بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 65
چه عواملی باعث قساوت قلب انسان می شود؟
با سلامی گرم به شما که مراقب روحتان بوده و حالات آن را زیر نظر دارید.
نحوه به وجود آمدن قساوت قلب بسیار ساده است. انسان از ابتدا که قساوت قلب ندارد. با دور شدن از معنویات و در دنیا فرو رفتن و به گناه آلوده شدن، قساوت قلب و زنگار دل نیز شروع می شود. روحی که از خدا نشأت گرفته و می تواند به جایی برسد که « به جز خدا نبیند» ، حالا در دست یک انسان بیچاره دارد ذبح می شود و لحظه لحظه از موطن اصلی خود که همانا ملکوت باشد دور می گردد.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
یک گناه، یک نقطه سیاه در قلب ایجاد کرده و تکرار برگناه، این نقطه را بزرگ تر می گرداند تا این که تمام قلب سیاه می شود. این قلب سیاه، محصول عمل چه کسی است غیر از خودمان. مطابق روایات، قساوت قلب، بدترین عقوبت برای بندگان است(1). پس اگر دچار آن شدیم باید فوراً در صدد رفع آن بر آییم.
قلب، همان روح است و این مشکلی که بر روح وارد آمده از ناحیه خود ماست. خداوند می فرماید: اعمالشان چون زنگاری بر دل هایشان نشسته است. (مطففین/14)
این آیه نشان می دهد که سبب قساوت و زنگار دل، اعمال خود انسان هاست.
به طور تفصیلی نیز مواردی که باعث قساوت و زنگار دل می شود را بر می شماریم.
1- دوستی شهوات: کسی که دلش با دوستی شهوات دنیایی باشد قلب او از یاد خدا محجوب می گردد.(2)
2- کثرت کلام و زیاد سخن گفتن به غیر ذکر خدا قساوت قلب می آورد.
3- آرزوهای بلند دنیایی: خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی! آرزویت را در دنیا دراز مکن که قلبت سخت و انعطاف ناپذیر می شود.(3)
شناخت بیماریهای مشاعر و دل چطور ممکن است؟ مشاعر همان جلوه ها و ظهورات دل هستند، میشه بیشتر توضیح بفرمایید؟
در فرهنگ معین مشاعر به معنای حواس آمده است و عبارت است از گیرنده هایی که سبب می شوند انسان درک صحیحی از پیرامون خود به دست آورد و شعور نیز معنای عامّی است که شامل اموری مثل ادراک ، علم ، معرفت ، احساس ، فهم و امثال آن می شود. لذا ارائه ی تعریف جامع از آن حقیقتاً امری است دشوار. علّامه طباطبایی در تعریف شعور فرموده اند: شعور به معناى ادراک دقیق است از ماده - شَعر - ، که به معناى مو است. و ادراک دقیق را از آنجا که مانند مو باریک است ، شعور خواندهاند ؛ و مورد استعمال این کلمه در محسوسات غالب است، نه معقولات ؛ و به همین جهت حواس ظاهرى را مشاعر مىگویند. (المیزان ، ترجمه موسوى همدانى سید محمد باقر ، ج2، ص372 ) البته در عرف گاه به کسی هم که عقل یا حافظه اش زائل شده گفته می شود که مشاعرش را از دست داده است چرا که اسبابی از سببهای درک هستی را از دست داده است.
گناه عامل بیماری:
گناه تقسیمبندى گوناگونى دارد، مانند تقسیم به کبیره و صغیره یا تقسیم به علنى بودن و مخفى بودن و مانند آن. یکى از تقسیمات مهم گناه، تقسیم آن به گناهان جوارحى و جوانحى است. گناهان جوارحى عبارت است از: گناهان چشمى، مانند نگاه به نامحرم، گناهان زبانى؛ مانند دروغ، گناهان گوش مانند شنیدن موسیقى حرام، گناهان دست؛ مانند قتل نفس، گناهان پا؛ مانند رفتن به سمت گناه، گناهان شکم؛ مانند حرام خوارى، گناهان فرج؛ مانند زنا و امثال آن.
گناهان جوانحى که توسط شئون نفس و باطن انسان انجام مىشوند، ابتدا به دو قسم عقلى (فکرى) و قلبى تقسیم مىگردند. گناهان قلبى خود داراى اقسامى است. اقسام گناهان قلبى عبارتند از: 1. گناهان اعتقادى مانند شرک و کفر 2. گناهان اخلاقى داراى حرمت شرعى؛ مانند سوء ظن و یأس از رحمت خدا 3. گناهان اخلاقىاى که حرمت شرعى ندارند؛ مانند حسد، عجب، کبر و مانند آن.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید