سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2713902

  بازدید امروز : 208

  بازدید دیروز : 123

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
هیچ سخنی نزد خداوند، محبوب تر از گفتار«لا اله الا اللّه» نیست . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 87/10/2::: ساعت 10:2 صبح

چطور بفهمیم که اعمالمان مقبول خداوند واقع شده است؟

پاسخ: منظور از قبولی اثر بخشی عمل است و مراد از اثر بخشی این است که انسان را به خداوند نزدیک کند، زیرا هدف کلی دین و انسان در زندگی قرب به خداوند است، بنابراین هر عملی که بتواند انسان را به خداوند نزدیک کند، عملی است که به طور قطع مورد قبول و پذیرش خداوند واقع شده است. معیار کلی این است که اعمال فرد مؤمن بر طبق معیارهای برگرفته از قرآن و سنت معصومین(ع) باشد و اعتبار هر عملی که از انسان سر می زند در هماهنگی با این معیار است.
اگر فردی معیارهای لازم برای اعمال را بشناسد و در هماهنگی اعمال خود با آن معیارها بکوشد، باید امیدوار باشد عملش مورد قبول و رضای خداوند است.
به صورت اجمالی می توان گفت: شرایط قبولى اعمال و اثر بخش بودن آن عبارت است از: الف) نیت خالص، ب ) تقوا یعنی انجام واجبات و پرهیز از گناهان، ج ) همراهی عمل با ایمان یقینی د ) رعایت شرایط صحت شرعی عمل ه ) محبت و پیروی از سنت و سیره اهل بیت(ع).
توضیح بیشتر:
قبولی اعمال انسان از نگاه آموزه های اخلاقی اسلام برآیند رعایت دو چیز است.
یک. حسن فعلی: به معنای صحیح انجام شدن عمل است به گونه ای که خود عمل صلاحیت نزدیک ساختن انسان به خداوند را داشته باشد، زیرا عمل باطل شرعی به هر مقدار که با انگیزه تقرب انجام شود، توان نزدیک ساختن و بالا بردن انسان را ندارد.
دو. حسن فاعلی: به معنای عمل به اقتضای ایمان و با انگیزه الهی و قصد قربت انجام شود. قرآن مى‏فرماید: «مَن عَملَ صالحا من ذَکرٍ أَوْ أُنثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیاةً طیّبة»: هر کسى کار شایسته کند چه مرد و چه زن، در صورتى که مؤمن باشد، قطعا او را با زندگى پاکیزه‏اى حیات مى‏بخشیم، (سوره نحل، آیه 97) . یعنى در رسیدن به حیات طیّب فقط دو چیز نقش دارند: یکى، «حُسن فعلى» به نام عمل صالح(انجام صحیح اعمال) و دیگرى «حُسن فاعلى» به نام مؤمن بودن (یعنی نیت داشتن و برای خدا انجام دادن کار).
بنابراین نیت و انگیزه عمل مهمترین رکن قبولی اعمال است و در بسیاری از روایات آمده که نیت از خود عمل بهتر است زیرا به عمل ارزش می دهد و در حقیقت بار ارزشی و اثر گذاری عمل را نیت به عهده دارد. حتما بسیار شنیده اید که نیت المومن خیر من عمله. نیت مومن از عملش بهتر است زیرا همین که نیت کرد به خدا نزدیک شود در نفسش نوری از قرب الهی پیدا می شود و نزدیکی صورت می گیرد و حتی گاهی موفق به عمل هم نمی شود ولی همان نیت اثر خود را می گذارد اگر چه اگر موفق به عمل هم بشود نور بیشتری حاصل خواهد شد.
البته ناگفته نماند کسی که برای رسیدن به بهشت و نجات از آتش جهنم اعمال صالح را انجام می دهد در حقیقت به خدا و معاد ایمان دارد و در حقیقت برای نزدیکی به خدا این کارها را انجام می دهد و مرتبه ای از نیت قرب هم همین است, ولی کسی که تنها برای خوشنودی خدا و جلب محبت الهی و از روی عشق خدا را عبادت می کند از مرتبه ای فراتر قرار دارد و ارزش نیت او افزون تر خواهد بود. نیّت جان عمل است.
اینکه می‏گویند در هنگام عبادت نیّت کنید، به این معنا نیست که مثلاً هنگام خواندن نماز انسان در ذهن خود ترسیم کند که چهار رکعت نماز ظهر بجا می‏آورم «قربه إلی الله». بلکه نیت؛ یعنی قصد؛ یعنی مقصد داشتن، هدف داشتن و در اصطلاح دین نیت به این معنی است که انسان در عبادتش قصد کند که به رنگ خدا در آید ، با پرستش هستی به شکل آن در آید و مظهر وجود و اسماء و صفات آن شود و به خدای متعال نزدیک گردد.
ما در درجه اول با نیت به خدا نزدیک می شویم و در درجه بعد با عمل. نیّت، انبعاث و پرش روح است. انبعاث روحی است که به سمت خدا پرواز می
کند؛ همان نیتی که از عمل برتر است. از این رو گفته‏اند خدای سبحان را با نیّت های صادق مسئلت کنید. صحت عبادت مشروط به نیّت است که بدون آن عمل باطل خواهد بود و چون نیّت دارای درجاتی است، خود صحت هم مراتب دارد.
از آن جا که مواقف مهم روز قیامت عبارت است از آتش، بهشت و رضوان و از طرفی نفس انسان دارای سه حالت شهوت، غضب و عقل کمال طلب است، لذا عبادت هم سه قسم و عبادت‏کنندگان به سه گروه تقسیم می‏شوند: گروهی خدای سبحان را به جهت ترس از جهنم و آتش عبادت می‏کنند که این عبادت بردگان است. گروه دیگر، خدا را برای رسیدن به بهشت و نعمتهای آن عبادت می‏کنند؛ این عبادت بازرگانان و تجّار است. و گروه سوم خدا را فقط برای محبت و دوستی نسبت به آن ذات متعالی عبادت می‏کنند؛ این بالاترین مرتبه عبادت است که از آن به عبادت احرار تعبیر شده است.
V}(نهج البلاغه، حکمت 237).{V همه این عبادتها صحیح است؛ ولی مراتب ثواب و پاداش آن یکسان نیست.
پس نیت که همان قصد قربت است، جان و روح عمل بوده و از خود عمل بالاتر و مهمتر است؛ چون حیات و زندگی عمل به نیت بستگی دارد. و پاداش اعمال، براساس نوع نیت و قصد انسان، مراتبی گوناگون دارد. آیة الله جوادی آملی، حکمت عبادات

نشانه های پذیرش اعمال:

عملی که مورد قبول خداوند است دارای نشانه هایی است مثل:

 1. هرگاه انسان موفق به عمل نیکی شود، انجام این عمل خود زمینه ساز انجام اعمال خیر و نیک دیگری می گردد که در اصطلاح به آن توفیق می گویند، یعنی هر عمل خیری توفیق اعمال خیر دیگری را نصیب انسان می کند.

 2. حالت خوش معنوی و احساس صفا و معنویت و رغبت و میل به عبادت و دعا و کشش درونی و باطنی به سوی کارهای خیر و صالح از نشانه های دیگر قبولی اعمال و کسب رضا و خشنودی الهی است.

 البته باید توجه داشت اولیای خاص خداوند و بندگان مقرب و برجسته او در عین حال که تمام سعی و کوشش خود را در انجام اعمال خیر و نیک و عمل به وظایف شرعی و الهی خود دارند ولی همواره از خداوند ترسان و بیمناکند و می ترسند عمل آنها مورد قبول خداوند قرار نگیرد.

این حالی ویژه آنها است و از معرفت عمیق وجامع آنها سرچشمه می گیرد و به معنای کوتاهی در انجام وظیفه و یا بدگمانی به خداوند و سوء ظن به او و یا تردید در عدالت او نمی باشد، بلکه وقتی انسان عظمت خداوند متعال را بشناسد و نسبت به قدرت و علم و وجود بی کران و غیرمتناهی او شناخت پیدا کرد و از طرفی به کوچکی وحقارت و ضعف و نادانی خود پی برد، اعمال خود را ناقص و ناچیز می دادند و به همین جهت اولیای خداوند و پیشوایان معصوم(ع) به ما آموخته اند که هرگز دلگرم و دلخوش به اعمال خود نباشید و بر آنها تکیه نکنید، بلکه به فضل و لطف و رحمت الهی امیدوار باشید.

اگر خداوند بخواهد با عدالت خود اعمال ما را بررسی کند و مورد سنجش قرار داد، امیدی برای قبولی عمل برای کسی باقی نمی ماند، ولی با توجه به فضل و لطف خداوند و تکیه بر آن جای امیدواری برای قبولی اعمال همواره وجود دارد.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/30::: ساعت 10:10 صبح

روش توسل:

چگونه به ائمه متوسل شویم؟

پاسخ: «توسل»، در لغت، به معناى تمسک جستن به وسیله‏اى براى نیل به مقصود است. در اصطلاح نیز حقیقت توسل به اولیاى الهى، تمسک به اسباب و وسایل قرب به خداوند است.

در این راستا، علاوه بر اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهاى هم‏نوعان و عباداتى همچون نماز و روزه - که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهى تشریع شده است - مى‏توان به انسان‏هاى پاک و معصوم و وارسته‏اى که مرضى خداوند و از مقربان درگاه الهى‏اند، (همچون انبیاى الهى و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین(ع) توسل جست.

هدف زندگی انسان نزدیک شدن به خداوند است و برای این منظور بهترین وسیله ای که وجود دارد، انسان های کامل و معصوم هستند.

حقیقت توسل با حقیقت تشیع بسیار نزدیک است. شیعه، یعنی پیروی از اهل بیت(ع) برای نزدیک شده به خداوند و توسل هم چیزی جز واسطه قرار دادن معصوم و پیروی از آنها برای تقرب به خداوند نیست. در حقیقت توسل به اولیاى الهى، به معناى واسطه (و سبب) قرار دادن آن انسان‏هاى پاک و مقرب درگاه الهى و طلب دعاى خیر آنان در حق متوسّلان است.

گفتنى است علت اینکه خداوند به پیامبران و اولیاى الهى، چنین نقشى را داده تا مردم به آنان به عنوان واسطه و سبب بنگرند، این است که اوّلاً خداوند، با این کار، اولیاى خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار دهد تا در عمل، مردم با مراجعه به آنان و الگوگیرى از آنان، به طریق هدایت و سعادت دست یابند. ثانیاً از آنجا که اولیاى الهى، انسان‏هایى مثل خود ما هستند، خیلى زود و راحت مى‏توانیم با آنان رابطه عاطفى و نزدیک برقرار مى‏کنیم و همین ارتباط سریع، ما را به این اسوه‏ها نزدیک مى‏کند و ما را در معرض هدایت آنان قرارمى‏دهد.
روش توسل به معصومین علیهم السلام و دیگر اولیاى الهى نیز این است که هنگام دعا و درخواست از خداوند، خدا را به حق آنان و پاکى آنان بخوانیم. در حقیقت به خداوند عرض کنیم که هر چند ما به سبب گناه و عصیان و نافرمانى، استحقاق نداریم که حاجت و خواسته ما برآورده شود؛ لکن به واسطه علقه و ارتباط معنوى و محبّت و پیروى از اولیاى تو، تو را به حق این آبرومندان درگاهت مى‏خوانیم که حاجت ما را برآورده سازى.
با توجه به بیان فوق، توسّل نوعى خواندن خدا و دعا کردن است که در آن خدا را به اولیایش مى‏خوانیم. بله گاهى براى این که آن رابطه و علقه معنوى با اولیاى الهى را - که در اثر پیروى و پیمودن راه و روش و مکتب آنان حاصل مى‏شود - بیشتر کنیم، اعمال صالحى (همچون حج یا انفاق به مستمندان) را به نیابت از آنان انجام مى‏دهیم و ثوابش را به روح آنان هدیه مى‏کنیم یا در مناسبت‏هاى شادى آنان (مثل میلاد). یا غم و حُزن آنان (مثل ایام شهادت)، با اظهار شادى یا حزن به آنان اظهار علاقه و همراهى مى‏کنیم.
تمامی زیارات، به خصوص زیارت جامعه کبیره و مانند آن، روش هایی برای توسل به معصومان هستند، در این زمینه خواندن دعای توسل با توجه و حضور قلب توصیه می شود. استمرار در این دعا می تواند آثار معنوی فراوانی داشته باشد.

 

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: جمعه 87/9/22::: ساعت 8:25 صبح

قرب نظری و عملی:

کاری که ما در آموزه می خواهیم انجام دهیم یکی این است که می خواهیم عناوین و کلمات دینی و عرفانی و اخلاقی را به صورت باردار و معنا دار مطرح کنیم.

ما مشاهده می کنیم که معمولا در کتاب ها از عناوین عرفان نظری و عملی، حکمت نظری و عملی و یا اخلاق نظری و عملی و مانند آن استفاده می شود. به نظر ما این کلمات و عناوین بار مخصوص و معنای خود را ندارد و باید معنادار و جهت دار شود. این کار با جایگزینی کلمه قرب قبل از نظری و عملی انجام می شود.

وقتی می گوییم عرفان نظری، یعنی شناخت نظری خوب این شامل تمامی علوم نظری حتی علوم دانشگاهی نظری می شود و بار مخصوصی ندارد، اما وقتی می گوییم: قرب نظری و عملی، اولا می خواهیم بگوییم ما داریم روش تقرب را بیان می کنیم و علمی را می خواهیم پرورش دهیم که جهت و هدف اش تقرب به خدای متعال است و ثانیا به جنبه های نظری و عملی هم اشاره کرده ایم و نشان داده ایم که از دو طریق باید به خدای متعال تقرب جست، یکی سیر و سلوک نظری و دیگری سیر و سلوک عملی.

عرفان، حکمت، اخلاق و دین تماما برای تقرب به خداوند است و جهت و هدف دیگری ندارد، پس چه بهتر که از همان اول و در عنوان مباحث کاملا این موضوع را به صورت شفاف بیان کنیم تا هر مخاطب و مراجعه کننده ای از همان بدو ورود بداند که می خواهد چکار کند و دارد به سوی چه هدفی می رود و سمت و سوی حرکت اش کجا است. 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 10:18 عصر

رنگ خدا و حقیقت قرب:

حقیقت قرب به خدا را می توان با صبغه الله که در قرآن آمده است, کاملا فهمید و توضیح داد. خاصیت انسان انس و رنگ پذیری است. انسان از انس است و می تواند به رنگ چیزهایی در بیاد که با آنها انس دارد. رنگ ها فقط مادی و حسی نیستند، رنگ معنوی هر چیز، خاصیت و صفت آن چیز است.

آهن وقتی در کنار آتش قرار می گیرد, در کوره های آهنگران, به رنگ آتش در می آید. آهن هرگز آتش نمی شود, ولی رنگ و خاصیت آتش را به خود می گیرد. هنگامی که در کوره آنگران می نگری می بینی که آهن آتش شده با همان حرارت و با همان نورانیت. این حالت در اثر انس و نزدیکی آهن به آتش حاصل می شود.

حقیقت معنای قرب نیز همین است. انسان در اثر قرب به خداوند به رنگ خدا در می آید و خاصیت خدایی می یابد. می تواند بداند و بیافریند و تربیت کند و مدیریت نماید. یعنی به مقام ولایت برسد و خلیفه خدا روی زمین باشد.

اهمیت عبادت به خاطر همین تاثیر است. انسان با عبادت خدا و اطاعت از انبیا و اولیای الهی به خدا نزدیک می شود, یعنی به رنگ خدا در می آید. صفات خداوند را به خود می گیرد و خدایی می شود, مهربان و کریم و عادل و حکیم.

به طور کلی مردم یا به رنگ خدا هستند و به او نزدیک اند، یا به رنگ دنیایند و از خداوند دور اند. اگر انسان به رنگ خدا در آمد، صفات و اخلاق اش نیز خدایی می شود، ولی اگر به رنگ دنیا در آمد، ویژگی های دنیا و اهل دنیا را به خود می گیرد.

چه نیکو است رنگ خدایی به خود گرفتن. قرآن کریم می فرماید: صبغه الله و من احسن من الله صبغه. رنگ خدا و چه کسی بهتر است از کسی که به رنگ خدا در آمده  است.

 اهل خدا مهربان اند، ولی اهل دنیا خشن و بی رحم هستند. اهل خدا متواضع اند، ولی اهل دنیا متکبر و مغرورند. اهل خدا با گذشت و فداکارند، ولی اهل دنیا خودخواه اند، زیرا ریشه خودخواهی در حب دنیا است. اهل خدا، بخشنده و ایثارگراند، ولی اهل دنیا اهل حریص و طماع اند. اهل خدا عفیف و پاک دامن اند، ولی اهل دنیا متجاوز و فاسق اند. اهل دنیا هستند که حتی حق دیگران را به خود اخصاص می دهند و بر مردمان ستم می کنند.

ریشه تمام بدی ها در حب دنیا است. حب الدنیا راس کل خطیئه و ریشه تمام خوبی ها در محبت خدا است.

انسان اگر با دنیا انس بگیرد، به رنگ دنیا و اهل دنیا در می آید و اگر با خدا انس بگیرد، به رنگ خدا می شود.

خداوند انسان را برای عبادت آفرید، و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. چون عبادت بهترین وسیله انس با خداوند و به رنگ خدا درآمدن است.

انبیای الهی آمده اند تا روش تقرب به خداوند و به رنگ خدا در آمدن را به انسان بیاموزند، به همین خاطر تمامی آنها یک صدا امت های خود را به عبادت دعوت کردند. و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدى الله و منهم‏من حقت علیه الضلالة (36، نحل). و هر آینه در هر امتی پیامبری را بر انگیختیم تا خداوند را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید، پس گروهی هدایت شدند (و در مسیر انس و پرستش خداوند قرار گرفتند) و گروهی گمراه گشتند، (و در مسیر طاغوت و دنیا طلبی افتادند).

همه خوبی ها و زیبایی ها به رنگ خدا است، تمامی کمالات هستی ریشه در خداوند دارد و ریشه تمامی خوبی های انسان نیز در محبت خداوند است.

راستی و درستی زیبا است، چون به رنگ خدا است، محمد(ص) و علی(ع) زیبا هستند، چون به رنگ خدایند، خدمت به خلق زیبا است، چون به رنگ خدا است، یزید و شمر زشت اند، چون به رنگ دنیا هستند. دروغ و نیرنگ زشت است، چون به رنگ دنیا است و راستی نیکو است، چون به رنگ خدا است. و قس علی هذا....


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 10:18 عصر

معنای قرب به خداوند:

نزدیک شدن به خداوند از مقوله مکانی و زمانی نیست. خدا مکان و زمان خاصی ندارد تا کسی به او در آن مکان و زمان نزدیک شود, اگر چه ما از نظر مکان و زمان نیز به خداوند نزدیک هستیم.

خدای تعالی در همه جا هست (احاط بکل شی علما) احاطه بر همه چیز دارد نزدیکی ودوری برای خدای تعالی از نظر مکانی و زمانی نیست. مثلا من در زمین هستم و خدای تعالی در آسمان و یا خدای تعالی چندین سال قبل بوده، من هم هستم. اینها معنا ندارد. خدای متعال در همه جا هست و از نظر وجودی به ما نزدیک است, کمال و سعادت ما در این است که به او در صفات و کمالات نزدیک شویم.

بنابراین منظور از قرب به خدا در مباحث اخلاقی, قرب مکانتی و سنخیتی است و نه قرب مکانی. اگر بخواهیم مثال بزنیم نزدیک شدن شخصیت ها به هم از نظر علم و عمل بسیار شبیه قرب انسان به خداوند است.

چه موقع می گوییم فلان شخص به ما نزدیک است, آنگاه که از نظر صفات شخصیتی میان ما و او قرابت و شباهتی باشد. سنخیت های گوناگون فکری و صفاتی و رفتاری مایه نزدیکی انسان ها و به عکس, تضادها مایه دوری افراد هستند.

گاها می شنویم که فلانی به آن شخصیت علمی و یا تاریخی نزدیک است. این نزدیکی ممکن است با فاصله زمانی و مکانی بسیار زیادی همراه باشد, اما در عین حال میان آن دو صفاتی وجود دارد که آنها را شبیه و قریب به هم ساخته است.

به طور مثال یک انسان سخی و بخشنده با شخص دیگری که او نیز به همین صفات نیکو آراسته است, نزدیک است, ولی با کسی که بخیل و تنگ نظر است, سنخیتی ندارد و دور است.

درباره اویس قرن گفته اند که فاصله بین او و پیامبر(صلی الله علیه و آله) فاصله بین یمن و مکه مکرمه بود, ولی فاصله روحی نداشتندو به هم نزدیک بودند ولی بعضی از منافقین پهلوی پیامبر (صلی الله علیه وآله) نشسته بودند ولی فرسنگها با هم فاصله داشتند. شاعر می گوید:در یمنی پیش منی، پیش منی در یمنی.

انسان اگر از نظر کمالات روحی متخلق به اخلاق الله شد به قرب الهی رسیده و اگر متخلق نبود دور است .


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 87/7/30::: ساعت 9:48 صبح

نقش «نیت» در تعالی و سقوط انسان

نیت از نظر اصطلاح اخلاقی به معنای قصد است و قصد نیز به معنای مقصد و هدف داشتن می باشد. نکته بسیار مهمی که در این زمینه باید مورد توجه قرار بگیرد این است که مصداق بارز نیت و هدف داری اگر چه در عبادت خداوند است، ولی محدود به عبادت اصطلاحی نیست و شامل کل زندگی انسان می شود. از این دیدگاه مومن کسی است که در کل زندگی خود مقصد و مقصود دارد و مقصدش چیزی جز قرب به خداوند و لقای او نیست. ان الصلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین.

از دیدگاه اسلام هدف زندگی انسان قرب الی الله است و این حقیقت است که کل زندگی انسان را توجیه می کند و آدمی را به سرمنزل مقصود و هدف خلقتی خود می رساند و کمال و سعادت او را تامین می کند.

اگر کسی نیت داشته باشد و تمام کارهای عبادی و غیر عبادی خود را با نیت نزدیک شدن به خداوند انجام دهد، تمام زندگی اش در راستای یک هدف و آن لقای الاهی و وصول به محبوب عالم سامان دهی می شود و از این طریق به تمامی آرزوهای انسانی و الهی خود خواهد رسید و در غیر این صورت تمام زندگی او از مسیر صحیح خود خارج خواهد شد و به گمراهی و هلاکت خواهد افتاد.

با این تعریف اکنون معلوم می شود که چرا در روایات اسلامی گفته شده است که نیّت جان عمل است. اینکه می گویند در هنگام عبادت نیّت کنید، به این معنا نیست که مثلاً هنگام خواندن نماز انسان در ذهن خود ترسیم کند که چهار رکعت نماز ظهر بجا می آورم «قربه إلی الله». بلکه نیت؛ یعنی قصد؛ یعنی مقصد داشتن، هدف داشتن و در اصطلاح دین نیت به این معنی است که انسان در عبادتش قصد کند که به رنگ خدا در آید ، با پرستش هستی به شکل آن در آید و مظهر وجود و اسماء و صفات آن شود و به خدای متعال نزدیک گردد. نیّت، انبعاث و پرش روح است. انبعاث روحی است که به سمت خدا پرواز میکند؛ همان نیتی که از عمل برتر است. از این رو گفته اند خدای سبحان را با نیّتهای صادق مسئلت کنید.

به خصوص در زمینه زندگی عرفانی و عبادت خداوند یکی از مسایل بسیار مهم ، مساله «نیت» است. «نیت» روح هر عبادتی به شمار می آید و ارزش عبادت، ارتباط تام و تمام به نیت انسان دارد. اگر نیت عبادت درست نباشد، آن عبادت هرچه هم حجم آن زیاد باشد، کمترین فایده را برای انسان نخواهد داشت.

ما در کارهای عادی و روزمره زندگی خود نیز برای نیت ارزش زیادی قایلیم و به کارهایی ارزش و بها می دهیم که از انگیز? صحیحی برخوردار باشند. برای مثال، اگر دوستی به هنگام احوالپرسی با ما، الفاظی از قبیل: «فدایت شوم، دوستت دارم، قربانت گردم، دلتنگت بودم و ...» را به کار ببرد و ما بدانیم که این حرفها واقعاً از روی محبت و صمیمیت اظهار می شود، این اظهار ارادت او برای ما بسیار ارزشمند است و البته محبت و ارادت ما هم به او زیاد می شود.

اما اگر بدانیم این حرفها را به منظور فریب دادنمان می زند و نیرنگی است برای آنکه از ما استفاده ای ببرد، هیچ ترزشی برای این اظهار ارادت ظاهری او قایل نمی شویم، بلکه هرچه بیشتر این رفتار را تکرار کند، انزجار ما از او بیشتر می شود. ظاهر هر دو کار یکی است، ولی این نیت است که باعث تفاوت آشکار در قضاوت ما می شود. اگر کسی نسبت به ما حرکاتی را که ظاهرش احترام و تعظیم است انجام دهد، ولی بدانیم نیت او از انجام آنها مسخره کردن است، نسبت به او چه حالتی پیدا می کنیم؟ نه تنها آن را ارزش نمی دانیم، که ضد ارزش قلمداد می کنیم. بنابراین، این یک قاعده کلی است که افراد عاقل برای ارزش یابی برخی از کارها، به ظاهر آن نگاه نمی کنند، بلکه دقت می کنند که با چه نیتی انجام شده است.

البته این که در هر مورد، چه درصدی از ارزش را به نیت می دهند و چه درصدی را به سایر جنبه ها، بحثی گسترده و از بحث فعلی ما نیز خارج است.

آنچه در این جا می خواهیم از آن بحث کنیم «نماز» است.

نماز می تواند منشأ ترقی انسان به مدارج و مرتبه هایی شود که حتی تصور آن برای ما مشکل است. بسیاری از اولیای الهی در اثر نماز به مقامهایی رسیده اند که ما حتی از درک و تصور آن عاجزیم و این حقیقت، انکار ناشدنی است.

در روایت است که: اَلصَّلو?ُ مِعراجُ المُؤمِنِ؛ نماز معراج مؤمن است. آیا نماز تا کجا می تواند انسان را عروج دهد؟ باید گفت تقریباً مراتب معراجی که در سایه نماز می تواند به دست آید، بی نهایت است.

از سوی دیگر همین نمازی که معراج است، می تواند انسان را به قعر جهنم بفرستد! این دو اثر متناقض از یک عمل واحد، مربوط به دو نیت مختلف می شود. یک نیت باعث می شود نماز، انسان را در ملکوت بالا ببرد، ولی همین نماز با نیتی دیگر، انسان را در جهنم سقوط می دهد.

در این زمینه، امام صادق علیه السلام می فرماید: دو نفر وارد مسجد می شوند و هر دو نماز می خوانند، اما یکی با نماز خواندن از عذاب و آتش نجات پیدا می کند و بهشتی می شود، و دیگری به سبب همان نماز جهنمی می شود. پرسیدند: یا ابن رسول الله! چگونه چنین چیزی ممکن است؟

امام صادق علیه السلام فرمود: نفر اول به نماز خواندن خود می بالد و برای آنکه توجه دیگران را نیز جلب کند، قدری هم رکوع و سجود و اعمال نمازش را بهتر انجام می دهد و خضوع و خشوع تصنّعی آن را بیشتر می کند. به سبب چنین نیتی که در نماز خود وارد می نماید، هم نماز را باطل می کند و هم باعث جهنمی شدن خود می گردد. اما شخص دوم وارد نماز می شود و نماز می خواند در حالیکه خجل، سرافکنده و در این فکر است که آیا این نماز من مقبول خواهد شد یا نه، و در هنگام نماز حالت توبه به او دست می دهد و تصمیم می گیرد دیگر گناه نکند. این نماز باعث می شود از جهنم نجات پیدا کند و بهشتی شود. (بحار الانوار، ج72، باب117، روایت21)

نیت تا این حد می تواند ارزش عمل را تحت تاثیر قراردهد. از این رو، معیار ارزش گذاری کارهای عبادی و روح عبادت، «نیت» است. مهم این است که عبادت را به چه «انگیزه ای» انجام می دهیم.

اهمیت و نقش نیت در اعمال، تا بدان حد است که ما می توانیم به جز عبادتهای اصطلاحی، از راه نیت، کاری کنیم که تمام اعمالمان عبادت شود! حتی کارهایی از قبیل: خوردن، آشامیدن، خوابیدن، استراحت کردن و لذت حلال بردن نیز می تواند طوری واقع شود که عبادت به شمار آید! البته این در صورتی است که در همه افعال خود «رضایت خداوند» را مد نظر داشته باشیم. اگر هر نشست و برخاست و هر عملی را که انجام می دهیم، قصدمان واقعاً این باشد که رضایت و خشنودی خدا را به دست آوریم، آن عمل، عبادت می شود.

البته تفاوت عبادتهای خاص با سایر اعمال این است که در سایر اعمال، اگر آنها را به قصد رضایت الهی انجام ندهیم، مشکلی ندارد و ما را جهنمی نمی کند، ولی عبادات خاص مثل نماز و روزه، اگر به قصد ریا انجام شود، فرد را به جهنم خواهد فرستاد.

در خصوص نماز باز هم تاکید می کنیم که در مورد نیت آن بسیار حساس باشیم. اگر نیت نماز درست شد، گوهری قیمتی خواهد شد که انسان را به اوج تقرب الی الله عروج خواهد داد و قدر و ارزش آن از تصور بیرون است.

اگر هم خدای ناکرده نیت نماز فاسد شد، همان گوهر گرانبها نه تنها از ارزش و اعتبار می افتد، که تبدیل به عنصری مضر و زیان بار می گردد و صاحب عمل را تا جهنم به دنبال خود می کشد. از خدای متعال می طلبیم که توفیق اخلاص در همه عبادتها، به ویژه نماز را به همه ما عنایت فرماید

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: سه شنبه 87/1/13::: ساعت 9:21 صبح

حیات عرفانی و عالم عشق که همان عبادت و ارتباط معنوی با خدای متعال است، چیزی فراتر از عالم عقل و استدلال است. استدلال اهل دل و محبت، دوست داشتن است، اگر چه عشق عرفانی ریشه در عقلانیت و حیات معقول دارد و ثمره و نتیجه عقل است، ولی در وادی عشق عاشق به فرمان دل و محبت زندگی می کند و به خداوند و اولیای او عشق می ورزد، محبتی که هیچ شباهتی به هوس اهل دنیا و طبیعت ندارد.

درست است که در زندگی عاشق دل فرمان می دهد و عشق و احساس تصمیم می گیرد، ولی دل و عشقی که ریشه در عقلانیت دارد و احساسی که ثمره تفکر و برآیند شناخت عمیق خدای متعال است.
عارف قبل از عاشق شدن، از عالم عقل و قرب فرایض و انجام واجبات دینی گذشته و سپس به عالم عشق و عبادت عاشقانه خداوند و قرب نوافل رسیده است. رابطه عارف با محبوب عالم اگر چه براساس عشق و محبت استوار است، ولی این عشق خالی از عقلانیت نیست. عشق و عبادت عرفانی نه تنها با عقل در تضاد نیست، بلکه کاملا همراه و هماهنگ با آن است.
عشق اهل دنیا به مظاهر هستی است و ریشه در شهوت، غریزه و امیال نفسانی دارد، ولی عشق عرفانی نسبت به ذات و صفات الهی است و ریشه در عرفان و شناخت عمیق و توحیدی حق تعالی دارد.
نکته اینکه، شروع این سیر و نفوذ به عالم عقل و عشق از طریق مطالعه، تحصیل دانش و تفکر و سپس انجام واجبات و مستحبات دینی  آغاز و انجام می پذیرد و هرکز کسی بدون علم و عمل قادر نیست حیات معقول و زندگی عارفانه داشته باشد.


 
<      1   2   3   4   5   >>   >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید