بازدید امروز : 157
بازدید دیروز : 206
خدا آدماى بد یا گناه کارم دوست داره باهاشون هست تنهاشون نمیزاره من آدمه خوبو بى گناهى نیستم ناخالصى دارام خیلیام هستن که مثل منن میخوام بدونم خدا مارم دوست داره فراموشمون نمیکنه؟
مهربانی و دلسوزی او چنان است که حتی راضی نمیشود، بنده گنهکار و خطاکار نیز آبرویش ریخته شود و نزد فرشتگان بیآبرو شود. او خود در حدیثی قدسی میفرماید: اگر کسانی که از من روی برمیگردانند، بدانند چقدر به آنها علاقه دارم، هر آینه از شوق جان میسپردند. این حدیث به خوبی نشان میدهد که خدا چقدر نسبت به بندگان گناهکار خود رئوف است و چقدر به آنها علاقه دارد.
با این توضیح معلوم است که خدا حساب شخصی را که اغفال شده و درگیر احساسات شده، یا در اثر تربیت نادرست یا محیط اجتماعی فاسد، به راه نادرست کشیده شده، از سایر افراد جدا میکند. با آنها به گونهای دیگر برخورد میکند. پس ما نباید بیش از حد معمول نگران باشیم.
البته خدا خود، حجت را بر افراد تمام میکند و حتی نسبت به جوانهایی که در ظاهر می بینیم اغفال شدهاند، با وسیلههای مختلف آگاهی بخشی میکند. خود او فرموده: «إن علینا للهدی». هدایت انسانها برعهده ما و وظیفه ماست. این انسان است که با اختیار خود گاه به راست میآید؛ و گاه عصیان میکند و گمراه میشود.
به هر حال عذابهای افراد، نسبت به آگاهی است که آنها از نادرستی کارشان داشتهاند و نسبت به شرایطی است که در آن به سر میبردهاند و فشارهایی است که بر روی آنها بوده است.
بنابراین جای هیچ نگرانی نیست که خدا جای حق نشسته است و خود فرموده: «لا یُظْلَمُونَ نَقیراً» در قیامت حتی به اندازه ذرهای در حق کسی ظلم نمیشود.( نساء، آیه 124)
برای اینکه چنین افرادی از رحمت خدا مأیوس نشوند کافی است نگاهی اجمالی به آیات قرآن بیاندازند، تا متوجه شوند چقدر تأکید شده که خداوند بخشنده و غفور است. در قرآن تنها بیش از صدبار دو صفت غفور و رحیم در کنار هم ذکر شدهاند. همینها برای امیدواری بدترین گناهکاران روی زمین کافی است. لطفا به داستان زیر و چند آیه از قرآن که در ادامه میآوریم توجه فرمایید:
- جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند: زنى نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه زنى که فرزند خود را کشته، آیا فرصت توبه دارد؟ پیامبر فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمیدهد، خدا حتما توبه او را قبول میکند و از او در میگذرد. به درستى که درِ توبه به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب باز است و یقینا توبه کننده از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.» (مستدرکالوسائل ج 12 ص 131 باب 87)
- سوره نساء آیه 116: « إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً ترجمه: خداوند، شرک به او را نمىآمرزد (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مىآمرزد. و هر کس براى خدا همتایى قرار دهد، در گمراهى دورى افتاده است.
- سوره زمر، آیه 53: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»
ترجمه: بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
اینها تنها قطرهای از دریای بیکران رحمت خداست و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
البته شیطان، هنرمند توانایی است. گاهی آنقدر خوب سفسطه میبافد و جای فلسفه به ما قالب میکند که خیال میکنیم بزرگترین فیلسوف عالم است. گاهی آنقدر عاطفی و دلسوز نشان میدهد که گویا تجلی قلب خدا در زمین است. آنقدر ماهرانه همدلی و همدردی میکند که انگار بهترین روان شناس دنیاست. آنقدر عارفانه برخورد میکند که گاه او را فرشته یا پیامبری میبینیم که ما را به سوی خدا می برد. هم? اینها برای این است که نقابهای او، خیلی شبیه اصل هستند. تمام تلاش خود را میکند که در قدمهای اول، رفتار فرد را به حساب خود واریز کند و سلطه بر ذهن و فکر را هدف اصلی خود قرار میدهد.
شیطان روشهای فراوانی برای نیل به این مقصود دارد. گاهی اشتباهی که انجام دادهایم را مکرر به یاد ما میآورد تا آیینه دقمان شود، گاهی خطای کوچکی را آنقدر بزرگ میکند که حتی فکر میکنیم از هیچ راهی نمیتوان این بیآبرویی در درگاه خدا شست! خوب ما آدمها هم که یک عاشقی دیرینه از روز الست با خدا داریم، وقتی این اتفاقات برایمان میافتد احساس میکنیم خلاف وعدهای که به خدا دادیم عمل کردهایم (ألم أعهد ألیکم یا بنی آدم ألّا تعبدوا الشیطان و أن أعبدونی؟) از خودمان بدمان میآید.
شیطان اینگونه القا میکند که احساس کنیم رابطهمان با خدا تیره شده و او نیز از ما خسته. اما تا به حال درمحبت یک مادر به فرزند, دقت نموده اید؟ مادری که آغوش پر مهرش همیشه بروی فرزند گشوده است و از هیچ کمکی نسبت به او دریغ ندارد. مادر نگران اوست اما کودک غرق بازیهای کودکانه خویش می شود و خانه و مادر را در لذت کوچک خود فراموش می کند. کودکی که دستش به دستان گرم مادر گره نخورده است بارها و بارها زمین می خورد. لباسهایش خاکی و کثیف شده است. غروب شده است اما او هنوز برنگشته است. مادر می داند کودک از تاریکی می ترسد، از تنهایی. مادر میداند شیطانهای کوچک و بزرگی هستند که او را سرگرم می کنند. هرچقدر هم اطراف او همهمه باشد، او نیاز به آغوش پرمحبت مادر دارد. وسوسهها، روی بازگشت به خانه را از او میگیرند اما مادر آشفته و نگران بدنبال او می آید. محبت مادر قطره ای از دریای محبت خالق مادر هم نیست. خدای مهربان, از روی حب و عشق، انسانها را خلق کرد و از هیچ کمکی برای هدایت آنها دریغ نورزید, فطرتی داد که خداخواه است, عقلی که چراغ راه است, پیامبران و اولیایی که راهبر و راهنما هستند.
او لحظات را قطره قطره می شمارد تا ما بسوی او برگردیم و به او نزدیکتر شویم. ما آدما هر کاری دوست داریم میکنیم، با اینکه غرق این نعمت بینهایتم. اما او بی خیال اینهمه خاکی رفتنهای ما، منتظر می ماند. شما که خوبید اما امثال من حتی اگر تا آخرین نفسها هم با شیطان همقدم باشیم او ناامید نخواهد شد. غروب عمر که می رسد، میبیند ما هنوز برنگشته ایم. دل مهربانش میگیرد. چند قطره باران از چشمهای رحمتش می بارد. آرام زمزمه می کند: صبح شد، ظهر شد، غروب شد... نیامدی.
- دوست عزیز، آیا می توان لحظه ای از این وجود سراسر محبت، ناامید شد؟ آیا لحظه ای می توان دوری از او را تحمل کرد؟ آیا هیچ بندهای برای او غریبه خواهد شد؟ آیا ... ؟ مراقب باشید شیطان با این توجیهات، از حلقه دوستان خدا بیرونتان نکند.
- پرسشگر گرامی حال با توجه به این مطالب به نظر میرسد مشکل اصلی شما در حال حاضر احساس تان نسبت به گناه است. البته حساسیت و دل نگرانی شما در مورد اعمالی که قبلا داشته اید و به اعتقاد شما ناشایست و خطا بوده است، بشارت دهنده وجود روح تقوا و خداترسی در شما است. این گونه نگرانی ها و اندوه ها نسبت به خطاها و سستی ها به ویژه در یک جوان بیانگر لطف خداوند و عنایت او به شما است و حسرت بر اعمال بد و نادرست گذشته و اندوهگین بودن به خاطر آن ،امری مطلوب و پسندیده است، ولی به شرط آن که از حد و اندازه معمول تجاوز نکند و به صورت احساس افراطی گناه که مانع شیطانی بر سر راه تکامل انسان است، در نیاید. معیار این مرز شکنی این است که این حالت شما را از زندگی عادی خود باز ندارد و به زندگی شما آسیب نرساند و وسواس گونه شما را از رسیدن به اهداف متعالی باز ندارد.
هدف از ندامت و پشیمانی از برنامه ها و کارهای گذشته و غصه دار بودن این است که چنین اشتباهی در آینده تکرار نگردد و خطاها و کاستی های گذشته را با عزم و اراده ای مستحکم در آینده جبران نماییم و با عبرت آموزی از گذشته و دستیابی به عوامل خطاهای گذشته، راه آینده را با استواری و صلابت بپیماییم و به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت نائل گردیم. ولی اگر غصه و تأسف و اندوه برگذشته، افق آینده را در نظر ما تیره و تار سازد و پای رفتن و حرکت ما را سست نماید این دور شدن از هدف و تسلیم دام شیطان شدن و از چاله به چاه افتادن است. خداوندی که خالق و آفریننده ما است و از ضعف و ناتوانی و جهالت ما از همان ابتدای افرینش و قبل از آن آگاه بوده و می دانسته ما انسان های خدا باور و معتقد به او دچار لغزش و خطا می شویم و گاه گاهی در دام خدعه و فریب شیطان می افتیم،و لذا بابی به نام توبه رافرا روی ما گشوده است و ما را دعوت نموده که بعد از لغزش و افتادن با توبه و پشیمانی و عذرخواهی بلند شویم و قد راست نماییم و عجز و نیاز را به پیشگاه او ببریم و رشته اتصال بین خود و خدا را که با گناه و خطا پاره کرده ا یم دوباره گره بزنیم و با آب اشک و توبه، چهره خویش را از گناهان بزداییم و او وعده پذیرش توبه و آمرزش داده است.
حال اگر انسانی دچار خطا و گناه گردید و متوجه خطای خود شد و پشیمان و نادم گردید وعذر تقصیر به پیشگاه با عظمت خداوند آورد، ولی به آمرزش و لطف حق اعتمادی نداشت و تصورش این بود که مورد مغفرت و رحمت حق قرار نگرفته، معلوم است که وعده های الهی را باور نکرده و خداوند را به غفور بودن و رحمان و رحیم بودن نشناخته و یا گناه خود را که با همه بزرگی محدود است بزرگتر از صفات رحمت و مغفرت الهی که بی حد و بی کرانه است می بیند.
- آیا شما تصور می کنید همه بندگان خوب و لایق خداوند که به مقام قرب او رسیده اند و سر بر آستانه با عظمت او ساییده اند همگی از ابتدای عمر، پاک و بی خطا و بی جرم بوده اند؟ خیر، این ویژگی تنها مخصوص بندگان معصوم خداوند یعنی انبیا و اولیا(ع) است و دیگران کم و بیش از خطا و اشتباه در برهه ای از دوران عمر خویش و به ویژه دوران نوجوانی و جوانی که دوران اوج غریزه و غلبه سستی قدرت و نیرو در انسان است، دچار خطا و اشتباه و گناه بوده اند.
بزرگانی مثل فضیل بن عیاض و بشر حافی و افراد فراوان دیگری که عمری را در فساد و آلودگی و گناه به سر بردند ولی بالاخره لطف حق و هدایت الهی شامل حالشان گردید و نه تنها خود راه هدایت را یافتند بلکه راهنمای دیگران در ظلمت ها و تیرگی ها شدند و با جبران گذشته و پا گذاشتن در جاده بندگی، پله های قرب حق را پیمودند و در مقام صدق و راستی و در جوار خداوند آرمیدند، الگوها و نمونه های روشنی برای ما می باشد که مراقب باشیم از راهی که فکر می کنیم درست و مطلوب است و ناخواسته در دام شیطان گرفتار نگردیم و آینده مان را به سرنوشت گذشته مان دچار نسازیم. به لطف و عنایت و رحمت و پرده پوشی و مغفرت الهی ایمان بیشتری داشته باشیم و به وعده های حق و بشارت های او خوش گمان تر باشیم که خداوند همان گونه که درباره او گمان می کنیم با ما رفتار می کند و او را همان گونه که تصور می کنیم می یابیم. خداوند در قرآن کریم می فرماید: ((و لا تیائسوا من رحمه الله ، یعنی از رحمت خدا نا امید نشوید...))
به قول شاعر: این در گه ما درگه نومیدی نیست == صد بار اگر توبه شکستی باز آی
در مورد توبه باز هم میگوئیم، که خداوند متعال توبه را قبول می کند و شما هم وقتی گناهی را ترک می کنید و پشیمان هستید خداوند متعال توبه شما را قبول کرده و شما را دوست می دارد. إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ (البقرة : 222 )
خداوند توبه افرادی را که صدها برابر شما گناه کرده اند را در یک چشم به هم زدن می بخشد و به جمال و جبروت او هم خدشه ای وارد نمی شود شما فکر می کنید گناه شما از رحمت خدا بزرگ تر است ؟ و یا گمان می کنید که رحمت خدا تمام شدنی است؟
- آری! انسان گنه کار وقتی به گذشته خود نگاه می کند می بیند خراب کرده است، وقتی آینده خود را می نگرد می بیند شعله های غضب الهی صورت او را می سوزاند و اما وقتی به خداوند متعال نگاه می کند می بیند خدا دست دوستی به سوی او دراز کرده است ، منتظر بنده ایستاده، آماده است تا او را ببخشد، نه فقط بخشنده است و از گناه او می گذرد بلکه مهربان هم هست یعنی بعد از بخشش بنده را تحویل هم می گیرد. خیلی ها شاید انسان را ببخشند ولی بعد از آن با انسان مهربانی نمی کنند ولی خدا اینگونه نیست. فرمود: یا داود لو یعلم المدبرون عنّی کیف انتظاری لهم و رفقی بهم و شوقی إلى ترک معاصیهم لماتوا شوقا إلیّ و تقطّعت أوصالهم من محبّتی( المحجةالبیضاء ج : 9 ص : 62) ای داوود! اگر پشت کننده گان به من بدانند من چگونه منتظر آنها هستم و چگونه با آنها همراهی می کنم و چه قدر اشتیاق دارم که آنها گناهان را ترک کنند از شدت شوق دیدار من می مردند و اعضای آنها از شدت محبت به من از هم جدا می شد.
انصاف نیست، ناامیدی از این وجود سراسر لطف و مهربانی.
- امااینکه خدا بنده هایش را دوست دارد ؛ چون خالقشان است ، بند گان خدا جلوات ذات او هستند :
در خصوص محبت خدا به مخلوقاتش گفته می شود که این محبت نشأت گرفته از محبت خداوند به ذات خودش است زیرا خداوند خلائق را خلق کرد تا شناخته شود و چون ذات اقدسش محبوب اصلی خودش است و ذاتا خودش را دوست دارد و همین محبت است که محبت اصلی است لذا تمام آثار خودش را دوست دارد این در خصوص ما انسان ها هم صدق می کند انسان ها هم به آثار خود عشق می ورزند،کسی اگر محب کسی شود هر چیزی که با آن محبوب در ارتباط است را دوست می دارد مثلا انسان چون خودش را دوست دارد لذا اثر خود را هم دوست دارد مثلا نقاشی خود را دوست دارد چون اثر خود اوست. یا گفته اند مجنون روی پای سگی را بوسه می زد. علت را پرسیدند: جواب داد که این سگ روزی از کوچه لیلی گذر کرده است.
پس خداوند چون ذات خودش را دوست دارد آثار خود را نیز دوست دارد. در آیه 54 سوره مائده ذات اقدس اله می فرماید: یحبهم و یحبونه این آیه شریف نیز اشاره به محبت خداوند به بنده های خاص خود می کند که در این جا ابتدا محبت خود را به مخلوقات بیان می کند و بعد محبت مخلوقات به خودش را که این محبت همان محبت الهی و عشق اکبر در نظر صدرا است که طبق نظر ملاصدرا این مقام یحبونه مخصوص بنده های دارای رتبه های عالی اند و فانی در ذات اقدس احدیت می باشند. پس خداوند بنده هایش را دوست دارد و این دوست داشتن بنده هایش به خاطر آیات و اسماء بودن آنهاست .
- جلوه های محبت حضرت حق به بندگان :
1) بنده نوازی خدا: در ارشاد القلوب است که خداوند به موسی(ع) می فرماید: عبدی أنا و حقی لک محب فبحقی علیک کن لی محبا خداوند می فرماید: بنده من به حقی که تو بر گردن من داری من تو را دوست می دارم پس به حقی که من بر تو دارم تو نیز مرا دوست بدار. خداوند به بنده هایش ابراز محبت می کند . این حدیث برای اهلش بسیار عظیم است.
مرحوم دولابی می فرماید: خدا بی نیاز مطلق است. او باید ناز کند و ما باید نیاز نشان بدهیم. او باید ناز کند و ما باید نازش را بخریم اما خدا برعکس عمل می کند، ما ناز می کنیم و خدا ناز ما را می خرد، ما نیازمند نوازشیم، خدا نوازش می کند. از این حدیث بوی نوازش می آید.
2) حدیث قدسی: در حدیث قدسی دیگری آمده است که خداوند می فرماید: اگر بنده هایی که به من پشت می کنند بدانند که چقدر به آنان اشتیاق دارم از شوق خواهند مرد.
3) حتی فرعون: فرعون لحظات آخر هر چقدر به موسی استغاثه کرد موسی جواب نداد. خداوند به موسی فرمود :
موسی تو به فرعون جواب ندادی چون او را خلق نکردی اگر او به من استغاثه می کرد دستش را می گرفتم و به فریادش می رسیدم.
4) شدت محبت خدا به مخلوقاتش: یک نفر به محضر پیامبر اکرم رسید. بقچه ایی همراهش بود آن را باز کرد. دیدند یک پرنده و چند جوجه داخل آن است. گفت یا رسول الله، من از راه دور به دیدن شماآمدم. در بیابان به یک بوته رسیدم. دیدم کنارآن چند جوجه است. آنها راگرفتم و داخل بقچه کردم. روی سرم گذاشتم تا برای شما هدیه بیاورم. دیدم هرجا می روم، مادرشان به دنبال من می آید. نمی تواند از جوجه هایش دل بکند. بقچه را پهن کردم تا بیاید این جوجه ها را ببرد یا اینکه خودش را هم بگیرم. وقتی بقچه را بازکردم دیدم مادر جوجه ها به میان آنها آمد. شخص گفت: یارسول الله مادر این جوجه ها با اینکه می دانست اسیر می شود، آمد نشست و فرار نکرد من هم او را گرفتم وخدمت شما آوردم. پیغمبر اکرم از این صحنه خیلی منقلب شد و فرمودند: این پرنده چقدر جوجه هایش را دوست دارد! حضرت فرمودند: مهر و محبت خداوند متعال به بندگان و مخلوقاتش هزار مرتبه از این پرنده به جوجه هایش بیشتر است.
این محبتی که درعالم هست تنزلی از محبت عالم والاست لکل حق حقیقه هرحقی دراین عالم حقیقتی در عالم بالا دارد. محبت بقدری مهم است که فرمودند: اگر بین مأمومین و امام جماعت محبت نباشد نمازشان از سقف بالاتر نمی رود.
- چطور می توان محبوبیت بیشتری نزد خدا پیدا کرد؟
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله بگو اگر خدا را دوست دارید از من اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد. عرض شد که علت خلق مخلوقات پیدایش انسان عارف است و براساس این آیه همانطور که حضرت استاد جوادی آملی فرمودند: وظیفه ی انسان کامل ترسیم هندسه ی محبت است.
مرحوم دولابی می فرمود: در باب محبت ، زبان هم تأثیر دارد. به خودت تلقین کن که خدا من را دوست دارد. و قرص و محکم واستوار بگو. اگر دوست نداشت خلق نمی کرد و به خودت تلقین کن آن وقت می بینی در به روی تو باز می شود .
اکنون جای این سؤال است که آیا خداوندی که بنده هایش را دوست دارد؛ آیا همه کارهایشان راهم ،دوست داشته باشد؟ خوب وبد؟! یعنی فرقی بین کار خوب وبد نیست؟! پس باید چه کرد؟ مسلم است که برای دستیابی به رحمت ومغفرت الهی باید زمینه جلب رحمت را ایجاد کرد وآن از طریق توبه وبازگشت از کارهای ناشایست است. توجه داشته باشید که تنها گناهی که گناهی بزرگتر از ان نیست و هرگز بخشوده نخواهد شد و مرتکب ان در اتش دوزخ گرفتار خواهد شد ناامیدی از رحمت و بخشایش پروردگار مهربان است.
ما در روایتی می خوانیم که اگر یزید توبه می کرد و به سوی خدا باز می گشت خداوند گناه او را که به نظر ما بزرگترین گناه است را می بخشید اما خداوند توفیق اینکار را از او سلب کرد. توجه به این نکته موجب تسکین قلب مجروح شماست که: چون ذات انسان از جواهر علوی است خداوند بشدت ذات انسانها را دوست دارد و می خواهد که هر کس به سرمنزل مقصود برسد و سعادتمند گردد لذا اعمال و گناهان را از ذات جدا می داند و می گوید ای انسان ی که اعمال گناه آلود انجام داده ای، این اعمالت را از خودت جدا کن و بر زمین بگذار و آنگاه به سوی من بیا و در آغوش محبت من جای بگیر و ایه ی شریفه ای که می فرماید خداوند توبه کنندگان را دوست می دارد نیز در همین راستا وارد شده است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید