انسان ضمن آن که همواره باید از گذشته های سوء، نگران و نسبت به آینده خود نیز بیمناک باشد در عین حال این خوف و اندوه هرگز نباید به گونهای باشد که انسان را مایوس و ناامید سازد. چه این خود گناهی کبیره و دامی ابلیسی است. خداوند منان رحمتی بی پایان دارد و از همه بندگان گنهکار خود دعوت نموده است که به او التجا نموده و به
سوی رحمت بیکرانش دست نیاز بگشایند و وعده داده است که اگر توبه نموده و دست از زشتی ها بشویند همه گناهان را خواهد بخشید و آنان را مشمول لطف و کرم بی منتهای خود خواهد کرد.
از امام باقر (ع) روایت است: « لیس من عبد مومن الا و فی قلبه نوران نور خیفة و نور رجا، لو وزن هذا لم یزد علی هذا و لو وزن هذا لم یزد علی هذا: هیچ بنده مومنی نیست جز آنکه در ضمیرش دو نور تابان است «نور خوف» نسبت به کردههای پیشین و فرجام پسین و «نور امید» به فضل و رحمت پروردگار، که اگر هر یک با دیگری سنجیده شود هیچ یک فزونی نخواهد یافت .» بنابراین باید با حفظ حالت التجا و تضرع دائمی در برابر خداوند امید و رجا به عنایات واسعه خدای رحمان و بنده نواز را نیز در دل بالا برد و رجا را همسان در دل جای داد. زیرا غلبه خوف موجب یأس و غلبه رجا موجب جرات بر گناه است ولی تساوی آن دو بهترین عامل بازدارنده از گناه وتشویق کننده به توبه و انجام عمل صالح میباشد.
آرامش یافتن روح و روان:
همان گونه که وجود پدر و مادر و یاد آنها برای فرزندان مایه قوت قلب و آرامش خاطر است، اساسا
وجود خداوند و اعتقاد به او و ارتباط با او مایه اطمینان و آرامش انسان است؛ به همین دلیل رامشی که اهل ایمان دارند، خاص آنها است و کسانی که به خدا اعتقاد ندارند، همیشه در اضطراب و نگرانی بسر می برند، چون در حوادث زندگی خود را تنها و بی پناه می انگارند .
انسان ذاتا دوستدار و عاشق خدا است و وقتى عاشق به معشوق برسد آرامش مىیابد. از طرف دیگر خداوند در قرآن فرموده است که: «در مؤمنان سکینه و آرامش نازل مىکند».
از این آیه فهمیده می شود که در حقیقت همان ایمان مومنان است که باعث نزول آرامش در دل آنها می شود.
بهترین چیزى که روح انسان را صفا مىبخشد و حالت آرامش و سکونت براى انسان ایجاد مىکند، ذکر و یاد خدا است. قرآن مىفرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ آگاه باشید که با یاد خدا دلها اطمینان و آرامش پیدا مىکند» (رعد، آیه 28).
آرى این خاصیت ذکر و توجه به خدا است و دعا و مناجات هم نوعى ذکر است. ازاینرو اگر با حال توجه و خلوص داشته باشد انسان بعد از تمام شدن آن احساس یک حالت سبکى و آرامش در خود مىکند. کسى که درد دلش را با خدا در میان مىگذارد به این معنا است که قلبا با خدا انس گرفته است و به او توجه پیدا کرده است.
خداوند نیز وعده فرموده است که: «هر کس با توجه به او رو کند، سخن او را بشنود و حاجتش را روا کند و دل و روحش را نورانى نماید». آنچه بعد از این حالت در خود احساس مىکنید، حاکى از آن افاضه و توجه خدا نسبت به شما است. پس باید شاکر باشید و توجه داشته باشید که این یک حالت مادی نیست؛ زیرا روح یک عنصر مجرد از ماده است و تصرفاتى هم که از طرف حق در آن مىشود مادى نیست.
برای گام گذاشتن در این راه، باید ارتباط با خدا و بهره مندی از نفحات معنوی را تجربه کرد و این تجربه را بارها تکرار کرد تا انسان حضور در محضر خدا را لمس کند. برای این منظور گفته شده است در هر هنگام نمازها و هنگام حلال و حرام ها، یک الهام رحمانی رو به سوی انسان می آید و او را به انجام آن کار نیک تشویق می کند. اگر پاسخ مثبت داد این الهامات رحمانی بیشتر تکرار می شود و انسان از وسوسه ها و اوهام شیطانی دور می ماند.
اما اگر پاسخ منفی داد یا سستی کرد فرشته رحمت دور می شود و شیطان وسوسه گر راه می یابد و انسان از آرامش و یاد خدا دور می شود. این تجربه را می توان در هنگام اذان برای نماز صبح و قبل از آن به خوبی حس کرد که اگر بعد از بیداری، دوباره خواب را ادامه دادیم خواب های پریشان و شیطانی رو به سوی آدمی می آید و کسالت روحی و آشفتگی وجود آدمی را فرا می گیرد.
براى رسیدن به حالت آرامش دستورالعمل زیر مفید است:
1- ناآرامى عوامل و زمینههایى دارد که باید شناسایى و زدوده شود؛ مثلاً گذراندن وقت به بیهودگى و انجام کارهاى بىهدف و بیهوده خود علّت تشویش و بىقرارى است. در مقابل خلوتگزینى، غور در باطِن و حضور در مجالس وعظ و پند و کسب معارف خود به خود آرامش ظاهرى و باطنى به ارمغان مىآورد.
2- برنامهریزى در امور زندگى و اختصاص اوقاتى براى تفریحات سالم و تهى از گناه، مثل راهپیمایى در فضاى روحبخش و شنا، در آرامش انسان تأثیر شگرف دارد.
3- مشاورههاى علمى و تخصصى و نیز تغذیه مناسب در تقویت اعصاب و روان مؤثر است. گرسنگى شدید و مفرط و حتى پرخورى و زیادهروى در خورد و خوراک موجب ناراحتىهاى روحى و روانى مىگردد.
4- گناه و معصیت و نافرمانى خداوند متعال از عوامل اصلى ناراحتىهاى روانى است. گناه یعنى خارج شدن از مسیر خداوند. گناه به معناى برآشفتن و تیره ساختن درون و باطن است. روح آدمى با رسیدن به ساحل پاکى و اجتناب از گناهان، به قرار و آرامش مىرسد؛ چون روح با طهارت سنخیت دارد و با گناه ناسازگار است. از این رو، گناه
قرار را از انسان مىگیرد. هر گناه قبح فعلى و قبح فاعلى در بردارد. قبح و زشتى فعلى به مفاسد موجود در خود عمل مربوط است و قبح فاعلى به شرایط ذهنى و روحى گنهکار مربوط مىشود. شرایط ذهنى گنهکار عبارت است از داشتن روح تمرّد، طغیان، قانونشکنى و عدم اهتمام به حقوق خدا و خلق. چنین روحى جز با ترک گناه به آرامش دست نخواهد یافت.
5- انجام واجبات و انس با خدا مخصوصاً نماز اول وقت و با جماعت در واقع آرامش قلبى ثمره یاد خدا است: «فاذکرونى أذکرکم»1. خداوند به ما دستور داده پیوسته وى را یاد کنیم و او را حاضر و ناظر بر احوال خود بدانیم. جریان حضرت یونس را که مضمون نماز غفیله(2 )با ایشان ارتباط دارد، بررسى کنید. وقتى گرفتارىهاى حضرت به بالاترین حد مىرسد، انس و یاد خدا او را از گرفتارىها مىرهاند: «لااله الا انت سبحانک انّى کنت من الظالمین، فاستجبنا له و نجّیناه من الغمّ و کذلک ننجى المؤمنین»3.
امام صادق(ع) مىفرماید: تعجب مىکنم از کسى که غمگین و نگران است و به فرمایش الاهى پناه نمىبرد؛ «لا اله الا الله انت...». چون خداوند به دنبال آن مىفرماید: «فنجّیناه من الغمّ و کذلک ننجى المؤمنین»4. خداوند به واسطه ذکر خودش حضرت یونس را از گرفتارىها نجات داد و هر مؤمنى را که به این ریسمان الاهى چنگ زند، نجات
خواهد داد.
- دربعضی از روایات :جهت آرامش قلب این آیه را دائم بخواند (اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمئِنُّ الْقُلُوبِ) یعنی باشد به ذکر و یاد خدا میآراید قلبها را.
- تکرار لفظ جلاله «الله» باعث آرامش روحی و نظم در دستگاههای تنفسی میشود
- به گزارش مرکز خبر حوزه، تحقیقاتی از سوی دانشگاه آمستردام هلند صورت گرفته که طی آن اعلام شده تکرار لفظ جلاله «الله» بحرانهای روحی و نگرانیها را از بین برده و ضمن ایجاد آرامش روحی باعث نظم در دستگاههای تنفسی میشود.
بر پایه گزارش پیک تقریب این تحقیقات مدت سه سال بر روی تعداد زیادی از بیماران مسلمان و غیرمسلمان که با زبان قرآن آشنا نبودند انجام گرفت و نتیجه آن این شد که به زبان آوردن لفظ جلاله الله ،باعث تنظیم ضربان قلب میشود که بارها در قرآن نیز بر روی آن تاکید شده است.
قرآن یکی از عوامل آرامش را ذکر(یاد خدا)معرفی کرده است. چنانچه می فرماید: «الّذین آمنوا وتطمئنّ قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئنّ القلوب» «آنها (کسانی که به خدا برمی گردند)کسانی هستند که ایمان آورده اند، ودلهایشان به یاد خدا مطمئن (وآرام) است،آگاه باشید،تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد.
6- شرکت در مجالس عمومى دعا مثل دعاى کمیل، ندبه... .»
برخى بزرگان مىفرمایند: هیچ مشکلى نداشتم مگر این که با دعاى توسّل حلّ شد.5
7- رفتن به زیارت اهل قبور و شهدا و یاد قبر و قیامت و برزخ و معاد و توجه به آرامگاه اصلى و ابدى، در رهایى از تألمات و ناراحتىهاى دنیوى مؤثر است. اصولاً توجه صِرف به دنیا و قطع توجه از آخرت و منزلگاه قبر و برزخ، اعراض و روگردانى از یاد خدا را در پى دارد و هر که از یاد خدا اعراض کند، روزگارش تباه خواهد شد.
8- انجام اعمال مستحبّى که شخص از آن لذت مىبرد، اگر با استمرار و مراقبه انجام شود، در طول مدت زمان متناسب، شخص را به قرار و آرامش مىرساند.
در مجموع، مىتوان گفت ناآرامى ریشههایى دارد که باید خشکانیده شود؛ آنگاه زمینه مناسب براى رسیدن به آرامش از راههاى عقلانى و شرعى فراهم مىآید و انسان با توکل و اعتماد به منبع اصلى آرامش(خداوند) به مقصود دست مىیابد؛ «الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکرالله، الا بذکرِالله تطمئنّ القلوب»6.
در پایان توجه به این نکته ضرورى است که آرامش روحى مراتبى دارد و دستیابى به آن به تدریج حاصل مىشود؛ درست مانند سایر ملکات روحى که با تمرین و گذشت زمان حاصل مىشود. رسیدن به آرامش نیز نیازمند طى این مراحل است.
این مراحل بعضى جنبه سلبى دارد مانند ارتکاب محرمات که دل را آلوده و در نتیجه ناآرام مىکند. کسى که مىخواهد به آرامش واقعى دست یابد راهى ندارد جز این که در گام اول مطیع نواهى خداوند متعال شود و از آنچه حضرت حق نهى کرده اجتناب کند؛ و بعضى جنبه ایجابى دارد؛ یعنى بعد از این که دل از گرد غبار گناه پاک گردید، مستعد
پذیرش حقایق و ملکات پسندیده نفسانى مىشود و این کار صرفاً از طریق انجام تکالیف الاهى و واجبات و مستحبات امکانپذیر است. بنابراین، آرامش دل محصول عبودیت محض حق تعالى است و راهکار عملى آن نیز اجتناب از گناهان و انجام واجبات و مستحبات است و در هر زمانى به تناسب استعداد و توانمندىهایى که انسان دارد، متوجه او مىشود.
مطالب مفیدی در سایت موجود است که اگر سری به انها بزنید مثمر ثمر خواهد بود .
----------------
پىنوشت:
1. بقره(2):152.
2. مفاتیح الجنان.
3. انبیاء(21):88.
4. امالى شیخ صدوق، مجلس دوم.
5. مفاتیح الجنان، مقدمه دعاى توسل.
6. رعد(13):28.