سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2715648

  بازدید امروز : 29

  بازدید دیروز : 113

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
دلها را روى آوردن و روى برگرداندنى است اگر دل روى آرد آن را به مستحبات وادارید ، و اگر روى برگرداند ، بر انجام واجبهاش بسنده دارید . [نهج البلاغه]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/7/11::: ساعت 9:4 صبح

آیا ماه مبارک رمضان می تواند در ما حرکتهایی ایجاد کند که ما صابر شویم؟ چگونه؟

برای پاسخ به سؤال شما دوست عزیز ابتدا باید دو مقدمه را لحاظ نمود .
مقدمه اول : در تعریف صبر است که علمای اخلاق صبر را اینگونه تعریف نموده اند : صبر در لغت حبس نفس است از جزع به وقت وقوع مکروه، و آن منع باطن باشد از اضطراب و باز داشتن زبان از شکایت و نگاهداشتن اعضا از حرکات غیر معمول به هنگام وقوع مکروهی برای انسان . (أوصاف‏الاشراف ج : 1 ص : 59 )
مقدمه دوم : از ارکان اصلی روزه امساک از خوردن و آشامیدن می باشد که این امساک و تحمل گرسنگی خود منشأ تحولات درونی بزرگی ( و به تعبیری که در سؤال آوردید موجب حرکتهای درونی بزرگی )در انسان می باشد که خود زمینه های صبر را در انسان شکوفا می کند .
برخی از این آثار که علمای اخلاق با بهره گیری از روایات به آن اشاره نموده اند به شرح ذیل می باشد
1. تربیت اندیشه و صفاى قلب: از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است: «کسى که شکم خود را گرسنه نگهدارد اندیشه‏اش تربیت مى‏شود.» و هنگامیکه اندیشه انسان در مسیر صحیح تربیت شد شناخت و معرفت الهی همچون نوری قلب او را صفا می دهد .
2. تسلیم و تواضع در برابر خداوند و از بین رفتن سرمستى و ناسپاسى او
چراکه سیری و بی نیاز دیدن خود در برابر خداوند منشأ سرکشى و طغیان می باشد همانگونه که خداوند فرموده « إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ (6)أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏» العلق : 6و 7 - به یقین انسان طغیان مى‏کند، (6) از اینکه خود را بى‏نیاز ببیند!
لذا وقتى نفس انسان با گرسنگی خوار شد، در مقابل پروردگارش تسلیم و خاضع شده و از سرکشى دست برمى‏دارد.
3. شکستن شدت شهوات و کاهش گناهان :
از آنجا که بیشتر گناهان کبیره اعم از گناهان گفتاری و رفتاری از سیری و پرخوری سر منشأ می شوند و گرسنگی باعث کاهش گناهان و در نتیجه موجب مصون ماندن از خطرها مى‏شود. (1)
4. آمادگى براى انجام تمام عبادتها از چند جهت است، که کمترین آنها کم احتیاجى به تخلّى و بدست آوردن غذا و کمتر بیمار شدن به بیماریهاى گوناگون است - زیرا معده خانه بیمارى و پرهیز سر هر دارویى است. و نیز مانع بوجود آمدن مشکلاتى که از غذا خوردن بوجود آمده و انسان را محتاج مال و مقام دنیا مى‏کند مى‏گردد، مال و مقامى که عده بسیارى را هلاک کرده است. (برگرفته از ترجمه‏المراقبات ص : 196)
با توجه به این دو مقدمه در پاسخ سؤال شما باید بگوئیم : هنگامیکه ثمرات روزه داری ( اعم صفای قلب ، از تسلیم در برابر خداوند ، گناه نکردن و آمادگی برای عبادت) برای انسان محقق شد انسان به جایگاه حقیقی صابرین دست پیدا می کند بگونه ایکه به سختی ها و دشواریهایی که برای عبادات وجود دارد صبر می نماید چون با روزه گرفتن زمینه عبادت را در خود فراهم نموده ؛ همینطور در برابر سختی هایی که در مسیر گناه نکردن وجود دارد نیز صبر می نماید چرا که با روزه گرفتن نفس خود را برای این امر آماده نموده ؛ و در نهایت به سختی ها و مشکلات و مصیبتهای دنیائی نیز صبر می نماید چراکه با روزه گرفتن قلب و جان او در برابر آنچه خداوند برای او مقدر نموده تسلیم می باشد .

در روایتی در تفسیر آیه استعینوا بالصبر و الصلاه - از صبر و نماز کمک بگیرید. آمده است که منظور از صبر روزه است. به راحتی می توان نتیجه گرفت که روزه عین صبر است و رابطه مستقیمی با افزایش صبر بر شهوات و گناهان و همچنین صبر بر عبادت دارد.(2)
---------
1- یکی از اقسام صبر ؛ صبر بر گناه است و ما همه ساله شاهد این هستیم که در گزارشهای مسئولین کشوری سخن از کاهش چشمگیر جرائم در این ماه عزیز به میان می آورند و این خود دلیل بسیار روشنی بر تاثیر گذاری روزه جهت صابر نمودن افراد می باشد .
2- همانگونه که اشاره شد صبر دارای اقسامی می باشد از جمله صبر بر معصیت و صبر بر عبادت .

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/7/7::: ساعت 9:4 صبح

چند وقته حال معنوی و روحی ام به شدت نزول کرده و از این بابت ناراحتم ... نسبت به خیلیتر چیزهای دین بی تفاوت شدم، می ترسم که بدعاقبت بشم،‌ میشه راهنماییم کنید؟

خدمت شما دانشجوی گرامی عرض کنم : همینکه متوجه این مطلب هستید که نسبت به گذشته حالات معنوی کمتری دارید امر بسیار ارزشمندی است، یعنی این حالت نشان می دهد که: اولا، چراغ معنویت در قلب و جان شما هنوز روشن است و ثانیا، این که شما مورد توجه حق تعالی هستید چه این که اگر او نمی خواست شما هرگز چنین احساسی را نداشتید همین که الان رنج می برید و نسبت به گذشته خود که حال معنوی بیشتری داشتید حسرت می خورید جای امیدواری است ؛ اما باید توجه داشته باشید که از دست دادن حالات معنوی معلول علت های گوناگونی می تواند باشد که شما با مراجعه به حالات نفسانی خود و همچنین بررسی آنچه که روی داده باید علت اصلی بروز چنین حالتی را در خود پیدا نموده و با توصیه هایی که در همین نوشتار ذکر می گردد در رفع آن کوشش نمائید تا بدینوسیله عاقبت بخیری را برای خود تضمین نمائید (انشاء الله).
ابتدا گفتنی است: مهمترین عامل شناختی برای دین داری و سعادت مندی انسان، شناخت خود است، یعنی همان معرفت نفسی که متضمن معرفت خداوند نیز هست- من عرف نفسه فقد عرف ربه- اینکه انسان اولا بداند دارای دو هویت بشری و الهی است، و حقیقت او روح است- و نفخت فیه من روحی- نه بدن مادی، ثانیا بداند که هویت بشری زایل شدنی و هویت الهی او ماندنی و جاودان است، این موضوع باعث می شود که برای زندگی جاودان اخروی خود برنامه داشته باشد و تلاش کند. ثالثا بداند که سعادت او در گرو این است که هر چه بیشتر هویت بشری خود را تعدیل کند و از خواهش های و خواسته های افراطی آن فاصله بگیرد و متقابلا در تقویت جنبه های روحانی خود بکوشد و به نیازهای معنوی روح خود بها دهد و سعی کند با تقویت ارتباط با خداوند به او نزدیک شود و نیروهای معنوی خود را فعال نماید. این دانش اگر به باور عمیق تبدیل شود، دیگر انسان نیازی به محرک اضافی ندارد و به طور قطع در راه خدا و معنویت و کمال حرکت خواهد کرد و هرگز دچار سستی و کاهلی نخواهد شد.
و اما از نظر عملی اولین عامل ضعف معنوی این است که بداند برخی اوقات از دست دادن حالات معنوی نتیجه برخی اتفاقات و حوادث زندگی می باشد از نگاه روان شناختی انسان از نظر خلقى و عاطفى معمولاً یک حالت یکنواخت ندارد. همه انسان‏ها کم و بیش دوره‏هایى از غمگینى و افسردگى را تجربه مى‏کنند و این امر طبیعى است. و علت آن هم گاهى معلوم و شناخته شده است؛ مثل از دست دادن عزیزى، شکست در بعضى از امورات زندگى، مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتن، زندگى کردن در غربت و دوری از خانواده و... که هر یک از این عوامل می تواند در حالات معنوی انسان تاثیر گذار باشد و گه گاهی موجب کاهش حالات معنوی در انسان گردد .
عامل دوم : فقدان برنامه ریزی در مسائل معنوی
مسلما کسیکه شبها را به شب نشینى و بیهودگى به نیمه مى‏رسانند، و معده خود را تا به حلقوم از خوردنى‏ها پر مى‏کنند، و سپس در بستر نرم، و مکان راحتى بخواب میروند، چنین خوابیده‏اى براى نماز شب بیدار نخواهد شد. چرا که او از ابتداى شب اسباب خواب را فراهم مى‏کرده , نه شب زنده داری را (أسرارالصلاة ص : 459) همچنین اگر فردی تا ساعات پایانی شب خود را با رایانه و اینترنت و ... مشغول نماید ؛ نباید توقع داشته باشد که بتواند نماز صبحش را اول وقت بخواند (اگر نگوئیم که چنین کسی حتی نمی تواند برای نماز صبح بیدار شود ).
باید توجه داشت چنین مساله ای می تواند برخاسته از شرایط زندگی، دوستان، محیط دانشگاه و جو حاکم بر آن باشد که توانسته در وضعیت روحی شما تأثیر گذاشته باشد .
در چنین صورتی سعی کنید در محیط دانشگاه با دانشجویانی که بیشتر اهل معنویت، نماز و دعا هستند معاشرت داشته باشید و از گعده های دانشجویی که توأم با گناه و رفتارهای غیراخلاقی است اجتناب کنید.
سومین علت که در کاهش حالات معنوی تاثیر گذار است تحمیل عبادات مستحبی به خود به هنگام عدم امادگی روحی می باشد
حضرت علی علیه السلام در اینخصوص فرموده اند : إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً- فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ- وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ یعنی براى دلها گاهى اقبال و رو کردن است (دارای میل واشتیاق است ) و گاهى ادبار و پشت کردن،( در حالت بی میلی و بی حوصلگی )؛ هرگاه اقبال کرد به نوافل و مستحبات بپردازید و هرگاه پشت کرد به واجبات اکتفا کنید.
لذا اگر فردی در حالت ادبار و بی میلی به انجام مستحبات پرداخته و این امور را به خود تحمیل نماید به مرور زمان موجب دل زدگی از امور معنوی و در نهایت منجر به دست دادن حالات معنوی می گردد.
چهارمین عامل که علمای اخلاق در این خصوص ذکر نموده اند این است که از دست دادن حالات معنوی تدبیری الهی در راستای مصالح بندگان خوب خدا می باشد
بدین معنا که برخی اوقات سلب توفیقات و از دست دادن حالات معنوی تدبیر از سوی خداوند جهت بالا بردن ظرفیت بندگان صالح الهی می باشد چراکه اگر همیشه آن لذت معنوی ادامه پیدا کند. ادامه زندگی روزمره اختلال پیدا می کند و انسان ارتباط خودش را با اطرافیان قطع می کند، لذا باید ظرفیت انسان برای تحمل مقامات معنوی بالا رود به طوری که مانند اولیا و معصومان(ع) در حالی که آن مقامات معنوی را دارند در میان مردم نیز زندگی می کنند. و یا به این دلیل است که بنده خود را از عجب محافظت کند، و یا اینکه توفیقی از بنده خوب خدا سلب می شود تا با تأسف شدید او برای از دست رفتن توفیق الهی(همچون تهجد و نماز شب)، اجر بیشترى باو عنایت فرماید.
البته آنچه که از اخبار استفاده مى‏شود این امر خیلى اندک و یکى دو - نوبت بیشتر نخواهد بود.
در چنین صورتی اگر واقعا به این نتیجه رسیدیم که کاهش حالات معنوی در ما از این قسم می باشد وظیفه ما این است که از این تغییر حال دلسرد و ناامید نباشیم.
پنجمین عامل از عواملی که تاثیر فراوانی در کاهش حالات معنوی انسان دارد گناه می باشد ؛ لذا نسبت به این مساله باید بسیار حساس بود و اگر کسی دید بی میلی به عبادت و تهذیب نفس در وی طولانی شده، این امر نشانگر بروز مشکلی در زوایای وجودی او می باشد که از مهمترین این مشکلات گناه می باشد .
بعضی از گناهان که در روایات و کتب اخلاقی به آنها تصریح شده و نقش مستقیمی در سلب توفیقات الهی و کاهش روحیات معنوی دارد از قرار ذیل می باشد
1- جای گیری حب دنیا و زرق و برق آن در دل آدمی.
2- استفاده از غذاهایی که حلال نیستند.
3- استفاده از غذاهایی که پاک نیستند.
4- لعن دیگران (چهل‏حدیث ص : 456)
5- دروغ گفتن(نقطه‏هاى‏آغازدراخلاق‏عملى ص : 258)
6- استهزاء و تحقیر مؤمنان است (نقطه‏هاى‏آغازدراخلاق‏عملى ص : 289)
7- تکرار گناه به حدی که دل سیاه گردد و شوق عبادت گرفته شود. که با تفحص در نفس خود باید علت را پیدا کرد و مداوا نمود. 6-
در صورت بروز چنین موقعیتی باید موارد ذیل را مورد توجه قرار داد
اول : باید با توبه و جبران، آثار آن را از بین برده و همیشه مراقب بود که دیگر آن گناه را مرتکب نشود تا در آینده نیز موفق باشد.
دوم : باید بخاطر گذشته خود اندوهگین بوده و اگر اعمال گذشته او قابل قضا مى‏باشد قضاى آن را بجا آورده و اگر قابل قضا نیست با عمل دیگرى غیر از قضا آن را جبران نموده و با امید به لطف و رحمت الهی و با همت و پشتکار دوباره بنای معنوی و تقوایی خود را با انجام وظایف دینی و ترک محرمات بازسازی نمائید و مطمئن باشید که خداوند شما را رها نخواهد کرد و روز به روز وضعیت روحیتان بهتر خواهد شد.
سوم: به نماز اول وقت اهتمام بیشتری بورزید و در جلسات مذهبی بیشتر شرکت کنید.
چهارم : از گفتگو با جنس مخالف، نگاه کردن به آنها، خندیدن در منظر نامحرم جدا خودداری کنید.
پنجم : شب ها قبل از خواب وضو بگیرید و حتی المقدور چند آیه ای از قرآن را با توجه تلاوت کنید یا دو رکعت نماز مستحبی بخوانید و بعد بخوابید.
ششم : محاسبه نفس که هر شب یا هر هفته و یا لااقل هر ماه گذشته خود را بررسى نماید و به تعبیرى به خود نمره بدهد. اگر کار شایسته‏اى انجام داده سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفیق را بخواهد و اگر مرتکب خلافى شده استغفار نموده و تصمیم بر ترک آن بگیرد.
هفتم : از ثقل اصغر و ائمه هدا(ع) و توسل به ایشان بهره‏گیرى نمائید .
--------
پی نوشت :
1- متاسفانه منشاء بسیاری از گناهان عدم آگاهی نسبت به آنها می باشد مثلا بسیاری از زنان و دختران با وجود اینکه افراد معتقدی هستند اما از احکام پوشش اسلامی و چگونگی آن ، همچنین چگونگی روابط با نامحرمان بی اطلاع می باشند لذا توصیه می کنیم نسبت به فراگیری واجبات و محرمات دینی مطالعه بیشتری نموده و به کتابهای ذیل مراجعه فرمائید :
1- مطالعه رساله عملیه مرجع تقلید خود
2- پرسش و پاسخ دانشجویی شماره 18 (احکام نگاه و پوشش )
3- کتاب واجبات و محرمات در شرع اسلام / آیت الله مشکینی / دفتر نشر الهادی / 1378
4- کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/7/4::: ساعت 11:59 صبح

راههای نه گفتن به شیطان چیست؟

با تشکر از حسن اعتماد شما دانشجوی گرامی باید عرض کنیم که یکی از بهترین ابزارهای شیطان برای منحرف نمودن انسان از مسیر کمال همان امیال جنسی می باشد ، به همین دلیل برای به انحراف کشاندن هر گروه از انسانها در موقعیت های مختلفی که دارند روشهای خاص خود را به کار می بندد ؛ به این معنا که روش شیطان برای به انحراف کشاندن امیال جنسی زنان با مردان متفاوت است و همینطور روش او برای به انحراف کشاندن افراد مجرد با افراد متاهل فرق می کند و حتی روشهایی که شیطان برای انحراف افراد در سنین مختلف به کار می بندد با یکدیگر متفاوت است .
شما در مشخصاتی که ارائه نموده اید جنسیت خود را مؤنث و خود را متاهل معرفی نموده اید و از طرفی در سؤال خود مطرح ننموده اید که به دنبال پاسخ این مساله برای خود می باشید و یا برای دیگران لذا خوشحال می شویم با اعتمادی که بر این مجموعه دارید ارتباط خود را با ما حفظ کرده و در تماس بعدی مشخص نمائید که آیا پاسخ این سؤال را برای خود می خواهید و یا برای دیگران و اگر پاسخ را برای ارائه به دیگران می خواهید لطفا مشخصات وی را (همچون جنسیت ، سن ، متاهل ویا مجرد بودن) بعلاوه طرح دقیق مشکل ایشان برای ما ارسال نمائید تا بتوانیم نسبت به آنچکه مد نظر دارید راهنائی بهتری ارائه نمائیم .
با توجه به آنچه که گفته شد به ناچار به ذکر چند سرفصل که در نظر داشتن آنها می تواند انسان را در«نه» گفتن به شیطان یاری نماید اکتفا نموده و منتظر ارتباط بعدی شما می مانیم .
نکته اول : شیطان دشمن قسم خورده انسانهاست
شیطان به عزت خداوند متعال قسم یادکرده که تمامی انسانها را به گمراهی بکشاند و گفته است فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ (ص - 82) بنابراین چگونه می توان از یک دشمن قسم خورده توقع خیر خواهی داشت و به خواسته های وی جواب آری داد .
خداوند متعال نیز در آیات متعددی از قرآن کریم به صراحت نسبت دشمنی شیطان هشدار داده (1) و از انسانها خواسته است که همانگونه که شیطان با انسان دشمنی می کند آنها نیز با شیطان دشمنی نموده (2) و از وی پیروی نکنند (3)
نکته دوم : شیطان قدم به قدم انسان را فریب می دهد لذا در همان قدم اول باید به او« نه » گفت .
خداوند متعال از برنامه های شیطان تعبیر به « خطوات » نموده و می فرماید : یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ (النور - 21)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از گامهاى شیطان پیروى نکنید! هر کس پیرو شیطان شود(گمراهش مى‏سازد، زیرا) او به فحشا و منکر فرمان مى‏دهد!
جمله «خطوات الشّیطان» (گامهاى شیطان) گویا اشاره به یک مسأله دقیق تربیتى دارد، و آن این که انحرافها غالبا بطور تدریج در انسان نفوذ مى‏کند، وسوسه‏هاى شیطان معمولا، انسان را قدم به قدم و تدریجا در پشت سر خود به سوى پرتگاه مى‏کشاند، لذا قرآن مى‏گوید: از همان گام اول باید به هوش بود و با شیطان همراه نشد!( برگزیده تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 150)
در واقع دفع دشمن شیطان نفس از همان خاکریز اول است. قرآن مجید در وصف پارسایان مى‏فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون ؛ پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند هماندم متذکر (یاد خدا) شده وبصیرت یابند»، (اعراف، آیه 201)،
نکته سوم : توکل به خدا را نباید فراموش کرد
اساتید اخلاق شیطان را به سگ چوپان تشبیه نموده و گفته اند : شما با شیطان مانند مرد غریبى که از دست سگ چوپان به صاحب او پناه مى‏برد باشید، هر گاه سگ چوپان به مرد غریبى حمله مى‏کند و مى‏خواهد او را گاز بگیرد مرد غریب به صاحب سگ پناه مى‏برد. لذا هر گاه شیطان نزد شما آمد و خواست وسوسه کند و از راه منحرف سازد ، شما هم به خداوند پناه ببرید و از او یارى بجوئید خداوند هم حق را بر باطل نیرو مى‏دهد و از مظلوم یارى مى‏کند و در قرآن فرموده: إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ. (النحل : 99)
شیطان تسلط پیدا نمى‏کند بر کسانى که ایمان بیاورند و به خداوند توکل کنند. (ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج‏2 ص : 372)
نکته چهارم : از نماز و روزه به عنوان دو ابزار مهم جهت « نه » گفتن به شیطان استفاده نمائید .
خداوند متعال می فرماید : یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ (البقرة - 153)
اى افرادى که ایمان آورده‏اید! از صبر(و استقامت) و نماز، کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است. (153)
و همانگونه که در تفاسیر ذکر شده امام صادق علیه السلام مراد از صبر در این آیه را روزه بر شمرده و با استناد به همین آیه ، توصیه نموده اند به هنگام فرود آمدن گرفتاریها و مشکلات اقدام به روزه گرفتن نمائیم ( من لا یحضره الفقیه ج‏2 ص : 74 - تفسیر نور الثقلین، ج‏1، ص: 76)
بنابراین علاوه بر اینکه برنامه ای را برای روزه گرفتن در دستور کار خود قرار می دهید ( 4 )هرگاه وسوسه و خیالات شیطانی موجب تشویش خاطر شما گردید به سرعت اقدام به خواندن نماز نمائید چراکه إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ (العنکبوت - 45) و نماز را برپا دار، که نماز(انسان را) از زشتیها و گناه بازمى‏دارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و خداوند مى‏داند شما چه کارهایى انجام مى‏دهید! (45)
نکته پنجم : اینکه که بدانید عالم محضر خدا است،
از بهترین راههای« نه » گفتن به شیطان این است که به هنگام گرفتار شدن در دام شیطان به یاد آوریم عالم محضر خدا است، تمامی اشیاء ظرف علم خداوند است و خدای متعال از پس همه اشیایی که در پیرامون شما وجود دارد، به شما نگاه می کند و همچنین گناه انسان هر چند به صورت پنهانی از دید و اطلاع معصومین(ع) و ملائکه پنهان نیست و باعث می شود که آبروی انسان نزد ایشان و ملائکه از بین برود و آدمی خفیف و خوار گردد.
نکته ششم : برای نه گفتن به شیطان باید راههای نفوذ ش را بست
خوردن مال حرام ، چشم چرانی (اعم از دیدن فیلم و عکس و ....)، گوش دادن به موسیقی های تحریک کننده و حرام ، مطالعه مطالب تحریک کننده ، عدم رعایت ضوابط شرعی در نوع ارتباط بادیگران ( اعم از محل کار ، دوستان و روابط فامیلی ) و .... همه و همه از مقدمات و راههای نفوذ شیطان در امیال جنسی می باشند که با بستن این راهها به راحتی می توان به شیطان « نه » گفت .
نکته هفتم : مهمترین راهکار نه گفتن به شیطان آری گفتن به خدا است، بنابراین هیچگاه نباید به خداوند متعال و دستوراتش پشت کرد
حضرت امام صادق علیه السّلام مى‏فرماید که: تسلّط نمى‏یابد شیطان بر آدمى و زور نمى‏آورد بر او به وسوسه کردن، مگر در وقت اعراض کردن او از ذکر الهى و سهل‏گرفتن عظمت و بزرگوارى خداى تعالى و غافل شدن از مناهى، و خاطر نیاوردن اطّلاع جناب الهى بر ظاهر و باطن وى، (شرح‏مصباح‏الشریعة ص : 257)
بنابراین اگر می خواهید به راحتی از دست شیطان خلاصی یابید دستورات اولیه الهی یعنی انجام واجبات ( همچون نماز و روزه و ... ) و ترک محرمات را سرلوحه زندگی خود قرار دهید .
نکته هشتم : در روایات معصومین علیهم السلام دستوراتی جهت ایمن ماندن از شر شیطان بیان گردیده که در اینجا فقط به آدرس دو مورد که در کتاب شریف مفاتیح الجنان آمده اشاره می نمائیم .
1- مفاتیح الجنان / بخش باقیات الصالحات / ادعیه صباح و مساء / هفدهم
2- مفاتیح الجنان / بخش باقیات الصالحات / تعقیبات مشترکه /هشتم(5)
-------
پی نوشت :
1- مراجعه کنید به سورهای البقرة : 168 - البقرة : 208 - الأنعام : 142 - الأعراف : 22 - یوسف : 5 - الکهف : 50 - فاطر : 6 - القصص : 15 - طه : 117 - یس : 60 - الزخرف : 62
2- إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیرِ (فاطر - 6)
البتّه شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید؛ او فقط حزبش را به این دعوت مى‏کند که اهل آتش سوزان(جهنّم) باشند!
3-یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ (البقرة -208)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید همگى در صلح و آشتى درآیید! و از گامهاى شیطان، پیروى نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست
4- گرفتن روزه مستحبى به ویژه دوشنبه و پنجشنبه هر هفته
5- برای این دستورات خواص بسیار مفید دیگری نیز ذکر گردیده که برای اطلاع بیشتر می توانید به آدرسهای گفته شده مراجعه نمائید .

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/6/16::: ساعت 11:50 صبح

توفیق انجام عمل صالح و نیکی کردن به کدام سبب است؟ همت، سعادت یا دعوت؟

در انجام کار نیک هم همت خود شخص تاثیر دارد و هم سعادت یعنی توفیق الهی در انجام آن موثر است و هم دعوت مبلغان دینی می تواند در انسان انگیزه ایجاد کند. البته عوامل فراوان دیگری نیز ممکن است دخیل باشد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

نیت و انگیزه اصلی ترک گناه و انجام عمل صالح، قرب الهی است که از طریق حفظ خود حقیقی و معنوی انسان و سالم سازی و ارتقای کمالات روح حاصل می شود. همان که از آن به یاد خود تعبیر می شود و قرآن کریم آن را مستلزم یاد خدا معرفی می نماید. یاد خودی که هدف آن یاد خدا و معرفت الهی است. در این صورت هم در دنیا به سعادت می رسد و هم در آخرت رستگار خواهد بود و به تمامی انگیزه هایی که در سوال بدان اشاره کرده اید نیز خواهد رسید.

نیت های یاد شده خوب و صحیح است، ولی نیت اصلی این است که انسان با ترک گناه و انجام واجبات خویش را به گونه ای بسازد که شخصیت و زندگی او مورد رضایت خداوند باشد و در آخرت نیز شاهد نیکبختی و سعادت گردد. 
بنابراین فرایندی که باعث می شود انسان گناه را ترک کند و به انجام عبادات و اعمال نیک دینی و اخلاقی رو بیاورد و آن را با انگیزه فراوان انجام دهد چند چیز است که عبارت اند از:
1- خود را بشناسد و بداند که حقیقت او روح و قلب معنوی او است و نه بدن و جنبه های طبیعی.
2- بداند که تمامی عوامل و عناصر دیدنی و شنیدنی و گفتارها و رفتارهایی که انجام می دهد مانند نهرهایی که به حوض واحدی می ریزند، به قلب انسان وارد می شوند و در آن تاثیر مثبت یا منفی ایجاد می کنند، شخصیت انسان حاصل تاثیر تمامی عوامل تربیتی و محیطی است.
3- تاثیر منفی گناه و همچنین آثار مثبت عمل صالح را در روح و قلب خود مورد مطالعه قرار بدهد و بداند که گناه و معصیت چه مقدار در روح او تاریکی و کدورت ایجاد می کند و به عکس عبادات و اعمال صالح چقدر به او توانایی معنوی و نورانیت می بخشد.
4- نیاز خود در دنیا و آخرت به عمل صالح برخواسته از ایمان را خوب بداند و درک کند که بعد از مرگ همین اعمال نیک یا بد او هستند که تجسم پیدا می کنند و سعادت و شقاوت و لذت و یا رنج او را رقم خواهند زد. اگر این گونه خودشناسی برای انسان پیدا بشود، آنگاه انگیزه بسیار قوی ای برای ترک گناهان و عمل و عبادت خواهد داشت و البته در این صورت خداوند نیز به انسان توفیق عمل خواهد داد.

 در ادامه به عواملی که در کسب توفیق برای انجام کار نیک دخیل است اشاره می کنیم:
1. تلاش و همت خود انسان، 2. فراهم شدن شرایط از سوی دیگران.3 خواست خداوند و جور شدن امور.
در این راستا باید ابتدا توفیق تعریف شود تا مقدار نقش‌ عوامل دخیل در آن نیز بیشتر آشکار گردد. امام صادق علیه السلام‌ درباره آیه شریفه «وَ ما تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللَّهِ‏؛ توفیقى برایم نیست مگر به کمک خداوند تعالى» (هود/88) و نیز آیه شریفه «إِنْ یَنْصُرْکُمُ‏... ؛ اگر خداى تعالى ناصر شما باشد کسى بر شما غالب نیست و اگر او شما را خوار گرداند...» (آل عمران/160) چنین فرموده‏اند هر گاه بنده آن طاعتى را که خداى تعالى امر فرموده انجام دهد کارش بر وفق امر الهى مى‏باشد و بنده هم به خاطر همین عمل موافق امر الهى موفق نامیده مى‏شود و دیگر چندان مهم نیست کدام یک از عوامل بیشتر و یا کمتر در آن دخیل بوده است.
بنابراین توفیق یعنى موافقت اعمال با اوامر الهى. اما گاهى واژه توفیق در بین عرف بطور عام‏تر استعمال مى‏شود و آن یعنى عمل بر وفق هدف به تحقق بیانجامد.
در هر حال براى کسب توفیق اسباب دیگری مى‏باشد که بعضى از آنها عبارتند از:

1- اطاعت از اوامر الهى: مولاعلى علیه السلام‌ مى‏فرمایند: «ایها الناس انه من استنصح الله وفق و من اتخذ قوله دلیلاً هدى للتى هى اقوم فان جارالله آمن و عدوه خائف؛ اى مردم هر کس خداوند تعالى را نصیحت گر خود پذیرد موفق شده است (و به توفیق دست یافته است) و هر کس قول خداوند تعالى را راهنماى خود گیرد به چیزى هدایت یافته که پابرجاتر و مستحکم‏تر مى‏باشد زیرا پناهنده به خدا ایمن و دشمنش ترسو و دل نگران است‏» (شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابى‏الحدید، ج 9، ص 106) در روایت شماره بعد مى‏فرمایند: «من استنصح الله حاز التوفیق؛ هرکس خداوند تعالى را ناصح خود گیرد توفیق را کسب کرده است»
بنابراین اولین سبب کسب توفیق اطاعت از اوامر الهى و گوش به فرمان خداوند بودن است. اگر بنده مطیع خدای متعال باشد برای انجام کار نیک و عمل صالح توفیق می یابد و حتی هنگام معصیت ممکن است خدای متعال میان او و گناه مانع و فاصله ایجاد نماید.
2- بهره بردن از تجربیات موفق گذشته: تجربه‏هاى توفیق آمیز گذشته خود عاملی برای توفیق یافتن در ا نجام اعمال است. امام على(ع) مى‏فرمایند: «من التوفیق حفظ التجربة؛ از جمله توفیق تجربه مى‏باشد.»
3- برنامه ریزى و نظم: لازم است برنامه از روى دقت، مطالعه و مشورت با متخصصین متعهد و علما باشد تا از یک طرف از افراط و تفریط به دور باشد و از طرفى قابل عمل باشد ثانیاً نظم داشته باشید و بطور منظم و مرتب به این برنامه عمل کنید اگر یک روز هم کوتاهى شود به همان اندازه از توفیقات شما کاسته مى‏گردد. همچنین کوشایى و استقامت شرط توفیق است بر این نظم و عمل دقیق به برنامه پاى فشارید تا شاهد موفقیت باشید. امام على(ع) مى‏فرمایند: (من طلب شیئاً ناله او بعضه» هر کس حقیقتا طالب چیزى باشد و واقعاً بخواهد به آن چیز یا به بعضى از آن چیز خواهد رسید.
4- در خواست از خدا: دعا و درخواست مخصوصاً با تضرع و حال و اشک چشم و دل شکسته علاوه بر آثار مادى و معنوى استجابت، دل را بر انجام اوامر الهى رقیق و آماده مى‏سازد و آن را از کدورات تعلق و تشویش و اضطراب‏هاى ناشى از وسوسه‏هاى یأس‏آور شیطان و نفس اماره پالایش مى‏دهد.

توسل به ائمه اطهار(ع) هم در همین راستا مى‏باشد فقط غفلت نشود که «... و من سأل الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزاء بنفسه...» امام رضا(ع) مى‏فرمایند: هر کس از خدا توفیق را مسئلت کند در حالى که کوشا و تلاش گر نیست خود را به استهزاء و شوخى گرفته است.

5- موافقت و خواست الهی: البته برتر از همه اراده‌ها اراده الهی است. اراده الهی بر اساس عدالت، حکمت و رحمت او می باشد. این جاست که فاکتورهای متعددی در موفقیت و عدم موفقیت ما دخالت دارد که از آن به عوامل ظاهری مادی و عوامل ناپیدای معنوی یاد می کنند.
آنچه مهم است این است که ما طبق وظیفه خود عمل کنیم و موانع را تا جایی که می‌توانیم برطرف کنیم.
انسان باید انگیزه خدایی داشته باشد و در حال حرکت به سوی او باشد، این حالت باعث می‌شود حالت رضایت به او دست داده و به همین سبب خداوند اسباب لازم برای توفیق او را که خود بدان آگاه‌تر است فراهم می‌نماید.

شرط نتیجه بخشیدن این چند توصیه و راهکار فقط عمل به آن مى‏باشد.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/6/16::: ساعت 11:49 صبح

می خواستم بدانم که انسان برای انجام ندادن گناه، چه نیتی داشته باشد بهتر است مثلا برای به بهشت رفتن، یا برای نرفتن به جهنم، شرم کردن از خدا، ترس از خدا یا چیز دیگه؟

نیت و انگیزه اصلی ترک گناه و انجام عمل صالح، قرب الهی است که از طریق حفظ خود حقیقی و معنوی انسان و سالم سازی و ارتقای کمالات روح حاصل می شود. همان که از آن به یاد خود تعبیر می شود و قرآن کریم آن را مستلزم یاد خدا معرفی می نماید. یاد خودی که هدف آن یاد خدا و معرفت الهی است. در این صورت هم در دنیا به سعادت می رسد و هم در آخرت رستگار خواهد بود و به تمامی انگیزه هایی که در سوال بدان اشاره کرده اید نیز خواهد رسید.

نیت های یاد شده خوب و صحیح است، ولی نیت اصلی این است که انسان با ترک گناه و انجام واجبات خویش را به گونه ای بسازد که شخصیت و زندگی او مورد رضایت خداوند باشد و در آخرت نیز شاهد نیکبختی و سعادت گردد. 
بنابراین فرایندی که باعث می شود انسان گناه را ترک کند و به انجام عبادات و اعمال نیک دینی و اخلاقی رو بیاورد و آن را با انگیزه فراوان انجام دهد چند چیز است که عبارت اند از:
1- خود را بشناسد و بداند که حقیقت او روح و قلب معنوی او است و نه بدن و جنبه های طبیعی.
2- بداند که تمامی عوامل و عناصر دیدنی و شنیدنی و گفتارها و رفتارهایی که انجام می دهد مانند نهرهایی که به حوض واحدی می ریزند، به قلب انسان وارد می شوند و در آن تاثیر مثبت یا منفی ایجاد می کنند، شخصیت انسان حاصل تاثیر تمامی عوامل تربیتی و محیطی است.
3- تاثیر منفی گناه و همچنین آثار مثبت عمل صالح را در روح و قلب خود مورد مطالعه قرار بدهد و بداند که گناه و معصیت چه مقدار در روح او تاریکی و کدورت ایجاد می کند و به عکس عبادات و اعمال صالح چقدر به او توانایی معنوی و نورانیت می بخشد.
4- نیاز خود در دنیا و آخرت به عمل صالح برخواسته از ایمان را خوب بداند و درک کند که بعد از مرگ همین اعمال نیک یا بد او هستند که تجسم پیدا می کنند و سعادت و شقاوت و لذت و یا رنج او را رقم خواهند زد. اگر این گونه خودشناسی برای انسان پیدا بشود، آنگاه انگیزه بسیار قوی ای برای ترک گناهان و عمل و عبادت خواهد داشت و البته در این صورت خداوند نیز به انسان توفیق عمل خواهد داد.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/5/27::: ساعت 10:43 صبح

اگر انسان گناهی انجام دهد و بعد توبه کند آیا باز هم در این دنیا و آخرت نتیجه و عذاب میبیند؟

در پاسخ به مطالب ذیل توجه نمایید :
1- هر گناهی قابل توبه است و خداوند خود فرموده است : «ان الله یغفر الذنوب جمیعا ; خداوند همه گناهان را می آمرزد
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
این درگه ما درگه نامیدی نیست.
حتی اگر گناه، مربوط به حقوق مردم باشد،باز هم، با جلب رضایت از ایشان ،امکان بخشش خداوند؛وجود داردو نباید هیچگاه از رحمت خداوندی ناامید شد. گناه ناامیدی از خداوند، از نظر بزرگی ،از خود گناهی که ما انجام می دهیم بزرگتر است. در میان گناهان، قتل یکی از بزرگترین گناهان است . حتی در قتل عمد هم اگر انسان واقعا توبه کند و آنچه را که لازم است تدارک کند،قابل بخشش است.
پس در هیچ حالتی نباید از توبه و بخشش گناهان و رحمت الهی ناامید شد، چرا که گناه ناامیدی از خداوند حتی از قتل انسان نیز بزرگتر است. اگر انسان هر روز گناه کند و توبه خود را بشکند و باز واقعا پشیمان شود و توبه نماید، توبه او پذیرفتنی است و نباید از رحمت خداوند ناامید گردد.
2- آیا ممکن است بعد از بخشش ومغفرت الهی ، خداوند آبروی کسی را در بین خلایق ببرد و او را رسوا کند و یا عذاب نماید؟!
برای پاسخ به این سؤال به آیات زیر همراه با تفسیر مختصر آن توجه کنید:
سوره الفرقان: آیات 68 تا 71:
وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً - یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً - إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً - وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً
آنها کسانى هستند که معبود دیگرى را با خداوند نمى‏خوانند، و انسانى را که خداوند خونش را حرام شمرده جز به حق به قتل نمى‏رسانند، و زنا نمى‏کنند، و هر کس چنین کند مجازاتش را خواهد دید.
چنین کسى عذاب او در قیامت مضاعف مى‏گردد، و با خوارى همیشه در آن خواهد ماند.
مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل مى‏کند. و خداوند آمرزنده و مهربان است. و کسى که توبه کند و عمل صالح بجا آورد به سوى خدا بازگشت مى‏کند (و پاداش خود را از او مى‏گیرد).
از آنجا که این سه گناه( شرک،قتل ظالمانه و زنا)؛ نهایت اهمیت را دارد، در آیه بعد روى آن تکیه کرده مى‏گوید: کسانى که مرتکب این امور شوند عذاب آنها در قیامت مضاعف مى‏گردد، و با خوارى، جاودانه در عذاب خواهد ماند (یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً).
ولی به این دلیل که قرآن مجید هیچگاه راه بازگشت را به روى مجرمان نمى‏بندد و گنهکاران را تشویق و دعوت به توبه مى‏کند، در آیه بعد چنین‏ مى‏گوید: مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که خداوند گناهانشان را مى‏بخشد و سیئات اعمال آنها را تبدیل به حسنات مى‏کند، و خداوند آمرزنده و مهربان است (إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
همانگونه که دیدیم در آیه قبل، سه گناه، از بزرگترین گناهان ذکر شده است، ودر همین حال، خداوند در توبه را به روى این گونه افراد،گشوده و این دلیل بر آن است که، هر گنهکار پشیمانى مى‏تواند به سوى خدا بازگردد، مشروط به اینکه توبه‏اش حقیقى باشد، که نشانه آن، عمل صالح جبران کننده است که در آیه آمده، و گرنه مجرد استغفار به زبان، با پشیمانى زودگذر به قلب، هرگز دلیل توبه نیست.
خلاصه این که نه فقط انسان توبه کننده عذاب نمی شود که خداوند با تفضل خود این دسته از گناهان را تبدیل به حسنات می کند.
بنابراین آن گناهانی که شخص ،موفق به توبه مقبول شده، هرگز فاش نخواهد شد، اما راجع به گناهانی که موفق به توبه نشده؛ نمی توان حکم کرد که آنها فاش می شود وآبروی فرد در نزد خلایق ریخته می شود، خصوصا در مورد شخص مؤمن گناهکار . به آیه وحدیث ذیل ان توجه کنید:
در آیه (7 عنکبوت) مى‏خوانیم وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ: کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند گناهان آنان را مى‏پوشانیم.
و به این ترتیب اثر خنثى کننده گناه را در طاعات و اعمال نیک تثبیت مى‏کند.
در تفسیر آیه مورد بحث حدیث جالبى از على علیه السلام به این مضمون نقل شده است که:
روزى آن حضرت رو به سوى مردم کرد و فرمود: به نظر شما امیدبخش‏ترین ، آیه‏قرآن کدام آیه است؟ بعضى گفتند آیه:
إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ (خداوند هرگز شرک را نمى‏بخشد و پائین‏تر از آن را براى هر کس که بخواهد مى‏بخشد).
امام فرمود: خوب است، ولى آنچه من مى‏خواهم نیست،
بعضى گفتند آیه: و من یعمل سوء أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً
(هر کس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم کند و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت) امام فرمود: خوبست ولى آنچه را مى‏خواهم نیست.
بعضى دیگر گفتند آیه: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ (اى بندگان من که اسراف بر خویشتن کرده‏اید از رحمت خدا مایوس نشوید) فرمود خوبست اما آنچه مى‏خواهم نیست!
بعضى دیگر گفتند: آیه و الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ (پرهیزکاران کسانى هستند که هنگامى که کار زشتى انجام مى‏دهند یا به خود ستم مى‏کنند به یاد خدا مى‏افتند، از گناهان خویش آمرزش مى‏طلبند و چه کسى است جز خدا که گناهان را بیامرزد) باز امام فرمود خوبست ولى آنچه مى‏خواهم نیست.
در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه کردند فرمود: چه خبر است اى مسلمانان؟ عرض کردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم.
اامام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم که فرمود: امید بخشترین آیه قرآن این آیه است: و اقم الصلاة طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى‏ لِلذَّاکِرِینَ
(البته در حدیث دیگرى آمده است که امید بخشترین آیه قرآن: آیه إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ مى‏باشد.
اما با توجه به اینکه هر یک از این آیات به زاویه‏اى از این بحث نظر دارد و یک بعد از ابعاد آن را بیان مى‏کند، تضادى با هم ندارد:
در واقع آیه مورد بحث از کسانى سخن مى‏گوید که نمازهاى خود را به خوبى انجام مى‏دهند، نمازى با روح و با حضور قلب که آثار گناهان دیگر را از دل و جانشان مى‏شوید.
ااما آیه دیگر از کسانى سخن مى‏گوید که داراى چنین نمازى نیستند و تنها از در توبه وارد مى‏شوند پس این آیه براى این گروه و آن آیه براى آن گروه امیدبخش‏ترین آیه است.
چه امیدى از این بیشتر که انسان بداند هر گاه پاى او بلغزد و یا هوى و هوس بر او چیره شود (بدون اینکه اصرار بر گناه داشته باشد پایش به گناه کشیده شود) هنگامى که وقت نماز فرا رسید، وضو گرفت و در پیشگاه معبود به راز و نیاز برخاست احساس شرمسارى که از لوازم توجه به خدا است نسبت به اعمال گذشته به او دست داد گناه او بخشوده مى‏شود و ظلمت و تاریکیش از قلب او بر مى‏خیزد.)
بنا براین با توبه حقیقی و عمل به لوازم آن تصمصم داشتن به ادای حقوق الهی و حقوق مردم خداوند بنده را مورد بخشش و آمرزش خود قرار داده و گناه او را می بخشد و با آمرش گناهان موضوعی برای عذاب کردن بنده باقی نمی ماند .


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/5/26::: ساعت 11:19 صبح

چرا در پیشانی بسیاری از مراجع مثل امام خمینی(ره) و ... آثاری از سجده دیده نمی شود ولی در پیشانی بعضی افراد که شاید به ظاهر از لحاظ علمی و عبادی بسیار پایینتر از افراد ذکر شده باشند، این آثار هست با اینکه همه می دانند، آنها سرآمد سجده و عبادت هستند؟

منظور از اثر سجود در چهره انسان های مومن و متعبد، نورانیت حاصل از عبادت در سیمای آنان است نه اثر مهر بر پیشانی برخی از افرادی که احیانا تظاهر به عبادت می کنند و خیال می کنند عبادت یک عمل کمی است، در حالی که عبادت بیشتر یک امر کیفی و فراگیر در زندگی انسان عالم و مومن است.

آیه «سیماهم فی وجوههم من اثر السجود» اشاره به همین مطلب دارد و چنین برداشت می شود که آثار سجده در سیما ظاهر می شود، ولی نباید تلقی شود که این اثر صرفا به معنای اثر مهر بر پیشانی است.
در آیه مورد نظر سخن از ظاهر آراسته و نورانی اطرافیان و یاران خاص پیامبر(ص) است ومی فرماید : نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است ؛ «قیافه» آنها به خوبی نشان می دهد که آنها انسان هایی خاضع در برابر خداوند و حق و قانون و عدالتند نه تنها در صورت آنها که در تمام وجود و زندگی آنان این علامت منعکس است. گر چه بعضی از مفسران آن را به اثر ظاهری سجده در پیشانی، و یا اثر خاک در محل سجده گاه تفسیر کرده اند، ولی ظاهرا آیه مفهوم گسترده تری دارد که چهره این مردان را به طور کامل ترسیم می کند. بعضی گفته اند، این آیه اشاره به سجده گاه آنها در قیامت است که همچون ماه به هنگام بدر می درخشد.
در حدیثی از امام صادق(ع) نیز آمده است که در تفسیر این جمله فرمود: « هو السهر فی الصلاه؛ منظور بیدار ماندن در شب برای نماز خواندن است که آثارش در روز در چهره آنها نمایان است. (تفسیر نمونه، ج 22، ص 115).
آیه شریفه در مورد ظاهر آراسته و نورانی و نمایان بودن آثار سجده در صورت آنها است و خشوع بیشتر مسئله قلبی است لذا به اثر سجده در قیافه آنها اشاره شده است. در نگاه اولیه هم آثار سجده مشهود است و در عرف هم این طور گفته می شود که فلانی در اثر سجده پیشانی و چهره او نورانی است.
سجده زیباترین نمود بندگی و شاخص ترین جلوه خاکساری و تواضع در برابر خالق هستی و پروردگار جهانیان است . به همین دلیل نه تنها انسان بلکه همه موجودات به فرموده قرآن در برابر ذات بی مانندحق تعالی سجده می کنندهر چند ما آن را به درستی درک نکنیم و حتی بت پرستان و مشرکان نیز اهل سجده و کرنش در برابر بت های خود سجده می کردند : وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون الله ؛ او و قومش را یافتم که به جای سجده برای خدا برای افتاب سجده می کنند ( نمل ، 27) .

البته سجده در هر موجودی متناسب با وضعیت و شرایط او است و چنین نیست که سجده همه موجودات به شکل افتادن بر خاک و نهادن پیشانی بر خاک باشد زیرا حقیقت سجده پی بردن به فقر و فنا و نیستی خود در برابر خداوند است .
برخی آیات قرآن تصریح دارد که اهل کتاب و امت های قبل از امت اسلامی نیز در عبادات خود سجده داشته اند و خداوند آنها را به خاطر سجده کردن و اظهار بندگی مورد تشویق و تمجید قرار داده است مثل:
1- لیسوا سواء من اهل الکتاب امه قائمه یتلون آیات الله آناء الیل و هم یسجدون ؛ از اهل کتاب کسانی که شبانگاهان به پا می ایستند و آیات الهی را می خوانند و در حال سجده هستند با دیگران یکسان نیستند ( آل عمران ، 113)
2- و رفعنا فوقهم الطور بمیثاقهم و قلنا لهم ادخلوا الباب سجدا ؛ و کوه طور را بر اساس پیمانی که با آنها داشتیم بالای سر آنها بردیم و و به آنها گفتیم که سجده کنان از در وارد شوید ( نساء، 157)
3- یا مریم اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین ؛ ای مریم ! برای پروردگارت خضوع کن و سجده نما و با رکوع کنندگان رکوع کن . ( آل عمران 43)


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/5/12::: ساعت 9:13 صبح

چرا رغبت نمی کنیم به سوی نماز خواندن و نماز خواندن خوب و یا با اینکه می دانیم قرآن خوبه به طرف خواندنش نمی رویم و همش به دنبال سریع نماز را خواندن و ... هستیم و ...؟

می دانید چرا؟ چون نمی دانیم عبادت چیست و چه نیرویی به ما می دهد! خوب ما گاهی ممکن است نماز نخوانیم و یا در عبادت سهل انگاری کنیم. کسانی هم بودند که تمام عمر عبادت می کردند و نقل شده که علی (ع) شبی هزار رکعت نماز می خواندند. شما فکر می کنید فرق این دو گروه در چیست. فرقش همین اطلاع و آگاهی است. آنها می دانستند عبادت چیست و چه نقشی در سعادت و زندگی انسان دارد و ما نمی دانیم. البته کشف سر عبادت و تاثیر آن برای ما آسان نیست ولی با کمک گرفتن از قرآن کریم و سخنان اهل بیت(ع) می توان به گوشه هایی از اسرار و آثار عبادت پی برد. در ادامه سعی می کنیم به صورت فهرست وار شما را با گوشه ای از این آثار آشنا کنیم.
یک. چیستى عبادت‏
حقیقت عبادت یا پرستش و عبودیت عبارت است از تعظیم و تقدیس و خضوع و خشوع احترام‏آمیز و تحسین‏آمیز همراه با ثنا و تذلل و خاکسارى عابد در برابر معبود.
پرستش در حقیقت توجه باطنى انسان به حقیقتى است که او را آفریده و آدمى خود را نیازمند او در قبضه قدرت او مى‏بیند؛ سیرى است که انسان از خلق به سوى خالق مى‏کند؛(1) عبارت است از میل به خدمت و تقدیس موجودى برتر و والاتر که مستحق این خدمت است و تقدیس کننده بى آن که پاداشى از او بخواهد او را تقدیس، احترام و ستایش مى‏کند.(2) عبادت پرواز روح است و سفر روحانى، رمز آزادى و نشانه محبت آفریدگار و آمادگى براى خدمت او.(3)

دو. چرایى عبادت‏
2-1. عبادت نیاز ذاتى‏
تقدیس و پرستش امرى غریزى و از نیازهاى فطرى بشر است. به قول ویلیام جیمز: «در ما غرایزى هست که مار ابه دنیاى دیگر پیوند مى‏دهد، همان طور که غرایزى به این جهان پیوند مى‏دهد». به عبارت دیگر عبادت حالتى روحانى و معنوى است که مبدأ و مقصد مادى ندارد. بنابراین انسان با عبادت به یک احساس معنوى و فرامادى خود پاسخ مى‏دهد و لازمه هر احساس طبیعى این است که پاسخ دادن به آن موجب لذت و ابتهاج است و پایه‏اى از پایه‏هاى سعادت بشر را تشکیل مى‏دهد.
امیرمؤمنان در لذت ما قبل از عبادت و انس با پروردگار مى‏فرماید: «پروردگارا تو از هر انیسى براى دوستانت انیس‏ترى. و از همه آنها براى کسانى که به تو اعتماد کنند براى کارگزارى آماده‏ترى، آنان را در باطن دلشان مشاهده مى‏کنى و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهى و میزان بصیرت و معرفت شان را مى‏دانى، رازهاى آنان نزد تو آشکار است و دل‏هاى آنان در فراق تو بى تاب. اگر تنهایى سبب وحشت آنان گردد یاد تو مونس شان است و اگر سختى‏ها بر آنان فرو زیرد به تو پناه مى‏برند».(4)
2-2. عبادت فخریابى‏
عبادت و نیایش خلوتى براى کسب نورانیت نفس و باز یافتن خود واقعى و فرونهادن خود خیالى است. اقبال لاهورى مى‏گوید: «... عمل عبادت یا نیایش است که به نورانیت نفانسى مى‏انجامد...».(5) او هم چنین نیایش را از تفکر محض برتر داشته و مى‏گوید: «در عمل تفکر، ذهن حقیقت و واقعیت را مشاهده و دنبال مى‏کند. در نیایش... از اندیشه برتر و بالاتر مى‏رود و خود حقیقت و واقعیت را تسخیر مى‏کند...».(6) همه بر آن است که: «نیایش به عنوان وسیله اشراق نفسانى عمل حیاتى و متعارفى است که به وسیله آن جزیره کوچک شخصیت، وضع خود را در کل بزرگ‏ترى از حیات اکتشاف مى‏کند».(7) ویلیام جیمز دراین باره مى‏گوید: «... حقیرترین فرد بر روى زمین با این توجه عالى، خود را واقعى و باارزش احساس مى‏کند».(8)
2-3. پرواز روح به ساحت فرامادى‏
عبادت پرواز روح به افق‏هاى وسیعتر از حضیض مادى و تنگناى حیات محدود حیوانى است. در این سیر روحانى انسانى مى یابد که نیازى فراتر از حاجات و لذتى فراتر از لذات بدنى و وجودى برین و جاوید و راى کالبد محدود فانى است.(9)
آلکسیس کارل مى‏گوید: «نیایش اصولا کشش روح است به سوى کانون غیرمادى جهان، به عبارت دیگر پرواز روح است به سوى خداوند و یا حالت پرستش عاشقانه‏اى است نسبت به آن مبدئى که معجزه حیات از او سر زده است، کوشش انسان است براى ارتباط با آن وجود غیرمرئى، آفریدگار همه هستى، حکمت مطلق، خیرمطلق... انسان در برابر خداوندگار هستى نشان مى‏دهد که او را دوست دارد، نعمات او را سپاس مى‏گذارد و آماده است تا خواست او را هر چه هست انجام دهد».(10)
2-4. پیروزى روح بر بدن‏
در کشاکش اشواق و اهداف روح و شهوات و امیال تن؛ هر یک مى‏کوشند بر دیگرى فایق آیند و دیگرى را مغلوب و مطیع خود سازند؛ پرستش بهترین وسیله پیروزى روح بر بدن است. لکنت دونوئى مى‏نویسد: «ستیزه انسان علیه طبیعت و علیه دشمنان خارجى نزاع براى زیست بود... سپس ستیزه مبدل به مجاهده با نفس شد... فردى که دراین مبارزه پیروزى مى‏شود مدلل مى‏سازد که وى پیشرو نژاد آیند وجه انسان کامل خواهد بود...».(11)
2-5. یقین یابى‏
انسان به وسیله عبادت در عقایدش به مرحله یقین مى‏رسد و با یقین به این که خداوند همه جا حاضر بر اعمال او ناظر است و جهنم و بهشتى وجود دارد، آماده همه گونه فداکارى و چشم پوشى از لذت و تحمل هر گونه شدت و سختى مى‏گردد و کسب فضایل و اجتناب از رذایل برایش آسان مى‏شود.(12)
2-6. رهایش از پوچى‏
عبادت نشانه آن است که نیایشگر زندگى و هستى را پوچ نمى‏انگارد و در مى‏یابد که از تیمار مهر و مشیتى حکیم و عادل برخوردار است. اما آن که هستى را پوچ مى‏داند نخستین اثرش آن است که خود پوچ مى‏شود.(13)
2-7. نیروبخشى‏
عبادت صرفا مانع از کژى‏ها نیست، بلکه نیروبخش است. خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید: «از شکیبایى نماز مدد جویید». آرى کلمه «الله بزرگتر است» به انسان نیرو و شخصیت اخلاقى مى‏بخشد.(14) ما در سوره حمد تکرار می کنیم که ایاک نعبد و ایاک نستعین. و از این طریق از خدای متعال نیرو می گیریم.
2-8. سلامت و آرامش روان‏
عبادت و نیایش آرامش روحى و سلامت روانى مى‏بخشد. قرآن دراین باره مى‏فرماید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(15) در این آیه کلمه «الا» آگاهى و هوشیارى مى‏دهد و خبر مهمى را اعلام مى‏کند. از نظر ادبى هم مقدم داشتن آن آماده حصر مى‏کند. یعنى تنها به یاد خدا بودن و غیر خدا را فراموش کردم آرامش دلهاست.(16) آرى عبادت در سه جبهه طبیعت، اجتماع و نفس به انسان نیرو مى‏دهد.(17)
2-9. تجدید میثاق با خدا
یکى از فلسفه‏هاى عبادت این است که انسان همواره در یادش باشد که بنده است و مکلف و چشم بینایى بر او ناظر است. از این نظر عبادت تجدید پیمان با خدا و مقام ربوبیت او و یادآور بندگى و تکلیف انسان در برابر خالق است. مونتسکیو مى‏گوید: «انسان چون موجود حساسى است و دچار هزار هوس مى‏گردد و چنین مخلوقى که گرفتار هوس خود مى‏باشد هر لحظه ممکن است خالق خود را فراموش کند، چنین مخلوقى هر لحظه خودش را هم فراموش مى‏کند، بلکه هر آن ممکن است دیگران را هم فراموش کند، به همین است که خداوند عالم به وسیله قوانین مذهبى او را به طرف خود مى‏خواند تا از یاد خدا و خالق خود غافل نگردد...».(18)
2-10. ربوبیت و لایت‏
در حدیث است: «بندگى گوهرى است که کنه آن خداوندگارى است».(19) مراد از این سخن، ولایت، کمال و قدرتى است که در پرتو عبودیت و اخلاص و پرستش واقعى نصیب بشر مى‏شود. این مسأله به تناسب درجات عبودیت مراحل و منازلى دارد به شرح زیر:
2-10-1. روشن بینى؛ کمترین نشانه قبولى عمل انسان نزد پروردگار این است که بنیشى فافذ یافته و روش و بیناى خرد مى‏گردد. قرآن کریم مى‏فرماید: «اگر تقواى الهى داشته باشید خداوند نیز قدرت تشخیصى براى شما قرار مى‏دهد».(20)
2-10-2. تسلط بر قواى نفسانى؛ در پرتو عبودیت اراده انسان در برابر خواهش‏هاى نفسانى و حیوانى نیرومند و غالب مى‏شود و انسان مدیر لایق دایره وجود مى‏شود.
2-10-3. سلطه بر اندیشه؛ قوه خیال آدمى سخت گریز و پراکنده و لجام گسیخته عمل مى‏کند؛ تمرکز و حضور قلب را از میان مى‏برد. رشد عبادى انسان موجب ولایت و تسلط بر اندیشه‏هاى پراکنده و نیروى متخلیه است. نتیجه این تسلط آن است که چون روح و ضمیر براساس سائقه فطرى خداخواه میل به یاد کند؛ قوه خیال با بازیگرى‏هاى خود نمى‏تواند مزاحم آن شود.
2-10-4. غناى روح از بدن؛ روح در مراحل قوت و قدرت خود به مرحله‏اى مى‏رسد که بسیارى از فعالیت‏هاى خود از به کارگیرى بدن بى نیاز مى‏شود. این بى نیازى گاه لحظه‏اى و گذرا و گاه دائم و پایدارست.
2-10-5. سلطه کامل بر بدن؛ در این مرحله بدن از هر جهت تحت فرمان و اراده شخص قرار مى‏گیرد وقتى اعمال خارق العاده از آن سر مى‏زند.(21)
2-10-6. سلطه بر طبیعت؛ در این گام طبیعت خارجى نیز تحت نفوذ اراده انسان قرار مى‏گیرد. و کرارت خواریق عادات رخ مى‏نماید.(22)
2-11. تقرب به خدا
یکى از مهم‏ترین ثمرات عبادت، بلکه اساسى‏ترین آن تقرب به ذات احدیت است.
چیستى تقرب: تقرب به خداوند به معناى پیمودن مدارج کمال و مراتب هستى و از نظر رتبه وجودى و کمالى به کانون لایتنهاى هستى نزدیک شدن. انسان در اثر اطاعت و بندگى و عبادت پروردگار نمى‏تواند در مراتب کمال صعود کند و از مقام فرشته بالاتر رود و یا لااقل در حد فرشته از کمالات هستى بهره‏مند گردد.(23)
2-12. پشتوانه اخلاق و ایمان‏
عبادت داراى نقش نیرومند تربیتى و از پشتوانه‏اى مهم اخلاق و تربیت است. اخلاق بدون پشتوانه سست و لرزان است، چرا که محور اصلى اخلاق از خردى خارج شدن است و تنها ایمان به خدا مى‏تواند انسان را از خودى و خودگرایى خارج کند و عبادت پشتوانه ایمان است. رابطه عبادت و اخلاق را به صورت نمودار زیر مى‏توان دریافت‏
عبادت ---- ایمان ---- اخلاق(24)
امام على (ع) در خطبه 196 نهج البلاغه پس از اشاره به پاره‏اى از مفاسد اخلاقى چون سرکشى، ظلم، تکبر و... مى‏فرماید: «چون بشر در معرض این آفات اخلاقى و بیمارى‏هاى روحى است خداوند به وسیله نمازها و زکات‏ها و روزه‏ها بندگان مؤمن خود را ازا ین آفات حراست و نگهبانى مى‏کرد...».(25)
2-13. پشتوانه قانون و اجتماع‏
قانون و عدالت نیازمند پشتوانه است؛ چرا که مهم‏تر از وجود قانون عادلانه اجراى آن است. اجراى عدالت نیز مستلزم تحمل محرومیت است. پس اگر اخلاق و قانون عادلانه به خدا باشد مى‏تواند بر وجدان حک‏ومت کند، والا نه. از طرف دیگر عبادت یادآور خدا و غفلت نکردن از بندگى است و لاجرم پشتوانه نیرومندى براى اجراى عدالت و قانون است.(26)
2-14. گناه زدایى و پرورش نیکخواهى‏
هر گناهى اثرى تاریک کننده و کدورت آور بر دل باقى مى‏گذارد و میل به کارهاى نیک را کاهش و رغبت به دیگر مفاسد و گناهان را افزایش مى‏دهد. در مقابل عبادت و بندگى وجدان مذهبى انسان را پرورش مى‏دهد؛ گرایش به شر و فساد را ذایل مى‏گرداند و میل به خیر و نیکى و جایگزین آن مى‏سازد. در خطبه 196 نهج البلاغه آمده است: «... این عبادت دست‏ها و پاها را از گناه باز مى‏دارند، چشم‏ها را از خیرگى باز داشته به آنها خشوع مى‏بخشد، نفوس را رام مى‏گردانند، دلها را متواضع مى‏نمایند، و باد دماغ را زایل مى‏سازند».(27)
آموزه‏هاى عبادی اسلام ویژگى‏ها و امتیازاتى دارد که برخى از آنها به اختصار عبارتند از:
3-1. تعادل‏
اسلامى دین جامع و همه جانبه نگر است. نه چنان زندگى را درگیر عبادت به معنى خاص آن مى‏کند که دیگر امور زندگى مختل گردد و نه آن چنان به دیگر فعالیت‏ها بها مى‏دهد که رابطه با خدا و عبادت و نیایش فراموش گردد. اسلام زندگى و معنویت را با یکدیگر توأم مى‏سازد و همه مراتب ظاهریى و باطنى حیات را در نظر مى‏گیرد. تنها افراد خاص به آن گرایش پیدا مى‏کنند نیست، بلکه عبادت را در متن زندگى، همگانى، و دلپذیر مى‏سازد.(28)
3-2. گستره عبادت‏
در اسلام عبادت گستره‏اى فراغ دارد و منحصر به امورى ویژه (عبادى به معنى خاص) نیست در اسلام تعلیم و تصمیم و تفکر عبادت است. در روایت است که: «... هیچ عبادتى مانند فکر نیست».(29)
3-3. عبادت و تربیت‏
اسلام به روح عبادت که تذکر و ارتباط با خدا است قناعت نکرده؛ بلکه از نظر تربیتى به عبادت شکل داد، آنها هم نهایت اهمیت را داده است. در عبادات نیست، طهارت و نظافت، احترام به حقوق، دقت‏شناسى، جهت‏شناسى، تصورات عالى، ضبط نفس در مقابل احساسات و غرایز، اعلام صلح و سلام با صالحان و پاکان، همکارى و همدلى و استانت و عبادت دسته جمعى، اجتماع عملى در جماعات، در حج و غیره قرار داده است.(30) به عنوان مثال از نظر روح عبادت فرقى نمى‏کند که ما روى فرش غصبى نشسته باشیم یا فرش خود؛ چرا که اینها مربوط به حوزه قراردادهاى اجتماعى است؛ اما اسلام وجود حتى یک نخ غصبى در لباس را هم باطل مى‏کننده عبادت دانسته است. و این بالاترین تأثیر تربیتى در عرصه رعایت حقوق اجتماعى را دارد. به عبارت دیگر در دین اسلام برنامه‏هاى تربیت مربوط به حقوق اجتماعى در پیکره عبادت است.(31)
3-4. عبادت و نیت‏
اسلام هیچ عبادتى را بدون نیت نمى‏پذیرد. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «لاعمل‏الا بنیت‏ه»،(32) و نیز فرمود: «براى هر کسى همان است که نیت کرده».(33) نیت داراى دو رکن است:
3-4-1. عمل همراه با آگاهى و توجه باشد؛ نه عادتى غافلانه و تهى از توجه و حضور قلب.
3-4-2. اخلاص و انگیزه خدایى.
نیت جان عمل است و بقیه پیکر آن. پیامبر فرمود: «نیته المؤمن خیر من عمله»(34). راز این مسأله این است که:
الف. جهت گیرى کامل عمل به سوى خدا حفظ شود.
ب. بر اثر عادت به صورت کارى غیر ارادى، بى هدف و تهى از درک و توجه نشود، چه در این صورت دیگر عمل خاصیت خود را از دست داده است.(35)
راز احکام نماز
یکى از عبادات اسلامى نماز است؛ نماز عبادتى جامع و آمیزه شگفت‏انگیزى است که هر یک از آداب و اجزا و شرایط آن اسرارى نهفته دارد. برخى از آنچه در این باب گفتنى است عبارت است از:
1. اباحه مکان و... حقوق اجتماعى‏
اسلام غصبى نبودن و مباح بودن مکان نماز، لباس نماز گذار، آبى که با آن وضو مى‏گیرد و حتى ظرف آن را لازم مى‏داند و مى‏گوید حتى اگر یک نخ غصبى در لباس تو باشد نمازت پذیرفته نیست. این گنجایدن نوعى برنامه تربیتى در پیکره عبادت و فرهنگ سازى و نهادینه کردن رعایت حقوق دیگران است.(36)
2. طهارت و نظافت‏
شرط طهارت بدن و لباس در نماز یک برنامه نظافت و تمرین دائمى و مستمر آن در ضمن عبادت است. از نظر پیش خدا رفتن تأثیرى ندارد که روى انسان شسته باشد یا نه، اما خداوند مى‏فرماید: «هر گاه به نماز ایستادید صورت خود و دستان تا مرفق را بشویید...».(37) یا «و اگر جنب هستید پاکیزه شوید».(38) بدین سان اسلام عبادت را با اصول صحیح زندگى توأم نموده و معنویت و زندگى را به هم مى‏پیوندد.(39)
3. قبله
در نگاه قرآن ما به هر سو بایستیم با خدا مواجه هستیم: «و از آن خداست مشرق و مغرب، پس به هر طرف روى کنید، به سوى خدا رو آورده‏اید».(40) در عین حال اسلام به جاى این که مردم به هر جهتى نماز بخوانند دستور داد که همه به سوى نقطه‏اى واحد بایستند تا:
3-1. افراد بفمهند که یک جهت باشند، و این درس اتحاد و یکسویى است.
3-2. اولین عبادتگاه را برگزید تا ما را با تاریخ توحیدى گذشته پیوند دهد و سنت توحیدى ابراهیم و پیشینیان براى همیشه در خاطر همگان زنده و جاوید بماند. انتخاب کعبه یعنى احترام به عبادت و پایگاه توحید. اولین مسجد و معبد، قبله همیشه و همگان!(41)
4. تسلط بر خود
در نماز خوردن و آشامیدن، خندیدن، گرفتن براى غیر خدا و رویگردانى به این سوى و آن سوى و بسیارى از دیگر امور جایز نیست. چرا که در حال نماز انسان باید بر تمایلات خود غالب شود. این نوعى انضباط جسمى و روحى و تمرین ضبط نفس و تسلط بر خویشتن است. در نماز اگر سخن از نوع گفتگوى معمولى انسان‏ها بر زبان جارى شود نماز باطل است، تا چه رسد آنچه موجب زوال طهارت است چون خوابیدن.(42)
5. تمرین وقت شناسى‏
در نماز دقت زیادى نسبت به وقت صورت گرفته به طورى که روى دقیقه و ثانیه آن حساب مى‏شود بدین روى اسلام نوعى تمرین دقت‏شناسى و احترام به نظم در زمان داده و از هرج و مرج و لجام گسیختگى در وقت اجتناب داده است.(43)
6. همسویى و مسالمت طلبى‏
در نماز پس از حمد و ثناى خدا در سوره حمد مى‏خوانیم: «پروردگارا «ما» تنها تو را مى‏پرستیم و تنها از تو مدد مى‏جوییم». و پس از آن گوییم «ما را به راه راست هدایت فرما». در این جا صحبت از «ما» است، نه «من». بدین سان اسلام روح مسلمان را روحى اجتماعى و همدل، همکار، همسو و همگام با دیگران مى‏کند.
بالاتر از آن مسأله صلح و سلم طلبى در اسلام نماز است. «السلام علینا و على عباد الله الصالحین». این یک اعلام سلم طلبى است، البته براى عموم بشریت حتى کسانى که باید ریشه آنها را کند، بلکه براى بندگان صالح و شایسته خداوند یعنى خدایا! من با هیچ بنده خوب تو سر جنگ و ستیز ندارم.(44)
7. وحدت زبان‏
پیش از این گفته آمد که عربى بودن نماز دینى مشترکى بر کل امت اسلامى پدید مى‏آورد و این اولاً در جهت بقاء و ماندگارى دین است و ثانیاً گامى است به سوى وحدت بشریت.(45)
-----------------
1) شهید مطهرى، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 292.
2) همو، یادداشت‏ها، ج 6، الفبایى، ص 160.
3) همان، ص 197.
4) نهج البلاغه، خ 225، شهید مطهرى، سیرى در نهج البلاغه، ص 98-97.
5) اقبال لاهورى، احیاى تفکر دینى در اسلام، به نقل از شهید مطهرى، یادداشت‏ها، ج 6، ص 191.
6) همان، ص 105، به نقل از همان، ص 192.
7) همان، ص 105، به نقل از همان جا.
8) اقبال لاهورى، احیاى تفکر دینى در اسلام، ص 105، شهید مطهرى، یادداشتها، ج 6، ص 199.
9) شهید مطهرى، یادداشت‏ها، ص 193 و 194.
10) همان، ص 193.
11) همان، ص 194.
12) همان جا.
13) همان، ص 196.
14) همان ج.
15) رعد13)، آیه 28.
16) شهید مطهرى، هدف زندگى(در مجموعه تکامل اجتماعى)، ص 85.
17) ر.ک: على احمد پناهى، آرامش در پرتو نیایش، قم، موسسه آموزش و پژوهشى امام خمینى.
18) منتسکیو، روح القوانین، ص 85.
19) العبودیه جوهره کنسها الربوبیته.
20) انفال (8)، آیه 29.
21) این مسأله غیر از مطالبى است که قبلا تحت عنوان پیروزى روح بر بدن بیان شد.
22) شهید مطهرى، ولاء و ولایت‏ها، ص 83-73.
23) شهید مطهرى، ولدء و ولایت‏ها، ص 64-68.
24) همو، یادداشتها، ص 176.
25) همو. سیرى در نهج البلاغه، ص 97.
26) همو. یادداشتها، ص 176.
27) همو. سیرى در نهج البلاغه، ص 96 و 97.
28) بنگرید:
الف.شهید مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 344.
ب. همو، ولدء و ولایتى، ص 69.
29) لاعباده کالتفکر، شیخ طوسى، ج 1، ص 145.
30) شهید مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 26.
31) همو. یادداشتها، ج 6، ص 178؛ نیز همو، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 186.
32) اصول کافى، ج 1، ص 70.
33) صحیح بخارى، ج 1، ص 2.
34) کافى، ج 2، ص 84.
35) نگا: شهید مطهرى، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 193-198.
36) شهید مطهرى، مجموعه آثار، ص 637 و 638؛ نیز گفتارهاى معنوى، ص 89.
37) مائده (5)، آیه . «إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ...».
38) مائده (5)، آیه 6. «وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا».
39) شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج 22، ص 636 و 637 و نیز گفتارهاى معنوى، ص 88.
40) بقره (2)، آیه 115. «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ».
41) شهید مطهرى، مجموعه آثار، ص 638 و 639؛ همو. گفتارهاى معنوى، ص 89 و 90.
42) همو. مجموعه آثار، ج 22، ص 640.
43) همان، ص 641.
44) همان، ص 642.
45) همو. مجموعه آثار، ج 21، ص 73 و 74.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 88/4/30::: ساعت 11:43 صبح

دانشجوی 21 ساله ای هستم که سوالی راجع به اثرات وضعی گناه داشتم. در جایی خواندم که اثرات وضعی گناههایی که در گذشته مرتکب گشته ایم با توبه هم از بین نمی رود. آیا این بدین معنی است که اگر شخصی که در گذشته عاصی و گنهکار بوده و اینک توبه کرده باز هم در غل و زنجیر تبعات گناهان گذشته خویش است؟ این درحالی است که در احادیث معتبر وارد شده کسی که خالصلانه توبه کند، خداوند گناهان گذشته او را تبدیل به ثواب می کند. اگر مطلب اول صحت دارد، لطفا توضیح دهید که پس از توبه و انابه چگونه می توان از دست اثرات وضعی و تکوینی گناهان گذشته رهایی یافت و خلاص شد؟

پاسخ:

به طور کلی و بر اساس تقسیم‌ بندی‌های نظری مجازات بر سه گونه است:
1 ـ مجازات قراردادی. (تنبیه و عبرت)
2 ـ مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد. (مکافات دنیوی)
3 ـ مجازاتی که تجسمی از خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست. (عذاب اخروی)
نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است. فایده این گونه مجازات ها دو چیز است:
یکی جلوگیری از تکرار جرم و به وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفردادن ایجاد می‌کند. و به همین جهت می‌توان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفّی و تسلّی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.
نوع دوم، کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می‌نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان‌های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می‌سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلّب شرائین و ناراحتی‌های کبدی می‌گردد. منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از آن جدا نمی‌گردد.
مثلاً اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سمّ خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست با توبه کردن مثلا علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد.

هر چند دنیا محل کِشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می‌دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کِشته، نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می‌گیرد. دنیا خانه عمل است و احیاناً جزا هم در آن داده می‌شود ولی آخرت خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست.

کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی، کشتن آنها باشد. حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی‌ماند.
منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود، امیر المؤمنین علی علیه السلام را مسخره می‌کرد و دلقک های او تقلید آن حضرت را کرده و مسخرگی می‌کردند و در اشعار خویش به حضرت اهانت می‌کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه سلام الله علیها را دشنام می‌دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند. (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)
مولانا در مورد عمل و عکس العمل می‌گوید:
این جهان کوه است و فعل ما ندا .... سوی ما آرد صداها را ندا.
و شاعر دیگری در این مورد می‌گوید:
به چشم خویش دیدم در گذرگاه .... که زد بر جان موری مرغکی راه .... هنوز از صید، منقارش نپرداخت .... که مرغ دیگر آمد کار او ساخت....چو بد کردی مشو ایمن ز آفات .... که واجب شد طبیعت را مکافات
نوع سوم از مجازات، مجازات‌های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی‌تری با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است.

در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرماست. یعنی آنچه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می‌شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی آنچه به آدمی در آن جهان می‌رسد، چه نعمت‌های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن خود عمل است.

نعمت و عذاب آنجا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و تمثل پیدا می‌کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می‌شود و در کنار انسان قرار می‌گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می‌آید.
حال در مورد پرسش شما باید بدانید که اگر گناهی از روی علم و عمد و توجه نباشد گرچه عملی خلاف و ناپسند است اما گناه محسوب نمی‌شود چون معنای گناه جرم و عصیان و پرده دری و سرپیچی از فرمان مولا است و این در صورتی است که با علم و عمد و توجه باشد.

در نتیجه کیفر و مجازات نوع اول را که کیفر قراردادی بود و هدف آن تنبیه فرد مجرم و عبرت گیری خود مجرم و دیگران بود در این مورد معنا ندارد چون اصلا گناهی نکرده تا مشمول این نوع کیفر باشد ولی کیفر نوع دوم که اثر وضعی آن است در اینجا ممکن است شامل شود. در مثالی روشن‌تر اگر فردی ظرف شرابی بنوشد و علم به شراب بودن و حرام بودن آن نداشته، بدون شک استحقاق کیفر نوع اول را ندارد چون اصلا گناهی مرتکب نشده است ولی کیفر نوع دوم که اثر طبیعی شرب خمر و اثر وضعی و ذاتی آن است حتما وجود دارد و مست شدن و بی خبری و بی عقلی و صدمات جسمانی و روانی ناشی از نوشیدن شراب متوجه این فرد خواهد شد هر چند علم و عمدی در کار نبوده است. در همین مثال اگر این فرد شراب را آگاهانه و عمداً بنوشد، علاوه بر کیفر نوع دوم، مشمول کیفر نوع اول و سوم نیز خواهد بود.
بله، تنها نکته‌ای که می‌ماند این است که در عین حال که برای هر گناهی آثار وضعی وجود دارد اما بعد از توبه می‌توان با مراقبت از خود، و انجام کارهای نیک و خیرات و مبرات اندک اندک برخی از آثار وضعی گناه مانند تاریکی های حاصل از آن در روح و قلب را کاست و کم کم اثرات سوء به جا مانده از آن را نابود و زائل ساخت. در قرآن کریم آمده است: «إن الحسنات یذهبن السیئات» یعنی قطعا خوبی‌ها از میان برنده پلیدی هاست. (هود/14)

اینکه گفته شده با توبه انسان پاک می شود و توبه جبران کننده گناهان است، در مورد اینگونه آثار معنوی و باطنی است. توبه ظلمت و تاریکی حاصل از شراب خواری را مثلا از بین می برد و عمل صالح و عبادت نورانیت را جایگزین آن می نماید، ولی توبه نمی تواند جلوی مست شدن را بگیرد.
حال دوست عزیز گرچه با مطالبی که در بالا آمد تصور می‌شود پاسخ کامل خود را دریافت کرده باشید اما جهت مطالعه و عبرت بیشتر مطالب زیر را نیز تقدیم می‌کنیم:
تیرگی روح و معنویت در اثر گناه عمدی و از روی علم حاصل می‌گردد که فرد با عصیان و جرم بین خود و خداوند حجاب و پرده ایجاد می‌کند و فطرت خداجوی خود را آلوده می‌سازد ولی در عین حال بعضی امور هر چند گناه و عصیان هم نباشد از آثار آن، تیره ساختن روح و روان آدمی است.

مثلا در مورد بعضی بزرگان نقل کرده‌اند غذایی را که بدون گفتن بسم الله تهیه می‌شده نمی‌خورده‌اند تیرگی حاصل از چنین غذایی اگر هم کیفر بنامیم کیفر نوع اول نمی‌باشد بلکه اثر وضعی و کیفر نوع دوم است.
گناه علاوه بر عقوبت اخروی، نکبت هایی هم در دنیا به دنبال دارد. این امر از مسلمات است که کردار انسان، چه خوب و چه بد، انعکاسهایی در همین دنیا هم دارد. خداوند کریم در آیه 29 سوره شوری می فرماید: «و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر» و هر گرفتاری که به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده‌اید و بسیاری را نیز عفو می‌کند. حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «خیر آیه فی کتاب الله هذه الآیه»؛ بهترین آیه در قرآن همین آیه است. سپس فرمودند: «یا علی! ما من خدش عود ولا نکبه قدم الا بذنب» اصول کافی، ج 2، ص 269 (ای علی! هر خراشی که از چوبی به انسان می‌رسد و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است که از او سرزده است.)
در این جا مقصود از آثار وضعی گناه، اثرات عینی و آشکاری است که معصیت حق تعالی در همین دنیا برای فرد و جامعه در پی دارد.
از جمله آثار وضعی گناه مواردی است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
بیم و ترس: این بیم به صورت وحشت از مرگ و ترس از مخلوقات دیگر بروز می‌کند.
عدم استجابت دعا: سلب توفیق دعا ؛ از بین رفتن حال خوش معنوی هنگام دعا؛ محدود شدن افق فکری و معطوف شدن ذهن به خواسته های حقیر؛ موجب حبس دعا می شود؛ امید و باور به اجابت را سلب می کند و این خود مانع استجابت دعا می‌شود ؛ برخی از گناهان حق الناس به گردن می‌آورد و با نفرین افراد صاحب حق، دعا مستجاب نمی‌شود؛ برخی از گناهان موجب عاق والدین می‌شود و این گونه دعا بی فایده می‌گردد؛ برخی از گناهان به خودی خود زمینه استجابت دعا را تا مدت ها از بین می‌برند، مثل غیبت کردن و نوشیدن شراب که تا چهل روز دعای شخص را بی اثر می گذارد.
افتادن از چشم خوبان: انسان گناهکار، محبتش در دل خوبان جای نمی‌گیرد و همین باعث می‌شود که از دعای آنان محروم گردد. بغض اولیاء دین: و رسوایی در تعالیم دینی، سفارش بسیاری به لزوم محبت به اولیاء شده است و شاید سرش این باشد که هدایت یافتن جز با پذیرش ولایت ممکن نیست و اقل مراتب ولایت، محبت است.

یکی از آثار وضعی گناهان، بغض اولیای دین است و شاید از یک نظر مخرب ترین اثر گناه باشد، زیرا از ولایت خدا به ولایت شیطان می رود. حرام خواری یکی از مهم ترین معاصی است که دشمنی با اولیای دین را موجب می شود. لذا امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بعد از آن که شقاوت دشمن را دیدند، فرمودند: آنچه که شما را به جنگ با فرزند رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم آورده این است که شکمهایتان را از مال حرام انباشته‌اید، لذا گوش دلتان کر شده و صدای مظلومیت و حق را نمی‌شنوید. عزت و آبرو برای آدمی از هر چیزی ارزشمندتر است و حیا محصول گران قیمت این نگرش است.
خشکسالی و نباریدن باران: از جمله آثار وضعی گناه، خشکسالی است. یکی از گناهانی که موجب عدم نزول باران می شود، نپرداختن زکات است.
نزول بلا و آفت: گناه خود آفت و بلا برای مسیر حیات طیبه است، ولی موجب نزول بلا و آفات بر فرد و جامعه هم می شود. چنان که بالاتر نیز اشاره کردیم قرآن کریم به وضوح به این ارتباط اشاره می کند: «ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم ویعفوا عن کثیر.» امام صادق علیه السلام می فرماید: «اما انه لیس من عرق یضرب و لانکبه ولاصداع ولامرض الا بذنب» (بدان که هیچ رگی زده نمی شود و هیچ پایی به سنگ نمی خورد و درد سر و مرضی پیش نیاید مگر به جهت گناهی که انسان مرتکب شده است.) مطابق روایات اگر گناهان جدید در جامعه واقع شود، بلا و آفت و گرفتاری هایی که سابقه نداشته، نازل می شود.( اصول کافی، ج 3، ص 37712 باب الذنوب)

بدین خاطر علت بیماری های جدید مثل ایدز، جنون گاوی و ... به نوعی اثرات وضعی گناهان نو و جدیدی است که در غرب شیوع یافته است.
از جمله دیگر گناهان آفت زا و دارای اثر وضعی عبارتند از: خوردن مال یتیم، زنا، فرار از جنگ، کمک نکردن به مظلوم، ترک امر به معروف و نهی از منکر و...
گناه و نسیان: گناه موجب نسیان و فراموشی می شود. فراموشی عوامل مختلف فیزیولوژیکی و روانی می‌تواند داشته باشد. گناهان نیز یکی از عوامل فراموشی به شمار می‌روند.
البته فراموشی مراتبی از ضعف قوه حافظه و ذاکره تا فراموشی آموخته ها و فراموشی نعم الهی دارد.
یکی از عقوبت‌های الهی که از اثرات وضعی گناه می‌باشد ضعف قوه یادآوری است. امام رضا علیه السلام می‌فرماید: «اتقوا الذنوب فانها ممحقه للخیرات ان العبد لیذنب الذنب فینسی به العلم الذی کان قد علمه» (میزان الحکمه، ج 3، ص 465)؛ (از گناهان بپرهیزید؛ چون گناهان باعث از بین رفتن خیرات می‌شود. همانا بنده ای مرتکب گناهی می‌شود و آن باعث می‌شود علمی را که قبلا آموخته بود، فراموش کند.) همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: «ان مما اعان الله به علی الکذابین النسیان» (اصول کافی، ج 2، ص 341، ج 15، باب الکذب)
از جمله چیزهایی که خداوند با آن دروغ گویان را عقوبت می کند، فراموشی است.
گناه موجب فراموشی مرگ و قیامت می شود: «فانساهم لقاء یومهم هذا» گناه موجب فراموشی گناهان گذشته می‌شود: «فینبئهم بما عملوا احصاه الله و نسوه»( مجادله، 6) گناه موجب فراموشی نعمت‌های الهی می‌گردد: «کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی»( طه، 126)گناه موجب فراموشی خداوند متعال است: «نسو الله فنسیهم ان المنافقین هم الفاسقون» (توبه، 67)
کوتاهی عمر: عمر بزرگ‌ترین سرمایه اهل ایمان برای کسب درجات عالیه است. لذا اولیای الهی همیشه طول عمر طلب می‌کردند «و ان تطیل عمری فی طاعتک» (بحارالانوار، ج 94، ص 358) چنان که پاره‌ای از اعمال صالح مثل صله رحم موجب زیادی عمر است برخی از گناهان نیز موجب کوتاهی عمر می‌شوند. آه و نفرین صاحبان حق و مظلومان از مؤثرترین عوامل کاهش عمر است.

البته اجل بر دو نوع است: مقدر و معلق. اجل مقدر پایان طبیعی عمر آدمی است و به هیچ وجه نمی‌توان آن را تغییر داد. ولی اجل معلق مرگ زودرس است که با ارتکاب گناهان و یا اعمال صالح، تغییر می‌کند. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «نعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء و تقرب الآجال و تخلی الدیار وهی قطعیه الرحم و العقوق و ترک البر»( اصول کافی، ج 2، ص 448، ح 2، باب تفسیر الذنوب.) (پناه می‌برم به خدا از گناهانی که مایه تسریع در نابودی است. گناهانی که مرگ‌ها را نزدیک کرده و خانه‌ها را ویران می‌کند. آن گناهان قطع رحم، آزردن پدر و مادر و ترک نیکی و احسان است.)
پیامبراکرم صلی الله علیه و اله و سلم می فرماید:
«ان الیمین الکاذبه تذر الدیار بلاقع من اهلها و تورث الفقر فی العقب» (بحارالانوار، ج 101، ص 283، ح 24) (قسم دروغ خانه ها را بی صاحب و بی خانمان می سازد و موجب فقر فرزندان می شود.)
فقر وگناه: گناه یکی از عوامل مهم فقر است. چه فقر مادی و تنگدستی معیشتی و چه فقر معنوی و تهی دستی روح آدمی. ماهیت بعضی از گناهان هزینه بر است و بار مالی دارد مثل ربادادن، رشوه دادن، قمار و ... همچنین اساساً گناه نعمت را از کف می برد و رزق و روزی را کم می کند. امام باقر علیه السلام می فرماید: «ان العبد لیذنب الذنب فیزوی عنه الرزق» (اصول کافی، ج 2، ص 270، ح 8، باب الذنوب) (بنده خدا گناه می‌کند و در نتیجه رزق و روزی از او دور می‌شود. حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید: «ما کان قوم قط فی غض نعمه من عیش فزال عنهم الا بذنوب» (نهج البلاغه، خطبه 187)؛ (هیچ عیش و خوشی از قومی زایل نمی شود، مگر به خاطر گناهان.)
البته باید دقت کرد فقر عوامل دیگری غیر از گناه نیز دارد. لذا نمی‌توان گفت هرکس فقیر است، گناهکار است. امام صادق علیه السلام خطاب به یکی از شیعیان که خود را فقیر معرفی کرده بود، فرمودند: تو فقیر نیستی، زیرا محبت ما را داری و آن گران بهاترین چیز است.
حیرت و سرگردانی: حیرت دومعنا دارد: حیرت مثبت و سازنده که انسان با تفکر در عظمت الهی حیران می‌گردد. در دعای شریف ندبه می‌خوانیم: «الی متی احار فیک یا مولای» و دیگری حیرت منفی که از آثار و عقوبت غضب الهی است که انسان به سرگردانی می‌افتد و قدرت تشخیص خوب از بد را ندارد و نظام فکری اش مختل می‌شود. حکایت چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل به خاطر نافرمانی نمونه‌ای از این حیرت است. حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید: «لقد استهام بکم الخبیث» (نهج البلاغه، خطبه 133) (شیطان خبیث شما را به حیرت می اندازد.)
تسلط اشرار و ستمگران: برخی از گناهانی که باعث تسلط اشرار می‌شوند:
ترک امر به معروف و نهی از منکر، امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «لاتترکوا الامر بالمعروف والنهی عن المنکر فیولی الله امورکم شرارکم» (بحارالانوار، ج 74، ص 407، ح 3624) عدم اطاعت از رهبری و خیانت به امام. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: «و لم یتبعوا الاخیار من اهل بیتی سلط الله علیهم شرارهم» (اصول کافی، ج 2، ص 374، ح 2، فی عقوبات المعاصی) (اگر از برگزیده‌های اهل بیتم پیروی نکنند، خداوند ناپاکان و اشرار آنها را بر آنها مسلط می‌گرداند.)
دوری از علما: رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم می فرماید: «سیأتی زمان علی الناس یفرون من العلماء کما یفر الغنم من الذنب فاذا کان ذلک ابتلاهم الله بثلثه أشیاء: الاول یرفع الله البرکه من أموالهم و الثانی سلط الله علیهم سلطانا جائرا و الثالث یخرجون من الدنیا بلا ایمان»( بحارالانوار ، ج 22، ص 453)؛ (زمانی بر مردم فرا خواهد رسید که از علما فرار کنند، چنان که گوسفند از گرگ بگریزد. پس خداوند به خاطر این کارشان آنها را به سه گرفتاری مبتلا می‌کند: اول این که برکت را از مالشان برمی‌دارد. دوم این که سلطان ستمگری بر آنها مسلط می‌کند. سوم این که بی ایمان از دنیا می‌روند.)
پیمان شکنی: امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «اذا نقضوا العهد سلط الله علیهم عدوهم»( اصول کافی، ج 2، ص 374، ح 2، باب عقوبات المعاصی)؛ (اگر پیمان شکنی کنند، خدا دشمنانشان را بر آنها مسلط می‌کند.)
و مجازات یا عمل و مکافات آن، رابطه «علی و معلول» برقرار است، مثلاً اگر کسی دارو یا سم مهلک بخورد و به سخن عقل و وجدان یا افراد دلسوز اعتنا نکند، خواهد مرد مرگ وی نتیجه طبیعی و اثر وضعی آن عمل است.
کسی که در حین رانندگی چند لحظه غفلت میکند، چرت میزند و به دره‏ای سقوط میکند، یا دست و پایش میشکند یا میمیرد، نمیتوان در این موارد بحث تناسب جرم با کیفر را مطرح ساخت و گفت آیا این عادلانه است که با چند دقیقه «خودسری» و خوردن داروی مهلک یا چند لحظه غفلت و چرت زدن، مجازات مرگ داشته باشد.
رجوع کنید به: 1. عدل الهی، شهید مطهری، 2. داستان های شگفت، شهید دستغیب شیرازی.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/4/22::: ساعت 11:28 صبح

چگونه می توان خود را برای خدا خالص کرد، گاهی اوقات که به اعمال خود مثل نماز، حجاب و ... فکر می کنم می بینم تنها از روی عادت یا برای رفع نیازهای شخصی و دنیایی است و عملی که خالص و فقط برای خدا باشد ندارم؟

در پاسخ به سوال جنابعالی به مراحل اخلاص اشاره می کنیم. امید است با توجه و تنظیم عملکرد در راستای عبودیت و خالص نمودن خود برای خداوند شاهد رضایت الهی و تقرب به حضرت دوست باشیم:
1- اخلاص در نیت:
اخلاص در این مرحله، به معنی خالص نمودن نیت و انگیزه از هرگونه شائبه شرک و ریا و اهداف غیر الهی است. انسان در زندگی خود سر دو راهی انتخاب بسر می برد، راهی به سوی معنویت، باطن هستی، خدای متعال و جهت تجردی عالم و راهی به سوی مادیت، دنیا، ظاهر هستی و جهت مادی حیات..
پیراستن نفس از همه تعلقات و انگیزه‏هاى غیر الهى است و نه تنها همه اعمال را براى خدا انجام دادن، که حتى وجود خویش را نیز براى خدا خواستن. در روایتى از پیامبر (ص) خطاب به ابوذر آمده است:. و ما بلغ عبد حقیقةالاخلاص حتى لایحب ان یحمد على شى‏ء من عمل‏للَّه. بنده هرگز به حقیقت اخلاص نمى‏رسد، جز آن که دوست نداشته باشد او را بر عمل خدایى بستایند بحارالانوار، ج 82، ص 204 و ج 51، باب 116
اولیاء الهی نه تنها نیت خویش را از انگیزه های دنیوی و مادی تخلیه می نمودند، بلکه حتی انگیزه عبادت خود را از ترس از جهنم و طمع بهشت نیز خالص می ساختند. آنها تنها و تنها خدای را از روی محبت و به این دلیل که شایسته عبادت است، عبادت می نمودند و این در حقیقت اوج اخلاص است.

البته نکته بسیار مهمی در این زمینه وجود دارد که نباید از آن غفلت کرد و آن آشنایی کامل با انگیزه الهی و هدف نهایی زندگی انسان است. اگر بپذیریم که هدف نهایی زندگی انسان قرب به خداوند و احراز مقام ولایت وخلافت الهی در زمین است، یعنی همان که خدای متعال انسان را برای آن آفرید، و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة. بقره آیه 30. در این صورت تمامی انگیزه ها و نیت های خویش را در این راستا سازمان خواهیم داد و به حقیقت اخلاص در نیت خواهیم رسید.
2- اخلاص در عمل:
اخلاص در عمل به معنی خالص شدن اعمال از گناهان و هر عملی که ما را از رسیدن به انگیزه الهی باز می دارد و انجام وظایف واجب دینی در راستای رسیدن به ملکه تقوی و ورع است و مراتبى دارد:
مرتبه اول ترک محرمات و انجام واجبات است.
مرتبه دوم ترک مکروهات و انجام مستحبات به ویژه اهتمام به نماز شب است.
مرتبه سوم ترک آنچه موجب اشتغال قلب به غیر خداى مى‏شود مانند بسیارى از مباحات، و همواره در جست و جوى خدا بودن و التزام به آنچه که باعث تقرّب درگاه الهى است.
بهترین راه شروع براى ورزیدگى در اخلاص، نماز است که کون جامع و عبادت تام است و اگر بتوان در آن اخلاص داشت و همواره آن را قربة الى اللَّه به جاى آورد، این خود آمادگى و تمرین مى‏شود که انسان در تمام شؤونات زندگى، اخلاص را رعایت کند.
اگر کسى این مراحل را به طور جدى پشت سر گذاشت، یک قدم به پیش برداشته و آن تسلیم نمودن اقالیم سبعه تن، تحت فرمان الهى است.
3-تصفیه دل:
یکی از مراحل مهم اخلاص هم بیرون راندن تمام صفات و رذایل نفسانى ، حب دنیا ، لذت ها و آرزوهای دنیوی، از نهان خانه دل است . آن کس که بتواند شیطان و نفس اماره را از خانه دل بیرون افکند، آن گاه خواهد دید که خداى سبحان- که صاحبخانه است- فضاى دل او را چگونه پر خواهد نموده . در حدیث قدسى آمده است که: قلب المؤمن عرش الرحمان عرش خدای رحمان نشیمن گاه خدای سبحان است.
براى رسیدن به اخلاص و درک توحید افعالى، راه‏هاى زیر توصیه مى‏شود:
الف) مطالعه و تفکر راجع به یگانگى مطلق خداوند.
ب) توجه به عجز و ناتوانى مخلوقات.
ج) تلقین این مطلب که مؤثرى در جهان غیر از خداوند نیست.
د) تفویض و توکل به خداوند در کارها و تمرین در جهت تقویت آن.
ه) توجه به بی اعتباری و آفات امور دنیوی از قبیل مال و جاه و بیرون نمودن محبت دنیا و متعلقات آن از دل.
و) مبارزه با حبّ نفس (زیرا ما خود را دوست داریم و همیشه مى‏خواهیم خواسته‏هایمان برآورده شود و مورد تکریم و ستایش دیگران واقع شویم).
ز) توجه به اینکه ریا عمل و عبادت انسان را بی اثر می نماید و بلکه اثر سوء پدید می آورد و صفت زشت نفاق را در دل مى‏پرورد.
علماى علم اخلاق در این زمینه‏ها توصیه‏هایى نموده‏اند:
1 - تقویت مبانى توحیدى در ابعاد مختلف و درک این حقیقت که مؤثر اصلى تنها خداست و مبدء و مرجع اوست و همه فقیر درگاه اویند و او غنى بالذات است. یا أَیُّهَا اَلنَّاسُ أَنْتُمُ اَلْفُقَراءُ إِلَى اَللَّهِ وَ اَللَّهُ هُوَ اَلْغَنِیُ‏
2- قطع طمع از مردم و توجه به فقر و نیازمندى همه آنان به درگاه خداوند.
3- پناه بردن به خداوند از شر شیطان و نفس اماره.
4- اخفاى عمل در حد ممکن به خصوص در مستحبات. لازم به ذکر است واجبات بهتر است به صورت علنى انجام گردد، زیرا این کار خود موجب تزویج عمل خیر است.
5- تلاوت قرآن و توجه به معانى آن به خصوص آیات توحیدى.
6- توجه دائمى به الگوهاى اخلاص و سعى در تشابه آنها. این کار با مطالعه زندگى اولیاى الهى میسر است.
تذکر:گاهى عملى خالصانه انجام مى‏گیرد، ولى بعد از اتمام عمل، صاحب عمل کارى مى‏کند و یا سخنى مى‏گوید که به دیگران بفهماند فلان عمل را انجام داده‏ام، این نوع ریا اگرچه شرعا مبطل عمل عبادى نیست، ولی به لحاظ اخلاقی ریا محسوب می شود و عمل انسان را از شرایط تاثیر گذاری مثبت می اندازد.

7- یکی از راهکارها چله گرفتن است، به عدد چهل در روایات توجه و عنایت خاصی شده است. در قرآن کریم مدت خلوت حضرت موسی(ع) را در کوه طور با خداوند چهل روز ذکر می کند: «و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشرفتم میقات ربه اربعین لیله» V}(اعراف، آیه 142). {V
در روایات آمده است: «من خلص لله اربعین یوما فجر الله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه؛ هر کس خود را چهل روز برای خداوند خالص و پاک گرداند، خداوند چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می سازد
V}(عیون اخبار الرضا(ع) ، ج 2، ص 85).
براى آگاهى بیشتر ر. ک:
1- آسمان معرفت‏حسن زاده آملى
2- نشان از بى‏نشان‏هامقدادى
3- فضیلت‏هاى فراموش شده‏تربتى
4- مجموعه دیدار با ابرار
5- اربعین حدیث (حدیث 2) امام خمینى (ره
6- نقطه‏هاى آغاز در اخلاق عملى آقاى مهدوی کنى، ص 427 و 426
7- «عجب و ریا» سید احمد فهرى.

 


 
<      1   2   3   4   5   >>   >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید