بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 74
شادی ممدوح از نظر اسلام کدام است؟
شادی همانند امور دیگر مرز و حدی دارد که اگر داخل همان حد و مرز بماند، ممدوح ؛ و مباح است؛ و اگر از حد و مرز خارج شود، مذموم خواهد بود (اقرب الموارد گوید: (کلمه) سرور و حبور در شادى ممدوح بکار میرود ولى فرح در شادى مذموم که موجب تکبّر است, سرور و حبور از تفکّر ناشى است و فرح از قوّه شهوت)
شادی ممدوح یا سرور، خود انواعی دارد : گاه کلامی و لفظی و گاه جسمی و بدنی و گاه روحی و معنوی است .
الف)شادیهای کلامی ولفظی:
مزاح و شوخی در حد متعادل و بدون آن که معیارهای اخلاقی مخدوش گردد، اشکالی ندارد؛ بلکه به آن توصیه نیز شده است. یونس شیبانی گوید: امامصادق(ع) به من فرمود: شوخی و مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ گفتم اندک است. فرمود: چرا با یکدیگر مزاح نمیکنید. همانا مزاح از نشانههای حسن خلق است و تو به واسطه آن شادمانی در دل برادرت ایجاد میکنی.
همانا پیامبر(ص) شوخی میکردند تا به وسیله آن دل افراد را شاد کنند، (مکارمالاخلاق، ص 21). بنابراین شوخیهای بدون گناه (دروغ، تمسخر، غیبت و...) در حد متعادل لغو نیست. مقصود از لغو، کارهای بیهودهای است که عمر را ضایع کرده و منفعت خردمندانهای بر آن بار نمیشود؛ مثلاً کسی که ساعتهای متمادی به تماشای تلویزیون مینشیند، یا بیکار میماند و یا به حرفها و کارهای بیهوده خود را مشغول میکند مرتکب لغو شده است.
مزاح را توجه به جهت های زیر به اقسام گوناگون می توان تقسیم کرد:
الف) انگیزه و هدف از مزاح
ب) چگونگی عبارت ها و کلمات در مزاح
ج) چگونگی لحن در مزاح
الف) تقسیم مزاح از جهت انگیزه و هدف:
انسان در انجام هر رفتار ارادی، انگیزه و هدفی را پی می گیرد. شوخی و بذله گویی نیز از این قاعده مستثنی نبوده، هدف و انگیزه ای در آن دنبال می شود که به دو نوع، قابل تقسیم است:
1. هدف حق 2. هدف باطل
1. هدف حق: اهداف ذیل را می توان از جمله انگیزه های حق در مزاح به شمار آورد:
یک. جرأت دادن به مخاطب برای پرسش یا بیان مطلب: آدمی زمانی که در برابر بزرگی قرار می گیرد، چه بسا از بیان مطلب خویش یا پرسش از نادانسته هایش احساس ناتوانی کند و هیبت و شکوه آن بزرگ، او را به سکوت وا دارد. در این حال، اگر آن بزرگ برای رفع این احساس، شوخی کند، هدف درستی را دنبال کرده است. در روایات آمده که هدف پیامبر(ص) برای شوخی با افراد، از بین بردن این حالت در ایشان نبوده است که در نتیجه فضایی مناسب را برای پرسش و طرح مطلب پدید می آورد و به این ترتیب، جرأت بازگفتن مسائل، پیدا می شد.
یکی از اصحاب امام صادق(ع) به ایشان عرض کرد: جعلت فداک هل کانت فی النبی(ص) مداعبه فقال: لقد وصفه الله بخلق عظیم فی المداعبه و ان الله تعالی بعث انبیاه فکانت فیهم کزازه و بعث محمدا(ص) بالرأفه و الرحمه و کان من رأفته لامته مداعبته لهم لکیلا یبلغ باحد منهم التعظیم حتی لاینظر الیه. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج8، ص408، ح 9817)
فدایت شوم! آیا شوخی در (رفتار) پیامبر بود؟ حضرت فرمود: همانا خداوند او را به خلقی بزرگ در شوخی وصف کرده است و خداوند متعالی پیامبرانش را برانگیخت، پس در رفتار ایشان خشکی و انقباض بود و محمد(ص) را با مهربانی و رحمت برانگیخت و از مهربانی او با امتش، شوخی او با آنان بود؛ برای آن که بزرگ شمردن او از سوی امت، به اندازه ای نرسد که دیگر(حتی) به چهره او هم نگاه نکنند.
دو. زدودن اندوه: گاه بذله گویی برای زدودن غبار غم و اندوه از دل شخص غمگین است که این انگیزه نیز از اهداف نیک به شمار می رود؛ چنان که امام صادق(ع) فرمود: حدثنی ابی محمد عن ابیه علی عن ابیه الحسین عن ابیه علی(ع) قال کان رسول الله(ص) لیسر الرجل من اصحابه اذا راه مغموما بالمداعبه. (همان)
پدرم محمد(=امام محمد باقر(ع)) از پدرش(=امام زین العابدین(ع)) از نزد پدرش حسین(= امام حسین(ع)) از پدرش علی(ع) برای من نقل فرمود که پیامبر خدا(ص) وقتی شخصی از یارانش را اندوهگین می دید، همانا او را با شوخی، شاد می کرد.
امام صادق(ع) از یکی از اصحابش پرسید:
کیف مداعبه بعضکم بعضا قلت قلیل قال فلا تفعلوا فان المداعبه من حسن الخلق و انک لتدخل بها السرور علی اخیک و لقد کان رسول الله(ص) یداعب الرجل یرید ان یسره. (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص113، ح15794)
چگونه با یکدیگر شوخی می کنید؟ (آن شخص پاسخ داد): کم. حضرت فرمود: این چنین نکنید. همانا شوخی از نیکویی خلق است و همانا تا با آن، شادی را در قلب برادرت وارد می سازی و به تحقیق رسول خدا(ص) به قصد شاد کردن شخص با او شوخی می کرد.
پیرزنی نزد پیامبر آمد حضرت به او فرمود: پیر به بهشت نمی رود، پیر زن گریست. حضرت فرمود: در آن روز تو پیر نخواهی بود. خدای متعال می فرماید: « ما آنان را پدید آوردیم پدید آوردنی و ایشان را دوشیزه گردانیم.» (واقعه/35و36)
امام کاظم(ع) نقل می کند که بادیه نشینی بود که نزد رسول خدا(ص) می آمد و برای آن حضرت هدیه می آورد و همان جا می گفت: «پول هدیه ما را بده و رسول خدا(ص) می خندید آن حضرت هرگاه اندوهگین می شد، می فرمود آن بادیه نشین چه شد؟ کاش نزد ما می آمد.»
مردی نزد پیامبر(ص) آمد عرض کرد: ای رسول خدا! به من مرکبی بده که سوارش شوم، پیامبر(ص) فرمود: ما تو را بر فرزند ناقه ای سوار می کنیم. مرد عرض کرد: فرزند ناقه را می خواهم چه کنم؟ پیامبر(ص) فرمود: مگر شتر را جز ناقه می زاید!
زید بن اسلم: نقل می کند زنی به نام ام ایمن نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: شوهرم شما را دعوت می کند. پیامبر فرمود: شوهرت کیست، همان که در چشمش سفیدی است؟ زن گفت: به خدا در چشم او سفیدی نیست! پیامبر فرمود: چرا، هست. گفت: نه به خدا. پیامبر(ص) فرمود: هر کسی در چشمش سفیدی هست. منظور حضرت سفیدی دور سیاهی چشم بود.
امام باقر(ع) خدای عزوجل دوست دارد کسی را که در میان جمعی شوخی و بذله گویی کند، به شرط آنکه ناسزا نباشد. اگر در شوخی افراط نشود و حرف زشت یا تمسخر آمیز نباشد و به قصد نشاط و خوشحالی فرد یا جمعی باشد کار خوبی است. (میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، نشر دارالحدیث ج11، ص5546- ح18854 تا 18862)
ب)شادیهای جسمی وبدنی
ج)شادیهای روحی ومعنوی
تفریح و سرگرمی ممدوح را می توان از توصیه هایی که ائمه علیهم السلام به اصحاب و مؤمنین کرده اند به دست آورد.
به عنوان نمونه امام باقر(ع) می فرماید: سرگرمی مؤمن در سه چیز است :«لذت بردن از زنان- بذله گویی با برادران و نماز شب.»
از قول پیامبر(ص) نقل شده که تفریح و بازی کنید، زیرا من خوش ندارم که در دین شما، سختی و خشونت دیده شود. نکته مهم دیگر در موضوع تفریحات زندگی معصومین(ع) سوق دادن مردم به لذت های پایدار است. یعنی اصولا تفریح به معنی مصطلح امروزی کمتر مورد داشته است. تفریحات دو گونه بوده است:
1. تفریحات معنوی، انس با خدا، درک لذت های معنوی و روح آرام و نفس مطمئن در سایه معنویات که لذتی عمیق و پایدار است.
2. لذت های ظاهری، در این بخش بیشتر توجه به ارتباط با همسر و التذاذهای حاصل از این ارتباط و دیدار با اقوام و نزدیکان و دوستان و به طور کلی صله ارحام و تزاور و اخوان معطوف گشته است.
به طور کلی تفریحات هدفدار مورد توجه معصومین(ع) بوده است. تفریحات و لذت های غفلت آور در زندگی آنها مطرح نبوده است. بخشی از آنها جنبه صله رحم و ارتباط با اقوام و نزدیکان و بعضی هم پیوند با مؤمنان و بخشی دیگر مسائل خانوادگی و عاطفی. در مجموع لذتهایی مورد توجه بوده که پیوند و همبستگی اجتماعی را به دنبال داشته باشد.
ملاقات با برادران دینی و دوستان و خوش و بش کردن با آنان یکی از تفریحات ائمه(ع) بوده که سفارش به آن کرده اند.
پیامبر خدا(ص): دید و بازدید بذر محبت را می رویاند.
امام علی(ع) دیدار با برادران گرچه اندک باشد غنیمت بزرگی است.
امام علی(ع): دیدار نیکان مایه آبادانی دل است.
امام جواد(ع) می فرماید: ملاقات با برادران، هر چند کوتاه باشد موجب رویش و باروری عقل می شود.
مسابقه دادن یکی دیگر از تفریحات مورد توجه معصومین(ع) بوده است. پیامبراکرم(ص): به زودی زمین به روی شما گشوده می شود و دنیا در اختیارتان قرار خواهد گرفت، پس هیچ یک از شما از بازی کردن با تیرهایش(تمرینات رزمی) خسته و مانده نشود. (میزان الحکمه، ج11، ص5360، ح18367-18371)
بدون تردید لذت های معنوی عمیق تر و پایدارتر است زیرا اگر مقصود از تفریح آرامش روح و روان است و زدودن آثار خستگی است این مهم در سایه معنویات محقق می شود.
ائمه علیهم السلام ضمن توجه به سرگرمی ها و تفریحات سالم و اهتمام به آنها و صرف بخشی از شبانه روز به تأمین لذت های حلال که کمک کننده انسان در سایر امور است: ضمن توجه به اینها عنایت ویژه ای به معنویات و لذتهای معنوی دعا و مناجات و راز و نیاز با خدا داشتند زیرا تأثیر روانی نیایش و آرامش به وجود آمده از آن غیرقابل انکار است و امروزه روانشناسان مباحث زیادی پیرامون دعا درمانی و نماز درمانی و به طور کلی تأثیر این امور بر حل مسائل و مشکلات روانی مطرح نموده اند.
از منظر عقل و دین, ورزش براى تقویت و سلامتى جسم ضرورت دارد. ملتى که بدنى سالم, بانشاط و نیرومند ندارد از عقل و تفکر شایسته کمتر بهره مند است. مثلى است معروف که مى گوید: (عقل سالم در بدن سالم! است), زیرا تأثیر متقابل جسم و جان, مسئله اى ثابت شده و مسلّم است. انسان هایى که بر اثر تنبلى و عدم تحرکات جسمى, بدنى نحیف و علیل دارند و یا بیش از حد فربه و چاق هستند, نمى توانند روحیه اى آرام و بانشاط داشته باشند. این گونه افراد معمولاً عصبى مزاج, کم حوصله, بهانه گیر و داراى روحیه اى ناهنجار و فکرى بیمار هستند و همین مسائل در جسم آنان نیز اثر سویى مى گذارد. پیامبر(ص) مى فرماید: خوشا به حال کسى که سالم و زندگى اش در حد کفایت و قوى و نیرومند باشد. از همین رو در تاریخ ادیان مى خوانیم: وقتى قوم بنى اسرائیل پادشاهى از خدا خواستند, طالوت با دو ویژگى معرفى مى شود: (خداوند طالوت را براى شما برگزید و قدرت علمى و جسمى فزون ترى به او عطا فرمود).1
درباره قدرت موسى بن عمران قرآن مى فرماید که در نزاع دو قبیله (قِبطى و سِبطى) حضرت موسى تنها یک مشت به آن مرد زد و او درگذشت: (فوکزه موسى فقضى علیه2). معلوم مى شود حضرت موسى از قدرت جسمانى و مشت پولادین برخوردار بوده است. دختر حضرت شعیب هم به پدرش گفت: اى پدر, موسى را استخدام کن, زیرا آدمى نیرومند و امین است.3 قرآن درباره حضرت هود هم به قدرت جسمانى او اشاره مى کند: (وزادکم فى الخلق بَصْطَةً4).
اسلام به مسئله سلامت و قدرت جسم و جان اهمیت خاصى مى دهد تا آن جا که بر این باور است که رهبران اسلام باید در سلامت جسم, اعتدال خلقت و قدرت علم و معنویت سرآمد دیگران باشند. رسول گرامى اسلام(ص) مى فرماید: به سرگرمى و بازى بپردازید, زیرا دوست ندارم که در دین شما خشکى و خشونت دیده شود.
ائمه معصومین(ع) با این که تحت نظر شدید بودند ولى گاه گاهى قدرت علمى و احیاناً قدرت و مهارت جسمى خود را در تیراندازى و اسب دوانى به نمایش مى گذاشتند و اعجاب و تحسین حاضران را برمى انگیختند. امام على(ع) در مسابقات کشتى, پشت تمام اقران خود را به زمین مى زد.
رسول خدا(ص) نیز گاهى در مسابقات اسب سوارى و شتر دوانى شرکت مى کردند. بعضى اوقات از رسول خدا(ص) تقاضا مى شد که در یک مسابقه, داور باشند و حضرت آن را مى پذیرفتند.
پیامبر گرامى اسلام(ص) دستور اکید داده اند که کودکان را رها سازید تا هفت سال بازى کنند.
پیامبر(ص) فرمود: هرکس در کنارش کودکى باشد لازم است با او کودکى کند (با او هم زبان و هم بازى شود).چون که با کودک سر و کارت فتادپس زبان کودکى باید گشاد . ورزش در ادیان الهى, ریشه تاریخى دارد. برادران یوسف براى بردن او به پدر گفتند: او را با ما بفرست تا بگردد و بازى کند. در سیره پیامبر است که با امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) بازى مى کردند; آن ها را روى دوش خود سوار مى کردند و به کشتى گرفتن تشویقشان مى نمودند.5
در فقه اسلامى بحثى با عنوان (سَبق و رِمایه) مطرح شده است, که یکى از مسائل آن, مسئله شرط بندى در مسابقات است. مى فرمایند: شرط بندى با پول در مسابقات اسب دوانى, تیراندازى و شمشیربازى جایز است. پیامبر(ص) فرمود: در هیچ مسابقه اى شرط بندى پولى جایز نیست مگر در تیراندازى, شمشیربازى, پرتاب نیزه, شتردوانى و حتى مسابقه با فیل و کلیه حیوانات سم دار.
از این نکته نباید غفلت کرد که ورزش فقط منحصر در ورزش هاى رایج و معمول امروزى نیست, بلکه کشاورزى, آهنگرى, درخت کاری… نیز از ورزش هایى هستند که به عضلات بدن استحکام مى بخشند. به واقع هرکار مشروعى که به قوت جسم و قدرت روح منتهى شود, ورزش است.
هدف از ورزش چیست؟
در اسلام هدف از ورزش, جمع مال و ثروت و کسب وجهه و شهرت نیست; بلکه وسیله اى براى سالم زیستن, قوی بودن, بهتر عبادت کردن و خدمت بهینه به خلق است. در دعاى کمیل مى خوانیم: ((قوّ على خدمتک جوارحى; بار پروردگارا, اعضا و جوارحم را براى خدمت به تو نیرومند گردان) و یا در دعاى روز چهارم ماه مبارک رمضان مى خوانیم: (اللهم قوّنى فیه على اقامة امرک; خدایا, در این روز مرا براى اقامه فرمانت نیرومند گردان). بدون تردید تقویت جسم, بدون تمرین و ورزش ممکن نیست. در واقع ما از خدا توفیق ورزش کردن مى طلبیم.
با وجود این که ورزش کردن داراى محاسن و امتیازات فراوانى است, اما این نکته را نباید از ذهن دور نگه داشت که اگر ورزش با اخلاق و اعتدال همراه نباشد, نتیجه مطلوبى را باز پس نخواهد داد. هم چنان که دین اسلام, دین اعتدال است, به اعتدال در همه امور نیز سفارش کرده است. ورزش کاران باستانى کار دیروز و امروز همواره در خط اعتدال قرار داشته و دارند. فرهنگ حاکم بر این ورزش, فرهنگ علوى است. نام خدا و یاد خدا, رعایت آداب ویژه باستانى و نیز رعایت اخلاق اسلامى از ویژگى هاى بارز این رشته ورزشى است. در این ورزش, پیش کسوتان تقدم دارند و نوآموزان و جوانان مورد احترام مى باشند. روحیه قهرمانى در تمام حرکات آنان مشهود است. آنان همواره یار مظلومان و خصم ستم گران بوده اند.
ورزش هدفمند مورد توجه پیشوایان دین اسلام بوده و هست. ورزشی که باعث تقویت قدرت جسمانی انسان شود و یا او را در جهت مبارزه دشمنان دین یاری کند (مانند تیراندازی و سوارکاری) در دین مبین اسلام بیشتر مورد توجه است. قرآن کریم به مناسبت های مختلف قدرت جسمانی را یکی از مشخصه های انسان های برگزیده اعلام می فرماید. به عنوان مثال علت انتخاب طالوت به فرماندهی و رهبری عده از بنی اسرائیل قدرت علمی و جسمی او عنوان شده (بقره، آیه 247).
و یا قدرت جسمانی قوم هود به عنوان یک نعمت «ارزشمند» یادآوری شده (تفسیر نمونه، ج 6، ص 228).
در بعضی از رشته های ورزشی هدفمند روایات خاص وارد شده که در ذیل تقدیم می گردد:
تیراندازی و سوارکاری:
آیه شریفه «واعدو لهم ماستطعتم من قوه...؛ هر چه در توان دارید از نیرو و اسب های آماده بسیج کنید...» (انفال، آیه 60).
رسول خدا(ص) در تفسیر «قوه» فرمودند: قوه یعنی تیراندازی. و فرمودند: «محبوب ترین سرگرمی (بندگان) نزد خدای متعال اسب سواری و تیراندازی است» و نیز فرمودند: «کسی که تیراندازی را یاد بگیرد و سپس از روی بی علاقگی آن را رها کند کفران نعمت کرده است».
و نیز در فرمایش دیگری فرمود: «... بدانید خدای عز وجل به سبب یک تیر صد نفر را به بهشت می برد: کسی آن را بسازد و کسی که آن را برای مجاهدان خریداری کند و کسی که آن را در راه خدا پرتاب کند» (محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج 5، ص 2138).
کشتی:
رسول خدا(ص) شبی وارد خانه حضرت فاطمه زهرا(س) شد و به امام حسن و امام حسین(ع) فرمودند: برخیزید و کشتی بگیرید و آن دو برخاستند و کشتی گرفتند.
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
- محمد صادقی جهانبان، تحیل روان شناختی نیایش، دعا تکنیکی در روان درمانی، انتشارات طریق الکمال
- میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، نشر دارالحدیث، ج5، ص2278، ح7937-7938-7939
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید