بازدید امروز : 54
بازدید دیروز : 62
من خدا را مثل مادری دل سوز می بینم و خوف از او برایم بی معنیست . او را بخشنده میبینم تا منتقم . ترس و دوست داشتن برای من همزمان نمیتواند برای کسی وجود داشته باشد . جهنم با خدای مهربان برایم از بهشت با خدای که از ترس به بهشتش رفته ام شیرین تر است . آیا نگرشم اشتباه است ؟ باید از او بترسم یا همواره با عشق به مهربانیش او را بپرستم ؟
برای پاسخ به سوال شما باید ان را تفکیک کنیم: اما اینکه گفتید خدا را مثل مادری دل سوز میبینید باید بگویم سخن درستی است بلکه خدای متعال هزار بار از مادر به بندگانش مهربان تر است او رب وصاحب ماست و هرگز بد ما را نمیخواهد اما توجه کنید که یک مادر مهربان شربت تلخ و آمپول دردناک را برای رهایی فرزندش از بیماری مهلک انتخاب میکند زیرا صلاح او را میخواهد و هیچوقت به نابودی او راضی نمیشود ؛ حالا شما حساب کنید خداوند که هزاران بار از مادر برای ما مهربانتر و دلسوزتر است هرگز سعادت ابدی ما را قربانی خواستههای زود گذر ما نمیکند و با علم بی نهایت خود همیشه آنچه بهترین گزینه است را برای ما میخواهد.
اما در مورد خوف از خدا و بخشندگی او ، بله همیشه رحمت خداوند بر غضب او سبقت دارد اما همه صفات خدا عین هم هستند و صفت انتقام او عین بخشش اوست و ما اگر صفتی از خدا را انکار کنیم به انکار خود خدا برمیگردد،
ترس از خدا خوب است یا بد؟ ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید