بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 62
تخلیه قلب از حب دنیا:
پر واضح است که محبّت دنیا با محبّت خداى تعالى جمع نمی شود. و احادیث در این باب بیشتر از آن است که در این اوراق بگنجدو چون معلوم شود که حبّ دنیا مبدأ و منشأ تمام مفاسد است، بر انسان عاقل علاقمند به سعادت خود لازم است این درخت را از دل ریشه کن کند.
بر همگان روشن است که درخت گناه، ریشه در دنیا دوستی و گرایش افراطی به لذت های مادی و طبیعی آن دارد ،بنابراین اگر کسی بخواهد که دلش را از گناه خالی نماید ، بر اوست که با ریشه و منشا آن بستیزد و بکوشد که از محبت دنیا در دلش بکاهد و گرایش به لذت های طبیعی را در نفس خویش تعدیل نماید ، که اگر چنین کند و به استعانت الاهی در این کار سترگ موفقیتی بدست آورد ،امکان یافته است که دلش را از گناه خالی نماید و به جای آن محبت خدای و اولیای او را جای گزین کند.
به طور کلی طریق علاج عملى حب دنیا معامله به ضد است، پس اگر به مال و منال علاقه دارد، با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبّه ریشه آن را از دل بکند. سر دادن صدقات همین کم شدن علاقه به دنیا است، و لهذا مستحبّ است که انسان چیزى را که دوست مىدارد و مورد علاقهاش هست صدقه دهد، اعمال ضدّ آن را بکند و دماغ نفس امّاره را به خاک بمالد تا اصلاح شود .
و نیز علت گرایش به دنیا جهل مردمان است، اگر قلوب مطلع شوند که عالم دنیا پست ترین عوالم و دار فنا و زوال و تغیر است و عالم هلاک و نقص است، و عوالم دیگر که بعد ازموت است هر یک باقی و ابدی و دار کمال و ثبات و حیات و بهجت و سرور است، فطرتاً حب آن عالم را پیدا می کنند و از این عالم گریزان گردند. و اگر از این مقام بالا رود و به مقام شهود و وجدان رسد و صورت باطنیه این عالم و علاقه به این عالم را (و همچنین صورت باطنیه آن عالم را) و علاقه به آن را ببیند، این عالم برای او سخت و ناگوار شود و تنفر از آن پیدا کند؛ و اشتیاق پیدا کند که از این محبس ظلمانی و غل و زنجیر زمان و دگرگونی خلاص شود.
چنانچه در کلمات اولیا اشاره به این معنی شده است: حضرت مولی المتقین - علیه السلام- می فرماید: والله لابن أبی طالبٍ آنس بالموت من الطّفل بثدی أمّه. «به خدا قسم که پسر ابوطالب مأنوس تر است به مردن از بچه به پستان مادرش». زیرا که آن سرور، حقیقت این عالم را مشاهده کرده به چشم ولایت، و جوار رحمت حق تعالی را به هر دو عالم ندهد. و اگر به واسطه مصالحی نبود، در این محبس ظلمانی طبیعت نفوس طاهره آنها لحظه ای توقّف نمی کرد.
البته اخراج حب دنیا از دل، به معنای نفی دوست داشتن موجودات و مخلوقات آن نیست؛ بلکه نفی و اخراج دنیاى مذمومی است که به صرف خوشى و التذاذ بدن و طبیعت انسان می اندیشد و به صورت افراطی پی گیری می شود، اما چنانچه انسان دنیا و امکانات دنیوی را به عنوان ابزاری برای کسب سعادت خود بخواهد و دوست داشته باشد، این حالت او حب دنیا محسوب نمی شود.
براى کم کردن میزان علاقه به دنیا و در نهایت رهایی از حب دنیاى مذموم و توجه هر چه بیشتر به آخرت، توجه و عمل به امور ذیل بایسته است:
1. عزم بر روشن نگه داشتن دل و سلامتی آن:
حبّ دنیا، ماهیت دل را تغییر می دهد، آن را تیره مىسازد، روشنى را از آن مىگیرد و سلامتش را از میان مىبرد. پس تأمل در این حقیقت که حبّ دنیا بزرگترین ظلم به خویشتن است موجب مىگردد آدمى اراده و عزم خود را بر ترک حبّ دنیا جزم نماید و در حقیقت شناخت حب دنیای مذموم و نقش آن در شقاوت انسان گام اول است برای اینکه انسان ریشه حب دنیا را از دل خود برکند و در تخلیه آن بکوشد. در این راستا تلاوت قرآن کریم و روایاتی که در مورد دنیا است، اثر زیادی در شناخت عمیق دنیا دارد. شناخت دنیا یکی از عوامل موثر در تخلیه قلب از حب دنیا است.
2. باور به فانی بودن دنیا:
باور دل از اعتقاد ذهن خیلى بالاتر است. برای مثال، بسیارى اعتقاد جازم دارند که مرده ترس ندارد ولى باز هم از مرده مىترسند؛ این نیست جز این که این اعتقاد, باور دل آنها نشده است؛ اما شخص مردهشوى علاوه بر اعتقاد، دلش هم باور کرده که مرده ترسى ندارد.
بسیارى از ما اعتقاد داریم که روزى از دنیا خواهیم رفت و به این آیات معتقدیم که: کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ؛ همه کسانى که روى زمین هستند فانى مىشوند (رحمن/ 26) و نیز اعتقاد داریم: ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اَللَّهِ باقٍ؛ آنچه نزد شماست از بین مىرود و آنچه نزد خداست باقى مىباشد (نحل/ 96)؛ اما هیچکدام از اعتقادات را باور قلبی نکردهایم ازاین رو دل به دنیا بستهایم، بنابراین باید فناء دنیا را باور کنیم تا دل به دنیا نبندیم.
براى کسب این باور می توان در برنامه مطالعه روزانه خود، خواندن سلسله کتب اخلاقى را قرار داد. در اثر مطالعه مداوم و هر روزه این گونه کتب, باور انسان شود که آنچه اهم است و باید همّ و غمّ را صرف آن کرد معنویت، سجایاى اخلاقى، ملکات بلند نفسانى و پرواز از دنیا و تعلقات آن مىباشد.
مطالعه شرح احوال بزرگان و فرزانگان هم مفید و از همین باب است؛ مانند این کتاب ها:
مهر تابان، یادنامه علامه طباطبایی، نوشته علامه حسینی طهرانی.
روح مجرد، یادنامه عارف بالله سید هاشم حداد، نوشته علامه حسینی طهرانی.
نشان از بی نشان ها (2 جلد)، یادنامه آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی، نوشته علی مقدادی اصفهانی.
آیت الحق (2 جلد)، یادنامه آیت الله سید علی آقا قاضی، نوشته سید محمد حسن قاضی.
سیری در آفاق، زندگی نامه آیت الله بهاء الدینی، نوشته حیدری کاشانی.
در آسمان معرفت، در احوال چند تن از علمای ربانی، نوشته علامه حسن زاده آملی.
کیمیای محبت، یادنامه شیخ رجبعلی خیاط، نوشته محمدی ری شهری.
3. مرگ اندیشى:
تفکر و تأمل در مرگ و یاد آن، موجب بى رغبتى به دنیا مىشود؛ چنان که حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: «آنکه یاد مرگ بسیار کند، از دنیا به اندک خشنود شود».(نهجالبلاغة، حکمت 349) و یا باز می فرماید: «اسباب سفر آماده کنید! خدایتان بیامرزد که نداى کوچ همواره طنین افکن است. دوران ماندگارى در دنیا را ناچیز بشمارید و با شایستهترین توشهاى که در اختیار دارید به آخرتروى آرید... و بدانید که مرگ چنان چشم در چشم شما دوخته که گویا هم اکنون چنگالهایش را در پوستتان فرو برده است... پسوابستگی هاى دنیا را ببرید و به توشه تقوا تکیه کنید.» (فرهنگ آفتاب، عبدالمجید معادیخواه، ج 5، ص 2528 )
چه مناسب است که هر روز ساعتی در مکانى خلوت به مرگ فکر شود. و این هر چه بیشتر و دقیقتر و عمیقتر باشد دل را بیشتر از این دنیاى فانى جدا مىسازد. ابوعبیده مىگوید به امام محمد باقر(علیه السلام) عرض کردم: «سخنى به من بفرما تا به سبب آن بهرهمند گردم. حضرت فرمود: یا ابا عبیدة اکثر ذکر الموت فانه لم یکثر ذکره انسان الا زهد فى الدنیا؛ اى ابوعبیده زیاد یاد مرگ باش زیرا حقیقتاً هیچ انسانى یاد مرگ را فزونى نبخشید مگر این که در دنیا زاهد گشت (و دلش به دنیا بىرغبت شد».(المحجةالبیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 8، ص 241)
4. زهد ورزى:
حضرت على (ع) زهد را گونهاى نگریستن به دنیا مىداند، نه روش زندگى در آن و این نگرش موجب مىگردد علاقه به دنیاى مذموم در انسان، رو به کاهش گذارد. آن حضرت در تعریف زهد مىفرماید: «زهد با همه شاخ و برگش میان دو کلمه قرآن است: لِکیْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ؛ تا بر آنچه از دست شما رفته، حسرت نخورید و بر آنچه به شما رسیده، شادمان نشوید (حدید/23)؛ هر کس بر آنچه از دست داده، اندوهگین نشود و بر آنچه به دست آورده، شاد نشود، هر دو روى زهد را گرفته است». (نهج البلاغة، حکمت 439)
5. تامل در احوال گذشتگان:
فراز ذیل که از زبان مبارک امام على (علیه السلام) نقل می شود، براى بیان مقصود کافى است: «اخبار گذشتگان و آنچه را بر نسلهاى پیشین رفته است، به یاد آور. بر سرزمینهایشان بگذر و در آثار بازماندگانشان نیک بنگر. ببین که چه کردند و از کجا برکنده شدند و به کجا فرود آمدند و جاى گرفتند! بى گمان در مىیابى که از میان دوستان به سراى غربت در افتادهاند، و زود باشد که تو نیز سرنوشتى چو آنان یابى». (نهجالبلاغة، نامه 31).
6. باور کنیم که رزق و روزی بدست خدا است:
یکی از چیزهایی که در رسیدن به آرامش و قناعت و حرص نورزیدن به دنیا بسیار مؤثر است این است که بدانیم و باور کنیم که چه نسبت به دنیا حریص باشیم و چه قانع و زاهد, آنچه که خدا از رزق و روزی مقدر کرده است به ما خواهد رسید.
امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که امام علی (علیه السلام) فرمودند: ... آگاه باشید که زهد ورزیدن شخص زاهد در این دنیا چیزی از قسمتی را که خداوند در این دنیا برای او معین ساخته کم نمی کند و همانا حرص شخصی که بر بدست آوردن خوشی های زود گذر زندگانی دنیا حریص است چیزی به او نمی افزاید. پس زیانکار کسی است که درباره ی بهره ی اخروی اش دچار زیان شده باشد. (10)
7. دقت در سیره ی معصومین (علیهم السلام):
نقل شده است که بستر خواب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) حصیر زبری بود که هر گاه بر روی آن استراحت می کردند, آثار تارو پود درشت و خشن حصیر در صورت مبارک آن حضرت نمایان می شد. به آن حضرت عرض شد چرا قیصر و کسری باید در چنان آسایشی باشند و شما بر روی چنین حصیر زبری بخوابید تا آنکه تارو پودش در رخسارتان اثر گذارد ؟ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا نمی پسندید که دنیای زود گذر برای آنان باشد و سرای جاویدان آخرت برای ما؟ شکی نیست که من از آنان برترم و نزد خدا گرامی تر, لیکن مرا با تعلقات دنیوی کاری نیست زیرا زندگی ما در دنیا به مسافری می ماند که لحظاتی در سایه ی درختی می آرمد و آن گاه که سایه, زایل شد آن مسافر برخاسته, به سوی مقصد خود رهسپار می شود. (11)
خوراک معصومین, پوشاک آنها و ... همگی می توانند برای ما الگویی باشد تا از زیاده خواهی بپرهیزیم؛ البته منظور این نیست که مثلا ً بمانند امام علی (علیه السلام) غذای خود را به گرسنگان داده, از شدت گرسنگی سنگ به شکم ببندیم و یا همچون حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) بر روی حصیر بخوابیم و ... نه ما توان چنین کاری را داریم و نه به ما تکلیف شده که چنین باشیم؛ زهد حضرات معصومین (علیهم السلام) مخصوص آنهاست و کسی تاب و تحمل آنرا ندارد. بلکه منظور از الگو بودن آنها در پرهیز از دنیا دوستی, این است که از حب دنیا اجتناب کنیم و در حد نیاز از دنیا بهره مند شویم و اهل تولید و دست گیری از مستمندان و رفع نیازهای جامعه باشیم.
8. همنشینی با افراد صالح و ساده زیست:
خصوصیات رفتاری و نحوه زندگی همنشین و دوست, در انسان تاثیری ویژه می گذارد. لذا اگر با کسانی که زندگی ساده, بدور از تجملات و زیاده خواهی دارند ارتباط نزدیک بر قرار شود, در همرنگی انسان با آنها بسیار موثر خواهد بود.
بر کسى پوشیده نیست که اثر دوست و همنشین بسیار شگرف و عمیق است مخصوصا دوستان (و دقیقتر دشمنانى) که انسان را به گناه بکشانند حضرت على(ع) مىفرمایند: صاحب السوء قطعة من النار.همراه (و رفیق) بد پارهاى از آتش است (سر الاسراء، استاد على سعادتپورر، ج 2، ص 350، روایت 6)
نه تنها باید از دوستان معصیتکار و معصیتخوان پرهیز کرد، بلکه حضرت بالاتر از این را مىفرمایند: ینبغى لمن اراد صلاح نفسه و احراز دینه، ان یجتنب مخالطه انباء الدنیا . سزاوار است براى کسى که مىخواهد نفس خود را اصلاح کند و دین خود را نگه دارد که از مخلوط شدن با فرزندان (و اهل) دنیا بپرهیزد. (همان، روایت 9)
از مهمترین اسباب اصلاح نفس جدایى دل از دنیا و غیر خداست و از مهمترین اسباب جدایى دل از دنیا و غیر خدا ، جدایى و پرهیز از اهل دنیا و دنیامداران و مخلوط نشدن با آنان مىباشد تا چه رسد به این که این اهل دنیا دوست همیشگى و همراه انسان باشد و تا چه رسد به این دوست همیشگى هم خود اهل معصیت باشد و هم دیگرى را به معصیت دعوت کند.
9. اجتناب از گناه و انجام واجبات:
باید توجه داشت گناه انسان را به دامن دنیا مىاندازد زیرا نوع گناهان با مشتهیات نفسانى و بعد حیوانى انسان سازگار است و هر قدر انسان به گناهان نزدیک شود در باتلاق دنیا فرو مىرود و دنیا در نفسش شیرینتر مىآید چون کرمى که در لجن مىلولد و از این لولیدن لذت هم مىبرد و هر قدر دامن خود را از غبار تیره گناه بتکاند از بعد حیوانى و لذت دنیوى فاصله مىگیرد و دل را از شیرینى دنیا که ناشى از گناه است مىروید از طرفى انجام واجبات بعد انسانى و ملکوتى را جلا مىدهد زیرا تمامى واجبات با شرایطش انبساط و گشایش روحانى و توجه معنوى مىباشد و اگر دل با واجبات انس گرفت و لذت عبادات را چشید از آن طرف لذت دنیا و دلبستگى به آن رخت بر مىبندد هر چه اجتناب از گناه و انجام واجبات بیشتر و دقیقتر باشد اثرش بیشتر است.
10. باور کردن نیاز به توشه آخرت:
اگر کسى باور کند که سخت محتاج به زاد و توشه آخرت است و دنیا پرستی انسان را تهی دست مىسازد رغبتش به دنیا کم مىشود و کم کم دل از دنیا جدا مىکند. باید این کلام گهر بار علی ع را باور کنیم که فرمود: اى مردم دنیا دار عبور و آخرت خانه قرار شما است، از عبورگاه براى قرارگاه (توشه) برگیرید پردههاى (آبرویتان را با اعمال زشتتان) نزد (خداوندى که) از اسرار شما آگاه است نریزید، قبل از این که بدنهایتان از دنیا خارج شود قلبهایتان را (از توجه و حب آن) خارج سازید، در دنیا (فقط) آزمایش مىشوید (ولى) براى غیر دنیا آفریده شدهاید. هر گاه انسان وفات یابد مردم مىگویند: (چه میراثى ) چه چیزى را به جا گذاشته؟ در حالى که ملائکه مىگویند چه چیزی (چه عملى و هدیهاى) را پیش فرستاده. پس پارهاى از آنچه مال شما است پیش فرستید تا قرض (سودبخشى) برایتان باشد و همه آنچه دارید باقى نگذارید تا فرضى ( بر ضرر شما) باشد.
ایها الناس انما الدنیا دار مجاز و الاخرة دار قرار، فخذوا من ممرکم لمقرکم، ولا تهتکوا استارکم عند من یعلم اسرارکم، و اخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل ان تخرج ابدانکم، ففیها اختبرتم، و لغیرها خلقتم. ان المرء اذا هلک قال الناس: ما ترک؟ و قالت الملائکة: ماقدّم؟ للّه آباؤکم فقدموا بعضا یکن لکم قرضا، ولا تخلفوا کلاً فیکون فرضا علیکم. ( نهجالبلاغه، خطبه 203)
11. تقویت معنویت و ارتباط با خداوند:
تنها دوری از دنیا برای خودساختگی انسان و سعادت او کافی نیست، مهمترین عامل ضعیف شدن حب دنیا در قلب انسان، تقویت معنویت و ارتباط و انس با خداوند است. اگر انسان لذت مناجات با خداوند و نماز و دعا را چشید آنگاه لذت های مادی برایش بی رنگ و کم رمق خواهد شد و به تدریج حب دنیا از دلش بیرون خواهد رفت و حب خداوند و اولیای او جایگزین آن می شود.
حب دنیا یا دنیا پرستی ریشه همه بدی ها:
بزرگترین مانع مراقبه و خودسازی که ریشه همه بدی های انسان است، دنیا دوستی است. حب دنیا به هیچ وجه با حب خدا قابل جمع نیست. انسان یا در راه رسیدن به دنیا حرکت می کند یا در راه رسیدن به خدا، این دو راه کاملا در مقابل هم قرار دارند.
دنیا دوستی که همان دنیا پرستی و شرک است، انسان را به سوی شقاوت سوق می دهد و خدا دوستی که همان خداپرستی است، مایه سعادت انسان در دنیا و آخرت است.
علی علیه السلام فرمود: به درستی که دنیا و آخرت دو دشمن هم و دو راه مختلف اند، پس کسی که دنیا را دوست بدارد و پیرو آن باشد، آخرت را دشمن می دارد . دنیا و آخرت به منزله شرق و غرب اند و کسی که میان آن حرکت می کند، هر زمان که به یکی نزدیک می شود از دیگری دور می گردد. ان الدنیا و الآخره عدوان متفاوتان و سبیلان مختلفان فمن احب الدنیا و تولاها ابغض الآخره و عاداها و هما بمنزله المشرق و المغرب و ماش بینهما کلما قرب من واحد بعد من الآخر، (نهج البلاغه، حکمت 103 .)
دیلمى در ارشاد القلوب از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام روایت کند که رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: در شب معراج خداى تعالى فرمود: اى احمد، اگر بندهاى نماز اهل آسمان و زمین را بخواند و روزه اهل آسمان و زمین را بگیرد و چون ملائکه طعام نخورد و جامه عابدان را بپوشد پس از آن در قلب او ببینم ذرّهاى از حبّ دنیا یا سمعه آن یا ریاست آن یا اشتهار آن یا زینت آن، با من مجاورت نمىکند در منزلم و از قلب او خود را بیرون مىکنم و قلب او را تاریک مى گردانم تا مرا فراموش کند و نمىچشانم به او شیرینى محبّت خود را.
با مراجعه به آیات و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ روشن می گردد که ریشه و منشأ همه مفاسد و گناهان، محبّت و دلبستگی به دنیا و مظاهر آن است قال رسول الله ـ صلی علی علیه و آله ـ : حب الدنیا اصل کل معصیه و اول کل ذنب دنیا دوستی ریشه تمام معاصی و اول هر گناهی است. (میزان الحکمه، ج 3، ص 294.)
در روایات متعدد داریم که ریشه هر فتنه و سختی ا ی که در زندگی انسان رخ می دهد در حب دنیا نهفته است. قال علی ـ علیه السّلام ـ : حب الدنیا رأس الفتن و اصل المحن، میزان الحکمه، ج 3، ص 294.
در اینکه حبّ دنیا مذموم بوده و ریشه همه مفاسد و منشأ همه بدبختی های انسان در عالم آخرت است از نظر آیات و روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ جای هیچ گونه شبهه و تردید نیست، و همه اهل کمال نیز در آن اتفاق نظر دارند که انسان به همان نسبتی که به دنیا رو آورده است از آخرت و معنویات دور می گردد.
در حدیثى از رسول خدا ص نقل شده که فرمود: «اکبر الکبائر حب الدنیا، بزرگترین گناهان، دنیاپرستى است»! (کنزالعمال، حدیث 6074(جلد3، صفحه 184).)
از امام علی (ع) روایت شده که: دنیاپرستى دین انسان را بر باد مىدهد و ایمان و یقین او را مىگیرد. ان الدنیا لمفسدة الدین و مسلبة الیقین; (غررالحکم، شماره 3518)
در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) آمده است که فرمود: نخستین چیزى که با آن عصیان و نافرمانى خدا شد شش چیز بود: دنیاپرستى، حب ریاست، علاقه به غذا(شکمپرستى)، محبت(افراطى) زنان، پرخوابى و علاقه به راحتى و تنپرورى. ان اول ما عصى الله به ست: حب الدنیا و حب الرئاسة و حب الطعام و حب النساء و حب النوم و حب الراحة، (بحارالانوار، جلد 70، صفحه 60)
طبیعى است که وقتى عشق به چیزى در وجود انسان چیره مىشود، او را از روشنترین واقعیتها غافل مىکند، چشم دارد اما گویى نابیناست، گوش دارد اما گویى ناشنواست، زبان دارد ولى جز به آنچه به آن دل بسته است گردش نمىکند و براى رسیدن به این محبوب خود یعنى دنیا تن به هر ذلتى مىدهد. در حدیثى از امام على بن ابیطالب(ع) مىخوانیم: دنیاپرستى را ترک کن چرا که حب دنیا چشم را کور و گوش را کر و زبان را لال مىکند و گردنها را به ذلت مىکشاند. ارفض الدنیا فان حب الدنیا یعمى و یصم و یبکم و یذل الرقاب;! (اصول کافى، جلد 2، صفحه136.)
از امام على بن الحسین(ع) پرسیدند: کدام عمل در نز خداوند متعال افضل است. هیچ عملى بعد از شناخت پروردگار متعال و شناخت پیامبر او(ص) برتر از دشمنى با دنیا(و ترک دنیاپرستى) نیست.اى الاعمال افضل عند الله عز و جل; قال ع: «ما من عمل بعد معرفة الله جل و عز و معرفة رسوله افضل من بغض الدنیا -
باز در حدیثى که در مورد آثار منفى دنیاپرستى از امیرمؤمنان على(ع) نقل شده و در واقع فلسفه این حکم الهى در آن تبیین گردیده، مىخوانیم: دنیاپرستى خرد را فاسد مىکند و گوش قلب را از شنیدن سخنان حکمت آمیز ناشنوا مىسازد و سبب عذاب دردناک(در دنیا و آخرت) مىشود. حب الدنیا یفسد العقل، و یصم القلب عن سماع الحکمة و یوجب الیم العقاب; (غررالحکم شرح فارسى، جلد3، صفحه397، شماره 4878.)
زندگى دنیا همچون سرابى است که تشنهکامان را در بیابان سوزان تعلقات مادى به سوى خود فرامىخواند، اما هنگامى که نزد آن مىآیند چیزى که عطش را فرونشاند پیدا نیست، بلکه دویدن در این بیابان سوزان آنها را تشنهتر مىکند، باز سراب را در فاصله دیگرى جلو خود مىبینند و به گمان اینکه آنجا آب استبه سوى آن مىشتابند و باز هم تشنهتر و تشنهتر مىشوند تا هلاک گردند.
بسیارند کسانى که سالها به سوى دنیا دویدهاند، هنگامى که به آن رسیدهاند صریحا اعلام مىکنند نه تنها گمشده خود را(یعنى آرامش و آسایش) پیدا نکردهاند، بلکه «شهد» آن را با «شرنگ» و «گل» آن را با «خار» همراه دیدهاند، غالبا به جاى آرامش، نگرانىها و اضطرابهاى آنها براى حفظ آنچه دارند چندین برابر شده است!
در بیان آثار زیانبار دنیاپرستى از پیامبر اکرم(ص) چنین آمده است: دنیاپرستى هم فکر انسان را به خود مشغول مىدارد و هم بدنها را(نه آرامش فکر مىگذارد و نه آسودگى جسم). ان الدنیا مشغلة للقلوب و الابدان. (بحارالانوار، جلد 74، صفحه 81)
قرآن کریم فریب خوردگان و منحرفین از صراط مستقیم حق را، کسانی دانسته است که حیات دنیا آنان را فریفته و باعث هلاکت شان شده است، کسانی که کالاهای دنیا در چشم آنان چنان زیبا جلوه کرده که در تحصیل آن سر از پا نمی شناسند، زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه والخیل المسومه والانعام والحرث ذلک متاع الحیوه الدنیا و الله عنده حسن المآب، سوره آل عمران آیه 14.
با آنکه متاع دنیا در برابر نعمت های آخرت بسیار اندک است. ولی مردم به خاطر زینت آرائی متاع دنیا و موافقت آن با میل و طبیعت و جسمانی شان به آن رو آورده و از نعمت های اخروی که همه برکات در آنها است، گریزانند. ارضیتم بالحیاه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الآخره الاّ قلیل، سوره توبه، آیه 38.
این سخن را با حدیث پرمعنى دیگرى از رسول خدا(ص) پایان مىدهیم، فرمود: دنیاپرستى در هیچ دلى ساکن نمىشود مگر اینکه او را به سه چیز آلوده مىکند، گرفتارى مستمرى را که هرگز خستگى آن پایان نمىگیرد و احساس فقر و بینوایى که هرگز به غنا نمىرسد و آرزوى درازى که هیچگاه پایان نمىگیرد. انه ما سکن حب الدنیا قلب عبد الا التاط بثلاث: شغل لاینفد عناوئه، و فقر لایدرک غناه، و امل لاینال منتهاه. (بحارالانوار، جلد 74، صفحه 188)
یکى از بزرگان فرموده است : دنیا بسان اندامى است که سر آن کبر، چشم آن آز، گوش آن ولع، زبان آن ریا و خودنمایى، دست آن شهوت، پاى آن عجب، قلب آن غفلت و بى خبرى، بودش نیستى و ثمرهاش زوال است. پس هر کس آن را دوست گیرد، کبر و خود بینى به او دهد، و به هر که نیکوش پندارد حرص و ولع ارزانى کند، و کسى را که طالب او گردد، به آز و طمع در اندازد، و بر کسى که او را بستاید جامه ریا پوشاند، و کسى را که اراده آن کند گرفتار عجب و خود بینى کند، و کسى را که به او اعتماد کند غافل سازد، و کسى را که متاعهاى او پسند وى افتد نابود سازد، و کسى را که متاعهاى دنیوى جمع کند و بخل بورزد به جایگاه و قرارگاهش، آتش، روانه کند. مصباح الشریعه ، باب 32 فی صفه الدنیا
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید