بازدید امروز : 120
بازدید دیروز : 42
غفلت از خودشناسی، یعنی بی توجهی به هویت انسانی و استعداد های عظیم روح خود. انسان مظهر خدا است، یعنی استعداد خدایی شدن دارد، کسی که خودش را نمی شناسد، با هدف زندگی آشنا نیست و تلاشی برای شکوفایی استعدادهای فراوانی که خدای متعال در او نهاده است نمی کند، غافل است.
در داستان ها آورده اند که مردی یک روز تخم عقابی را به صورت اتفاقی در دشت پیدا کرد و آن را بی هیچ هدف خاصی و فقط برای اینکه به نوعی از آن محافظت کرده باشد در لانه مرغی گذاشت. چندی بعد جوجه عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن ها بزرگ شد و در تمام زندگی اش همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند.
برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قُدقُد می کرد و گاهی با دست و پا زدن فراوان کمی در هوا پرواز می کرد. سال ها به همین منوال گذشت و عقاب دیگر خیلی پیر شده بود. روزی پرنده با عظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید. او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بال های طلایی اش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد.
عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید: این کیست؟ همسایه اش پاسخ داد: این یک عقاب است، سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم. عاقبت، عقاب داستان ما مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ هم مُرد، زیرا فکر می کرد که یک مرغ است! انسان غافل مانند این عقاب است که ممکن است تا آخر عمر نفهمد که انسان است و با همین غفلت از دنیا برود.
اصولاً یکی از بزرگترین بدبختی ها و مصائب انسان خودفراموشی است، چرا که ارزش ها و استعدادها و لیاقت های ذاتی خود را که خدا در او نهفته و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشی میسپرد.
خودفراموشی مساوی با فراموش کردن انسانیت خویش است، کسی که هویت انسانی خود را فراموش می کند، تا سرحد یک حیوان درّنده سقوط میکند، و همّت اش چیزی جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود.
خودفراموشی بدترین زمینه ساز فسق و خروج از طاعت خدا است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید