سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2745362

  بازدید امروز : 99

  بازدید دیروز : 62

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
از عدالت نبود حکم نمودن به گمان . [نهج البلاغه]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: دوشنبه 88/8/4::: ساعت 9:7 صبح

درباره معرفت شهودی عرفانی توضیح دهید؟

شناختهای انسانی را از یک دیدگاه می توان به چهار قسم، تقسیم کرد:
1. شناخت تجربی و علمی(به اصطلاح خاص). اینگونه شناخت با کمک اندامهای حسی به دست می آید هر چند عقل نیز نقش خود را در تجرید و تعمیم ادراکات حسی، ایفا می کند. شناختهای تجربی در علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی و زیست شناسی، مورد استفاده قرار می گیرد.
2. شناخت عقلی، اینگونه شناخت بوسیله مفاهیم انتزاعی (مقولات ثانیه) شکل می گیرد ونقش اساسی در به دست آوردن آن را عقل، ایفاء می کند هر چند ممکن است بعضا از مقدمات قیاس، استفاده شود. قلمرو این شناختها منطق و علوم فلسفی و ریاضیات را در بر می گیرد.
3. شناخت تعبدی نقلی. اینگونه شناخت، جنبه ثانوی دارد و بر اساس شناخت قبلی« منبع قابل اعتماد» (اتوریته) و از راه خبر دادن «مخبر صادق» حاصل می شود. مطالبی که پیروان ادیان بر اساس سخنان پیشوایان دینی می پذیرند و گاهی به آنها اعتقادی به مراتب قویتر از اعتقادات برخاسته از حس و تجربه پیدا می کنند از همین قبیل است.
4. شناخت شهودی. اینگونه شناخت بر خلاف همه اقسام گذشته بدون وساطت صورت و مفهوم ذهنی به ذات عینی معلوم، تعلق می گیرد و به هیچ وجه جای خطا و اشتباهی ندارد اما معمولا آنچه بنام شناخت شهودی و عرفانی قلمداد می شود ، در واقع، تفسیری ذهنی از مشهودات است و قابل خطا و اشتباه می باشد.
معرفت و شهود در اصطلاح عرفان و تصوف عبارت است از: دیدار حقایق به چشم دل و قلب پس از گذران مقامات و درک کیفیات احوال.
استاد محمد تقی جعفری درباره (ادراک شهودى) می نویسد:. مقصود از شناخت شهودی عبارت است از تماس مستقیم درون با واقعیت غیرقابل تماس حسی طبیعی و عقلانى... در حقیقت شهود عبارت است از بینایی درونی واقعیت با روشنایی خاصی که از بینایی حسی و شناخت عقلانی قوی تر و روشن تر است و با نظر به حالات گوناگون درونی در تماس با واقعیات، این نوع بینایی قابل انکار و تردید نیست. شناخت شهودی در حالات رؤیایی و تجریدی بیشتر بروز می کند تا در حالات طبیعى. (محمد تقی جعفرى، شرح و تفسیر نهج البلاغه، ج 7، ص 8281).
آیة الله جوادی آملی. استاد جوادی آملی درباره خصوصیت شناخت شهودى چنین می گوید:.
کسی که دارای (شناخت شهودى) است در نگاه خود حقایقی را می بیند و با گوش خود کلماتی را می شنود که دیگران از دیدن و شنیدن آنها محروم هستند، همان گونه که دیگران گرمای آتش را احساس می کنند و یا صداهای گوناگون را تشخیص می دهند و صاحبان آن صداها و معانی مربوط به آنها را می شناسند، کسانی که دارای شناخت شهودی هستند نیز از نگاه به اشیای مختلف و در برخورد با امور متفاوت، مناظر و یا اصوات گوناگونی را دیده و یا می شنوند که در آنها شک و تردید ندارند. اولین بار این گونه از شناخت در حالت خواب نصیب انسان می شود، رؤیاهای صادقانه که در آنها حقایق گذشته، حال و یا آینده که متعلق به فاصله های مکانی دور و یا نزدیک است مشاهده می شود، نشانه ای از آن چشم و گوش باطنی انسان می باشند.
البته آن چشم یا گوشی که حقایقی از این قبیل را ادراک می کند مختص به انسان خوابیده نیست، کسی که بیدار است نیز می تواند آنچه را که در فاصله دور است مشاهده کند و یا آن که بوی آن را استشمام نماید.
حضرت یعقوب چون پیراهن یوسف از دروازه مصر خارج شد، بوی یوسف را شنیده و گفت:.
إنّی لَأجدُ ریح یوسف لولا أن تُفنّدونِ (یوسف (12) آیه 94)؛.
به درستی که بوی یوسف را می شنوم اگر مرا تکذیب نکنید.
این گونه از احساس مختص به حضرت یعقوب نیست، آنچه را که حرّ سلام اللّه علیه در کربلا شنید، یا آن ندا که حضرت سیّدالشهدا(ع)بین راه استماع نموده و از آن پس استرجاع نمود و از همه عمیق تر آنچه را که سید الشهدا(ع)در عصر تاسوعا و یا روز عاشورا در کنار خیام حرم آل رسول دید و شنید همگی از این قبیل است.
این شنیدن ها و دیدن ها هیچ یک چیزی نیست که خواب در وقوع آن نقشی داشته باشد، بلکه هر کس که بتواند به دل خود سر زده و زنگار از آن باز گیرد، سرمایه این شناخت را مشاهده خواهد کرد و از این طریق به شناسایی جهان بیرون، دست خواهد یافت، لیکن چون روح در آغاز ضعیف است، حواس بیرونی و اشتغال های طبیعی مزاحم و مانع از ادراک باطنی او می گردند، در چنین حالتی است که با قطع سرگرمی های بیرونی در حالت خواب زمینه مناسب برای سفر درونی فراهم می شود وگرنه آن چشم و گوش که در خواب به مشاهده حقایق نایل می گردند، در بیداری نیز همراه انسان می باشند.
نفس چون قوی شد، نه تنها مشاهدات بیرونی برای او مزاحمتی ایجاد نمی کنند، بلکه کمک او در شهود خارجی نیز می باشند، صاحب دل مهذب در بیداری با نگاه به هر منظر، حقیقتی را که مناسب با آن است مشاهده می کند و در گذر از هر زمان، نسیمی را هماهنگ با آن استشمام می نماید؛ به عبارت دیگر نزد این شخص هر شی ء از اشیای طبیعی همانند آینه، آیه و نشانه ای است که حقیقتی برتر از حقایق ملکوتی و جبروتی را ارائه می دهد.( عبداللّه جوادى، شناخت شناسی در قرآن، ص 409 407).
معرفت شهودی، حصولی و اکتسابی نیست بلکه حضوری و ذوقی است و بیشتر یافتنی است تا فهمیدنی؛ یعنی این‌گونه از معرفت با خواندن و نوشتن حاصل نمی‌شود بلکه حقیقتی است که در عالم حضور دارد و سالک می‌باید با سلوک خود بدان برسد. عرفای اسلامی به خوبی واژه «کشف» را برای این‌گونه از معرفت به کار برده‌اند. در واقع علم لدّنی و شهودی، علمی است که در ظاهر عالم هویدا نیست و در باطن عالم وجود دارد و بنابراین رسیدن به آن، به معنی «کشف‌کردن» آن است؛ کشفی که قابل عرضه به دیگران نیست و به همین دلیل بسیاری به مخالفت با آن می‌پردازند.
در معرفت‌شناسی شهودی، اساسا نمی‌توان تفکیکی میان سوژه و ابژه قائل شد. فاعل شناسا نمی‌تواند خود را به مثابه امری شناساگر به موضوع شناسایی تحمیل کند و آن را مورد شناخت قرار دهد. در واقع فاصله میان سوژه و ابژه در معرفت‌شناسی شهودی از میان می‌رود و شناخت در گرو پیوند این‌دو است. از طرفی انسان در مقام فاعل شناسای نهایی نیست بلکه در مرتبه‌ای بالاتر از وی، عقلی وجود دارد که منبع افاضه فیض به او است.
قرآن مجید در مواردی از این نوع شناخت با صراحت سخن می‌گوید: « و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض »[انعام 75]. نشان دادن و ارایه عالم ملکوت به انسان، تنها از راه علم شهودی و نه حصولی میسر است؛ « و اذا اخذ ربک من بنی‌آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم فالوا بلی » [اعراف 172] .
خدای متعالی در عالم ذر انسان‌ها را بر نفس خودشان شاهد گرفت و نفسشان را مشهود آنها قرار داد. آن گاه بلافاصله از آنها پرسید : آیا من رب شما نیستم ؟ همه گفتند : آری ؛ جالب آنکه نفرمود: « الیس لکم ربُّ»؛ بلکه به من اشاره کرد . بنابراین شهود نفس، عین شهود ذات می‌باشد؛ چنانکه فرمود: « من عرف نفسه فقد عرف ربه »؛ یعنی معرفت نفس عین معرفت رب است نه اینکه بین آن دو ارتباط لزومی برقرار باشد . به بیان فلسفی ، یافتن معلوم از آن جهت که عین الربط است،‌عین یافتن ربط و مربوط است و به تعبیر قرآنی یافتن فقر از آن جهت که فقر است،‌عین یافتن غنای غنی است « یا ایها‌الناس انتم الفقراء‌الی الله و الله هو الغنی الحمید » [فاطر 15].
نتیجه آنکه معرفت شهودی هر چند معرفتی شخصی و غیر قابل انتقال است،‌اما میان معارف،‌برترین و اشرف آنهاست . بنابراین انسان شناخت حسی دارد تا برای گذران امر دنیا به خصایص اشیای محسوس نایل شود واز معرفت عقلی نیز بهره‌مند است تا به امور کلی مادی و غیر مادی دسترسی یابد ؛ همچنین ملهم به ادراکات عملی است تا با تشخیص مصالح و مفاسد متذکر شود. برتر و والاتر از همه،‌معرفت شهودی است که پروردگار عالم آن را به خلیفه خود عطا کرد و آن را بهترین وسیله برای عرفان خود قرار داد. بنابراین خدای سبحان انسان را به انواع معارف و مشاعر تجهیز کرد؛ « لئلا یکون للناس علی الله حجة»[نساء 165]
خواجه می‌گوید: یقین مرکب راهوار سالک راه خداست، که منزل پایانی عوام، و آغازین گام خواص به حساب می‌آید و آن را سه درجه است:
1 -علم الیقین، که از قبیل دانش حصولی است و به وسیله استدلال, اعم از عقلی و نقلی, به دست می‌آید؛
2 -عین الیقین، که از سنخ دانش حضوری، و بی نیاز از استدلال است؛
3-حق الیقین، که آن هم از قسم علوم شهودی است و مرتبه‌ای فراتر از دو مرحله قبلی را دارا می‌باشد. (شرح منازل السائرین- ص282ـ285)
سید حیدر آملی نیز نیل به شناخت واقع را هم از راه علم حصولی و هم از راه علم حضوری ممکن می‌شمارد, ولی همانند بسیاری دیگر از عارفان برتری را از آنِ شناخت شهودی می‌داند. این شناخت شهودی که از جانب خداوند-جلّ و علا- افاضه می‌گردد, گاه به شکل وحی, گاه به صورت الهام، و گاه به گونه کشف است. (سید حیدر آملی: نص النصوص, با تصحیح هانری کربن, تهران, 1353ش, ص480ـ481)

شهود حقیقت، ارزش معرفت شناختى دارد؛ لیکن این به معناى آن نیست که همه شهودهاى ادعایى واقعاً چنین است؛ بلکه ادعاهاى ناشى از توهم و تلقین نیز وجود دارد. از همین‏رو اهل عرفان، شهود را به «شهود حقیقى» و «تلبیسات شیطانى و وهمى» تقسیم مى‏کنند. براى تمییز بین شهود واقعى و تخیّلات نفسانى، ملاک داورى قول معصوم، قرآن کریم و احکام قطعى و خلل‏ناپذیر عقل است.

در پایان باید گفت که معرفت شهودی را فرد با تلاش و خودسازی می تواند بدست آورد اما حد و اندازه آن نیز به مقدار تلاش و ظرفیت فرد است. صورت کامل چنین شناختی را در علم وشناخت امامان و پیامبران می توان دید که چنین حدی امری خدادادی است که خداوند با توجه به ظرفیت و توان برخی بدانها اعطا می فرماید.


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: یکشنبه 88/3/3::: ساعت 10:1 صبح

علم چگونه می تواند کمال انسان و تقرب به خداوند را در بر داشته باشد؟

با سلام به شما پرسشگر محترم که جویای کمال و تقرب به خداوند هستی. برای شما قرب بیشتر را آرزو می کنم.
اگر روشن شود که علم چیست تقریباً‌ جواب این سؤال هم روشن می گردد.
علم فقط فرا گرفتن مشتی اصطلاحات نیست. در روایات آمده که « العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء» علم نوری است که خداوند در قلب هر کسی که بخواهد می اندازد.
حقیقت علم نور است و راهگشا. اگر فرا گرفتن چیزی، در انسان نور ایجاد کرد و راه را به او نشان داد، علم است و الا ظلمت خواهد بود. انسانی که علم داشت مانند کسی است که در شب تاریک، چراغی در دست دارد. این فرد، راه را واضح و روشن می بیند و به مقصد نزدیک می گردد.
امام علی علیه السلام می فرماید: علم امام عقل است و عقل تابع اوست.(میزان الحکمة 13683). همه انسان ها دارای عقل هستند اما اگر علم سودمند نباشد عقل،‌ تشخیص دهنده مصلحت خود نیست بلکه باید علم،‌ روشنگری نماید تا عقل از او تبعیت کرده و حرکت کند و به قرب خداوند برسد. منظور این است که اگر علمی،‌ شناخت و معرفت ما را نسبت به خالق هستی و شئونات و صفات او بالا برد، علم است.وگرنه خیری در آن نیست. یک اعرابی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: یا رسول الله رأس علم چیست؟ پیامبر فرمود:شناخت خداوند.آن هم شناخت حقیقی. بعد پرسید:« شناخت خداوند.آن هم شناخت حقیقی.» چیست؟ پیامبر فرمود:این که بدانی او بدون مثل و بدون شبیه و بدون شریک است و این که او واحد ، احد،‌ ظاهر،‌ باطن، اول،‌ آخر، بدون همتا و بدون نظیر است. این حق معرفت اوست. (میزان الحکمة، باب علم)
با این تفاسیری که از علم شد معلوم گشت که اصل علم که همان معرفت خدای سبحان است خود بخود مایه کمال و تقرب است.
آیا رشته های دانشگاهی هم می تواند باعث تقرب باشد؟
ممکن است کسی علوم حوزوی را هم نخوانده باشد اما دارای این علم (شناخت حقیقی خداوند) گردد. مرحوم شیخ رجبعلی، یک خیاط بود اما در این راه گوی سبقت را از بسیاری ربوده بود.ممکن است فردی مهندس، دکتر و یا ... باشد اما از همان علم خود در جهت کمال بهره ببرد بدین ترتیب که با آگاهی یافتن از اسرار هستی،‌ معرفتش نسبت به حضرت حق بیشتر گردد. یک پزشک وقتی عجایب خلقت انسان را می بیند و از طرفی عجز و ناتوانی انسان ها را در درمان بسیاری بیماری ها مشاهده می کند،‌ باید بانگ بر‌آورده و به بزرگی خدا اعتراف کند و الله اکبر بگوید. شخصی ممکن است از علم شیمی آن چنان خدا را بشناسد که از مطالعه کتاب های دینی نشناسد. از آن جا که علوم تجربی محض،‌ ما را تجربی بار می آورد و ممکن است از خداوند دور شویم باید در کنار این علوم،‌ مطا لعاتی در مورد خداشناسی و تفکر در این امور را ضمیمه کار خود نماییم.

پس آن چه مهم است شناخت کیمیای هستی و مرکز آفرینش است. البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها- مانند الهیات- به این هدف نزدیک تر و کم واسطه ترند
در نگاه کلى قرآن، هر علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست پس علوم غیردینى نیز مى‏تواند نقش‏آفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند.

این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مى‏شود.
بنابراین علوم مختلف دانشگاهی مثل گیاه پزشکی، زیست شناسی و... نیز برای عده ای که از عهده آن بر می آیند واجب و لازم است و بعنوان یک وظیفه شرعی می باشد علاوه بر آنکه انسان با نیت خدایی همه امور را می تواند به عبادت تبدیل کند حتی راه رفتن و آب خوردن را.

بنابراین دروس دانشگاهی که در جهت حل مشکلات علمی و گسترش علمی افراد و جامعه است نه تنها علم لاینفع نیست بلکه علومی هستند که در خدمت به جامعه و مردم است و کسانی که به قصد کمک به مردم و کسب رضایت خداوند و خدمت رسانی به افراد جامعه، به تحصیل آن علوم می پردازند، عمل آن ها نه تنها پسندیده، بلکه در برخی موارد واجب می شود.
چند نکته مهم در مورد علم و اثرات آن:
1- مکانیسم و چگونگی تأثیر علم در تقرب خداوند که سؤال اصلی شما بود بدین صورت است که علم،‌ بینش و معرفت می آورد، معرفت نیز یقین را ازدیاد می بخشد و ثمره یقین نیز اخلاص است. اخلاص نیز با کمال رابطه مستقیم داشته بلکه اخلاص عین کمال است.
2- باید با دو بال علم و عمل پرواز کرد. علم بدون عمل یا تقوا انسان را زمین می زند همان گونه که پرنده با یک بال به زمین می خورد. علم بدون عمل همان علمی است که امام خمینی فرمود:‌ العلم هو الحجاب الاکبر.
3- خداوند در قرآن می فرماید: «قل هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون...؛ [اى پیامبر!] بگو: آیا کسى که عالم است با کسى که نمى‏داند برابر است؟ از این آیه معلوم می گردد که عالم و غیر عالم در کمال و تقرب نیز با هم برابر نیستند.
4- وقتی طلب علم بر هر مسلمانی واجب است. یعنی فرا گرفتن علم به خودی خود کمال زا است. البته باید نیت الهی همراه آن باشد.
5- از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله‏اى که انسان را به کمال مى‏رساند و دنیا و آخرت او را آباد مى‏کند
6- چرا عالم از عابد برتر است تا آن جا که فرموده اند « عالم ینتفع بعلمه افضل من عباده سبعین الف عابد»؛ عالمی که علمش مورد استفاده قرار گیرد از هفتاد هزار عابد برتر است. (میزان الحکمة، ح13418)؟زیرا علم، دید انسان را وسعت می بخشد و بر روی تمام حرکات انسان اثر می گذارد. تمام حرکات و سکنات انسان، خدایی می شود و .... .پیامبر فرمود: قسم به خداوندی که جان محمد (ص) در دست او است یک عالم بر شیطان سخت تر و دشوارتر از هزار عابد است چون عابد برای خود کار می کند( و تنها خود را حفظ می کند) ولی عالم برای دیگران کار می کند( و دیگران را نیز نجات داده و هدایت می کند).( میزان الحکمة ح13431 )عابد برای خود کار می کند ولی عالم برای دیگران.
7- خشوع و خشیت ثمره علم و آگاهی است. «انما یخشی الله من عباده العلماء» از بندگان خدا تنها دانایانند که از او می ترسند (فاطر, آیه 28)

نوشته:: محمد رضا کریمی


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 88/1/22::: ساعت 1:34 عصر

یکى از بهترین شیوه‏هاى این برنامه که امروزه مورد توجّه قرار گرفته، سیر مطالعاتى «آسان به مشکل» است. ما سعى نموده‏ایم ضمن دسته‏بندى آثار شهید مطهرى ‏قدس سره به چند بخش، شیوه فوق را نیز رعایت نموده باشیم:

الف) بخش سیره معصومین و بزرگان ( شامل کتابهاى: 1- داستان راستان، 2- سیرى در سیره نبوى(ص)، 3- سیرى در سیره ائمّه اطهار علیهم السلام، 4- جاذبه و دافعه على‏علیه السلام، 5- حماسه حسینى، 6- سیرى در نهج البلاغه،7- پیامبر امّى)

ب) بخش گفتارها ( شامل کتابهاى 8- ده گفتار، 9- پانزده گفتار، 10- بیست گفتار، 11- حکمت‏ها و اندرزها)

پ) بخش انسان‏شناسى ( شامل کتابهاى 12- ولاءها و ولایت‏ها، 13- امدادهاى غیبى در زندگى بشر، 14- تکامل اجتماعى انسان، 15- نبرد حقّ و باطل، 16- فطرت)

ت) بخش اخلاقى تربیتى ( شامل کتابهاى 17- آزادى معنوى، 18- تعلیم و تربیت در اسلام، 19- انسان کامل، 20- عرفان حافظ، 21- فلسفه اخلاق)

ث) بخش زنان (شامل کتابهاى 22- نظام حقوق زن در اسلام، 23- مسأله حجاب، 24- پاسخهاى استاد، 25- اخلاق جنسی)

ج) بخش سیاسى اجتماعى (شامل کتابهاى 26- اسلام و نیازهاى زمان، 27- احیاى تفکر اسلامى، 28- جهاد، 29- قیام و انقلاب مهدى‏علیه السلام، 30- پیرامون جمهورى اسلامى، 31- پیرامون انقلاب اسلامی)

چ) بخش تاریخ (شامل 32 کتابهاى - نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، 33- خدمات متقابل اسلام و ایران، 34- فلسفه تاریخ)

ح) بخش جهان بینى (35- شامل 6 جلد مقدمه‏اى بر جهان بینى اسلامى که مقام معظم رهبرى (دام ظله) در مورد آنها فرموده‏اند: اعتقاد من این است که طلاّب باید کتابهاى جهان بینى شهید مطهرى را مباحثه کنند)

خ) بخش اصول عقاید (شامل کتابهاى 36- توحید، 37- عدل الهى، 38- نبوت، 39- ختم نبوت، 40- خاتمیت، 41- امامت و رهبرى، 42- انسان و سرنوشت، 43- معاد، 44- علل گرایش به مادیگری)

د) بخش تفسیر (45- شامل دوره 14 جلدى آشنایى با قرآن)

ذ) بخش اقتصاد (شامل کتابهاى 46- مسأله ربا و بانک، 47- مسأله بیمه، 48- نظرى به نظام اقتصادى اسلام)

ر) بخش آشنایى با علوم اسلامى (شامل کلیات 49- منطق و فلسفه، 50- فقه و اصول فقه، 51- کلام، عرفان و حکمت عملی)

ز) بخش فلسفه (شامل کتابهاى 52- اصول فلسفه و روش رئالیسم، 53- شرح منظومه، 54- مقالات فلسفى، 55- درسهاى اسفار، 56- مسأله شناخت، 57- نقدى بر مارکسیسم)

 

جدول ترتیبى مطالعه کتب استاد شهید مرتضى مطهرى‏

داستانِ راستان - حماسه حسینى‏(3 جلد) - گفتارهاى معنوى‏ - ده گفتار  - پانزده گفتار،  بیست گفتار - سیره نبوى -  سیره ائمه اطهار - جاذبه و دافعه على‏(ع) - ولاءها و ولایت‏ها - خاتمیت - ختم نبوت‏ - پیامبر امى  -  اسلام و مقتضیات  زمان (جلد 2 و 1) -  امدادهاى غیبى در زندگى بشر -  توکل و رضا - گریز از ایمان  و گریز از عمل - تکامل اجتماعى‏ انسان‏ - انسان کامل‏ ( جلد 2 و 1) -  انسان‏شناسى‏ -  تعلیم و تربیت‏ در اسلام‏ -  عرفان حافظ -  حق و باطل -  مسأله حجاب -  پاسخ‏هاى استاد -  نظام حقوق‏  زن در اسلام‏ -  اخلاق جنسى در ایران و غرب‏ - نهضت‏هاى اسلامى‏  در صد ساله اخیر  - پیرامون جمهورى‏ اسلامى  - پیرامون انقلاب‏  اسلامى‏  - خدمات متقابل  اسلام و ایران‏ - سیرى در  نهج البلاغه‏ - جهاد  - آشنایى با قرآن  (جلد 1)  - مسأله شناخت  - شناخت در قرآن  - فطرت  - فلسفه اخلاق  - انسان و سرنوشت  - عدل الهى  - علل گرایش  به مادیگرى‏ - آشنایى با علوم  اسلامى (جلد  7 - 1)  - توحید - نبوت  - معاد - آشنایى با جهان بینى  اسلامى (جلد 7 - 1) - قیام و انقلاب مهدى  - تاریخ عقاید  اقتصادى  - نظام اقتصادى  اسلام  - ربا، بانک، بیمه  - نقدى بر مارکسیسم‏ - فلسفه تاریخ‏، (جلد 4 - 1) - مقالات فلسفى‏( جلد 3 -  1) - تعارضات منطقى - اصول فلسفه و روش رئالیسم (جلد 5 - 1) - مختصر شرح‏ منظومه (جلد 2 - 1) - مبسوط شرح‏ منظومه (جلد 4 - 1) - حرکت و زمان‏ (جلد 4 - 1) - الهیات شفاء (جلد 2 - 1 )

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 8:50 عصر

معنای مطالعه:

مطالعه از طلوع است، از ریشه "طلع" یعنی کاری که باعث طلوع حقیقتی در ذهن انسان می شود.

مطالعه، یعنی یادگیری و آموختن چیزی که نمی دانی. با مطالعه باید احساس کنی که به مجهولی رسیده ای، اطلاعات تازه ای، فهم نوی، شناخت جدیدی، در تو طلوع کرده است. روشن شده ای، طلوع، باعث روشنایی است. خورشید حقیقت که طلوع می کند، جهان عقل و دل انسان روشن می شود.

با مطالعه باید روشنی را در خویش احساس کنی. گاهی انسان مقاله یا کتابی را می خواند، اما مطالعه نمی کند، یعنی روشن نمی شود. به فهم تازه ای نمی رسد، چیز نوی بدست نمی آورد، این مطالعه نیست، روش مطالعه و کتابی که برای مطالعه انتخاب می کنی هم مهم است. کتاب باید آموزنده و روشنایی بخش درون انسان باشد.

هر کتابی خواندنی نیست. بزرگان دانش توصیه می کنند که در انتخاب کتاب دقت کنیم، کتابی خواندنی است که زمینه طلوع خورشید حقیقت را در انسان فراهم آورد. کتابی خوب است که تو را به کشف واقعیت نزدیک کند، برخی از کتاب ها و مقاله ها انسان را از حقیقت دور می کنند، باعث انحراف از واقعیت می شوند، نویسنده ای که خودش با حقیقت آشنا نیست چگونه می تواند مخاطبان خود را با آن آشنا کند. کسی که خودش خواب است، چگونه دیگران را بیدار می کند. سخنوری که گمراه است، چگونه ممکن است دیگران را هدایت نماید.

لازم نیست حتما کتاب تدوینی و نوشته های دیگران را بخوانی، در کتاب طبیعت و تکوین هم می توانی مطالعه کنی، به جهان طبیعت نگاه کن، در راز و رمز خلقت الهی بیندیش، جمال و جلال خدای را در آن ببین و به عظمت حق تعالی اعتراف کن. مطالعه در کتاب آفرینش یکی از بهترین روش های مطالعه است و کتاب خلقت خدا بهترین کتاب خواندنی برای انسان می باشد.

در عالم درونی خودت نیز می توانی مطالعه کنی. معرفت نفس و مطالعه کتاب انفسی در کنار مطالعه طبیعت و کتاب آفاقی و همچنین کتاب های تدوینی الهی و بشری، همه راه ها و منابع مطالعه و آشنا شدن با حقیقت هستند.

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 8:45 عصر

ضرورت مطالعات اسلامی:

در بحث هدف سیر مطالعات اسلامی گفته شد که هدف از اینگونه مطالعات، زمینه سازی برای تقرب به خداوند و کمک به شکوفایی جامعه است، بنابراین درک اهمیت و ضرورت این سیر مطالعاتی، وابسته به درک اهمیت زندگی انسان و به خصوص هویت انسانی و الهی او است.

ما تا اهمیت هویت انسانی و الهی و قصد تقرب به خداوند در زندگی خود را درک نکنیم، به درستی قادر به درک ضرورت سیر مطالعاتی یا تحصیل علم و دانش و تفکر و تحقیق نیستیم. تمامی این مراحل و فعالیت های شناختی مربوط به عرصه دین، در راستای تحقق چنین زندگی ای قرار دارد.

مردمی که به راحتی به زندگی بشری و طبیعی خود سرگرم و غافل از همه چیز به زندگی عادی مشغول اند، به این دلیل است که خود را نمی شناسند و نمی دانند که آنها انسان هستند، خدای متعال در نهاد آنها کشش فراوانی برای رشد قرار داده است.

زندگی محدود به خوردن و خوابیدن و تلاش اقتصادی نیست. انسان می تواند از پله های کمال و مراتب نزدیکی به خداوند به گونه ای بالا رود که اراده اش مظهر  اراده خدا شود و آینه تمام نمای صفات و کمالات الهی باشد.

آنها نمی دانند که هویت واقعی آنها بشری نیست. آنها هویت انسانی و الهی دارند و می توانند درجه زندگی خود را به گونه ای افزایش دهند که مایه حیات جهان و دیگر انسان ها باشند.

ضرورت مطالعات اسلامی بر اساس ضرورت آموختن و نیاز انسان به دانش و معرفت اسلامی در راستای افزایش درجات حیات و تقرب به خدای متعال درک می شود.

انسان در راستای ارتقای مراتب زندگی خود، از ابتدای تولد و حتی قبل ازآن می آموزد و فرایند آموزش تا هنگام مرگ و حتی پس از آن در عالم برزخ نیز ادامه می یابد . اگر پیامبر خدا (ص) فرمود: ز گهواره تا گور دانش بجوی، به خاطر نیاز پیوسته انسان به غذای دانش و بیداری از خواب غفلت و احیای هویت معنوی خود در راستای قرب الهی است.

چرا باید مطالعه کنیم؟ چون ما انسانیم و در نهاد ما استعداد خدایی شدن وجود دارد. بنیادی ترین دلیل نیاز ما به مطالعه دینی، این است که انسانیت ما با چنین مطالعه ای شکل می گیرد. بدون مطالعه و دانش اندوزی انسان به هیچ قدرت و توانایی ای نخواهد رسید.

به قول فردوسی: توانا بود آنکه دانا بود. چه دلیلی مهمتر از این که ما بدون مطالعه و آگاهی جز یک هویت بشری و طبیعیت حیوانی ناقص نیستیم. همه انسانیت، کمال و سعادت انسان در گرو کسب دانش و آگاهی است.

سیر مطالعات اسلامی در حقیقت نوعی مهاجرت و در مسیر کمال و راه خداوند قرار گرفتن است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا هنگامی که گفته می شود در راه خدا حرکت کنید، سنگین به زمین می چسبید آیا به زندگی دنیا و از دست دادن حیات اخروی راضی هستید. پس بدانید که زندگی دنیوی در مقابل زندگی اخروی کالای کمی است. یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الى الارض ارضیتم بالحیاة الدنیا من الآخرة فما متاع الحیاة الدنیا فی الآخرة الا قلیل. توبه، 38.

اگر به سوی خداوند مهاجرت نکنید، به عذاب دردناکی دچار می شوید و به جای شما قوم دیگری را به جای شما قرار می دهد، چیزی به او ضرر نمی رساند و خداوند بر هر کاری توانا است. الا تنفروا یعذبکم عذابا الیما و یستبدل قوما غیرکم و لا تضروه شیئا و الله على کل شی‏ء قدیر توبه، 39.

برای نجات از دنیا و ورود به جاده سعادت و نیکبختی، چاره ای جز این نیست که انسان با کسب علم و سیر و سلوک نظری، همراه با عبادت و سیر و سلوک عملی، رحل اقامت از دنیا برچیند و به سوی حیات معقول انسانی و عرفانی کوچ کند و اهل این عوالم شود که اهل بهشت و قرب اند.

قدرت و توانایی، نجات و سعادت انسان در گرو چنین حرکتی است. البته ما از طبیعت خالی نمی شویم، ولی باید از دنیا نجات یابیم. طبیعت، غیر از دنیا است. در طبیعت هستیم، اما اهل دنیا نباید باشیم. اگر در طبیعت جا خوش کنیم و بدان رکون نماییم، اهل دنیا می شویم و در نتیجه ریشه های کفر و شرک در درون ما خواهد رویید و در آخرت نیز به سعادت نخواهیم رسید.

دنیا و طبیعت سنگینی خاصی دارد که باعث خواب آلودگی معنوی انسان می شود. دنیا مخدر روح آدمی است، اگر انسان توجه نکند و به لطایف الحیل خویش را از این خواب آلودگی نجات ندهد، در غفلت می ماند و هنگامی بیدار می شود که دیر شده و فرصت ها از دست رفته است. در روایت است که مردم خوابند، وقتی که می میرند، بیدار می شوند. الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا.

به طور حتم اولین و بزرگترین مشکل انسان در زندگی، خواب غفلت است و برای غفلت زدایی راهی جز تحصیل علم و آگاهی نداریم. داروی بیداری و حرکت آفرینی انسان دانش و آگاهی است، با مطالعات اسلامی است که انسان بیدار می شود و حرکت می کند، به عالم عقل و دل، نفوذ می نماید، راه خود را به سوی خداوند باز می کند و نجات می یابد.

تعلم و تعقل:

مدیریت زندگی انسان را عقل به عهده دارد. انسان ابتدا می اندیشد، انتزاع، تجرید، تحلیل، محاسبه و مقایسه می کند و هستی و نیستی و خوب و بد اشیا و اعمال را می سنجد و سپس تصمیم می گیرد و وارد عمل می شود. حتی زندگی عرفانی و عبودی انسان نیز از عقل نور می گیرد، در روایت است که العقل ما عبد به الرحمان.  هنگامی که حیات عقلانی انسان تقویت می شود، این نیرو روی زندگی عبادی و عرفانی انسان نیز اثر مثبت می گذارد و آدمی به هدایت این قوه رحمانی به سوی عشق الهی رهنمون می شود.

عقل بر دو گونه است، عقل ورزیده و عقل ناورزیده. عقل ناورزیده، یعنی عقلی که از شکوفایی حداقلی برخوردار است، در تمامی انسان ها کم و بیش یافت می شود و آنها با همین عقل زندگی طبیعی خود را مدیریت می کنند و به دلیل همان ناورزیدگی در بسیاری از اوقات راه را به خطا می روند، دچار انحراف و گمراهی می شوند و چه بسا گفتار شقاوت می گردند و عاقبت بدی را برای خویش رقم می زنند.

انسان اگر بخواهد راه زندگی را به درستی بشناسد و بپیماید، به عقل ورزیده که به حداکثر و یا حد نصاب شکوفایی رسیده باشد، نیاز دارد تا بتواند حوادث زندگی را به درستی دریابد، در محاسبات عقلانی خویش دچار سردرگمی و خطا نشود و راه صحیح زندگی را به درستی انتخاب نماید.

ورزیدگی عقلانی به طور کلی از طریق آگاهی تحقق می یابد، انسان هر چه آگاه تر بیدارتر و عاقلتر، منتهی این آگاهی گاهی از طریق دانش آموزی، مطالعه و تفکر بدست می آید و گاهی هم از راه تجربه عملی دانسته ها تحصیل می شود.

تجربه عملی مربوط به عملکرد خارجی افراد است، یعنی کارهایی که شخصا و عملا باید در زندگی خویش تجربه کنند، و نتایج مثبت یا منفی آن را مشاهده نمایند و از این طریق بیاموزند.

آنچه ما در پی آنیم، تاکید بر ورزیدگی عقلانی از طریق سیر مطالعات اسلامی است، آگاهی و بیداری ای که از طریق دانش افزایی تامین می شود و زمینه را برای تجربه عملی و تکمیل عقل فراهم می آورد.

 10-2-87

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 87/9/16::: ساعت 8:43 عصر

هدف سیر مطالعات اسلامی:

می دانیم که هدف اصیل و کلی زندگی انسان از نظر اسلام، قرب به خداوند است و هدف سیر مطالعات اسلامی نیز چیزی خارج از این مسیر نیست.

راه رسیدن به قرب الهی ایمان و عمل صالح است, ولی هم ایمان و هم عمل صالح در درجه اول به شناخت و معرفت نیازمند است, زیرا زیر ساخت ایمان و عمل بر معرفت و آگاهی استوار است.

بنابراین اولین نیاز حرکت عملی انسان در مسیر خدایی شدن و خودسازی نیاز به دانش و آگاهی است و سیر مطالعات اسلامی تامین کنند نیازهای شناختی انسان برای رسیدن به خداوند و نزدیکی به او است.

از طرفی می توان گفت: خداوند یعنی ذات دانایی و توانایی، بنابراین انسان اگر بخواهد به خداوند نزدیک شود، باید مظهر دانایی و توانایی او گردد.

انسان از نظر جایگاه خود در هستی مظهر خداوند دانا و توانا است و به همین دلیل هم خلیفه خدا در روی زمین نامیده شده است و بر جهان هستی از جانب خدای متعال ولایت و سلطنت دارد. آگاهی و دانش زمینه ساز رسیدن انسان به چنین جایگاهی در زندگی خود است.

از یک نگاه می توان گفت: زندگی انسان چیزی جز مبارزه با ضعف ها و نقص ها و تلاش برای کسب قدرت علمی و توانمندی عملی و ارادی برای نزدیکی به خدای متعال نیست.

تمام رنجی که بشر می برد از نقص ها و ضعف های خود و دوری از خدای متعال است و راهبردی  که قرآن کریم بدان فرا می خواند, یعنی علم، ایمان و عمل صالح برای توانمند سازی انسان و نزدیک ساختن او به خداوند است.

اگر چه مهمترین ارزش از نظر اسلام ایمان و عمل صالح  است, زیرا این دو بالاترین عواملی است که به انسان قدرت و توانایی و قرب می دهد، ولی همه این ویژگی ها به آگاهی وابسته است.

اطلاع و آگاهی زیر ساخت توانایی, ایمان و کارآمدی انسان در مسیر زندگی و قرب الهی است. انسان ناآگاه و جاهل از خداوند دور است و هیچ کاری از او در جهت شکوفایی خود و جامعه در مسیر تعالی و خدایی شدن، ساخته نیست.

مهمترین صفتی که اسلام بدان فرا می خواند صفت علم است. آیات و روایاتی که در باب علم داریم آنقدر فراوان است که می توان گفت: از حد شمارش خارج است.

بنابراین هدف کلی مطالعه در هر زمینه ای آموختن و یادگیری است، ولی هدف خاص مطالعات اسلامی، آموختنی هایی است که او را در مسیر کسب قدرت ایمان و مدیریت عملی زندگی و در نهایت قرب الهی قرار می دهد و استعداد و توانایی های وجود او را بارور و شکوفا می کند.

علم و دانش اگر چه وجودش ارزش ذاتی دارد و به هوشمندی انسان و وصول معرفتی به خداوند می انجامد، ولی در بسیاری از عرصه ها نیز مقدمه عملکرد است و هنگامی ارزش نهایی پیدا می کند که به توانایی عملی شکوفا نمودن شخصیت انسان و راهبری جامعه در مسیر خدا بیانجامد.

انسان بدون اطلاع و آگاهی هیچ قدمی در زندگی مادی و معنوی خود نمی تواند بردارد. هر حرکتی نیازمند دانشی است و هر موفقیتی مرهون آگاهی انسان است.

انسانیت و کمال انسان با آگاهی و اطلاع شروع می شود و با عمل و عبودیت خداوند ادامه می یابد و به ولایت و قرب الهی می انجامد.

کسی که آگاهی ندارد، انسان واقعی محسوب نمی شود. آدم جاهل از ایمان و عبودیت خداوند و وصول به عشق و عرفان و مقام ولایت خداوند و از تمامی ارزش های انسانی و الهی محروم می ماند.

31-1-87

 


 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: چهارشنبه 85/10/13::: ساعت 10:40 عصر
 روش شناخت خداوند:

ما برای شناخت خدای متعال سه راه در پیش روی خود داریم که به صورت مرحله ای طی می شوند.

مرحله اول شناخت او با آیات آفاقی و انفسی است. این همان راه شناخت خداوند از طریق نشانه های او در طبیعت و روش تجربی است و لازم است که انسان در ابتدای راه شناخت از طریق شناخت طبیعت و نشانه های تکوینی و و همچنین مطالعه آیات تدوینی قرآن کریم به معرفت خدای متعال دست یابد.

البته شناخت خداوند منان با آیات انفسی مفیدتر است ( من عرف نفسه فقد عرف ربه) چون معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است.

بنابراین اندیشیدن در آیات آفاقی و انفسی به شناخت خداوند منتهی می‌شود و این نیز به نوبة خود راهنمای انسان به سوی حق و شریعت الهی خواهد بود.

این راه که در کتاب شریف توحید مفضل پی گیری شده است بهترین راه خدا شناسی برای مبتدیان است.

دوم شناخت خداوند از طریق عقل است. نیرویی که بیشتر عمل کردش محاسبه و درک وجودات وصفی و صفات الهی است. این روش طریق خواص از مردم می‌باشد، کسانی که پس از مطالعه در طبیعت و آیات تکوینی او در خلقت، از طریق استدلال و برهان عقل و فلسفه و حکمت به شناخت خدای تعالی می پردازند.

 سوم شناخت خداوند لطیف از طریق رؤیت و ابزار دل می‌باشد که طریق اولیاء است و همگان را به آن راه نیست مگر مسیری که به عنوان سیر و سلوک نظری ترسیم شده طی نمایند, یعنی از طریق طبیعت و شناخت آفاقی و انفسی به عقل و استدلال عقلی راه یابند و با گذر از عقل به عشق و عرفان برسند و اهل مشاهده و معاینه و وصول به حق تعالی شوند.

به بیان دیگر ، انسانها به سه صورت، معرفت حق تعالی را حاصل می‌کنند. اول تقلید که در این روش خداوند به واسطه حواس و امور قابل احساس شناخته می‌شود، دوم تحقیق و استدلال که در این روش خداوند به واسطه عقل و برهان شنـاخته می‌شود و سوم کشف و رویت که در این روش خدای متعال به واسطه مکاشفات درونی، شناخته می‌شود.

در پایان توجه به یک نکته حایز اهمیت فراوان است و آن اینکه این روش که سیر و سلوک نظری انسان به سوی معرفت خدای متعال است اگر با سیرو سلوک عملی همراه نشود، بی نتیجه و ابتر خواهد بود. انسان از طریق علم و عمل به کمال می رسد و لازم است این دو سیر همزمان با هم و هماهنگ با هم طی شوند.

روش خداشناسی تجربی و خدایابی از طریق رجوع و توجه به طبیعت و خلقت، اولین و همگانی ترین روش خداجوئی است. آنگاه که انسان به آسمان و زمین و آنچه در آنهاست نظر می کند و از فرط هیجان و شگفتی ساعت ها به آن ها خیره می ماند، ناخواسته اقرار می کند به حکمت و دانش و تدبیری که در پس این مناظر شگفت انگیز وجود دارد. و چون دانش و حکمت از آن موجودی عاقل و داناست، به وجود او نیز اعتراف و اذعان می کند.

انسان آنگاه که دارای جهان بینی الهی باشد به هر چه نگاه کند خدا را در پس آن حاضر خواهد دید. چه آنگاه که به طبیعت چشم دوخته است و چه آنگاه که با قوانین فیزیکی و شیمیائی حاکم بر طبیعت سر و کار دارد. چرا که انسان فقط کاشف آن قوانین و بینده  آن مناظر است نه خالق آنها. پس جا دارد که از خود بپرسید اینها از کجا آمده اند و چه کسی آنها را آفریده است.

کتاب «توحید مفضل» که حضرت امام جعفر صادق (ع) به مفضل املاء کردند و وی نیز گفته های ایشان را به رشته تحریر درآورند، پر است از توجه به خلقت و اندیشیدن در آفرینش الهی. چرا که یکی از راههای شناخت خداوند تفکر در آثار، مخلوقات و معلولات او و اندیشیدن درباره ظرافت آفرینش آنهاست. روشی که هر فردی را و یا هر مقدار دانش و معلوماتی، به درک و تامل وا می دارد. و در واقع آنکه از دانش بهره بیشتری دارد با دیدن شگفتی های آفرینش بیشتر شگفت زده شده و به فکر می رود.

رسیدن از معلول علت در واقع یکی از دلایل فلسفی اثبات خداوند است که فلیسوفان به عنوان اولین دلیل برای اثبات وجود خداوند از آن مدد می جویند.

خداوند در قرآن نیز بسیار از طبیعت و آفرینش موجودات یاد کرده و ما را به توجه بدان ترغیب نموده است، آیاتی که یا اشاره به خود طبیعت و آثار آن دارد و یا به واقع و حوادث واقع شده در جهان اشاره می کند، آیاتی مانند؛ آیه 17 و 18، سوره غاشیه: A}«أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى اْلإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ* وَ إِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ{A؛ آیا به شتر نمى‏نگرند که چگونه آفریده شده و به آسمان که چگونه برافراشته شده».

و آیه 5 سوره طارق: A}«فَلْیَنْظُرِ اْلإِنْسانُ مِمَّ خُلِق{؛ پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است».

آیه 185، سوره اعراف: A}«أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ أَنْ عَسى‏ أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیّ‏ِ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُون{؛ آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزى که خدا آفریده است ننگریسته‏اند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام سخن بعد از قرآن ایمان مى‏آورند».

آیه 5، سوره ق: A}«أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ{A؛ مگر به آسمان بالاى سرشان ننگریسته‏اند که چگونه آن را ساخته و زینتش داده‏ایم و براى آن هیچ گونه شکافتگى نیست».

و آیات بسیار دیگر که گویای توجه خاص آیات قرآن به طبیعت و آثار خلقت است.

 

T}چند کتاب برای خدا شناسی:{T

- راه خداشناسی، استاد جعفر سبحانی

- راه شناخت خدا، محمدی ری شهری

- آفریدگار جهان، آیت‏الله مکارم شیرازى

- خدا را چگونه بشناسیم، آیت‏الله مکارم شیرازى

- اصول عقاید، استاد محسن قرائتی

- پیام قرآن، ج 2، آیت الله مکارم شیرازی

- منشور جاوید، ج 2، استاد جعفر سبحانی

- خدا در قرآن، شهید بهشتی

- دوره پنج جلدی مقدمه ای بر جهان بینی توحیدی، استاد شهید مرتضی مطهری(ره)

- توحید، شهید دستغیب شیرازی

- نشان از بى‏نشان‏ها، مرحوم حسنعلى اصفهانى، ص 166  153

- تبیین براهین اثبات خدا، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء قم.


 
   1   2      >
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید