد.
با توجه به مطالبی که گذشت میتوان گفت ترس از خدا سرچشمههاى مختلفى دارد. شمارى از آنها عبارت است از: الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مىگردد. ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کمترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مىشود.(این دو مورد را خوف از تقصیر گویند). ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بىپایان را تصور مىکنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مىدوزند، حالت خوف مىیابند.(خوف از قصور) خداوند در این زمینه مىفرماید: الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم آنها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مىشود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مىگردد.
تذکر مهم: بین خداترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است. به علت این که خداترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیشترى برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا مىکند.
نکته اول:اموری پسندیده ای وجود دارد که موجب خوف و ترس مومنین می گردد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم:
1- ترس از مردن پیش از توبه یا شکستن توبه یا از تقصیر در وفا به حقوق پروردگار
2- ترس از غلبه نفس امّاره و شیطان
3- ترس از فریب خوردن از دنیا
4- ترس از اشتغال ذمه به حقوق مردمان، و کشیدن بار حقوق ایشان.
5- ترس از سوء عاقبت. بیشترین ترسی که بر دل نیکان و متّقین غلبه دارد ترس سوء عاقبت است.
6- ترس از سکرات مرگ و شدّت آن .
7- ترس از از شدت نکیر و منکر و درشتى و خشونت ایشان
8- ترس از عذاب قبر و تنهائى و وحدت آن
9- ترس از هول عرصه قیامت و وحشت آن
10- ترس از تصوّر ایستادن در نزد پروردگار و هیبت آن و شمردن گناهان و حیا و خجالت آن
11- ترس از رسوائى و شرمسارى در محشر و بروز کردن باطن در نزد ملک و بشر
12- ترس از محرومیت از دیدار شفعاى روز رستاخیز
13- ترس از گذشتن صراط باریک تر از مو و تیز تر از شمشیر.
14- ترس از آتش سوزنده
15- ترس از محرومیت از نعیم بهشت، و دورى از وصال حوران پاک سرشت، و حرمان از پادشاهى جاودان، و مملکت بىپایان.
16- ترس از عظمت و قدرت خداوند و احاطه و خشم او بر انسان های خطاکار.
این نوع از ترس عالىترین درجه ترس ممدوح است که از درجات بلند عرفانی محسوب می گردد (معراجالسعادة ج : 2 ص : 183 ) زیرا وجودش باعث وصول به نفس مطمئنه که نقطه کمال انسان است, خواهد شد و ترس مذموم آن است که انسان را از اطمینان بیاندازد و دچار نگرانی و اضطراب سازد.
نکته دوم : بازتاب عملی ترس از خدا صرف این نیست که انسان چشم خود را بمالد و گریه کند بلکه باید از عاقبت آنچه مىترسد دوری کند. لذا خائف واقعی همت خود را به دقت کردن در عاقبت احوال خود مصروف مىنماید . و مجاهده با نفس و شیطان و مراقبه احوال و محاسبه اعمال خود را در سرلوحه برنامه زندگی اش قرار می دهد . ( معراجالسعادة ج : 2 ص : 182 )
نکته سوم : برخی عواملی که موجب می شود تا انسان ها از خوف الهی غافل شوند به شرح ذیل می باشد :
1- بىخبرى انسان ها از عظمت و جلال خدا، و جهل به مؤاخذه و عقاب روز جزا، و سستى اعتقاد، و ضعف یقین در اینها.
2- غفلت و فراموشى از محاسبه روز قیامت، و بى التفاتى به «اهوال» و عذابهاى آن روز پر وحشت.
3-اطمینان و خاطر جمعى به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود.( معراجالسعادة ج : 2 ص : 190)
همانطور که ملاحظه فرمودید هیچ منافاتی بین ترس از خدا به معانی ای که بیان شد و عبادت عاشقانه خدا وجود ندارد و ان شاء الله همه ما توفیق این گونه عبادت را پیدا نماییم. و همیشه بکوشیم برمعرفت صحیح خویش نسبت به خدای متعال بیافزاییم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید