بازدید امروز : 66
بازدید دیروز : 141
توضیحى دربارهى سند زیارت شریف عاشورا:
مقدمه: پذیرفتن یک حدیث:
1ـ اعتبار سند؛ یعنى راویانى که حدیثى را از پیامبر(ص) یا امام(ع) نقل کردهاند، همگى باید افراد مورد اعتماد باشند؛ گر چه مذهب آنان شیعه دوازده امامى نباشد. پس، باید دروغگو نبودن آنان براى ما روشن شود، و گرنه سخنشان باورکردنى نیست.
2ـ شفافیت دلالت مفهومى؛ یعنى ساختار واژگان و جملههاى حدیث به گونهاى باشد که ظهور کافى در بیان مراد متکلم داشته باشد و از نظر عرف هیچ گونه ابهام و اجمال و تردیدى که سبب اختلال ظهور کلام گردد، در آن راه نداشته باشد. زیرا اهل عرف در فهم مراد گویندگان،با استناد به اصول عقلایى مانند اصل نبودن قرینه، اصل عدم غفلت، اصل عدم نسیان، اصل عدم خطا، مبناى ظاهرى الفاظ را ملاک قرار مىدهد.
3ـ شرایط زمانى و مکانى صدور؛ یعنى آیا امام(ع) در شرایط عادى و بدون هیچ گونه مشکل خارجى حکم واقعى الهى را بیان فرمودهاند یا در موقعیت بحرانى و در نظر گرفتن برخى از شرایط براى پیشگیرى از رخدادهاى نامطلوب براى برخى از مسلمانان سخنى را فرموده است؟ به دیگر سخن این که: آیا رعایت حال تقیه و شرایط ضرورى جانبى را کرده یا در حال متعارف به بیان حقایق نظر داشته است؟ زیرا حدیث صادر شده در حال تقیه براى دیگر زمانها حجیت ندارد.
4ـ نبود معارض مفهومى؛ یعنى پس از احراز صحت سند و تمامیت دلالت و جهت صدور واقعى یک حدیث، باید در میان احادیث دیگر به جست و جو پرداخت و چنانچه روایتى بر خلاف آن پیدا شد، نخست باید به روش جمع دلالى، سپس ترجیح سندى یا دلالى عملکرد. سند زیارت عاشورا شیخ طوسى(قدسسره) با سه سند این زیارت شریف را به شرح زیر نقل کرده است:
1ـ محمد فرزند اسماعیل بن بزیع، از صالح فرزند عقبه، وى نیز از پدرش عقبة بن خالد از امام باقر(ع).
2ـ محمد فرزند خالد طیالسى، از سیف بن عُمیره، از صفوان فرزند مهران از امام صادق(ع)، از پدرانش از پیامبر و جبرئیل و سرانجام خداوند بزرگ.
3ـ صالح بن عقبه و سیف بن عُمیره از علقمه فرزند محمد حضرمى از امام باقر(ع)، (مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد / 772 787)
گفتنى است: همه افراد پیش گفته از مشاهیر راویان حدیث هستند که عموما از سوى دانشمندان علم رجال توثیق شدهاند مگر عقبه بن خالد و علقمه بن محمد که توثیق خاص ندارند، ولى توثیق عام دارند؛ یعنى افراد بنامى بودند که روایات امامان را نقل مىکردند و اگرنقطهى ضعفى در آنان بود، به یقین در جامعه اشتهار پیدا مىکرد و بر سر زبانها مىافتاد و به یکدیگر بازگو مىکردند؛ با این همه، هیچ گونه قدحى دربارهى آن دو نقل نشده است. از این طریق مىتوان «توثیق عام» را احراز کرد. (براى توضیح بیشترر.ک: منشور نینوا: مجید حیدرىفر / ص 35).
در پایان یاد سپارى این نکتهى مهم را براى همگان توصیه مىکنیم: براى اطمینان به صدور حدیثى از معصومان(ع) باید به روش پیش گفته عمل کرد، البته راه دیگرى وجود دارد و آن اینکه گاه از متن حدیث و بلنداى مضمون آن مىتوان به صدور آن روایت از امام معصوم(ع) مطمئن شد. که ملاکهاى تشخیص دقیق آن از حوصله این نوشتارخارج است و مىتوان زیارت عاشورا را از این طریق نیز مورد بررسى قرار داد.
حکم شرعی قرائت زیارت عاشورا: پس از اثبات اعتبار زیارت عاشورا، به این نتیجه می رسیم که این زیارت، از معتبرترین زیارت هاست و ائمه اطهار(ع) بر آن تأکید ها نموده اند. چندان که در پاره ای از منابع حدیثی به «حدیث قدسی» بودن آن تصریح گردیده مفهوم این تعبیر آن است که مفاهیم این الفاظ و کلمات به اذن الهی و از جانب او صادر گردیده و در واقع گوینده حدیث نه پیغمبر است نه امام، بلکه خود خداست.
از این رو همه فقها و مراجع به این زیارت عنایت تام داشته و عملا و با ابزار تألیف و گفتار، همگان را به قرائت آگاهانه آن فرا می خوانند. با این توصیفات اساسا نیازی به حکم شرعی آن نیست زیرا سیره مؤمنین و فقها بهترین توضیح حکم شرعی می باشد.
مثلا مرحوم امام خمینی پس از خواندن زیارت، صد لعن و سلام آن را هم می فرمودند و آیت الله بهجت نیز هر روز در حرم مطهر چنین برنامه ای دارند.
براى آشنایى بیشتر با مباحث رجالى سند زیارت عاشورا، به دو کتاب ارزشمند «شفاء الصدور فى شرح زیاة العاشور» تألیف آیةالله میرزا ابوالفضل تهرانى«قدسسره» که از شاگردان میرزاى شیرازى بود و نیز «اللؤلؤ النضید فى شرح زیارة مولینا ابى عبدالله الشهید» نگارش آیةالله شیخ نصرالله شبسترى مراجعه فرمایید.
براى آگاهى بیشتر ر.ک: پرسشها و پاسخهاى مذهبى، آیتاللّهمکارم و سبحانى (ج 2، ص 116-122).
وظیفه ما در برابر ائمه چیست؟ و چگونه میتوانیم این وظیفه را خوب انجام دهیم؟
یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم. ما معتقدیم «أولی الأمر» همان ائمه طاهرین هستند و، نایبان ائمه نیز، جانشینان این بزرگواران یعنی فقها می باشند.
اطاعت از اینان در عرض و هم سنگ اطاعت از خدا و رسول قرار داده شده است.
1- اولین وظیفه ما در قبال اهل بیت(ع) شناخت ایشان است. کسی که امامان خود را نمی شناسد، چگونه می تواند پیرو ایشان باشد. شیعه یعنی پیرو و پیروی از امام، فرع شناخت شخصیت و زندگی ایشان است. این موضوع به قدری اهمیت دارد که در روایت آمده: کسی که امام زمان خود را نشناسد و بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.
2- وظایف بعدی ما اطاعت از ائمه است، زیرا ائمه طاهرین مکمل دین هستند. کلیات دین اسلام که در قرآن آمده، توسط ائمه، روشن شده و جزئیات آن نیز بیان می گردد.
انجام واجبات و ترک محرمات، یا همان دستورات فقهی، هم وظیفه ما در برابر خدا و هم وظیفه ما در برابر ائمه است و منافاتی بین دستورات خدا و ائمه نیست زیرا ائمه و دستورات آنان در طول خداوند تبارک و تعالی و به اذن او می باشد.
3- بخش دیگری از وظایف ما شامل وظایف اخلاقی است. ائمه ناظر بر رفتار ما هستند. در روایات از ائمه طاهرین آمده است که: «کونوا لنا زَینا، ولا تکونوا علینا شَینا»
( بحار الأنوار» ج 15 ، کتاب الإیمان ، ص . 142 و أمالی الطوسی 2: 55)
[ای شیعیان] مایه زینت ما باشید نه مایه ننگ و سرافکندگی ما.
از آن جا که ما شیعیان منتسب به ائمه هستیم، وظیفه داریم مایه سرافرازی آنان باشیم. این مهم صورت نمی گیرد مگر با بهبود رفتار، هم در حوزه اخلاق و هم در حوزه احکام.
4- بعد دیگری از وظایف ما نسبت به ائمه طاهرین، الگو قرار دادن آنان است. اگر این بزرگواران را در عرصه های مختلف زندگی، مانند اجتماعی، سیاسی، اقتصادی،اخلاقی عبادی و ... اسوه قرار دادیم، هم زندگی ما جهت صحیح می یابد و هم موجبات شادمانی ائمه را فراهم نموده ایم، زیرا آنان به احوالات ما آگاهند و خودشان فرموده اند:
إنّا غیر مُهمِلینَ لِمُراعاتِکُم و لا ناسِینَ لِذِکرِکُم (الاحتجاج للطبرسی 2 / 598)
به درستی که ما در مراعات حال شما کم کاری نمی کنیم و یاد شما را فراموش نمی نمائیم.
5- از دیگر وظایف ما، محبت ورزیدن نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت و اظهار علاقه حقیقی به آنان است. مردی از پیامبر درباره قیامت پرسید. حضرت فرمود: برای آن روز چه چیز آماده کرده ای؟ گفت: چیز مهمی آماده نکرده ام جز آن که خدا و پیامبرش را دوست دارم. حضرت فرمود: پس، تو با کسی هستی که دوستش داری.(منتخب میزان الحکمة ح 1361)
6- وظیفه بعد، نشر معارف اهل بیت است که باید توسط شیعیان صورت گیرد و ما مدیون ائمه هستیم.
ما این وظایف را با استقامت، تقوی، توکل و یاری جستن از خداوند و خود ائمه بهتر می توانیم انجام دهیم.
آیا می تونیم حقانیت مذهب شیعه رو از راهی غیر از روایات و تاریخ اثبات کنیم؟
یکی از بهترین راه هایی که می تونیم حقانیت شیعه رو باهاش اثبات کنیم, کارکرد اونه. این راه یه راه مصداقی و کارکردیه و با روایت و تاریخ کاری نداره, قبل از اینکه بخوایم در باره حقانیت صحبت کنیم, اول باید بگیم شیعه, یعنی چی؟ روش شیعه چیه؟ و بعد حقانیت اون رو اثبات کنیم.
کلمه شیعه یعنی «پیرو» منتهی این واژه یک اصطلاح خاصه، شیعه در اصطلاح, یعنی پیرو اهل بیت پیامبر (ع) بودن، یعنی یک نوع سیر و سلوک از طریق پی روی از چهارده انسان معصوم. پیرو انسان های کاملی که الگوهای شیعه و تمامی انسان ها برای بهترین روش زندگی ورسیدن به خدا و سعادت هستند, ادعای شیعه اینه که انسان تنها از طریق نزدیک شدن به اونها و تشبه به معصومین(ع) می تونه در زندگی عادی و معنوی خودش موفق باشه.
نکته مهمی که اینجا باید بهش توجه کنیم اینه که شیعه بودن یک روشه, یک متد, ما وقتی از شیعه بودن صحبت می کنیم در واقع داریم از یک روش خاص برای زندگی سخن می گیم. البته هر دین و مذهبی اینطوریه ها, به طور کلی دین و مذهب, یعنی روشی برای اداره زندگی و جامعه و خود سازی . روشی که بتونه انسان رو به مقصدش برسونه و در حقیقت همه ادیان و مذاهب می خوان این کار رو بکنن منتهی روشاشون فرق می کنه.
روش شیعه اینه که می گه این انسان ها ای همه اونایی که تشته انسان شدنی اید, تشنه حقیقتی اید, تشنه خدایید, اگه می خواین انسان بشین انسانیت رو از پیامبر(ص) و علی(ع) یاد بگیرین از فاطمه زهرا(س) بیاموزین اگه می خواین خودتون رو بسازین و به کمال برسین، راهش اینه که مثل چهارده معصوم(علیهم السلام) زندگی کنین مثل اونا فکر کنین, دلتون رو با اونا صفا بدین و صفاتتون رو با اونا اصلاح کنین. ببینین اونا چطور زندگی می کردن, چطور حرف می زدن، چطور برخورد می کردن, چطور کار می کردن، چطور مهربون بودن، چطور خوش اخلاق بودن، چطور عبادت می کردن، چطور تمام توجهشون به خدا بوده، چطور یاد خدا بودن، چطور به فقرا رسیدگی می کردن، چطور خانوادشون رو اداره می کردن، چطور جامعه رو اداره می کردن، چطور عدالت رو اجرا می کردن، و چطور از حق و حقیقت دفاع می کردن و چطور با ستم نمی ساختن، شما هم همین جوری باشین. مثل اونا زندگی کنید و با اونا باشین و به اونا فکر کنین و از اونا باشین.
رسیدن به اونا, عین رسیدن به خداست و دیدن اونا عین دیدن خدا است, چون اونا مظهر و آینه تمام نمای خدا هستن. مگه نمی خاین به خدا برسین, مگه هدف دین این نیست که انسان به خدا نزدیک بشه، مگه نمی خواین خوب بشین، مگه نمی خواین به آرامش برسین, مگه نمی خاین موفق باشین, مگه نمی خواین از گرفتاری های دنیا نجات پیدا کنین، اگه انسان بخواد به تمامی این هدفها توی زندگی اش برسه, اگه بخواد نجات پیدا کنه, رستگار بشه و با نیک بختی و عاقبت به خیری به آخرت منتقل بشه و در اونجا هم مشکلی پیدا نکنه و در نهایت به لقاء الهی برسه, راهش اینه که اونارو دوست داشته باشه, دنبال اونا راه بیفته و و با اونا زندگی کنه و سوار کشتی اونا بشه, نه از اونا عقب بمونه و نه از اونا جلو بزنه.
و اما بحث حقانیت, یعنی از کجا بفهمیم که این روش واقعا حقه, اگه این راه رو انتخاب کنیم, انتخابمون واقعا درسته, راه رو درست انتخاب کردیم, از کجا باید مطمئن بشیم که اشتباه نمی کنیم و فقط این راه می تونه انسان رو نجات بده, خوب راه خیلی وجود داره همه ادیان و مذاهب و حتی مکاتب بشری ادعاشون اینه که می خوان انسان رو به سعادت برسونن.
ما اگه بخوایم بفهمیم که مذهبمون حقه یانه یکی از بهترین راه هاش اینه که اول حساب کنیم ببینیم ما از دین و مذهب چی می خوایم, چه انتظاری ازش داریم, و بعد بیایم حساب کنیم, مطالعه کنیم, تحقیق کنیم, ببینیم کدوم مذهب و روش می تونه انتظارات ما رو بر آورده کنه؟
اگه انتظارمون اینه که راه زندگی رو به ما نشون بده، نیازهامون رو تأمین کنه, انسان رو به سر منزل مقصود خودش برسونه, اگه می خوایم روشی باشه که کارایی داشته باشه, بتونه ما رو درست و متعادل تربیت کنه و به آروزهای انسانی و الهی مون برسونه ؟
خوب راهش اینه که ببینیم کدام دین و مذهب می تونه این کارکرد رو داشته باشه, حساب کنیم ببینیم کدام دین و مذهب تونسته و یا می تونه استعداد های ما رو شکوفا کنه و انسان رو واقعا به جایگاهی که شایسته اش هست برسونه. یعنی در واقع از یک روش کارکرد گرایانه استفاده کنیم.
چرا گفتم تونسته یا می تونه؟ چون ممکنه یک مذهبی بتونه, ولی چون درست اونو نشناختیمش یا درست باورش نکردیم و ازش درست استفاده نکردیم, عملا خودشو نشون نداده باشه.
ما اعتقادمون اینه که مذهب شیعه هم تونسته انسان های متعادل, کامل و سعادتمندی رو به جامعه بشری عرضه کنه, مانند خود معصومین(ع) و کسانی که با پیروی از آنها در طول تاریخ به کمال و سعادت رسیدن و کم هم نیستند. و هم می تونه در آینده سعادت بشر رو تأمین کنه.
ولی شما برین بررسی کنین ببینین کدام مذهبی غیر شیعه می تونه این کار رو بکنه. کدوم مکتب بشری و الهی دیگه تونسته یا می تونه انسان کامل تحویل بده. منظورم انسان مدرن نیست. اونی که غربی ها می گن و آدم خیلی عقب مونده ای یه نه. کسی که فقط به فکر منافع خودشه و کارش شده خودخواهی وکشوندن ثروت و امکانات دنیا به سمت خودش. انسانی که غربی های می خوان بسازن و اسمشو هم می گذارن انسان مدرن, آدم خیلی ناقصیه, یعنی درسته که بعضی جاهاش رشد کرده, ولی از یک نظر هم خیلی عقب مونده است, بعد از رنسانس و انقلابی که در غرب به وجود اومد, اونایی که این تحول رو مدیریت می کردن, یه چیزایی به بشر دادن, ولی خیلی چیزا رو هم ازش گرفتن. رفاه و ترقی مادی رو در علم و صنعت رو بهش دادن, و خدا و معنویت رو ازش گرفتن, اخلاق و انسانیت رو ازش گرفتن, آدم غربی شد مثل یک آدمی که تنش خیلی بزرگ شده و سرش خیلی کوچیک مونده, از تناسب افتاد و زیبایی و جمال انسانیت رو از دست داد. بقیه مکاتب بشری و مذاهب به ظاهر الهی تحریف شده هم همین طوری اند, هیچ کدومشون نمی تونن انسانی بسازن که کامل و متعادل باشه و استعداد های بی نهایتش شکوفا بشه و بتونه واقعا جانشین خدا روی زمین باشه.
اما ما که می گیم مذهبمون حقه منظورمون اینه که خروجی و محصولش ناقص نیست, راه و روشی رو آموزش می ده که اگه ما زندگی و جامعه مون رو با او روش اداره کنیم, محصولش انسان های بسیار پیشرفته و کاملی یه, این رو هم اثبات کرده, نمونه هاش خیلی زیادن, یه نمونش که هممون خوب می شناسیمش و خیلی هامون هم ایشون رو با چشای خودمون دیدیم, امام خمینی یه.
کسی که وقتی حرف می زد, دنیا تکون می خورد. وقتی گفت کمونیسم باید به زباله دان تاریخ بره، رفت. وقتی گفت آمریکا هیچ غلطی نمی تونه بکنه نتونست بکنه. کسی که دل های مردم توی دستاش بود و با یک جمله انقلاب درست می کرد. توی ده سال تمام فرهنگ و سیاست دو هزار و پانصد ساله شاهی رو نابود کرد. یه کاری کرد که همه دنیای استکبار رو با بحران مواجه کرده, همین الان هم واقعا نمی دونن با این انقلاب و آدم هایی که او ساخته چیکار کنن. هر کاری می کنن نمی تونن موجی رو که او ایجاد کرده جلوش رو بگیرن.
البته از این افراد توی این مذهب خیلی زیادن, فقط این یک نفر نبوده, افرادی مانند شیخ صدوق و مفید و شیخ انصاری و بحر العلوم و شیخ بهایی و مانند اونا خیلی زیادن, خیلی از عرفا هم بودن که نامشون خیلی شناخته شده نبوده و کتمان می کردن, ولی قدرتشون برای اینکه در مقام خلافت خدا باشن کامل بوده, ولایت داشتن, اگه هم قیام نکردن و مثل امام خمینی(رض) موفق نشدن حکومت تشکیل بدن, چون زمینه اجتماعی براشون فراهم نبوده مثل خیلی از امامامون که با اینکه معصوم بودن و ولایتشون کامل بوده, زمینه برای حکومت و اجرای دین در جامعه براشون فراهم نشده. انسان کاملی که ما می گیم یعنی انسان مؤثری که بتونه جانشین خدا روی زمین باشه, کار خدائی بکنه و دلها رو به سمت خدا بکشونه.
حرف ما اینه که فقط روش شیعه برای این هدف کار سازه، کارآمده، کارآئی اش تضمین شده است و راه های دیگه و روش های دیگه ای که دیگران میگن راه به جائی نمی بره. یه روایت بگم، خیلی جالبه.
در یک روایت مشهوری پیامبر(ص) گفت: بعد از من امت من هفتاد و سه گروه می شن که فقط یگ گروه اهل نجاته و گروه های دیگه هلاک می شن. می دونید اهل نجاته یعنی چه؟ پیامبر در حقیقت می خواسته به همین اشاره بکنه, یعنی می خواسته بگه فقط یک روش نجات دهنده است و اون روش شیعه است. می خواسته بگه تنها شیعه است که راهبردش برای رسیدن به سعادت کامله. بقیه گروه ها نمی تونن انسان را به مقصدش برسونن. پیامبر در حقیقت می خواسته با کارکرد این مذهب اشاره کنه و بحث نجات یه بحث کارکردیه.
البته اثبات حقانیت راه دیگه ای هم داره که اکثرا از این راه می خوان اثباتش کنن, ولی اثبات از طریق کارکرد و کارایی اون خیلی ملموس تره, یک وقت ما می آییم با سند و مدرک و روایت وعلم درایه و رجال می خواییم حقانیت این روش رو اثبات کنیم و یک وقت می آییم بدون این که به سند و مدرکی اشاره کنیم می خواهیم از طریق محتوا و کارکرد اون به حقانیت برسیم.
متأسفانه بیشتر کسانی که در این وادی قلم می زنن و صحبت می کنن, هی می خوان به زور سند و مدرک و بیان روایت و حدیث و این که این روایت کاملا موثقه و متواتره و مانند آن, مطلب رو بر سونن و حقانیت شیعه رو اثبات کنن و نمی آن کارکرد های شفاف و مثبت اون رو برای مردم توضیح بدن و آثار تربیتی و کاربردی اون رو نشون بدن.
ما نمی خواییم بگیم این روش رو باید کنار بگذاریم. نه در جای خودش باید برای هر مطلبی که می گیم, براش سند و مدرک دینی و تاریخی ارائه بدیم, ولی حرف ما اینه که یکی از بهترین راه هایی که می تونه حقانیت یک راه، یک روش, یک مذهب رو خوب نشون بده، کارکرد و تأثیر مثبت اونه.
اگه مذهبی می تونه مثل شیعه انسان تربیت کنه, انسان رو به انسانیت و کمال برسونه و اونو در دنیا و آخرت خوشبخت و سعادتمند کنه خوب بسم الله.
ولی مشکل اینجاس که نمی تونن و نتونستن نمی گیم هیچ کاری ازشون بر نمی آد بالاخره هر روشی ممکنه کارکرد های مثبتی هم داشته باشد و به انسان خدمت هایی بکنه, ما نمی خوایم همه رو انکار کنیم اما مکتبی که بتونه به طور هماهنگ و همه جانبه و بدون افراط وتفریط انسان کامل معتدل و کارآمد, تربیت کنه, فقط مکتب اهل بیته.
نوشته سید مصطفی علم خواه
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید