بازدید امروز : 394
بازدید دیروز : 141
همانند عاشقی که همیشه در انتظار معشوقش میباشد برای او دلتنگی میکند من نیز عاشق خدا شوم و همیشه دلتنگ و بیقرارش باشم از شما خواهش میکنم به طور واضح برایم توضیح دهید؟
در پاسخ اگر بخواهیم به صورت مختصر توضیح دهیم باید بگوییم: انسان سه مرتبه و مرحله حیات و زندگی دارد. زندگی جاهلانه, زندگی عاقلانه, زندگی عاشقانه. تا زمانی که زندگی اش جاهلانه است, نباید هوسی در مورد عشق خداوند داشته باشد چون فاصله اش زیاد است و امکان پذیر نیست. اما اگر توانست زندگی عاقلانه داشته باشد آنگاه این توقع و هوس وجود خواهد داشت که کم کم به مرحله عشق برسد و وارد وادی عشق شود.
حالا سوال این است که چطور باید از زندگی جاهلانه که ابتدایی ترین مراحل حیات است خارج شد و وارد وادی عقل و سپس عشق شد. راهکار آن خیلی روشن است. علم و عمل. یعنی بداند و به دانسته های خود عمل کند, انسان با حرکت مداوم و سیر و سلوک نظری و عملی, کم کم حیات عقلانی پیدا می کند و از حیات جاهلانه خارج می گردد.
هنگامی که حیات عقلانی و انسانی اش به حد نصاب مناسب رسید و کامل شد, آنگاه به توفیق الهی و خواست خود او کم کم عاشق حق می شود و وارد وادی عشق می گردد. کسانی که به عشق رسیده اند و عارف شده اند, لزوما این مراحل را طی کرده اند و امکان ندارد کسی از وادی جهل ناگهان عاشق شود و حیات معقول نداشته باشد.
حیات معقول زیرساخت حیات عاشقانه است. انسان به همین مناسبت سه گونه هویت دارد, هویت طبیعی و نفسانی که باید از آن مهاجرت کند و وارد حیات انسانی و اختیاری که همان حیات معقول است بشود و سپس یک هویت الهی دارد که در حیات عاشقانه بروز و ظهور می کند و عارف و صاحب کشف و کرامت می گردد.
برای مطالعه بیشتر به سایت بروید و در این آدرس http://akhlagh.porsemani.ir/term76 موضوع هویت الهی انسان را حتما مطالعه کنید. اینکه گفته شد کروکی و مقاطع کلی مسیر انسان است در مورد جزئیات مطالب فراوانی وجود دارد که در صورت نیاز با طرح سوال در خدمت شما هستیم. البته در گزینه خودسازی و عموم گزینه های اخلاقی سایت جزئیات همین مسیر دنبال می شود. موفق باشید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید