بازدید امروز : 153
بازدید دیروز : 141
من راهکارهای عملی برای ترک غیبت می خواهم؟
در پاسخ به سوال شما به راه های عملی ترک غیبت اشاره می کنیم :
1. کنترل زبان و کم حرفی
بهترین و آسان ترین راه علاج این بیماری، کم حرفی و بیهوده سخن نگفتن و مراقبت از زبان است. از این رو تا شما نتوانید بر زبان خویش مسلط شده و آن را کنترل کنید، از این بیماری رهایی نخواهید یافت؛ زیرا به فرمود? امام علی (علیه السلام) زبان همانند حیوان درنده ای است که اگر رهایش کنید، زخم می زند و خونین می کند. (2)
2. همنشینی نکردن با افراد پر حرف و اهل غیبت
همنشینی با افراد پرحرف و شنیدن سخنان آنان به طور قطع، زمین? گناه را در انسان فراهم می کند؛ بنابراین، لازم است با افرادی معاشرت کنید که از سخنان لغو و بی فایده و... اجتناب می کنند و از تقوای لازم در این امور برخوردارند.
3. آگاهی از عواقب سوء غیبت
منشأ بسیاری از گناهان، ناآگاهی از زشتی آنهاست. اگر انسان به زشتی و پلیدی چیزی معرفت لازم را پیدا کرد، نه تنها به سمت آن حرکت نکرده؛ بلکه تصور انجام آن را نیز نخواهد کرد. از این رو، لازم است به کتاب هایی که در مذمت غیبت نوشته شده است، رجوع کنید تا با زشتی و پلیدی آن بیش از پیش آشنا شوید.
از پیامبر (صلی الله علیه و آله) دو روایت را در آثار زشت و زیانبار غیبت ذکر کرده تا بابی جهت مطالعه و پی گیری مطلب باز کنیم.
پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم یَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَ لا صیامَهُ أَربَعینَ یَوما وَ لَیلَةً إِلاّ أَن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛ هر کس از مرد یا زن مسلمانى غیبت کند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد.» (3)
در جای دیگری پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «یُؤتى بِأَحَدٍ یَومَ القیامَةِ یوقَفُ بَینَ یَدَىِ اللّه وَیُدفَعُ إِلَیهِ کِتابُهُ فَلایَرى حَسَناتِهِ فَیَقولُ: إِلهى، لَیسَ هذا کِتابى فَإِنّى لاأَرى فیها طاعَتى؟! فَیُقالُ لَهُ: إِنَّ رَبَّکَ لایَضِلُّ وَلایَنسى ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغتیابِ النّاسِ ثُمَّ یُؤتى بِآخَرَ وَیُدفَعُ إِلَیهِ کِتابُهُ فَیَرى فیهِ طاعاتٍ کَثیرَةً فَیَقولُ: إِلهى ما هذا کِتابى فَإِنّى ما عَمِلتُ هذِهِ الطّاعاتِ فَیُقالُ: لأَِنَّ فُلانا اغتابَکَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ إِلَیکَ؛ روز قیامت فردى را مى آورند و او را در پیشگاه خدا نگه مى دارند و کارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بیند. عرض مى کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمى بینم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى کند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد دیگرى را مى آورند و کارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسیارى را مشاهده مى کند. عرض مى کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را بجا نیاورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم.» (4)
4. مبارزه با ریشه های غیبت
1. گاهی ریشه غیبت، عصبانیت و غضب است. در بعضی کتب آسمانی آمده: اگر هنگام غضب مرا یاد کنی و کظم غیظ کنی، من نیز هنگام غضب تو را یاد می کنم و غضب نمی کنم. [محجّهالبیضاء، ج 5، ص 265]
2. گاهی همسو شدن با دیگران عامل غیبت است، او می بیند که دیگران از شخصی بدگویی می کند و چون می خواهد خودش را همسوی آنان قرار دهد، او نیز غیبت می کند، غافل از آنکه غضبِ نقد و قطعی خدا را می خرد، به امید محبوبیت احتمالی نزد دوستان! و برتری دادن رضای مردم بر رضای خداوند، بزرگ ترین خسارت است.
3. گاهی انگیزه ی غیبت، بزرگ نشان دادن خود است؛ یعنی دیگران را خراب می کند تا خودش را بزرگ جلوه دهد. او نیز قهر قطعی الهی را می خرد به آرزوی محبوب شدن احتمالی نزد مردم که این معامله پر خسارت است.
4. گاهی انگیزه غیبت، مسخره کردن است، غافل از آنکه او غیبت شونده را نزد افراد کمی تحقیر می کند، ولی خداوند در قیامت او را در برابر تمام خلائق تحقیر خواهد کرد.
5. گاهی با اظهار تعجّب غیبت می کند. مثلاً می گوید: من تعجّب می کنم که فلانی با آن همه علم و اطلاعات چرا این گونه شد! در حالی باید تعجّب کند که با این کلمه چگونه آن همه عبادات خودش را به نابودی می کشاند!
6. گاهی ریشه ی غیبت حسادت است.
7. گاهی برای سرگرمی، از دیگران غیبت می کند.
8. گاهی برای تبرئه ی خود از عیبی، عیب را به گردن دیگران می اندازد و غیبت می کند.
9. گاهی از روی دلسوزی غیبت می کند و می گوید: من دلم برای فلانی که گرفتار فلان مسئله شده است می سوزد
البتّه عوامل متعدّد دیگری نیز سبب غیبت می شود.
در این رابطه جلد دوم کتاب «گناهان کبیره» نوشته شهید دستغیب، بسیار مناسب است. در ضمن، مطالع? حالت های اخلاقی و روحی بزرگان دین و رهبران مذهبی نظیر امام خمینی (ره) و آیت الله بروجردی و... نیز می تواند تأثیر زیادی در ترک غیبت داشته باشد.
________________________________________
پی نوشت
1. بحار الأنوار، ج72، ص248.
2. سید علی اکبر حسینی، اخلاق در خانواده، ج1، تهران؛ انتشارات اسلامی، 1369، ص 309.
3. بحارالأنوار، ج75، ص 258، ح53.
4. جامع الأخبار، ص 412.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید