بازدید امروز : 64
بازدید دیروز : 87
چه کنیم که نیتمان در انجام اعمال از قصد قربت به رسیدن به نتایج و ثمرات و همچنین ثواب و عقاب اعمال متوجه نشود؟
دوست گرامی. ما بنده خدا هستیم و کاری جز بندگی نداریم. وظیفه بنده، بندگی است، نتیجه ها و ثمرات در اختیار خدا است و بستگی به صلاح خدای متعال دارد و او با حکمت خود اعمال ما را نتیجه بخش می کند.
تو بندگی به شرط مزد مکن حافظ - که خواجه خود روش بنده پروری داند.
البته اینکه انسان تسلیم خدا باشد و راضی به رضای الهی بسیار سنگین است، در حقیقت روح اسلام همین تسلیم است و کسی که به این حالت می رسد به مقامات معنوی و عرفانی رسیده است. ما باید به عنوان یک مسلمان همواره تسلیم شدن در برابر خواست خدای متعال را تمرین کنیم و نتایج را به خداوند بسپاریم. موفق باشید.
حداقلهایی که انسان می بایست انجام دهد تا انسان محرم اسرار خداوندی شود و رازها را بفهمد چیست؟
دوست گرامی. منظور شما از محرم اسرار شدن احتمالا رسیدن به کشف و شهود است. این حالت از مقامات نهایی عرفان است. اجمالا راه آن عبودیت است. انسان با بندگی خداوند به هر مقامی که بخواهد می رسد و آنها که رسیده اند هم از همین راه بوده است. حد اقل این راه قرب فرایض است یعنی انجام واجبات و ترک محرمات و حد اکثر آن قرب نوافل است یعنی انجام مستحبات و ترک مکروهات. یا به تعبیری بندگی آگاهانه و بندگی عاشقانه. در حقیقت این راه با دو مرحله سلوک عقلانی و سلوک عرفانی طی می شود. در اولی باید تمام عقاید و اخلاق و رفتار انسان مستند به دلیل و حجت دینی باشد و در دومی با قدم عشق و پرستش حرکت کند. موفق باشید.
چکار کنیم که به خداوند در ظاهر و باطن شرک نورزیم؟ از کجا باید شروع کنیم؟ آیا میشود یکدفعه به ترک کامل شرک رسید یا باید پله پله به این درجه برسیم؟ چگونه؟
دوست گرامی. شما در حقیقت طالب توحید هستید. توحید خالص اخرین مقامی است که سالکین راه خدا و عرفا به آن می رسند. البته همه راه دین و کمال انسان توحیدی است و هر منزل و مقامی در حقیقت منزل و مقام توحید است؛ بنابراین رسیدن به توحید و نفی کامل شرک پله پله است و به تدریج انسان به اخلاص در توحید می رسد. راه دین و قرب الی الله مراتب دارد. یعنی با قرب فرایض شروع می شود و با قرب نوافل به نهایت می رسد. انسان کم کم رشد می کند و رشد معنوی انسان همان طی کردن منازل توحید است.
توحید و نفی شرک روح اسلام است و تمام دین داران و بندگان خداوند در حقیقت سالک کوی توحید اند. برای سلوک به صورت علمی و موثر باید ابتدا سلوک عقلانی داشته باشید و در کنار آن سلوک عرفانی کنید. سلوک عقلانی یعنی تمام افکار و عقاید و اخلاق و رفتار انسان مستند به حجت دینی و استدلال عقلانی شود و انسان کاری خارج از دین و رضایت الهی انجام ندهد به عبارتی انجام واجبات و ترک محرمات. بعد در سلوک عرفانی انسان با عشق و محبت به پرستش عاشقانه خداوند می پردازد و فانی در خدا می شود؛ یعنی دقیقا هر کاری که خدا دوست دارد انجام می دهد و کارهایی که خدا دوست ندارد ترک می کند، یعنی به عبارتی انجام مستحبات و ترک مکروهات. مقام فنا در حقیقت همان توحید کامل و خالص است که انسان را از شرک پاک می کند.
انسان ابتدا باید هویت خود را دریابد و بیدار شود. راه از خودشناسی آغاز می شود. وقتی فهمید هویت او بندگی خدا است و تمام کمال و سعادت او از طریق بندگی و توحید بدست می آید بیدار خواهد شد و حرکت خواهد کرد. البته نقطه شروع حرکت عملی و خودسازانه انسان توبه و ترک گناه و همت در جهت انجام واجبات است. این حرکت با مطالعه و تحقیق و تفکر و استدلال تقویت و تعمیق می شود و وقتی انسان به حد نصابی از بندگی و قرب فرایض رسید، وارد وادی محبت می شود و راه عشق خداوند را تا سرحد فنا و توحید می پیماید.
وقتی میگن خدا معنای زندگی باشه یعنی جی؟ یعنی ماباید جطور باشیم؟ آیا تلاش برای بهتر شدن رفاه زندکی مخالف با خدا و به سوی خدا بودن هست؟
دوست گرامی. انسان بنده خدا است و تنها وظیفه اش در دنیا بندگی است، هدف زندگی هم همین است.اگر بخواهیم ببینیم بهترین نوع زندگی چیست، باید ببینیم امکاناتی که داریم ما را در مسیر تحقق بندگی کمک می کنند یا مانع هستند. اگر کمک می کنند ارزشمند هستند و اگر مانع می شوند، دنیوی و ضد ارزش اند. تلاش انسان باید در جهت زمینه سازی برای بهتر بندگی کردن باشد. در این راستا کمیت و کیفیت خاصی از دنیا می تواند کمک کار انسان باشد، و وقتی از حد بگذرد وبال می شود و غفلت زا است. طوری وسایل زندگی تان را گزینش و چینش کنید که مانع بندگی نشود. موفق باشید.
سرمایه انسان در جهان چیست؟
دوست گرامی. بزرگترین سرمایه انسان در این جهان عمر او است که باید صرف عبادت و بندگی خدا شود. و ما خلقت الجن الانس الا لیعبدون. جن و انسان را نیافریدم مگر برای عبادت. هدف زندگی بندگی خدا است و تنها کسی در این دنیا سود می کند که عمر خویش را صرف بندگی خدای متعال کند. سعادت دنیا و آخرت انسان در بندگی است. بنده یعنی کسی که همه چیزش را از خدا می داند و فقط از او کمک می خواهد و گوش به فرمان او است. ایاک نعبد و ایاک نستعین. اهدنا الصراط المستقیم. صراط مستقیم همان صراط عبودیت و ولایت است. ولایت هم یکی از سرمایه های بزرگ انسان مومن در مسیر عبودیت است. موفق باشید.
میخواستم بدانم چگونه یک انسان میتواند به اندازه ای رشد کند که خودش قدرت تشخیص حق و باطل را از یکدیگر داشته باشد؟
دوست گرامی. برای تشخیص حق از باطل باید با جریان حق و باطل در طول تاریخ آشنا شد. تاریخ را دو جریان می سازد که هر یک اعتقادات و اخلاق و رفتار و سبک زندگی و تمدن خاصی برای خود دارند. یک جریان جریان حق است که همان جریان انبیای الهی و طرفداران آنها و مومنان به خدا است که تحت عنوان ولایت حق مطرح می شود و یک جریان هم جریان مخالفان انبیا و کفار و مشرکان و منافقان است که تحت عنوان ولایت باطل یا ولایت شیطان مطرح می شود .
برای رسیدن به تشخیص لازم است مطالعات و تحقیقات پیگیری انجام شود تا با تمام ابعاد زندگی و نوع مخالفت ها و درگیری های این دو جریان آشنا شوید. البته نقش عمل و بندگی و نورانیت معنوی را در تشخیص حق و باطل نفی نمی کنیم ولی اینطور نیست که بشود صرفا با چله نشینی به تشخیص حق و باطل رسید. بصیرت و تشخیص حق و باطل نیازمند علم و عمل و روشن بینی در امور دین و جامعه و تاریخ است. وقتی انسان حق و باطل با بشناسد اهل حق و اهل باطل را هم خواهد شناخت و قدرت تشخیص پیدا می کند . کربلا و عاشورا تنها یکی از مقاطعی است که این دو جریان در مقابل هم قرار گرفته اند و البته مقطع بسیار حساس تاریخ است. در طول تاریخ عاشورا های فراوانی داشته ایم که حق و باطل با هم جنگیده اند. یکی همین کربلای ایران است که بعد از انقلاب درست شد و تمام کفر در مقابل انقلاب اسلامی ایران صف کشید.حق یعنی خدای متعال و اولیای او و کسانی که در جبهه خدا و ولایت هستند و باور های ایمانی قوی دارند و باطل کسانی و افکاری هست که در مقابل این جریان قرار دارد و تابع شیطان است . موفق باشید.
نماز صبحهایم قضا میشود. ساعت کوک میکنم، بیدار شده و دوباره میخوابم. چه کنم که اراده ام برای اقامه نماز صبح، بیشترشود؟
دوست گرامی. انسان بنده خدا است و تمام سعادت دنیا و آخرت او در گرو ایمان و بندگی است. در این میان واجبات یعنی اعمالی که به صورت حداقلی اثبات می کند که شخص اهل ایمان و بنده خدا است. اینکه گفته می شود نماز واجب و رکن دین ا ست یعنی اگر کسی نماز نخواند جزء اهل ایمان و بندگان خداوند شناخته نمی شود و از این جرگه خارج است. خروج از بندگی یعنی دوری از خدا و خسارت و شقاوت دنیا و آخرت. این موضوع خیلی جدی و خطرناکی است زیرا سرانجام ما به آن بستگی دارد. به خصوص نماز صبح در رشد معنوی انسان نقش مهمی دارد .
باید چکار کنیم که به نماز علاقه مند بشیم؟
دوست گرامی. راهکار علاقه به نماز تقویت بیم و امید است. در این راستا شما چند کار باید انجام دهید: یکی اینکه فلسفه و اهمیت نماز و نقش آن را در زندگی و سعادت انسان بدانید و مطالعه کنید. دوم اینکه درباره عقوبت ترک نماز مطالعه کنید و نسبت به سرنوشت انسان بی نماز در آخرت آگاه باشید و سوم اینکه عملا نماز زیاد بخوانید با حضور قلب و اول وقت و در مسجد تا لذت آن را بچشید و علاقه مند شوید. موفق باشید.
چطوری توبه می کنند چون من آدمی خیلی گناهکارم میخوام برگردم به دین وایمان خودم آیا خدا من را میبخشد تا توبه کنم؟
دوست گرامی. توبه مانند بازگشت بنده فراری به خانه مولای خویش است. اگر بنده ای فرار کرد و مخالفت نمود با مولای خویش, وقتی از کار خود پشیمان شد و فهمید بد کرده و برگشت و قول داد تا هرگز فرار نکند و گذشته را جبران کند، حتما مورد بخشش و رحمت مولا قرار می گیرد. ما بنده خدا هستیم و گناه فرار از خدا است و توبه یعنی پشیمانی و بازگشت به سوی خدا و عذر خواهی(استغفار) و تصمیم جدی برای بندگی خدا و جبران گذشته (جبران حق الله و حق الناس) که اگر واقعی باشد حتما مورد عنایت و بخشش مولی قرار خواهد گرفت حتی اگر قبلا مکرر مرتکب گناه شده باشد. موفق باشید.
گذشته یک جوان که کمی ازآن خطابوده چقدردرآینده اش تأثیرگذاراست؟
دوست گرامی. بدون شک اعمال و گذشته انسان در ساخت شخصیت و آینده انسان موثر است. می توان گفت: انسان در نهایت محصول اعمال و نیت ها و اندیشه های گذشته خود است. هر کسی آن می درود که کاشته است. الدنیا مزرعه الاخره. در آخرت هم کشته های انسان در دنیا درو می شود. اما همواره راه توبه و جبران گذشته به روی انسان باز است . انسان می تواند گذشته خود را اصلاح و پاکسازی کند و برای خویش آینده خوبی رقم بزند. تمام گناهان و خطاهای گذشته قابل جبران و توبه است. ساخت آینده کاملا دست خود شما است. پس همه چیز بستگی به همت خود انسان دارد. موفق باشید.
خود را بشناسیم خدا را شناخته ایم؟ خودشناسی یعنی چه؟ چطور می شود؟
دوست گرامی. اگر انسان خود را بشناسد،خواهد دانست که او بنده است؛ یعنی از خودش هیچ چیز ندارد و یک موجود کاملا وابسته است، پس می فهمد لزوما مولا و ربی دارد که همه چیزش از او است- من عرف نفسه فقد عرف ربه-با پی بردن به بنده بودن ذاتی خود، به وجود خدایی اعتراف خواهد کرد که مالک و معبود و رب او است و چون در ابعاد وجودی خویش دقت کند او را قادر و توانا و حکیم و مهربان و رزاق و ..... خواهد یافت، زیرا اثر تمام صفات کمال خداوند را در خویش می بیند. اینچنین است که از شناخت خود به شناخت رب خود می رسد. موفق باشید.
چگونه ائمه(ع) مظهر اسماءالهی هستند؟
دوست گرامی. همه موجودات مظاهر اسما و صفات الهی هستند. منتهی هر موجودی استعداد خاصی دارد و مظهر اسمای خاصی است، انسان به لحاظ استعداد کاملی که دارد، می تواند مظهر کامل اسما و صفات وکمالات خداوند شود. اما به لحاظ فعلیت هر انسان ممکن است مظهر بخشی از کمالات خداوند باشد، ولی انسان کامل و معصوم ع ویژگی اش این است که مظهر فعلی کامل اسما و صفات الهی و کمالات او است. یعنی مظهر علم و قدرت و سمع و بصر و حیات و رحمت و سایر اسمای خدا است و این اسما در او ظهور و بروز دارد. راه رسیدن به این کمالات هم عبادت و بندگی است. موفق باشید .
معناى واقعى توحیدچیست؟ لطفا کامل توضیح دهید؟
دوست گرامی. معنای واقعی توحید این است که ما باور کنیم مالک و خالق و مبدا کل هستی و انسان خدای واحد است، یعنی ما همه چیزمان از خدا است و وابسته کامل به او هستیم و او صاحب اختیار کامل هستی و انسان است، در نتیجه خود را بنده محض او بدانیم و تنها او را بپرستیم و بندگی کنیم. این می شود توحید نظری و عملی.
من سعی کردم نماز بخوانم روزه ام بگیرم و واجباتم را انجام بدم و خواسته هایم را از خدا خواستم ولی تا به حال به خواسته هایم نرسیدم راهنمائیم کنید؟
دوست گرامی. اگر شما نماز و روزه و واجبات را برای رسیدن به خواسته ها انجام داده اید کلا نیت شما غلط بوده و اخلاص نداشته اید. هدف از این امور بندگی خالصانه خدا است بدون هیچ طمعی و ما از خداوند ممنونیم که اجازه داده با او صحبت و بندگی کنیم. در مورد دعا هم همین طور است دعا نوعی بندگی است و هدف آن قرب به خدا است و در مورد خواسته ها هم تسلیم خداییم اگر داد شکر می کنیم و اگر به خاطر مصلحتی نداد باز شکر می کنیم و کارهای خود را به خدا می سپاریم و به نتایج و داده و نداده اش راضی هستیم. معنای اسلام و ایمان یعنی همین که بنده تسلیم خدا باشد. موفق باشید .
آیا برای سیر و سلوک معنوی باید کمتر از نیاز بدن غذا خورد؟ اگر جواب منفی است با سفارش دین اسلام به کم خوری منافات ندارد؟ لطفا توضیح دهید . ؟
دوست گرامی. اسلام برای سیر و سلوک از پرخوری منع کرده است چون این روش مانع سلوک و خودسازی انسان است. نه اینکه کم خوری به نحو افراطی را تشویق کند. منظور از کم خوری هم خودداری از پرخوری است. معیار خوردن در اسلام توان بندگی خدا است. انسان بنده خدا است و اگر بخواهد وظایف بندگی اش را خوب انجام دهد نیازمند تغذیه مناسب است. تغذیه مناسب یعنی نه آنقدر کم باشد به نحوی که باعث ضغف بدنی انسان شود و نه آنقدر زیاد که باعث خمودی و سستی و مانع بندگی گردد . موفق باشید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید