بازدید امروز : 331
بازدید دیروز : 42
چگونه می توان شیرینی یک گناه را که گاهی اوقات در ذهن شکل می گیرد، از بین برد ودچار گناه نشد؟
در پاسخ به این سوال ابتدا باید ببینیم گناه چیست و بعد برای مقابله با لذت گناه راهکار ارایه دهیم.
گناه در مقابل بندگی است. ما ذاتا بنده خدا هستیم و خدای متعال مولای ما است. مولای ما است یعنی مالک و صاحب اختیار ما است و همه چیز ما از اصل وجود و صفات و کمالات و نعمت ها همه از او است. به همین دلیل است که وظیفه بنده اطاعت از خدای متعال و مولای خویش است در حالی که گناه, خروج از بندگی خدا و مخالفت با مولا و فرار از عبودیت خدای متعال و اطاعت شیطان است.
برای تصور وضعیت رابطه ما با خداوند و قبح گناه خوب است سری به تاریخ بزنیم و وضعیت بندگان معمولی را بررسی کنیم. بنده یا برده اسیری بوده است که توسط کسی خریداری و یا اسیر گرفته و به خدمت گماشته می شده است. مطابق قانون بنده به جز انجام برخی کارهای شخصی مانند غذا خوردن و خوابیدن به مقدار لازم و مانند آن, هیچ مالکیت و اراده ای از خودش نداشته و کاملا در اختیار مولا و اطاعت اوامر و اجرای خواست او حرکت می کرده است. در این سیستم گاهی ممکن است بنده ای از اطاعت مولی سرپیچی کرده و خواست و اراده خود را دنبال نماید و یا به کلی از خانه مولی فرار کند و از اطاعت و ولایت مولی خارج گردد و خود را آزاد حس کند و اصطلاحا دچار گناه شود، عاقبت چنین مخالفت و فراری عقوبت و نارضایتی مولی بوده است.
رابطه ما با خدا دقیقا چنین رابطه ای است. ما بنده خدا هستیم و خداوند مولای ما و صاحب اختیار و مالک و خالق و رازق ما است. تا وقتی که ما در حال اطاعت خدا هستیم بنده اوییم و تحت ولایت او به سر می بریم و در نتیجه خدای متعال از ما راضی است و به اقتضای مولی بودن خود بنده را مورد عنایت خود قرار می دهد.
اما اگر مخالفت کنیم و دنبال خواست خود باشیم مانند این است که از خدا فرار نموده و از ولایت او خارج شده باشیم که طبیعتا اگر انسان از عبادت و ولایت خدا خارج شود, صید شیطان می گردد و چون ذاتا بنده است و نیاز به مولی دارد, مجبور است تحت ولایت شیطان زندگی کند.
البته ترک گناه از دشوار ترین کارهای ایمانی است, در عین حال اگر کسی موفق شود گناه نکند هشتاد درصد راه قرب الهی را پیموده و از گردنه های راه ایمان گذر کرده است. ولی تا کسی انگیزه بسیار قوی نداشته باشد نمی تواند در این کار مهم کاملا موفق شود. اکنون سوال اینجا است که این انگیزه قوی را چگونه باید در خود ایجاد کنیم.
در این زمینه باید به نقش هدف داشتن در زندگی اشاره کنیم. البته هر هدف گذاری ای توان ایجاد این انگیزه را ندارد. باید همان هدفی باشد که خدای متعال ما را برای آن خلق نموده و فطرت ما را همگون با آن ساخته است. قرآن کریم به صراحت هدف زندگی را بندگی خدا معرفی می کند. و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. جن و انسان را خلق نکردم مگر برای بندگی .
پس هدف نهایی زندگی انسان بندگی خدا است و تنها این هدف می تواند در انسان انگیزه ایجاد کند. ما باید به این باور برسیم که کمال و سعادت و خوشبختی ما در دنیا و آخرت از طریق بنده خوب خدا شدن بدست می آید. انسان هویتا بنده خدا است. صراط مستقیم دین راه بندگی خدا است و تمام انبیا انسان را به عبادت فراخوانده اند.
اگر ما به این باور رسیدیم و تصمیم گرفتیم که بنده خدا شویم و سعادت واقعی خود را در بندگی یافتیم, آنگاه انگیزه قوی ای برای ترک گناه خواهیم داشت. البته در کنار این باور باید بدانیم که گناه چه خسارتی به انسان در این راه می زند.
گناه انسان را از بندگی خداوند دور و خارج می کند و انسان را وارد راه بندگی شیطان و نفس اماره و مسیر شقاوت در دنیا و آخرت خواهد کرد. گناه یعنی خودپرستی که نقطه مقابل بندگی و خداپرستی است. گناه مانند فرار از خانه مولی است که جز حیرت و سرگردانی برای انسان به ارمغان نخواهد آورد.
یک بنده فراری ممکن است ابتدا احساس رهایی و آزادی کند و هر کاری دلش می خواهد انجام دهد و لذت ببرد ولی به زودی درخواهد یافت که سعادت یک بنده در بندگی است و او برای رهایی و لاقیدی خلق نشده و سرگردان و خسته به آغوش مولای خویش بازمی گردد و قطعا پشیمان و عذر خواه خواهد بود.
دوست عزیز برای اینکه بتوانید گناه را در خود ریشه کن کنید و از طبعات آن رهایی یابید نکاتی را که در ادامه بیان می کنیم باید به دقت رعایت کنید.
در این راستا معنای توبه کاملا روشن می شود. توبه یعنی بازگشت. یعنی بنده ای که فرار کرده, در اثر مشکلات دوری از خدا و اینکه پناه خود را از دست داده و رابطه اش با معبودش ضعیف شده و دچار حیرت و سرگردانی گشته, از کردار خویش پشیمان شده و تصمیم به بازگشت گرفته و می خواهد به نفس و شیطان پشت کند و دوباره با عذر خواهی و استغفار گذشته خود را جبران و رابطه خود را با معبود واقعی خود اصلاح نماید و بنده واقعی و خوب خدا شود و سر از فرمان شیطان بپیچد.
بنابراین بندگی خدا در مقابل بندگی نفس و شیطان قرار دارد, انسان یا باید بنده خدا باشد, یا بنده نفس اماره و شیطان و گناه نوعی فرار از بندگی خدا و احساس آزادی کاذب است. گناه کاران کسانی هستند که نمی خواهند سختی بندگی خدا را تحمل کنند و خیال می کنند اگر خود را از بندگی خدا رها کنند و از رق عبودیت الهی خارج شوند, زندگی بهتری خواهند داشت و لذت افزون تری نصیبشان می شود, در حالی که به قول قرآن کریم: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. هدف و معنای زندگی انسان بندگی خدا است و سعادت و لذت واقعی او با بندگی خدای متعال و تحت ولایت او تحقق می یابد و گناه جز لذت زودگذر مادی و شقاوت و رنج معنوی و عذاب وجدان نصیب انسان نخواهد کرد.
باید توجه داشت همانگونه که گناه و دنیا طلبی و لذت جویی های مادی لذت دارد و انسان شیرینی آن را احساس می کند, بندگی خداوند هم خالی از لذت و شیرینی نیست, بلکه شیرینی و لذت حقیقی انسان با عبادت خدا و بندگی او تامین می شود. لذت پایدار و عمیق و معنوی ای که بندگان خدا و سالکان کوی دوست احساس می کنند به هیچ وجه قابل مقایسه با لذت مادی زودگذر و سطحی اهل دنیا و گناه کاران نیست.
آنها به قدری غرق در لذت ارتباط و انس با خدا و اولیای او هستند که اصلا لذت های مادی را لذت نمی دانند. بنابراین راهکار اصلی درمان حب دنیا و لذت بردن از گناه, جایگزین ساختن آن با لذت محبت خدا و مناجات و عبادت خدا است. دین این راهکار را به ما آموزش می دهد. تمام انبیا انسان را به بندگی خداوند فرا خوانده اند و از این طریق سعادت و لذت انسان را تامین کرده اند. انسان ذاتا بنده خدا است و اگر در مسیر ذاتیات خود و هویت حقیقی خود حرکت کند, قطعا به سعادت و لذت واقعی دست می یابد.
انسان از نظر ساختاری, آمیزه ای از فطرت و غریزه است. فطرت انسان , او را به سوی خدا و اطاعت از او , و طبیعتش , وی را به سوی گناه و معصیت می کشاند ؛ فالهمها فجورها و تقواها
فطرت الهی هر انسانی او را در هنگام انجام معصیت و عمل زشت , مورد سرزنش قرار داده و مؤاخذه می کند ؛ حال اگر انسان پاسخی مثبت به فطرت خویش ندهد و تابع خواست طبیعت خود گردد و به سوی گناهان روی آورد , کم کم با گناه خو گرفته و به آن عادت می کند و بطور طبیعی در کنار آنچه که نسبت به آن معتاد شده , احساس آرامش و لذت خواهد کرد و در نبودش , رنج می برد .
البته انسان به طور طبیعی از امور مادی لذت می برد و این لذت ها اگر مشروع باشد گناه نیست و مورد تایید و رضایت خداوند است و مشکلی ندارد, اما وقتی از حد تعادل خارج شد و فراتر از خواست و اراده مولی رفت و وارد منطقه ممنوعه شد, گناه می شود و عقوبت و نارضایتی خداوند را به دنبال دارد.
بنابراین احساس لذت از ویژگی های شهوت و میل جنسی و امیال دیگر انسان است و گناه بودن در صورتی است که آدمی در امیال و غرایز به جانب افراط کشیده شود و از حدود الاهی خارج گردد؛ انسان از بسیاری از کارهای خوب و پسندیده و همچنین امیال نفسانی در حد اعتدال، لذت می برد و برای رسیدن به لذت مجبور نیست گناه کند.
اگر کسی واقعا دوستدار خدا و اولیای او باشد و لذت عبادت و انس و مناجات با خداوند را بچشد, از دنیا و لذت های مادی فاصله می گیرد و از گناه لذت نمی برد به خاطر همین هم هست که اولیای خدا گناه نمی کنند چون گناه ریشه در محبت دنیا دارد و آنها دلشان خالی از حب دنیا و جایگاه محبت خدا است .
انسان تا وقتی که لذت عبودیت خداوند را نچشیده و اسیر هوی و احساس و عشق و دوست داشتن های خود است و تا زمانی که در جاذبه ی محبت کسی و یا لذت عملی قرار دارد, توان رهائی و خلاصی از دولت و سلطنت او را ندارد و یا حداقل بسیار دشوار است.
کتابهای زیر برای مطالعه سفارش می شود :
- سلسله درسهای اخلاق آیة الله مشکینی
- کتابهای شهید دستغیب
- گناه شناسی استاد قرائتی
- کتابهای چند جلدی استاد کریم محمود حقیقی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید