بازدید امروز : 373
بازدید دیروز : 42
مردم در رابطه با علم و دانش سه دسته اند: علی (ع) فرمودند: الناس ثلاثه . عالم و متعلم علی سبیل النجات و همج رعاع.
مردم یا عالم ربانی اند، یعنی حقیقتا خداشناس شده و مردم را در مسیرخداپرستی تربیت می کنند و یا در مسیر خداپرستی هستند و در غیر این دو صورت از حقیقت انسانیت خارج اند.
همج رعاع؛ فرومایگان: از گروه سوم به علت حقارت و پستی و سقوط ازانسانیت، تعبیر به همج رعاع نموده اند؛ یعنی پشه های ریز و کوچکی که حقیر وبی ارزش و پستند.
تفسیر روایت:
مردم سه دسته اند. علما و صاحبان علم که از طریق تحصیل و تحقیق و ممارست علمی به حقیقت دست می یابند این دسته هدایت می شوند و می تواننند دیگران را هم هدایت کنند، چون ریشه هدایت در شناخت حقیقت است. کار عالمان دینی شناخت حقیقت توحید و ولایت و راهنمایی مردم به سوی خدا است.
دسته دوم کسانی هستند که صاحب علم نیستند و سابقه ای در تحصیل علم ندارند و می دانند که نمی دانند و نیاز خود را به علم و عالمان حس می کنند و با مراوده با علما نیازهای علمی خود را تامین می نمایند و با آنها مشورت می کنند و راه هدایت را از ایشان می گیرند و عمل می کنند. این گروه هم در سبیل نجات هستند.
دسته سومی هستند که سابقه تحصیل علم ندارد و حقیقت را نمی دانند اما به جهل خود هم وقف نیستند؛ یعنی جهل مرکب دارند و خیال می کنند اطلاعات روزنامه ای و عوامانه ای که در سایت ها و کتاب های دم دستی و اخبار رسانه ها و ماهواره ها هست علم است. و خود را عالم می دانند و از عقل خود تبعیت می کنند و به عالمان رجوع نمی کنند. این دسته دچار غرور علمی هستند و قطعا هلاک می شوند و کمراه می گردنند.
اطلاعاتی که در رسانه ها و فرهنگ عمومی هست اطلاعات خام پردازش نشده است و ارزش علمی ندارد. علم تنها در کتاب های علمی است و باید توسط استاد به انسان منتقل شود. البته تحصیل و شاگردی تنها هم کفایت نمی کند و باید شخص خودش با تفکر شخصی در اطلاعات علمی حقیقت را از درون خود کشف نماید و عالم شود. عالم شدن کار آسانی نیست.
نمی شود کسی که هیچ زحمتی نکشیده صرفا با جمع آوری یک سری اطلاعات خام تایید نشده عوامانه خیال کند که عالم شده است. این گروه البته گاهی خود را از عالمان هم بالاتر می دانند و به دلیل غرور شیطانی که دارند، خود را فهیده تر از آنها می دانند و تا جایی پیش می روند که مدعی برتری علمی نسبت به مراجع و رهبری فقیه جامعه می شوند و خیال می کنند که از ایشان بهتر می فهمند.
متاسفانه این گروه در معرض انواع آسیب های مهلک قرار دارند، یعنی هم دچار انحراف درعقیده می شوند هم دچار انحراف سیاسی می گردند و هم در معرض آسیب های اخلاقی و انسانی هستند و در نهایت اگر بیدار نشوند و خود را به عالمان وارسته دینی نرسانند، هلاک می شوند.
همانگونه که علم ریشه همه خوبی ها در انسان است، جهل نیز آسیب های فراوانی برای انسان و انسانیت دارد که این گروه از این آسیب ها در امان نیستند.
امام زین العابدین علیه السلام فرمودند: هلک من لیس له حکیم یرشده.
قطعا هلاک شده است کسی که حکیمی برای ارشاد ندارد. انسان به حکیم حقیقت شناس نیاز دارد. یا باید خودش حکیم باشد یا از یک حکیم حقیقت را بگیرد و عمل کند وگرنه حتما صید شیطان می شود و هلاک می گردد.
چگونه برای کسب علم در خود انگیزه ایجاد کنیم چرا برخی افراد پس از ورود به دانشگاه برای کسب علم جدی تر از قبل عمل نمی کنند و حتی از ادامه انگیزه ی کسب علم دلسرد می شوند در حالیکه میدانند جامعه تا چه حد به رشد علمی و ایمانی نیاز دارد ولی این دو را کاملا مرتبط با هم نمی بینند ورشد ایمانی را به تنهایی کافی میدانند؟
طرح سوال شما با این نهاد نشان از انگیزه های پاک شما است. ما امیدواریم پاسخ گوی مناسبی برای این حس اعتماد شما باشیم.
علم و جایگاه آن بر همگان آشکار است. در قرآن نیز آیات متعددی بیان کنندی این حقیقت می باشد«قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُون؛ بگو: «آیا کسانى که مىدانند با کسانى که نمىدانند یکسانند؟»(زمر/9).
در اهمیت علم همین بس که اولین معلم خود خداوند است. آنجا که به حضرت آدم آموخت آن چه را آموختنی بود«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها؛ سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت»(بقره/31).
آدم خاکى ز حق آموخت علم---تا به هفتم آسمان افروخت علم
نام و ناموس ملک را در شکست---کورى آن کس که در حق درشک است
بقدری علم مهم است که پیامبر اسلام فرمودند«اطلبوا العلم من المهد إلى اللّحد؛ از گهواره تا گور دانش بجوئید»( نهج الفصاحه /ص 218).
با اینکه از نظر فکری و مطالعاتی خیلی قوی شدم و نسبت به اعتقاداتم راسختر شدم ولی فکر می کنم از نظر اخلاقی و عملی درجا میزنم، شاید هم عقب رفتم، چیکار کنم؟ توی نماز حضور قلب ندارم. کمکم کنید؟
به شما تبریک می گوئیم که به دنبال یافتن خود و جایگاهتان در نظام هستی هستید. امیدوارم پاسخ گوی خوبی برای شما باشیم.
«رابطه ی علم و عمل»
آدم خاکى ز حق آموخت علم--- تا به هفتم آسمان افروخت علم
نام و ناموس ملک را در شکست---کورى آن کس که در حق درشک است.
علم و دانش راه را برای عمل فراهم می کنند و عمل زایده ی علم و دانش است. سوالی که ایجاد می شود این است که آیا لزوماً کسی که علم به موضوعی دارد، به آن نیز پایبند می باشد، یا نه؟ این مطلب جای بررسی دارد. از این رو به این مطلب اشاره می کنیم.
چرا خدا را عالم می گویند ولی عارف نمی خوانند؟
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
1- راغب اصفهانی درکتاب مفردات در مورد تفاوت میان علم و معرفت چنین می گوید :
المعرفة والعرفان إدراک الشیء بتفکر وتدبر لأثره، وهو أخص من العلم، ویضاده الإنکار، ویقال: فلان یعرف الله ولا یقال: یعلم الله متعدیا إلى مفعول واحد، لما کان معرفة البشر لله هی بتدبر آثاره دون إدراک ذاته، ویقال: الله یعلم کذا، ولا یقال: یعرف کذا، لما کانت المعرفة تستعمل فی العلم القاصر المتوصل به بتفکر.
یعنی معرفت و عرفان درک و شناختن شىء است با تفکّر و تدبر در اثر آن و آن از علم اخص است ...گویند «فلان یعرف اللّه» نگویند «یعلم اللّه» ... که معرفت بشر به خدا با تفکّر در آثار اوست نه با ادراک ذاتش و گویند: «اللّه یعلم کذا» نگویند:«یعرف کذا» زیرا که معرفت از علم قاصر است و در حاصل از تفکّر استعمال می شود. ادامه مطلب...
منظور از تحصیل علم که این قدر بهش تأکید شده چیه؟ آیا همون کسب مدارک دانشگاهیه؟ میشه برام توضیح بدین. ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید