بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 126
راهکار رسیدن به آگاهی راهبردی:
مقدمه: هرم علم را در سه سطح تعریف می کنند:
1. داده های خام
2. پردازش داده های خام و تبدیل آن به اطلاعات علمی
3. جمع بندی اطلاعات علوم مختلف و رسیدن به آگاهی جامع کلان نگر
توضیح:
داده های خام مانند اسم و آدرس و شماره تلفن و دوستان و جستجوهای اینترنتی و شبکه های اجتماعی که عضو است شماره تلفن های گوشی سایت هایی که سر می زند. نظرهایی که می دهد و کتاب ها و مقالاتی که نگاشته است. همه اینها داده های خام است.
این داده ها در جایی پردازش می شود و به این نتیجه می رسند که آن شخص چگونه شخصیتی است با چه اهدافی و از او چه استفاده هایی می توان برد و آیا برای منافع آنها خطرناک است یا نافع است و مانند آن. این داده ها را سازمان های اطلاعاتی پردازش می کنند و نتیجه می گیرند.
در مورد اطلاعات علمی هم همین وضعیت حاکم است. اطلاعات علمی از پردازش داده های خام علمی بدست آمده است. هر علم در حقیقت مجموعه ای از اطلاعات علمی است که پیرامون موضوع آن علم گردآوری و پردازش شده است.
این اطلاعات مانند قطعه های یک پازل هستند که باید در کنار هم قرار گیرند تا پازل کامل و معنا دار شود. در حوزه دین، علوم مختلفی تدریس و تحقیق می شود. این علوم در حد اطلاعات هستند و مانند قطعه های پازل می مانند که عالم دینی باید با جمع آوری و چینش آنها به مفهوم کلی و آگاهی جامع و پیام کلی آن پازل برسد. آن دریافت جامع و کلان نگر را آگاهی می گویند.
در حقیقت علم که کشف حقیقت است وقتی حاصل می شود که انسان به آن آگاهی جامع برسد و نگاه کلان نگر پیدا کند و معنای کلی و راهبردی حاکم بر تمام اطلاعات گوناگون یک علم را یکجا دریافت کند. آگاهی، نوعی جمع بدنی اطلاعات علمی است.
البته وقتی انسان به این مرحله از علم و آگاهی رسید خدای متعال هم وارد می شود و به آن انسان محقق و پژوهگر علم کلی را القاء می نماید. العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء من عباده. علم حقیقی همان نوری است که انسان مستقیم از خدای متعال دریافت می کند و به قلبش وارد می شود.
اگر کسی در مسیر بندگی قرار گرفت و تمام تلاش خود را برای دریافت اطلاعات علمی گوناگون یک حوزه علمی انجام داد، با یک شرط بسیار مهم که اخلاص در نیت است، خدای متعال نور علم و آگاهی را در قلب او می اندازد و انسان ناگهان احساس می کند که به آگاهی کلی و حقیقت علم دست یافته است. در این لحظه است که او به یک نگاه جامع کلان نگر و جمع بندی در حوزه آن علم می رسد و عالم می شود.
این علم و معرفت است که به انسان قدرت و اراده تاثیر گذاری می دهد وگرنه ما عالمان اطلاعاتی فراوان داریم که چندان تاثیر گذار نیستند.
علم در راس صفات ذاتی حق تعالی قرار دارد، این بدین معنا است که ریشه تمام کمالات الهی در علم است. در انسان هم همین وضعیت حاکم است. علم ریشه تمام کمالات انسانی است. اگر کسی به علم و آگاهی دست یافت به ریشه کمالات دست یافته است و راه کمال به رویش گشوده می شود.
علم توحید با علوم توحیدی متفاوت است. علومی که در حوزه تدریس می شود، علوم توحیدی هستند، علم فقه و اخلاق و تفسیر و تاریخ و کلام و مانند آن، همه علوم توحیدی هستند. کسب این علوم لازم است اما آنچه انسان را به معرفت می رساند، علم توحید است.
علوم توحیدی لازم هستند اما کافی نیستند. علوم توحیدی در دامنه هرم علم قرار دارند و علم توحید در راس هرم .
راهبرد درک و تاثیر گذار نمودن تمام علوم توحیدی علم توحید است. علوم توحیدی باید با علم توحید درک شوند تا موثر واقع شوند. علم توحید نقش راهبردی برای علوم توحیدی دارد.
علت اینکه اهل عرفان تنها به توحید می پردازند و موضوع عرفان را روی علم توحید متمرکز کرده اند، این است که تنها از این طریق انسان به معرفت و آگاهی می رسد.
هنگامی که انسان به آگاهی و معرفت می رسد، اولا بیدار می شود و ثانیا عاشق حقیقت می شود و در اثر این عشق بی قراری عجیبی برای رسیدن به معرفت بیشتر به او دست می دهد. این عشق و بی قراری باعث می شود با نیروی بسیار زیاد و انگیزه فراوانی به سوی خداوند و قرب به او حرکت کند.
عاشق سالک در اثر این بیداری و عشق، از تمام آلودگی ها و بدی ها و شرک تخلیه می شود و با حرکت عاشقانه توحیدی در مسیر خداپرستی و سلوک عرفانی به مقامات عرفانی می رسد.
عالمان و طلبه های حوزه متاسفانه به دلیل اینکه علم توحید را به درستی نمی شناسند و اهمیت آن را نمی دانند، معرفت و عشق در وجودشان شکوفا نمی شود و صرفا به اطلاعات توحیدی که حوزه به آنها می آموزد، بسنده می کنند.
مشغولیت افراطی به اطلاعات علمی گوناگون و غفلت از توحید و حقیقت باعث می شود که انسان از وصول به عرفان و عشق محروم بماند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید