بازدید امروز : 145
بازدید دیروز : 87
تولی و تبری چیست؟
تولى و تبرى به معنى دوست داشتن و تنفر داشتن است. چه کسى را دوست بداریم و از که متنفر باشیم ؟ اگر ایـن دو اصـل در اصـول اسـاسـى بـرنامه هاى عملى اسلام گنجانیده شده, به خاطر آن است که طـرفـداران حـق و عـدالت و آزادگى و پاکى و درستى , صفوف خود را هر چه فشرده تر سازند و ناپاکان و ستمگران و آلودگان هر چه تنهاتر بمانند و در یک محاصره اجتماعى و اخلاقى از طرف انسانهاى مثبت و ارزنده قرار گیرند . آیـا بـدن آدمـى هـر غـذایى را مى پذیرد ؟ آیا ذائقه انسان یک وسیله تولى و تبرى، براى جدا کردن غـذاهـاى مـفید از زیانبخش نیست ؟آیا به هنگام خوردن غذاهاى مسموم و گرفتار شدن بدن به مسمومیت غذایى, معده راه سازشکارى را پیش مى گیرد و انسان را تسلیم مرگ مى کند یا این کـه تـمـام قـدرت خود را به کار مى اندازد تا از طریق استفراغ تنفر خود را از غذاى مسموم ابراز کـرده, آن را به بیرون پرتاب کند ؟
آیا تعادل نیروى جاذبه و دافعه رمز بقاى جهان هستى نیست ؟ چـگونه بقاى جامعه انسانى مى تواند از تعادل این دو نیرو که در شکلى تولى و تبرى ظاهر مى شود مـسـتـثنا بماند ؟اگر به جاى این دو دستور, روح سازشکارى با همه کس و هر مکتب و بى تفاوت بودن دربرابر هر چیز و هر صحنه پیدا شود و عوامل مثبت و سازنده را جذب نکند و عوامل مزاحم و مـنـفـى را از خـود نراند, نابودى چنان اجتماعى سریع خواهد بود; به همین دلیل, در حدیثى از پـیـامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم) مى خوانیم : V}اوثق عرى الایمان الحب فى اللّه و البغض فى اللّه{V محکمترین دستگیره هاى ایمان , دوست داشتن براى خدا , و ابراز تنفر کردن براى خداست . (پاسخ به پرسشهاى مذهبى، مکارم شیرازى - ناصر و جعفر سبحانى 1 - سفینه البحار , جلد 1 )
در حدیث قدسی آمده است: «خداوند به موسی(علیه السلام) فرمود: آیا هرگز کاری برای من انجام داده ای؟ موسی عرض کرد: برایت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را یاد کردم؛ خداوند فرمود: نماز برهان و حجت برای توست و روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است و صدقه سایه سرت و یاد من، نوری است برای تو چه کاری برای من کرده ای؟ موسی(علیه السلام) عرض کرد: مرا به کاری که برای توست راهنمایی فرما. خداوند فرمود: ای موسی! آیا هرگز برای من با کسی دوستی کرده ای و برای من با کسی دشمنی کرده ای؟ پس، موسی دانست که برترین اعمال، حب و دوستی به خاطر خدا و بغض و دشمنی به خاطر خداست» (میزان الحکمه، ج 2، ص 944). در روایتى، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم)مىفرماید: H}«لا یؤمن احدکم حتى اکون احب الیه من ولده و والده و الناس اجمعین» {H؛ V}میزان الحکمه، ج 2، ص 236، ح 3197.{V «هیچ کس از شماها ایمان ندارد، مگر اینکه من نزد او از فرزندانش و پدرش و همه مردم محبوبتر باشم». حضرت ابتدا اصل ایمان را مشروط به حب خود مىداند و سپس در ضمن آن حب خود را توضیح مىدهد.
مسئله تولّى و تبرّى و لعن از ضروریات اجتماعى و از راه هاى سوق دادن مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و تباهى است. تولی به معنای پذیرش ولایت اولیای الهی با قلب و پیروی از آنها در عمل و نیزدوست داشتن اولیای الهی و دوست داشتن دوستداران آنها است و تبری به معنای بیزاری جستن قلبی و درونی از دشمان خدا و اولیای او و کناره گرفتن از رفتار و مشی آنها در عمل است . انسان مومن باید دارای جاذبه و دافعه باشد و حد و مرزی داشته باشد که جایگاه او را نسبت به اهل ایمان و اهل نفاق و کفر و شرک مشخص سازد . او باید نسبت به مومنان و غیر مومنانی که عنادی با حق ندارند و نسبت به آن جاهلند دارای جاذبه و نسبت به غیر آنها دارای دافعه باشد . فلسفه تولی و تبری مشخص کردن موضع و جهت خود در رابطه با مومنان و غیر مومنان و اعلام موضع در این صف بندی است . تولی و تبری به معنای بی تفاوت نبودن در برابر حق و باطل و یکسان نبودن این دو برای انسان با ایمان و هدفمند و زنده و پویا است . نمی توان مومن و خدا باور بود و به اصول الهی و دینی پیبند بود ولی دارای موضع و جهت نبود و وضعیت و جایگاه اعتقادی خود را به دیگران اعلام نکرد و با همه انسان ها در رفتار و مشی و سلوک برخوردی یکسان و مشابه داشت . فلسفه دیگر تولی و تبری تصحیح جهت اعتقاد و رفتار خود با ملاک های حق در گذر زمان و پرهیز از انحراف از جاده حق و حقیقت است . انسان مومن و خدا جو با تولی و تبری خود را همواره در وسط راه حق و صراط مستقیم نگه داشته و ااز فرو افتادن به گرداب کجی ها و انحرافات مصمون می سازد . تولی و.تبری یاد آوری جایگاه اعتقادی و باور و مسئولیت ها ی انسان مومن و نشانه ایمان پا بر جا و عمیق و ریشه دار او است .
ر. ک: جادبه و دافعه علی (علیه السلام) ، شهید مطهری (رحمه الله علیه)
حب اهل بیت و ائمه اطهار(علیهم السلام) باید درحد اعلا باشد و اگر هر اندازه از این حد پایینتر باشد، به همان اندازه ایمان نقص و کاستى دارد. به عبارت دیگر درجات ایمان با درجات حب پیامبر اکرم واهل بیت(علیهم السلام) سنجیده مىشود. T
}دوستى اهل بیت(ع) در عمل:{T امام محمد باقر(علیه السلام) مىفرمایند: H}«یا جابر! بلغ شیعتى عنى السلام و اعلمهم انه لا قرابه بینا و بین الله عزوجل و لا یتقرب الیه الابالطاعه یا جابر من اطاع الله و احبنافهو ولینا و من عصى الله لم ینفعه حبنا» {H؛ V}همان، ص 238، ح 3211.{V «اى جابر! از طرف من به شیعه من سلام برسان و به آنها اعلام کن که هیچ قرابت و خویشاوندى بین ما و خداى عزوجل نیست و فقط با طاعت و بندگى به درگاه الهى تقرب جسته مىشود. اى جابر! هرکس اطاعت خدا را کند و - همراه آن - به ما محبت ورزد و دوست و محب ما مىباشد و هرکس معصیت خدا را کند حب ما برایش نافع نمىباشد». بنابراین اولین شرط حب اهل بیت(علیهم السلام) اطاعت حق تعالى و پرهیز از گناه مىباشد ممکن است درجه پایین محبت (همان میل باطنى و رغبت درونى) را داشته باشد؛ ولى عملاً اهل معصیت هم باشد، چنین حبى خیلى سود بخش نیست. حضرت على مىفرماید: H}«انا مع رسول الله(ص)و معى عترتى على الحوض، فمن ارادنا فلیأخذ بقولنا ولیعمل بعلمنا...» {H؛ V}همان، ح 3212.{V «من با رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) در حالى که عترت من هم با من هستند بر حوض [کوثر]اشراف داریم. پس هر کس ما را مىخواهد هم باید گفتار ما را بگیرد و هم عمل ما را عمل کند...». بنابراین این حب باید در عمل متجلى شود.
T}راههاى کسب دوستى اهلبیت(ع):
{T 1. معرفت اهل بیت(علیهم السلام): در سایه معرفت امام به کمالات و ویژگىهاى منحصر به او بیشتر واقف مىگردیم و این وقوف خود فطرتا شیفتگى و محبت نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) را در پى دارد. امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: «امام آن شاخص [و دلیل و راهنمای] آشکار است که بین خداى عزوجل و خلقش قرار گرفته، پس هر کس او را شناخت مؤمن مىگردد و هر کس او را انکار کرد [و نشناخت ]کافر مىگردد». مؤمن بودن، فرع بر شناخت امام است. از طرفى ایمان، عین حب و بغض است. امام محمد باقر(علیه السلام) مىفرماید: H}«الایمان حب و بغض» {H؛ V}همان، ج 2،ص 214، ح 3095.{V «ایمان حب و بغض است». حب به تمامى خوبىها و کمالات و... و بغض از همه بدىها، کژىها و... پس در پرتو شناخت و معرفت ایمان حاصل مىشود و ایمان هم جز حب و بغض نیست.
2. اطاعت از اهل بیت(علیهم السلام): اگر کسى شناخت لازم و کافى به اهل بیت(علیهم السلام) پیدا کرد، اطاعت از آنان را بر خود لازم مىداند؛ ولى گاهى شناخت در آن حد بالا نیست در این صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان عصیان شود. عصیان هم به هر اندازه باشد، به همان اندازه کدورت و بغض مىآورد. کدورت و بغض هم، ضد صفا و حب است. پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصیان شود، به همان اندازه بغض و کدورت نسبت به آنان در دل ایجاد مىشود و برعکس هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود، به همان اندازه حب و صفا به آنان دل را فرا مىگیرد.
3. توسل با حال: در سایه شناخت امام مىفهمیم همه چیزمان به او وابسته است. واسطه فیض و کمال و همه چیزمان امام مىباشد V}براى آشنایى بیشتر ترجمه زیارت جامعه کبیره را مطالعه کنید.{V اگر توسل بعد از شناخت و با حال همراه باشد، ترنم عاجزانه و عاشقانهاى است که حب را در دل بیش از پیش مىپروراند.
امّا چرا حبّ و بغض تا این اندازه در نگاه اهل بیت (ع) مهمّ است؟
1 . حبّ و بغض دو نیروى بسیار عظیم اند که اگر در حدّ کمال در وجود انسان یافت شوند، اثر بسیار عظیمى خواهند داشت ؛ مثلا کسى که محبّت شخصى را به جهت آن که مظهر همه خوبى هاست در دل داشته باشد، این در حقیقت بیانگر عشق و محبّت او بخوبى هاست و این عشق و محبّت نیروى بسیار عظیمى است که مى تواند تمام قوا را در اختیار گرفته و او را به سوى محبوب اصلى ـ که همان خداوند متعال است ـ سوق دهد. و این همان کمال و سعادت مطلوب انسان است.
2 ـ از طرفى دیگر، بغض نیز در صورتى که در دل انسان نسبت به یک نفر که کاملا شقى است به وجود آید، در حقیقت در وجود انسان تمام نفرت ها جمع مى شود تا از آن شخص بیزار شود، و این در حقیقت بیزارى از بدى ها و از هر آن چیزی است که انسان را از خدا دور مى کند.
3 ـ اسلام بر خلاف برخى ادیان، مانند سکه دو رویى است که به لحاظ ضرورت اجتماعى به هر دو امر مهمّ (تولّى و تبرّى) سفارش کرده است. انسان نمى تواند خوب و بد و یا مظهر خوبى ها و بدى ها، را با هم دوست داشته باشد، زیرا دو امرِ متضادند.
4 ـ روان شناسان نیز بر این امر مهم تأکید دارند که بهترین راه (عمومى و خصوصى) براى تشوق مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و بدى ها ارائه الگوهایى کامل از هر دو طرف است، که از حیث ادبى و هنرى و روانى اثر بسیارى در جامعه مى تواند داشته باشد.
5 ـ حبّ و بغض تنها در قلب نمى ماند، بلکه ظهور و بروز دارد و مادامى که با منع شرعى و عقلى مزاحمت نکند اشکالى ندارد، بلکه رجحان هم دارد. این مطلب از حیث روان شناختی نیز قابل تأمّل است، زیرا ابراز و اظهار یک مطلب سبب تلقین در نفس انسان و ملکه شدن آن مى شود. از همین رو ابراز تبرّى و تولّى در ساختن شالوده روحى انسان بسیار مؤثر است.
6 ـ تبرّى و تولّى و لعن کردن در حقیقت شعار دادن و اعلان خطر و بشارت است; اعلان خطر است به مردم که اى مردم! مواظب باشید دشمنانى در کمین بوده و هستند تا دین شما را ضایع کرده و شما را از مسیر مستقیم منحرف سازند، مواظب باشید که از آنان پیروى نکنید. اعلان بشارت است به مردم در این که: ما الگوهایى بسیار کامل و خوب داریم که اگر دنبال آنها رفته و از آنان پیروى کنید، قطعاً به حقّ و حقیقت و لقاى الهى خواهید رسید و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهى از منکر اجتماعى است..
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید